خبرگزاری فارس: بر اساس تعاریف، جنگ سایبر به هرگونه عمل خصمانه علیه سیستمهای رایانه ای، شبکههای رایانهای یا پایگاههای داده رایانهای دشمن اطلاق میشود که با هدف کاهش کارایی یا ناتوان سازی صورت پذیرد. حملات سایبری، سیستمهای هدف خود را غیرقابل استفاده نموده، کارایی آنها را کم کرده، با تزریق اطلاعات غلط تصمیم گیری کاربران را کاهش میدهند و حتی منجر به سرقت اطلاعات میشوند از سوی دیگر آنچه در تعریف جنگ اطّلاعاتی آمده است، تخریب فرآیند تصمیمگیری با تزریق اطّلاعات غلط و دستکاری اطّلاعات، ایجاد گزینههای پر تعداد نا مناسب پیشِ روی تصمیمگیر، و بر هم زدن نظم سیستم هدف اصلی است. در جنگ اطّلاعاتی قرار است اولویتبندی گزینهها برای تصمیمگیر دشوار شود.
از آنجایی که ذخیره و انتقال اطّلاعات و حتّی فرآیند تصمیمگیری در دنیای امروز بسیار متّکی بر فضای سایبر و فنّاوری اطّلاعات است و این تلفیق اهمیت فضای سایبر یا مجازی را چندین برابر کرده است. تحلیل گران نظامی، حوزه مجازی را به عنوان یک دامنه جدید در حوزه جنگ به رسمیت شناخته اند که اهمیت آن اکنون، در حال فزونی گرفتن از سایر حوزهها است. تروریستهای سایبری برای رسیدن به اهداف خود که همان ضربه زدن و تخریب سامانههای اطلاعاتی رقیب است، از یکسری تسلیحات استفاده میکنند که به آنها «تسلیحات مجازی» میگویند. ایجاد ساز و کارهای مناسب با جنگهای سایبری و اطلاعاتی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. فضای مجازی یا سایبر لایههای مختلفی دارد که شامل: زیرساخت، سخت افزار و نرم افزار پایه، سرویس، محتوا، کاربر، نظامات، معماری کلان است. اگر بخواهیم قدری دقیقتر در این باره صحبت کنیم، باید نسبت دو عبارت جنگ اطلاعاتی و جنگ سایبری را با عباراتی مانند عملیات روانی و عملیات ادراکی مشخص کنیم:
عملیات روانی مبتنی بر ایجاد فوران احساسات، اعم از خشم یا ترس است. عملیات روانی ارتباط زیادی با عقل ندارد و پس از گذشت زمان تاثیر آن افت کرده و شخص به صورت عقلایی با آنچه رخ داده مواجه میشود. در مقابل عملیات ادراکی مبتنی بر اقناع یا حداقل مشغول کردن قوهعاقلهی اشخاص است. تاثیرگذاری عملیات ادراکی کند، اما ماندگار است.
مطابق آنچه در شکل بالا دیده میشود، عملیات ادراکی و عملیات روانی هر دو بر سیر تصمیمگیری و آگاهی افراد و سیستمها تاثیر میگذارند لذا از انواع جنگ اطلاعاتی هستند. برای این تاثیرگذاری فضای سایبر میتواند در اختیار آنها قرار بگیرد. پس، جنگ سایبری علاوه بر جنگ علیه زیرساختها و لایههای سخت شبکه و امکانات، میتواند بستر جنگ روانی یا جنگ ادراکی نیز باشد.
برای پیروزی در جنگ سایبری بدون شک باید در همهی لایههای آن به صورت همزمان ورود کرده و اقدامات آفندی و پدافندی را صورت داد. هرچند برخی از این لایهها نقش پررنگتر و برخی نقش کمرنگ تری دارند. بطور کلی میتوان گفت: لایه کاربر و محتوا و معماری کلان مهمترین لایه از این لایهها هستند. در سطح بعد لایه نظامات و سرویس و در سطح آخر زیرساخت و سخت افزار قرار دارند که بایستی در هر یک از این لایهها اقدامات موثر و متناسب را انجام داد.
در نبرد مجازی از فناوریهای گوناگونی استفاده میشود، از جمله: فرماندهی و کنترل اطلاعات، توزیع و پردازش اطلاعات جهت دستیابی و برقراری ارتباطات تاکتیکی، تثبیت موقعیت و شناخت هویت دوست و دشمن در زمینه مبادلات سیستمهای جنگی هوشمند، استفاده از این فناوریها میتواند باعث اغفال و ایجاد اختلال در تجهیزات ارتباطی و اطلاعاتی طرف مقابل شده و راهی جهت نفوذ به آن پیدا کند. در چنین شرایطی جنگ سایبری تنها به حوزه سخت افزاری و تخریب سیستمها محدود نمیشود. بلکه در حوزهی نرم افزاری و تاثیرگذاری بر افکار عمومی از طریق شایعات، تبلیغات دروغین و راهبری تودهها نیز جنگ سایبری معنادار میشود.
