خبرگزاری مهر ، گروه استان ها - سمیه اسماعیل زاده: پلسفید شهری کوچک با طبیعتی زیبا بر دامنه رشته کوههای البرز، خطوط ریلی زیباتر با پلهای مشهوری چون ورسک، با بناهای باستانیای همچون اسپهبد خورشید و قلعه کنگلو در نزدیکی خویش، به دلیل نداشتن زیرساختهای کافی، جاذبهای برای سرمایهگذاری ندارد و پله شاید بیاهمیتترین و در عین حال، با اهمیتترین نمونهها باشد که در برابر واقعیت مادی، میتواند رنج و سختی رفتوآمد روزانه ساکنان آن باشد یا برندی برای حضور گردشگر و درآمدزایی. دوگانهای که به دلیل توان مالی پایین، کفه رنج و سختی آن سنگینتر است.
حدود ۷۰ سال دارد و هر چند پله که بالا میرود، میایستد تا نفسی بگیرد و دوباره باز چند پله دیگر. به نیمه پلهها که میرسد، خستگی امانش را بریده و بر روی سکویی مینشیند؛ هنوز شاید بیش از صد پله دیگر مانده باشد و این کار هر روز پیرزن است. خانهاش در بلندای این معبر پلکانی قرار دارد و او مجبور است برای خرید روزانه، دید و بازدید اقوام، رفتن به درمانگاه در باران و برف و آفتاب از این پلهها بگذرد چرا که راه دیگری وجود ندارد.
برف سنگینی، چند سال پیش در شهر باریده بود و او به مدت هفت روز نانی در خانه نداشت تا سرانجام روز هفتم که کمی از برف و یخبندان کاسته شده بود، کفشهای پلاستیکیاش را به دست گرفته و با پای برهنه و به هزار زحمت از این پلهها پایین آمده و نان خریده بود. از روزهای قدیم میگوید، روزگاری که آب مصرفی را از رودخانه تلار با سطل به اینجا میآوردند و او و شش فرزندش انگار تمام روز مشغول این کار بودند و پشتههای هیزم به پشت از این پلهها بالا میرفت اما اکنون دیگر رمقی برایش نمانده و پولی هم ندارد که از اینجا به پایین دست شهر، جایی که پله ندارد، برود. اینها خاطرات واقعی سکینه وهابی است. زنی که به تنهایی در خانهای قدیمی و رو به ویرانی در بالای معبری با سیصد و اندی پله زندگی میکند.
بی پولی و فقر درد پیرمرد همسایه پایین دستی او نیز هست. روزبه سلیمانی، بیست سال پیش خانهای در میانه این معبر پلکانی خریده، چرا که وسعش به پول خانههای پاییندست شهر نمیرسید و وارد خانهاش هم که میشوی، شکافهایی سرتاسر خانه را فرا گرفته و ایستادن در کنار آن نیز ترس در دل آدمی ایجاد میکند. کهولت سن، بالا و پایین رفتن از این پلههای فرسوده را برای او نیز سخت کرده و میگوید: کاش لااقل نردهای وجود داشت که آن را میگرفتیم و بالا میآمدیم و در روزهای یخبندان به کمکش پایین میرفتیم.
این معبر تنها معبر پلکانی شهر پلسفید نیست؛ چرا که مساحت مسطح دره سوادکوه کم است و جاده ترانزیتی، راه آهن و رودخانه نیز در میانه دره قرار گرفتهاند و این امر موجب شده تا خانههای شهر پلسفید به دامنه کوهها و تپهها کوچ کنند و به دلیل شیب تند معابر، بیشتر آنها از نوع پلکانی و از این رو، مسیر دسترسی به بسیاری از خانهها نه جاده که پله است؛ بیشمار پله.
