به گزارش الف، احمد شیرزاد، فعال سیاسی اصلاح طلب گفتگویی با روزنامه آرمان انجام داده است که امروز منتشر شده و در ادامه بخش‌هایی از آن را می‌خوانید:

در این شرایط اصلاح‌طلبان و کلیت این جریان چه باید کنند تا رای مردم را همچنان داشته باشند؟

عرض کنم که اول باید به داد شما روزنامه نگاران و اهل رسانه رسید! بعد برویم به داد مردم برسیم (با خنده). من در مجموعه دوستان روشنفکر، تحلیلگر، قلم به دست، روزنامه‌نگار و فرهیخته جامعه، آن اندازه که یاس و ناامیدی را می‌بینم در جامعه این ناامیدی را مشاهده نمی‌کنم. اول باید کسی به داد این جماعت برسد.

این پدیده خوبی نیست؛ واقعا نگاه می‌کنیم که همه (منظورم قلم به دستان، تحلیلگران و فعالین فضای مجازی و...) از آسمان و زمین گلایه می‌کنند. اما جامعه به شدت نیازمند عناصر با اراده، جدی و سازمانده امور است. اینکه دوست اصلاح‌طلبی بیاید و در یک مصاحبه‌ای مدام والذاریات بخواند که نمی‌شود، این کار به ما نمی‌آید. دیگرانی هستند که والذاریات بخوانند. ما اصلاح‌طلبان باید ببینیم اگر کاری از دستمان بر می‌آید سعی کنند با سازماندهی و کار، به بخشی از انتظارات مردم پاسخ دهند.

وقتی در معرض هجوم نقدها قرار داریم، اگر ما هم بخواهیم مدام نقد کنیم و از نقدها پیشی بگیریم و مصیبت خوانی کنیم، این کار دردی را دوا نخواهد کرد. باید مجموعه دوستان ما، فعالین رسانه‌ای و روزنامه نگاران ما مقداری از مصیبت خوانی دست بکشند و به فکر راه حل‌ها و امیدآفرینی در جامعه باشند. به نظرم در کنار همه مشکلاتی که جامعه ما دارد، بدبختی شماره یک ما وجود فضای ناامیدی در کشور است. جامعه نیاز به امید و قوت قلب دارد.

متاسفانه مسئولان هم در این زمینه ضعیف عمل کرده‌اند و آنطور که باید امید و نشاط و عزم و اراده را به جامعه القا یا تزریق کنند، چنین نمی‌کنند و در این امر ضعیف عمل کرده‌اند. در مجموع مشکل اول جامعه ما همین ناامیدی است. دوستان اصلاح‌طلب هم باید خودشان را جمع کنند! این شکایت کردن‌ها و گلایه‌ها را برای جلسات خصوصی بگذارند و به رسانه‌ها نکشانند. باید دید بهترین کار چیست و آن را انجام داد. اما اگر احساس می‌کنند شرایط خیلی خوب نیست و سخت است، صادقانه بگویند چه کاری از دستشان برمی‌آید همان را انجام دهند و پاسخگوی آن باشند.

درباره بدبینی و مصیبت خوانی روزنامه نگاران و اصحاب رسانه و فعالان خبری سخن گفتید. آیا به نظر نمی‌رسد که دوستان رسانه‌ای و روزنامه نگار به جای بدبین بودن، واقع بین و واقع نگر هستند و مسائل و رویدادها را با واقعیت سنجی و نگرش واقع بینانه بررسی و دنبال می‌کنند؟

دوستان زیادی بدبین هستند. واقع نگری نیست. روزنامه نگاران ما زیادی بدبین شده‌اند. من سال هاست که با جوانان و دانشجویان هم صحبت هستم. به دلیل حضورم در دانشگاه، فاصله روحی زیادی با دانشجویان و قشر رسانه‌ای ندارم. به نظرم در شرایطی هستیم که از مشکلات و نابسامانی‌ها و چاله چوله‌ها را می‌بینیم و به کارها و خدماتی که صورت گرفته است نگاه نمی‌کنیم.

به هر جنبه‌ای از مسائل و پیشرفت‌های اجتماعی کشور که نگاه کنیم می‌بینیم نه در شرایط قهقرا هستیم و نه در حد اعلی! یک کشوری هستیم در حد متوسط که در برخی از مسائل از کشورهای اطراف خود جلوتریم؛ پیشرفت علمی و فنی بیشتری داشته‌ایم، شعور اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بالاتری داریم، تحمل مخالف و افراد در ایران بالاتر است و... بدون شک در بین کشورهای منطقه و کشورهای اسلامی تنها کشوری که سطح شعور اجتماعی و فرهنگی آن با ایران قابل مقایسه است، کشور ترکیه است.