از آنجا که تهدیدات سایبری تنها مختص عملیات نظامی در سطح حکومتی نیست و میتواند در سطوح تجاری و فردی نیز مورد استفاده قرار گیرد، تجهیز عموم مردم به راهکارهای مقابله با این تهدیدات ضروری به نظر میرسد. سواد رسانهای به عنوان مهارتی جامع برای مدیریت هوشمندانهی مواجهه با رسانهها یکی از این راهکارهاست.
مردم مهمترین رکن در جنگ سایبری هستند چراکه از یک سو مردم مخاطب فضای مجازی هستند و از سوی دیگر لایهای از فضای مجازی را شکل میدهند. در واقع هنگامی که از فضای مجازی صحبت میکنیم بخش مهمی از خود فضای مجازی مردم هستند. دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران مردم پایه است و به همین دلیل آحاد مردم رکن مهمی در نظام دفاعی جمهوری اسلامی ایران هستند؛ بنابراین از یک سو مردم در نقش فعال و تولید کننده وافسران این نبرد و از سوی دیگر در نقش مخاطب اهمیت دارند.
برای فعال کردن ظرفیت مردم و ایمن کردن ایشان در مقابل تهدیدات فضای مجازی، قدم اول ارتقای سواد رسانهای و سواد فضای مجازی عموم مردم است و در حقیقت تجهیز مردم به سلاح سواد فضای مجازی گام اول از این جنگ خواهد بود. همانطور که اشاره شد فضای مجازی لایههای مختلفی دارد و دشمن برای هر لایه طراحی ویژهای صورت داده و ابزار خاصی برای جنگ استفاده میکند. مثلا برای لایه سرویس از ایجاد پیام رسانها، برای محتوا از تجهیز تیمهای تولید محتوا (مانند تیم سایبری عربستان)، برای لایه زیرساخت از دراختیار گرفتن گلوگاههای زیرساختی، و ... در این جنگ بهره میبرد.
استفاده از رسانهها در راه تضعیف کشور هدف و بهـره گیـری ازتوان و ظرفیت آنها به منظور دفاع از منافع ملی، بنیادیترین تعریف جنگ رسانهای است که از جنگهای جدید و در اصطلاح نرم به شمار میرود. رسانهها به شیوههای گوناگون میکوشند فضای ذهنی گروه هـای هـدف را در جهـت خواستههای حاکمان شکل دهند. هدف و مخاطب این گونه برنامـه ریـزی هـا الزا مـاً مـردم کشورهای بیگانه یا نیروهای دشمن نیستند، گاه مردم کشور خودی نیز به عنوان هدف ایـن فعالیتها در نظر گرفته میشوند طراحان جنگ رسانهای نه لزوماً ژنرالهای پادگاننشین، بلکه ممکن است پروفسورهای کالجها و بخشهای رسانهای در دانشگاههای معتبر هر کشوری باشند. ابزارهای جنگ رسانهای از حیث سخت افزاری انواع رسانههای دیداری، شنیداری، مکتوب ورسانههای نوین مبتنی بر فضای مجازی است. اما نکته حایز اهمیت در این زمینه ساحت نرم افزاری جنگ رسانهای است. در ادامه به دو روش در این حوزه میپردازیم.
ابتدا روش دیپلماسی عمومی از طریق رسانه، این روش به معنای کاربرد ابزارهای بین فرهنگی و ارتباطات بین الملل در سیاست خارجی است و به گونهای فراگیر، شامل دیپلماسی فرهنگی و ارتباطی میشود. در همین چارچوب، تأثیرگذاری بر نگرشهای عمومی برای شکل دهی و اجرای سیاست خارجی، از اهداف دیپلماسی عمومی است. استفاده از رسانهها به صورت رسمی یکی از ابزارهای جدی دیپلماسی عمومی مدنظر است. به عنوان مثال در سالهای اخیر پخش سریالهای کرهای مصداق دیپلماسی عمومی کشور قدرتمند اقتصادی آسیای جنوب شرقی در کشور ما محسوب میشود، ایجاد افکار عمومی توسط دولتها در کشورهای دیگر، تعامل گروههای خصوصی یک کشور با نظایر خود در کشورهای دیگر، گزارش مسائل خارجی و تأثیر آن بر سیاست، ارتباط میان عناصر حرفهای ارتباطگر مانند دیپلماتها و خبرنگاران خارجی و فرایند ارتباطات بین فرهنگی، از جمله ابعاد دیپلماسی عمومی است.
