تفکر سیر از معلوم به مجهول و از باطل به سوی حق است


تفکر سیر از معلوم به مجهول و از باطل به سوی حق است

فنائی اشکوری گفت: تفکر سیر از معلوم به مجهول است برای معلوم کردن مجهول. ما به کمک دانسته هایمان به سوی کشف نادانسته هامان حرکت می ‌کنیم. این حرکت ذهنی را تفکر یا عمل فکر کردن می گویند.

به گزارش خبرنگار مهر، محمد فنایی اشکوری استاد فلسفه و عرفان تطبیقی در سخنان کوتاهی در مورد تفکر گفت: تفکر را در منطق این گونه تعریف کرده اند: تفکر سیر از معلوم به مجهول است برای معلوم کردن مجهول. ما به کمک دانسته هایمان به سوی کشف نادانسته هامان حرکت می ‌کنیم. این حرکت ذهنی را تفکر یا عمل فکر کردن می گویند. استدلال و برهان این است که با ترتیب مقدمات معلوم به شکل قیاسی مثلاً به نتیجه ای می رسیم. مثلاً می گوییم: هر الف، ب است و هر ب، ج است: پس هر الف، ج است.

وی افزود: در اینجا فکر و اندیشه به معنای همین عمل ذهنی تفکر و سیر فکری است. طبیعی است که این عمل ذهنی برای کسی معقول و ممکن است که چیزی را نمی داند و با کوشش ذهنی می خواهد آن را بداند. بنابر این موجودی مانند خداوند که همه چیز را می داند و برا ی دانستن چیزی نیازی به عمل ذهنی ندارد، تفکر و اندیشیدن بی معنا و غیر ممکن است. او مجهولی ندارد تا برای کشف آن به عملیات ذهنی متوسل شود. خداوند عالم مطلق است، اما متفکر نیست. یعنی برای دانستن نیازی به فکر کردن ندارد. تفکر برای انسان کمال است، اما برای خداوند نقص است. اگر ما برای موجود دیگری اعم از انسان یا غیر انسان چنین علمی قائل باشیم او هم چون همه چیز را بالفعل می داند، نیازی به تفکر و اندیشیدن ندارد و به این معنا اهل تفکر نیست.

این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اما گاهی فکر و اندیشه به معنای داشتن معرفت، دانش، و نظر است، نه عمل و فرایند (process) رسیدن به دانش. به این معنا به کسی که همه چیز را بالفعل می داند می توان گفت صاحب فکر و اندیشه است، چنانکه در کاربرد عرفی چنین است.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا براساس این تعریف می توان گفت معصومین علیهم السلام اهل فکر و اندیشه نبوده اند، چون مجهولی نداشته اند، با اشاره به اینکه بی شک معصومین مخلوقات و بندگان خدا هستند و هر چه دارند حاصل لطف الهی است، تصریح کرد: آنها نیز مانند دیگر بندگان تکلیف شرعی دارند و بیش از دیگران وظایف بندگی خود را انجام می دهند. آنها برای تحصیل مایحتاج خود کار می کنند و برای تحصیل کمالات معنوی و تقرب به خداوند عبادت می کنند. آیا می توان گفت که برای تحصیل معرفت و دانش هیچ کاری نمی کنند و از آغاز همه چیز را به نحو کامل می دانند؟ و آیا بین زمان نوزادی آنها و زمان سن کمال آنها از نظر علم هیچ فرقی نیست؟ در علم کلام در باب علم معصوم و حدود و کیفیت آن مباحثی هست که باید به آن منابع مراجعه کرد و اینجا جای طرح این بحث نیست.