در این شهر به ازای هر نفر یک پله وجود دارد. همین امر موجب شده که در چند سال اخیر این شهر بهعنوان شهر پلهها معرفی شوددر این شهر به ازای هر نفر یک پله وجود دارد. همین امر موجب شده که در چند سال اخیر این شهر بهعنوان شهر پلهها معرفی شود، پلههایی که برای افراد سالمند و بیمار فقط دشواری رفتوآمد را موجب شده اما هستند افرادی که سختی بالا رفتن از این پلهها را به جان میخرند تا شیرینی زندگی در بلندیهای بادگیر و زیبای این شهر را مزه کنند. همچون علوی که خانهاش را در بلندای معبری پلکانی ساخته و مهمترین دلیل انتخابش را منظره زیبای آن میداند. با لوازمی ابتدایی، نقالهای برقی، از ابتدای پلکان نصب کرده و لوازم خانه را با آن بالا میفرستند و میگوید: در این فکر هستم تا صندلیای هم به آن وصل کنم و خود و خانوادهام بهعنوان بالابر از آن استفاده کنیم.
ابراهیم نیز یکی دیگر از جوانان این شهر است که خانهاش بر فراز یکی دیگر از این معابر پلکانی قرار گرفته و میگوید: این پلهها هم دارای خوبی و هم بدی هستند. مهمترین بدی آن، در هنگام بیماری است که عوامل اورژانس بخاطر پلهها به سختی حاضر میشوند به این خانهها بیایند و یا اینکه نیروهای خدماتی شهرداری کمتر این معابر را تمیز میکنند و نیروهای خدماترسان مانند آب، برق و گاز به هزار اما و اگر حاضر میشوند تا برای نوشتن شماره کنتورها بیایند و اما خوبیهایش منظره زیبای آن، خنکای هوا حتی در گرمترین روزهای سال و هم اینکه پله برای ریه افراد سالم و چربیسوزی بسیار خوب است.
رمضان پاریاو، شهردار پلسفید، با اشاره به جغرافیای شهر، وجود پله در شهر را اجتنابناپذیر میداند و میگوید: بر اساس شمارش معابر پلکانی بالای بیست پله، حدود ۸هزارو۸۰۰ پله در شهر وجود دارد که با جمعیت نزدیک به ۸هزار و ۸۰۰ نفری شهر پلسفید میتوان گفت که در این شهر به ازای هر نفر یک پله وجود دارد و اگر تمام پلهها شمارش شود، شاید این رقم به حدود ده هزار پله نیز برسد.
با این احتمال که در هیچ کجای ایران شهری نیست که به ازای هر شهروند یک پله عمومی وجود داشته باشد، پله میتوانند برندی برای شهر پلسفید و امکانی برای جذب گردشگر و ایجاد درآمد باشد، اما این برندسازی در اولویت شهرداری پلسفید قرار ندارد و پاریاو در این رابطه میگوید: برندسازی بر مبنای وجود قابلیت است و هرچند ما با شمارش پلهها این قابلیت را احصا کردهایم اما برای تبدیل شدن بهعنوان یک برند نیازمند نوشتن طرح هستیم تا همه جوانب بررسی شود که با توجه به شرایط مالی شهرداری و ضرورت انجام مسائل مهمتری همچون هدایت آبهای سطحی، لغزش و رانش، این امر در اولویتهای اولیه ما قرار ندارد.
شهردار پلسفید میگوید: در زمان گازرسانی همه پلهها شکسته شد و ما آنها را به همان شکل سابق مرمت کردیم اما برای برندسازی، سبک و سیاق مرمت بسیار متفاوت و هزینهبر است. برند گردشگری شدن نیاز به سرمایهگذاری بخش خصوص دارد و با توجه به محرومیت سوادکوه به دلیل عدم وجود زیرساختها، میل به سرمایهگذاری نیز در آن پایین است و نمونه بارز این محرومیت آن است که شهرهای این شهرستان جزو آخرین شهرهای استان بود که گازرسانی شدند.
به گزارش خبرنگار مهر، در تقابل میان واقعیت و آرمان، منابع مالی هماره حرف نهایی را میگویند و در این بین، شهرهای کوچک با درآمد پایین، در تأمین نیازهای اولیه و ضروریات خود میدوند و نمیرسند و شهرهای بزرگتر با درآمد فزونتر، پس از گذر از ضروریات به امور سطح بالاتر همچون زیبایی و منظر شهری میاندیشند و همین امر، موجب جذب سرمایه بیشتر برای آنها شده و در یک چرخه معیوب، شهرهای کوچک هماره در واقعیتهای تلخ درجا میزنند و شهرهای بزرگ درآمدزایی میکنند و به آرمان شهر متصور خویش نزدیکتر میشوند.