دیپلماسی عمومی در حوزة تبادلات فرهنگی و آموزشی، شامل تبادل استاد و دانشجو، تبادلات دانشگاهی، برنامة تدریس پیرامون کشور مورد نظر در دانشگاههای خارجی، آموزش زبان انگلیسی و برنامههای هنری و در حوزة فعالیتهای اطالع رسانی، شامل ایجاد سایتهای رسمی حاوی بیانیههای دولتی و مواضع رسمی، اعزام متخصصان خودی به کشور هدف به منظور پاسخ به پرسشها و ابهامات پیرامون کشور مورد نظر، برنامههای کنفرانس از راه دور و مواردی از این دست میشود و در نهایت، در حوزة برنامههای بین المللی، شامل پخش برنامههای دولتی و رسمی از طریق رسانههای دیداری و شنیداری است.
به تحقیق، روشهای دیپلماسی عمومی، عملیات ادراکی و تا حدودی عملیات روانی شباهتهایی با یکدیگر دارند. به خصوص این شباهتها میان دو مورد اول نیزبیشتر است. اما دیپلماسی عمومی سه ویژگی منحصر به فرد دارد: اول اینکه، طرحها و برنامههای آن آشکار و علنی است؛ دوم اینکه، در چارچوب سیاست خارجی یک کشور تعریف میشود و سوم اینکه، بانی و متولّی اصلی و رسمی آن، دولت است؛ هر چند ممکن است نهادهای خصوصی نیز در این رابطه به کار گرفته شوند. دوم روش عملیات ادراکی ازطریق رسانه، این روش به دنبال تأثیرگذاری بر نگرشها، باورها، عقاید و ارزشهای طرف مقابل با هدف ایجاد تغییرات در مخاطب تا سرحد همسو شدن آنان با اهداف و منافع عمل کننده است.
روش ادراکی، بیشتر مبتنی بر ترویج است؛ یعنی رواج دادن باورها، ارزشها و عقاید متناسب با خواستهها و اهداف خود و نیز مبتنی بر نوعی آموزش جهتدار است. عملیات ادراکی با عملیات روانی متفاوت است؛ زیرا عملیات روانی به دنبال ایجاد تغییرات فوری، آن هم در سطح افکار است. هدف اصلی عملیات روانی، تهییج و تحریک است و این با هدف اصلی عملیات ادراکی متفاوت است. در عملیات ادراکی، شخص بدون آنکه هیجان زده باشد، در حالیکه به راحتی در منزل خود نشسته و فکر میکند که مشغول تحلیل منصفانهی مسائل است، چنان ضرایب اهمیت او به مسائل، و نگرش او به تواناییهای خود و دشمن در گذر زمان به آرامی تغییر داده میشود که وی بدون متوجه شدن این موضوع، نتایج ظاهرا عقلایی جدیدی، مطابق آنچه دشمن میخواهد میگیرد.
هدف اصلی روش ادراکی، نخبگان و در حد نازلتر آن، قشر تحصیلکردة جامعه است. بر این اساس، این روش به دنبال تولید نظریه ها، طرحهای مفهومی، الگوها و تصاویر ذهنی بادوام به منظور تطبیق هر چه بیشتر باورها، ارزشها و عقاید مخاطب با اهداف و منافع سازنده است. در واقع؛ این روش به دنبال آن است که دیگران را به باور کردن و عقیدهمند شدن به چیزی متقاعد کند که خود به دنبال آن است؛ حال حقیقت هر چه میخواهد، باشد.
در سالهای اخیر ایران اسلامی دستاوردهایی در جنگ سایبری داشته است که در چند گام به آن اشاره خواهم کرد
مهمترین دستاورد ایران در گام نخست هشیارسازی و بیدارسازی و ارتقای سواد فضای مجازی مردم بوده است و اگر این کار به طور کامل صورت پذیرد جامعه ما در مقابل تهدیدات فضای مجازی بیمه خواهد شد و از فرصت بی نظیر این فضا برای دستیابی به آرمانها و اهداف خود بهره میبرد. آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که دشمن نباید بتواند حتی بدون عملیات ادراکی و تنها با عملیات روانی سطحی، رفتاری را که میخواهد از مخاطب ببیند. این امر نیازمند ایجاد دغدغهی جدی میان تمام گروههای مردم، دربارهی چگونگی کسب اخبار، چگونگی تحلیل اخبار، نیت منتشرکنندگان اخبار و در یک کلام سواد رسانهای و فضای مجازی است. همچنان تاکید میکنیم که ایجاد دغدغه در مردم نسبت به این موضوع، از خود ارائهی محتوا مهمتر است؛ زیرا مردمی که در این موضوع دغدغهمند باشند خود به سمت بهدست آوردن محتوا حرکت خواهند کرد.