این مسائل را نباید نادیده گرفت. در سفر اخیری که به اروپا داشتم دیدم مثلا شهر تهران به لحاظ سطح فناوری، شهرسازی و مسائل شهری دستکمی از آنها ندارد. اما خدا نکند یک کالایی گران شود ببینید چه هیاهویی بلند می‌شود؛ نه اینکه گرانی شیر و پوشک و مایحتاج مردم مهم نباشد، نه اما به اندازه اهمیتشان باید پرداخته شود. باید مجموع مولفه‌های پیشرفت را با هم نگاه کرد.

متاسفانه روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران با اخبار منفی زنده هستند! حتی صداوسیما را هم نگاه کنید این را می‌بینید. زندگی و روزگار باعث شده رسانه‌ها با اخبار منفی زنده بمانند. این اخبار منفی بر روحیه مردم اثر می‌گذارد و روح و روان مردم را آزرده می‌کند.

بنده انتظار ندارم که روزنامه‌ها همیشه تیتر مثبت بزنند. خبر را باید خبر گرفت. یعنی خبر را هر آنچه که هست منتشر کنید. یعنی هم می‌شود با نگاه سراسر منفی و هم واقع بینانه نگاه کرد. اکنون در شرایطی هستیم که هر رسانه‌ای می‌خواهد وضع موجود را فاجع بارتر نشان دهد! رادیو و تلویزیون ما هم همین است و هر جایی که سیلی، زلزله‌ای یا توفانی شود خبر اول می‌شود.

در این شرایط ما روزنامه نگاران و اهالی رسانه باید چه کنیم که به این جامعه امید بدهیم؟ خبر مثبت دروغین بزنیم یا وعده درمانی کنیم؟

مثالی خدمت شما عرض کنم. حدود 20 سال است تقریبا از اداره دهه 70 که مترو در تهران آغاز به‌کار کرده است. اکنون نقش مترو را در زندگی شهروندان تهران می‌بینید. کافی است به یکی از ایستگاه‌های شلوغ تهران سر بزنید و تصور کنید که اگر مترو نبود این جمعیت‌ها باید روی زمین و به خیابان می‌آمدند و دنبال تاکسی می‌بودند! آیا در آن صورت تهران جای زندگی می‌بود؟ از آن سو نگاه کنید چنین پروژه‌ای کم‌کم و طی سالیان متمادی به انجام رسید.

به قدری تدریجی و آرام مترو گسترش یافته که کسی احساس نشاط و شادمانی از آن نمی‌کند. اما خدا نکند یک اتفاقی در این مترو پیش آید و ببینید چقدر فضای منفی برای آن ایجاد می‌شود. حالا لازم نیست از مسئولان و دولت‌ها تجلیل و قدردانی کنیم، از خودمان تجلیل کنیم. باید خودمان را تکریم کنیم. هر چه ساخته شده است به دست فرزندان و مدیران و مهندسان و کارگران همین کشور ساخته شده است.

خوب این خدمات چرا نان و آب نمی‌شود؟ چرا به مردم به آن جوان نمی‌گویید که اگر مشکلات سیاسی و اقتصادی خود را سامان دهیم و امکان سرمایه گذاری را در کشور ایجاد کنیم مثلا همین خطوط مترو زودتر راه اندازی می‌شود و حمل و نقل تسهیل می‌شود. امکان اشتغال و کسب و کار جدید ایجاد می‌شود. در همین مترو ببینید چند شغل حاشیه‌ای ایجاد شده است؟ چرا اینها را نمی‌بینیم؟ با آن بیکار و بچه جنوب شهر و مردم طبقه پایین جامعه هم باید صحبت کرد که هر عمران و آبادانی ای در کشور به نفع همه است و پیشرفت جامعه نفعش به همه خواهد رسید.

تهران قبل از انقلاب پر بود از حلبی آبادها. همین حالا به بمبئی نگاه کنید که چه تعداد خانه حلبی دارد؟ تهران هم زمانی این وضعیت را در مقیاس کوچکتر داشت. بله مشکلات وجود دارد، آسیب‌های اجتماعی وجود دارد، همه کشور‌ها مشکل دارند. باید دست به دست هم بدهیم و مشکلات را رفع کنیم.