خبرگزاری مهر ، گروه استان ها - سمیه اسماعیل زاده: پلسفید شهری کوچک با طبیعتی زیبا بر دامنه رشته کوههای البرز، خطوط ریلی زیباتر با پلهای مشهوری چون ورسک، با بناهای باستانیای همچون اسپهبد خورشید و قلعه کنگلو در نزدیکی خویش، به دلیل نداشتن زیرساختهای کافی، جاذبهای برای سرمایهگذاری ندارد و پله شاید بیاهمیتترین و در عین حال، با اهمیتترین نمونهها باشد که در برابر واقعیت مادی، میتواند رنج و سختی رفتوآمد روزانه ساکنان آن باشد یا برندی برای حضور گردشگر و درآمدزایی. دوگانهای که به دلیل توان مالی پایین، کفه رنج و سختی آن سنگینتر است.
حدود ۷۰ سال دارد و هر چند پله که بالا میرود، میایستد تا نفسی بگیرد و دوباره باز چند پله دیگر. به نیمه پلهها که میرسد، خستگی امانش را بریده و بر روی سکویی مینشیند؛ هنوز شاید بیش از صد پله دیگر مانده باشد و این کار هر روز پیرزن است. خانهاش در بلندای این معبر پلکانی قرار دارد و او مجبور است برای خرید روزانه، دید و بازدید اقوام، رفتن به درمانگاه در باران و برف و آفتاب از این پلهها بگذرد چرا که راه دیگری وجود ندارد.
برف سنگینی، چند سال پیش در شهر باریده بود و او به مدت هفت روز نانی در خانه نداشت تا سرانجام روز هفتم که کمی از برف و یخبندان کاسته شده بود، کفشهای پلاستیکیاش را به دست گرفته و با پای برهنه و به هزار زحمت از این پلهها پایین آمده و نان خریده بود. از روزهای قدیم میگوید، روزگاری که آب مصرفی را از رودخانه تلار با سطل به اینجا میآوردند و او و شش فرزندش انگار تمام روز مشغول این کار بودند و پشتههای هیزم به پشت از این پلهها بالا میرفت اما اکنون دیگر رمقی برایش نمانده و پولی هم ندارد که از اینجا به پایین دست شهر، جایی که پله ندارد، برود. اینها خاطرات واقعی سکینه وهابی است. زنی که به تنهایی در خانهای قدیمی و رو به ویرانی در بالای معبری با سیصد و اندی پله زندگی میکند.
بی پولی و فقر درد پیرمرد همسایه پایین دستی او نیز هست. روزبه سلیمانی، بیست سال پیش خانهای در میانه این معبر پلکانی خریده، چرا که وسعش به پول خانههای پاییندست شهر نمیرسید و وارد خانهاش هم که میشوی، شکافهایی سرتاسر خانه را فرا گرفته و ایستادن در کنار آن نیز ترس در دل آدمی ایجاد میکند. کهولت سن، بالا و پایین رفتن از این پلههای فرسوده را برای او نیز سخت کرده و میگوید: کاش لااقل نردهای وجود داشت که آن را میگرفتیم و بالا میآمدیم و در روزهای یخبندان به کمکش پایین میرفتیم.
این معبر تنها معبر پلکانی شهر پلسفید نیست؛ چرا که مساحت مسطح دره سوادکوه کم است و جاده ترانزیتی، راه آهن و رودخانه نیز در میانه دره قرار گرفتهاند و این امر موجب شده تا خانههای شهر پلسفید به دامنه کوهها و تپهها کوچ کنند و به دلیل شیب تند معابر، بیشتر آنها از نوع پلکانی و از این رو، مسیر دسترسی به بسیاری از خانهها نه جاده که پله است؛ بیشمار پله.