در گام دوم ایجاد سرویسهای موازی و معادل سرویسهای بیرونی و همچنین شبکههای خدمات رسانی در فضای مجازی را میتوان از دیگر دستاوردها دانست. همچنین در حال تکمیل زنجیره تولید و توزیع محتوا هستیم که اگر این امر صورت پذیرد بخش مهمی از سردرگمی فعلی محتوا در فضای مجازی رفع خواهد شد. بطور کلی در حوزههایی که مردمیتر بوده اند پیش رفته ایم، ولی در حوزههایی که مسئولین میبایست ورود میکردند هنوز خلا وجود دارد و در این حوزه مسئولین از مردم عقب هستند.
هر چند لشکر سایبری به معنای منسجم و تحت اشراف حاکمیت (مانند عربستان) نداریم ولیکن چیزی مهمتر از آن داریم و آن هم لشکر سایبری مردمی و شبکه شده است. این لشکر کاملا متناسب با ویژگیهای فضای مجازی است و بسیار کارآمدتر و مفیدتر از لشکر سایبری حاکمیتی عمل میکند. امروز میتوانیم ادعا کنیم جزایر جداگانه در حوزه سایبری در حال پیوستن به یکدیگر و شبکه شدن هستند و بدون شک ایران یکی از قویترین لشکرهای سایبری مردمی در جهان را دارا است که مانند دفاع مقدس با حضور مردم شکل گرفته و در این راستا سازمانهای مردم نهاد جبهه انقلاب تلاش کرده اند نقش شبکه کردن و یکپارچه کردن این لشکر را برعهده داشته باشند و حامی و هدایتگر این جریان مردمی باشند.
نکتهی مهمی که آحاد مردم به عنوان اعضای این لشگر سایبری باید به آن توجه داشته باشند این است که نباید نسبت به میزان اثرگذاری فضای سایبر دچار توهم شد. صرفا با فوروارد کردن چند پست در فضای محتوای انقلابی و لایک کردن یا توییتهای درون گفتمانی، تاثیری در بدنه و عموم مردم ایجاد نخواهد شد. نباید فراموش کرد که تاثیر گذاری بر مخاطب، از جنس تربیت و فتح قلوب است و دین ما این امور را از زمانبرترین مسائل میداند. اگر فضای سایبر محتوا را سریع به دست مخاطب میرساند، یا میتواند مخاطب را بمباران کند، باید به این نکته هم توجه داشت که فتح عقول و قلوب چه در نخبگان و چه در مردم عادی، امری زمانبر، نیازمند طراحی و مهمتر از همه نیازمند شناخت رو در رو از ایشان است.
بیتوجهی به این نکته باعث میشود فعالان فضای مجازی منتظر نتایج و بازدهی زود و سریع باشند و وقتی این نتایج بهدست نیامد، سرخورده شوند یا بازهم بیشتر و بیشتر به دنبال طراحی راهحلهای زود بازده (و طبیعتا کم عمق) باشند. تولید محتوا برای مخاطب بدون شناخت عام (انسان شناسی اسلامی) و شناخت خاص (شناخت خصوصیات گروههای مختلف مردم) از او، فعالیتهای رسانهای جبههی انقلاب را کماثر (و حتی در مواردی با اثر معکوس) خواهد ساخت؛ لذا این مساله باید هم برای مسئولین فرهنگی فضای مجازی کشور، و هم مردم تبیین و پررنگ شود.
منابع:
جعفری، علی اکبر؛ نیک روش، ملیحه. جنگ نرم در بستر تهدیدات سایبری و راهکارهای امنیت سازی. فصلنامه مطالعات عملیات روانی. زمستان و بهار ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲. شماره ۳۵
ضیایی پرور، حمید؛ جنگ سایبری بعد از انتخابات. ۱۳۹۲. موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران.
ماه پیشانیان، مهسا. فضای سایبر و شیوههای نوین درگیری ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه نامه پژوهش فرهنگی. بهار ۱۳۹۰ - شماره ۴۵- صص ۹۵ تا ۱۲۲
یادگاری، وحید؛ یسیلیانی، ناصر؛ متین فر، احمدرضا. نقش امنیت فاوا در جنگ سایبری علیه سازمانهای امنیتی با رویکرد پدافند غیرعامل. فصلنامه پژوهشهای حفاظتی و امنیتی. بهار ۱۳۹۶ - شماره ۲ – صص ۴۶ – ۸۴
Thoman, Elizabeth. Media Literacy—A National Priority for a. Changing World - September ۲۰۰۴ - American Behavioral Scientist ۴۸ (۱):۱۸-۲۹
انتهای پیام/