خبرگزاری ایسنا: سایت النشره در گزارشی نوشت: "جنگ این بار اسرائیل در غزه در سایه سه پارادوکس قابل توجه است: نخست اینکه جنگ در غزه زمانی روی داد که مصر از طریق راهکاری سیاسی که مسیر طولانی را پیموده است، تلاش داشت به صورت دائمی به محاصره تحمیلی غزه پایان دهد، دوم اینکه، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل همزمان با این امر در جشنهای سالروز پایان جنگ جهانی دوم در پاریس شرکت داشت. سوم اینکه تعدادی از کشورهای عربی مانند بحرین، مصر، اردن، کویت، عربستان و امارات رزمایش نظامی موسوم به "سپر عربی ۱" را با مشارکت یگانهای دریایی، هوایی و زمینی برگزار میکردند.
در پارادوکس نخست، میتوان حمله به غزه را تلاش اسرائیل برای نابودی ابتکار عمل مصری و در نتیجه باقی ماندن محاصره غزه و تنش موجود در مرزهای آن تفسیر کرد، پس از موفقیت فلسطینیها در اعمال معادله جدید دردناک بر اسرائیل و از طرفی پرده برداری مقاومت فلسطین از سلاحهای خود که رژیم صهیونیستی آنها را محاسبه نکرده بود، به نظر میرسد این تلاش با اعلام توقف جنگ منتفی شده است.
در پارادوکس دوم، حمله اسرائیل به غزه دودستگی شدید داخل دولت این رژیم میان نتانیاهو و آویگدور لیبرمن، وزیر جنگش را آشکار کرد، نخستین نتایج این دودستگی استعفای لیبرمن و افتادن لرزه بر پیکره دولت اسرائیل در پی نتایج حمله ناکام و استعفای وزیر جنگ بود که لیبرمن خواست با این اقدام خود از خسارتی که اسرائیل در این جنگ متحمل شده انتقام بگیرد، بنابراین ضرر این حمله به خود متجاوزان بازگشت.
اما پارادوکس سوم، اسرائیل از برگزاری رزمایشهای نظامی کشورهای عربی مذکور نگران نبود که خودشان را برای عضویت در ائتلاف "ناتوی عربی" آماده میکنند، ائتلافی که در خدمت آمریکاست و مشابه پیمان آتلانتیک شمالی است که واشنگتن در حال حاضر احساس میکند پس از پایان جنگ سرد دیگر سودی ندارد، چرا که هدف از "ناتوی عربی" تحقق امیال آمریکا در میان کشورهای عربی و عادی سازی روابط با اسرائیل است که ممکن است بعدها به این ائتلاف بپیوندد تا نامش به "ناتوی خاورمیانه" تغییر یابد.
اما در صحنه دیگر که از دید بسیاری به دور مانده است، اسرائیل با هدف جبران خسارتهای خود از زمان وصول سامانههای موشکی "اس۳۰۰" به سوریه به غزه حمله کرد و این مساله جنجالی را در رسانههای اسرائیل برانگیخت زیرا حملات اسرائیل به سوریه از زمان ورود این موشکها متوقف شده است و این یعنی نه تنها معادله جدیدی بر اسرائیل تحمیل شده که بسیار قویتر و موثرتر از معادله موشکهای "سام" است بلکه این معادله کنونی گسترده بوده و شامل لبنان هم میشود و این عامل پس از محدود شدن حمله اسرائیل به شمال فلسطین این رژیم را آشفتهتر کرد و موجب شد به غزه حمله کند که به نظر برخیها نوعی آزمون توان نظامی فلسطین در غزه با هدف حمله به لبنان بود.
نتیجه اینکه به دنبال حمله به غزه دست اسرائیل به لحاظ نظامی رو شده و تحرکات نظامی اسرائیل تحت تاثیر قدرت توازن تحمیل شده از سوی سوریه و قدرت بازدارندگی موشکی از سوی لبنان قرار گرفته است و در حال حاضر اسرائیل با قدرت توازن جدید در نوار غزه نیز محدود شده است.
اظهارات مذکور به چه معنی است؟
نتیجه نخست از این محاصره رژیم صهیونیستی لرزه سیاسی است که بر پیکره دولت نتانیاهو افتاد و احتمال دارد این لرزه به زلزلههای سیاسی تبدیل شده و دولت این رژیم را برانداخته و منجر به برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام شود.
اما نتیجه دوم براندازی طرح معامله قرن دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکاست که گویی پس از تحمیل معادله جدید در منطقه و پس از اینکه اسرائیل طرف ضعیفتر در این معادله شد، با وجود تلاش برخی کشورهای عربی برای لغو این محاصره از طریق عادیسازی روابط با اسرائیل، تنها در حد یک خبر باقی ماند. در این مرحله که در سایه اختلال شدید توازن آن هم به نفع نیروهای مقاومت در منطقه قرار دارد و اسرائیل طرف ضعیف در این معادله بوده و به دنبال راههای فرار از این بحران است، آغاز روند صلح امکان پذیر نیست.
آنچه مهم است این است که معادلهای که محور مقاومت اعمال کرده و شروع آن سامانههای موشکی است که سوریه از روسیه تحویل گرفته سنگ بنای همه تحولات نظامی و سیاسی منطقه قرار گرفته و به راهبری تبدیل شده که بر هر طرحی که در منطقه مطرح میشود کنترل دارد و این یعنی سوریه به ویژه پس از پیروزی بر طرح تجزیه خود، شروع به بازپس گرفتن جایگاه خود در منطقه به عنوان بازیگر اصلی کرده است.
با توجه به عوامل مذکور، میتوان گفت، امروز اسرائیل در بحران بزرگ و حادی به سر میبرد زیرا میداند هرگونه ماجراجویی نظامی در منطقه نتایج وخیمی علیه این رژیم خواهد داشت و به منزله خودکشی است و از طرفی هم رزمایشهای "سپر عربی ۱" یا "سپر عربی ۱۰" مفهومی نخواهد داشت، زیرا این رزمایشها استراتژی شفاف و جهتگیری یکپارچه درباره اسرائیل ندارند و تنها در راستای منافع طرح آمریکایی است که نفسهای آخر خود را در منطقه میکشد.
به همین دلیل هرگونه تلاش کشورهای عربی برای نجات اسرائیل محکوم به شکست بوده و دود آن به چشم همه کشورهایی خواهد رفت که آشکارا و محرمانه روابط خود را با این رژیم عادی میکنند.
بنابراین میتوان گفت، زمان عربدهکشی اسرائیل بر اساس "استراتژی جنگ در پی جنگ" پایان یافته است و سوریه بر توطئهای که متعرضش شده بود پیروزی شد و امروز طراحی صحنهای که از هفت سال پیش در منطقه جاری و ساری است را تغییر میدهد.
قواعد استراتژیک جدیدی وجود دارند که اسرائیل نمیتواند آنها را نقض کند وگرنه بهای سنگینی باید بپردازد، تجربهای که در حمله به غزه کسب کرده نمونه کوچکی از توان سوریه و محور مقاومت در حمله به این رژیم بود که تاثیر بسیار عمیقی نه فقط در سطح نظامی بلکه در امکان پایان بیبازگشت موجودیت رژیم اشغالگر خواهد گذاشت.
سوریه توانسته قواعد استراتژیک جدیدی که شمال لبنان هم میشود اعمال کند و به سرعت بهبودی خود را بازمییابد.