در این شهر به ازای هر نفر یک پله وجود دارد. همین امر موجب شده که در چند سال اخیر این شهر بهعنوان شهر پلهها معرفی شوددر این شهر به ازای هر نفر یک پله وجود دارد. همین امر موجب شده که در چند سال اخیر این شهر بهعنوان شهر پلهها معرفی شود، پلههایی که برای افراد سالمند و بیمار فقط دشواری رفتوآمد را موجب شده اما هستند افرادی که سختی بالا رفتن از این پلهها را به جان میخرند تا شیرینی زندگی در بلندیهای بادگیر و زیبای این شهر را مزه کنند. همچون علوی که خانهاش را در بلندای معبری پلکانی ساخته و مهمترین دلیل انتخابش را منظره زیبای آن میداند. با لوازمی ابتدایی، نقالهای برقی، از ابتدای پلکان نصب کرده و لوازم خانه را با آن بالا میفرستند و میگوید: در این فکر هستم تا صندلیای هم به آن وصل کنم و خود و خانوادهام بهعنوان بالابر از آن استفاده کنیم.
ابراهیم نیز یکی دیگر از جوانان این شهر است که خانهاش بر فراز یکی دیگر از این معابر پلکانی قرار گرفته و میگوید: این پلهها هم دارای خوبی و هم بدی هستند. مهمترین بدی آن، در هنگام بیماری است که عوامل اورژانس بخاطر پلهها به سختی حاضر میشوند به این خانهها بیایند و یا اینکه نیروهای خدماتی شهرداری کمتر این معابر را تمیز میکنند و نیروهای خدماترسان مانند آب، برق و گاز به هزار اما و اگر حاضر میشوند تا برای نوشتن شماره کنتورها بیایند و اما خوبیهایش منظره زیبای آن، خنکای هوا حتی در گرمترین روزهای سال و هم اینکه پله برای ریه افراد سالم و چربیسوزی بسیار خوب است.
رمضان پاریاو، شهردار پلسفید، با اشاره به جغرافیای شهر، وجود پله در شهر را اجتنابناپذیر میداند و میگوید: بر اساس شمارش معابر پلکانی بالای بیست پله، حدود ۸هزارو۸۰۰ پله در شهر وجود دارد که با جمعیت نزدیک به ۸هزار و ۸۰۰ نفری شهر پلسفید میتوان گفت که در این شهر به ازای هر نفر یک پله وجود دارد و اگر تمام پلهها شمارش شود، شاید این رقم به حدود ده هزار پله نیز برسد.
با این احتمال که در هیچ کجای ایران شهری نیست که به ازای هر شهروند یک پله عمومی وجود داشته باشد، پله میتوانند برندی برای شهر پلسفید و امکانی برای جذب گردشگر و ایجاد درآمد باشد، اما این برندسازی در اولویت شهرداری پلسفید قرار ندارد و پاریاو در این رابطه میگوید: برندسازی بر مبنای وجود قابلیت است و هرچند ما با شمارش پلهها این قابلیت را احصا کردهایم اما برای تبدیل شدن بهعنوان یک برند نیازمند نوشتن طرح هستیم تا همه جوانب بررسی شود که با توجه به شرایط مالی شهرداری و ضرورت انجام مسائل مهمتری همچون هدایت آبهای سطحی، لغزش و رانش، این امر در اولویتهای اولیه ما قرار ندارد.
شهردار پلسفید میگوید: در زمان گازرسانی همه پلهها شکسته شد و ما آنها را به همان شکل سابق مرمت کردیم اما برای برندسازی، سبک و سیاق مرمت بسیار متفاوت و هزینهبر است. برند گردشگری شدن نیاز به سرمایهگذاری بخش خصوص دارد و با توجه به محرومیت سوادکوه به دلیل عدم وجود زیرساختها، میل به سرمایهگذاری نیز در آن پایین است و نمونه بارز این محرومیت آن است که شهرهای این شهرستان جزو آخرین شهرهای استان بود که گازرسانی شدند.
به گزارش خبرنگار مهر، در تقابل میان واقعیت و آرمان، منابع مالی هماره حرف نهایی را میگویند و در این بین، شهرهای کوچک با درآمد پایین، در تأمین نیازهای اولیه و ضروریات خود میدوند و نمیرسند و شهرهای بزرگتر با درآمد فزونتر، پس از گذر از ضروریات به امور سطح بالاتر همچون زیبایی و منظر شهری میاندیشند و همین امر، موجب جذب سرمایه بیشتر برای آنها شده و در یک چرخه معیوب، شهرهای کوچک هماره در واقعیتهای تلخ درجا میزنند و شهرهای بزرگ درآمدزایی میکنند و به آرمان شهر متصور خویش نزدیکتر میشوند.