وی با تأکید بر اینکه در این بحث توجه به چند نکته اهمیت دارد، گفت: پیامبر(ص) از طریق وحی با حقایق وحیانی آگاه می شد، یعنی قبل از دریافت وحی از آن حقایق به نحو تفصیلی آگاه نبود. خداوند به پیامبر تعلیم می دهد که از خدا طلب علم کند: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْما.» (طه/ ً114) و در دعای منسوب به آن حضرت آمده است که از خداوند شناخت حقیقت اشیاء را مسألت می کند: «اللهم ارنی الأشیاء کماهی.» امیرالمومنین(ع) از محضر رسول لله (ص) علم می آموخت و فرمود پیامبر هزار باب علم را به روی من گشود که از هربابی هزار باب گشوده می شد. نکتۀ دیگر این است که انبیا و معصومین از علم لدنی و الهامی برخوردارند. پیامبران معارف دین را به روش های عادی کسب نمی کنند، بلکه از طریق وحی الهی به آن می رسند. این علمی وهبی است. معصومین غیر پیامبر از الهام برخوردارند. اما اینکه حوزه این الهام و محدودۀ آن چیست محل بحث در علم کلام است. بی شک دریافت وحی و الهام از راه عملیات تفکر منطقی نیست، بلکه از راه برتری است.

فنایی اشکوری افزود: نکتۀ دیگر موضوع قوۀ قدسی حدس است. حدس در این اصطلاح پی بردن به نتیجه بدون طی تدریجی و تفصیلی مقدمات استدلال است. نادر افرادی از موهبت این قوۀ قدسی برخوردارند که بدون طی روش عادی، به نتیجه می رسند. گاهی هم گفته می شود که آنها با سرعت این مسیر را طی می کنند. نکتۀ آخر اینکه نیل به معرفت شهودی و عرفانی نیز صرفا از راه تفکر منطقی نیست، بلکه آن معرفت مواجهه بی واسطه با واقعیات است. تفکر در نگاه عارفان رفتن از باطل به سوی حق است، چنانکه عارف شبستری می گوید: مرا گفتی بگو چبود تفکر/ کز این معنی بماندم در تحیر* تفکر رفتن از باطل سوی حق/ به جزو اندر بدیدن کل مطلق* که چون حاصل شود در دل تصور/ نخستین نام وی باشد تذکر* وز او چون بگذری هنگام فکرت/ بود نام وی اندر عرف عبرت* تصور کان بود بهر تدبر/به نزد اهل عقل آمد تفکر* ز ترتیب تصورهای معلوم/شود تصدیق نامفهوم مفهوم* مقدم چون پدر تالی چو مادر/ نتیجه هست فرزند، ای برادر/ ولی ترتیب مذکور از چه و چون* بود محتاج استعمال قانون... .


به گزارش خبرنگار مهر، محمد فنایی اشکوری استاد فلسفه و عرفان تطبیقی در سخنان کوتاهی در مورد تفکر گفت: تفکر را در منطق این گونه تعریف کرده اند: تفکر سیر از معلوم به مجهول است برای معلوم کردن مجهول. ما به کمک دانسته هایمان به سوی کشف نادانسته هامان حرکت می ‌کنیم. این حرکت ذهنی را تفکر یا عمل فکر کردن می گویند. استدلال و برهان این است که با ترتیب مقدمات معلوم به شکل قیاسی مثلاً به نتیجه ای می رسیم. مثلاً می گوییم: هر الف، ب است و هر ب، ج است: پس هر الف، ج است.

وی افزود: در اینجا فکر و اندیشه به معنای همین عمل ذهنی تفکر و سیر فکری است. طبیعی است که این عمل ذهنی برای کسی معقول و ممکن است که چیزی را نمی داند و با کوشش ذهنی می خواهد آن را بداند. بنابر این موجودی مانند خداوند که همه چیز را می داند و برا ی دانستن چیزی نیازی به عمل ذهنی ندارد، تفکر و اندیشیدن بی معنا و غیر ممکن است. او مجهولی ندارد تا برای کشف آن به عملیات ذهنی متوسل شود. خداوند عالم مطلق است، اما متفکر نیست. یعنی برای دانستن نیازی به فکر کردن ندارد. تفکر برای انسان کمال است، اما برای خداوند نقص است. اگر ما برای موجود دیگری اعم از انسان یا غیر انسان چنین علمی قائل باشیم او هم چون همه چیز را بالفعل می داند، نیازی به تفکر و اندیشیدن ندارد و به این معنا اهل تفکر نیست.