در کوتاه مدت چه امیدی می‌توان داد؟

مثالی می‌زنم؛ برای دانشجویان بورسیه مبلغی در نظر گرفته می‌شود. این دانشجو باید برای تحصیل خود تغذیه، مسکن، رفت و آمد، هزینه روزانه و... برنامه ریزی داشته باشد. متاسفانه مردم ما یاد نگرفته‌اند که با بودجه در اختیار خود چگونه رفتار کنند و چطور خرج کنند. تقریبا اکثر جوانان و خانواده‌های ما با بودجه‌ای که ندارند برنامه ریزی می‌کنند! مثلا شخصی که ماهی 3میلیون تومان درآمد دارد برای 5 میلیون برنامه می‌ریزد و آن کسی که 5 میلیون درآمد دارد برای 7 میلیون برنامه دارد! بله گرانی و مشکلات اقتصادی هست اما فردی برای ماهی دو میلیون تومان خود به راحتی برنامه می‌ریزد و هزینه اضافی نمی‌تراشد.

ما یاد نگرفته‌ایم که با دخل خود خرج کنیم و بر این اساس برنامه داشته باشیم. نسل‌های گذشته ما با فرهنگ برنامه ریزی و قناعت امورات خود را می‌گذراندند. متاسفانه انقلاب رشد توقعات مردم ما را بالا برد، آن هم توقع از دیگران؛ از جامعه از مسئولان از حکومت از نسل گذشته نسل آینده! توقع از جامعه جهانی.

شما بگویید ما از چه کسی متوقع نیستیم غیر از خودمان؟ فقط از خودمان توقع نداریم. فکر می‌کنیم که همه باید به ما سرویس بدهند و در خدمت ما باشند. تصور می‌کنم یکسری مشکلات روانشناختی و تربیتی داریم که باید به آنها رسیدگی کرد. رسانه ها، احزاب، مسئولان و... باید به این مسائل رسیدگی کنند.

متاسفانه هر کسی به این توقعات دامن می‌زند. همین صداوسیما یکی از عوامل اصلی پمپاژ روحیه منفی و تخریب امید و روحیه مردم است. برخی برنامه‌های رادیو و تلویزیون ما هم فقط به افزایش توقعات در جامعه کمک می‌کنند! از سویی نهادهای دولتی و اجرایی را مدام تخریب می‌کنند. این فقط تخریب یک جناح سیاسی نیست بلکه منجر می‌شود یک جامعه تخریب شده و آسیب ببیند.

چگونه می‌توان به جامعه امید داد؟ از نوع امید درمانی آقای روحانی یا امید‌های شعاری و کلیشه‌ای مرسوم در جامعه؟

به نظرم اگر امید را متکی کنیم به توانمندی‌هایی که نداریم، قطعا مورد تمسخر قرار خواهیم گرفت و دیر یا زود این امید به ناامیدی منجر خواهد شد. باید روی توانمندی‌هایی که داریم دست بگذاریم؛چه توانمندی فردی چه جمعی. می‌توانیم به تک تک جوانانمان بگوییم که چه توانمندی‌هایی دارند. لیست کنیم و فهرست بگیریم که چه کسی در چه زمینه‌ای می‌تواند توان خود را نشان دهد.

توانمندی و اراده فردی و جمعی وجود دارد که می‌توان خیلی کارها انجام داد. جوامع دیگر این توانمندی‌ها را در راه پیشرفت خود به خدمت گرفته‌اند. راه اصلی دست یافتن به امید، تکیه بر توانمندی هاست. امید اگر صرفا با وعده پوچ باشد، مورد تمسخر دیگران خواهد بود. اما اگر روی کارها و توان اجرایی و عملی خود دست بگذاریم، آنگاه نتایج خیلی بهتری می‌توان گرفت و کارهای بزرگی می‌شود انجام داد.

در همین مساله احتکارهای خانگی، می‌توانستیم با اطلاع رسانی خوب و یک فرهنگ مثبت، مردم را از این هجوم‌ها و خریدهای اضافی باز داریم، که این کار می‌توانست نتایج خوبی داشته باشد. دولت مقدار زیادی حالا وارد کرده است که به تقاضا پاسخ دهد. ببینید ما(مردم و دولت) هزینه گزافی را فقط بخاطر یک ولع و نداشتن الگوی مصرف پرداخت کرده ایم. بنابراین می‌توان با یک اراده جمعی از اعمال منفی و آسیب رسان جلوگیری کرد. باید ببینیم می توانیم ها چه هستند. با وعده‌ها و امید‌های پوچ و توخالی نمی‌توان کاری پیش برد بلکه باید روی توان بالفعل خود برنامه ریزی داشته باشیم.