این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اما گاهی فکر و اندیشه به معنای داشتن معرفت، دانش، و نظر است، نه عمل و فرایند (process) رسیدن به دانش. به این معنا به کسی که همه چیز را بالفعل می داند می توان گفت صاحب فکر و اندیشه است، چنانکه در کاربرد عرفی چنین است.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا براساس این تعریف می توان گفت معصومین علیهم السلام اهل فکر و اندیشه نبوده اند، چون مجهولی نداشته اند، با اشاره به اینکه بی شک معصومین مخلوقات و بندگان خدا هستند و هر چه دارند حاصل لطف الهی است، تصریح کرد: آنها نیز مانند دیگر بندگان تکلیف شرعی دارند و بیش از دیگران وظایف بندگی خود را انجام می دهند. آنها برای تحصیل مایحتاج خود کار می کنند و برای تحصیل کمالات معنوی و تقرب به خداوند عبادت می کنند. آیا می توان گفت که برای تحصیل معرفت و دانش هیچ کاری نمی کنند و از آغاز همه چیز را به نحو کامل می دانند؟ و آیا بین زمان نوزادی آنها و زمان سن کمال آنها از نظر علم هیچ فرقی نیست؟ در علم کلام در باب علم معصوم و حدود و کیفیت آن مباحثی هست که باید به آن منابع مراجعه کرد و اینجا جای طرح این بحث نیست.

وی با تأکید بر اینکه در این بحث توجه به چند نکته اهمیت دارد، گفت: پیامبر(ص) از طریق وحی با حقایق وحیانی آگاه می شد، یعنی قبل از دریافت وحی از آن حقایق به نحو تفصیلی آگاه نبود. خداوند به پیامبر تعلیم می دهد که از خدا طلب علم کند: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْما.» (طه/ ً114) و در دعای منسوب به آن حضرت آمده است که از خداوند شناخت حقیقت اشیاء را مسألت می کند: «اللهم ارنی الأشیاء کماهی.» امیرالمومنین(ع) از محضر رسول لله (ص) علم می آموخت و فرمود پیامبر هزار باب علم را به روی من گشود که از هربابی هزار باب گشوده می شد. نکتۀ دیگر این است که انبیا و معصومین از علم لدنی و الهامی برخوردارند. پیامبران معارف دین را به روش های عادی کسب نمی کنند، بلکه از طریق وحی الهی به آن می رسند. این علمی وهبی است. معصومین غیر پیامبر از الهام برخوردارند. اما اینکه حوزه این الهام و محدودۀ آن چیست محل بحث در علم کلام است. بی شک دریافت وحی و الهام از راه عملیات تفکر منطقی نیست، بلکه از راه برتری است.

فنایی اشکوری افزود: نکتۀ دیگر موضوع قوۀ قدسی حدس است. حدس در این اصطلاح پی بردن به نتیجه بدون طی تدریجی و تفصیلی مقدمات استدلال است. نادر افرادی از موهبت این قوۀ قدسی برخوردارند که بدون طی روش عادی، به نتیجه می رسند. گاهی هم گفته می شود که آنها با سرعت این مسیر را طی می کنند. نکتۀ آخر اینکه نیل به معرفت شهودی و عرفانی نیز صرفا از راه تفکر منطقی نیست، بلکه آن معرفت مواجهه بی واسطه با واقعیات است. تفکر در نگاه عارفان رفتن از باطل به سوی حق است، چنانکه عارف شبستری می گوید: مرا گفتی بگو چبود تفکر/ کز این معنی بماندم در تحیر* تفکر رفتن از باطل سوی حق/ به جزو اندر بدیدن کل مطلق* که چون حاصل شود در دل تصور/ نخستین نام وی باشد تذکر* وز او چون بگذری هنگام فکرت/ بود نام وی اندر عرف عبرت* تصور کان بود بهر تدبر/به نزد اهل عقل آمد تفکر* ز ترتیب تصورهای معلوم/شود تصدیق نامفهوم مفهوم* مقدم چون پدر تالی چو مادر/ نتیجه هست فرزند، ای برادر/ ولی ترتیب مذکور از چه و چون* بود محتاج استعمال قانون... .

کد خبر 4322957

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دانلود آهنگ حمید بی باک بنام یار بی وفا بمیره