گزینههای سوخته انتخابات 1400
این اولین بار نیست که نام عارف، جهانگیری و لاریجانی بهعنوان گزینههای انتخابات ریاستجمهوری 1400 مطرح میشوند. پیش از این نیز این اسامی به زبانهای مختلفِ چپ و راست تکرار شدهاند.
حدود هزار روز تا انتخابات ریاستجمهوری 1400 مانده، اما از همان واپسین روزهای انتخابات گذشته بر سپهر سیاسی کشور سایه انداخته است. الیاس حضرتی در تازهترین گفتوگوی رسانهایاش میگوید تا آنجا که او خبر دارد، محمدرضا عارف برای کاندیداتوری در 1400 مصمم است و اسحاق جهانگیری هم قاعدتا باید بیاید. قائممقام حزب اعتماد ملی درخصوص احتمال حمایت اصلاحطلبان از لایجانی در 1400 هم گفته باید دید در آن زمان چه اتفاقی میافتد، ولی روند کلی این است که اصلاحطلبان کاندیدای خودشان را داشته باشند. البته رئیس مجلس را انسانی «شایسته، لایق و توانمند» خوانده است.
1. این اولین بار نیست که نام عارف، جهانگیری و لاریجانی بهعنوان گزینههای انتخابات ریاستجمهوری 1400 مطرح میشوند. پیش از این نیز این اسامی به زبانهای مختلفِ چپ و راست تکرار شدهاند. محمدرضا عارف که این روزها باید شمع تولد 67 سالگیاش را فوت کند، هنوز داغ انتخابات 92 و عدم حمایت حداکثری اصلاحطلبان را بر دل دارد. حالا شواهد و قرائن میگویند عزمش جزم است تا در 1400 عرض اندامی جدی داشته باشد تا بلکه در 70سالگی مُهر آقای سکوت و کنایههایی با مضمون پاشنه ورنکشیده، مرد انصرافها و... را از خود بزداید. با اینحال همجریانیهایش - یعنی اصلاحطلبان- تاکید دارند در انتخابات 92 نیز رغبتی عارفانه نداشتند و عارف کاندیدای آنها نبوده است. ژن برترگوییهای پسرش هم مسیر را برای پدر بیش از پیش سخت کرده است.
علی لاریجانی هم با هت تریک (سه برد پیاپی) و ریاست 10سالهاش بر مجلس امیدوار است که توانسته باشد رتبه ششم از میان هفت کاندیدا و شکست سنگینش در انتخابات سال 84 را رنگ فراموشی بزند. از طرف دیگر اگرچه آقای پارلمانتاریسم، به عناوین مختلف نشان داده یکهتاز بیرقیبی در بازار داغ لابیگری بهارستان است، ولی این روزها صندلی ریاستش را در پارلمان لغزان میبیند، بهطوریکه اگر در انتخابات سال سوم مجلس دهم - یعنی همین چند ماه پیش- ائتلاف لحظه آخری نمایندگان فراکسیون ولایی با مستقلین نبود، لاریجانی نیز به جمع پاییننشینان بهارستان میپیوست. دوم شدن در حوزه انتخابیهاش یعنی قم در انتخابات مجلس دهم نیز هشداری جدی برای لاریجانی محسوب میشد؛ هشداری که دست و پا کردن سمتی درخور بعد از بهارستان را برای او جدی کرده است. با اینحال سیاستورزی علی لاریجانی در هزارتوی بهارستان به مذاق جمعی از اصلاحطلبان بسیار خوش آمده. کارگزارانیها که به واسطه مراوداتشان، ارادتی دیرینه به لاریجانی دارند و حالا که تقدم استراتژی به ایدئولوژی از آنها سیاستورزانی عملگرا ساخته است، این ارادت را بیش از پیش تکرار میکنند و ابایی ندارند که لاریجانی را گزینه مطلوبشان برای 1400 بخوانند. سعید حجاریان، تئوریسین اصلاحات نیز چندی پیش با تاکید بر اینکه فعلا وقت نرمالیزه کردن است، اشاره داشت در پروژه نرمالیزه کردن، علی لاریجانی هم حضور دارد. حضور انتخاباتی علی لاریجانی در 1400 چنان برای اصلاحات مهم شده که روز گذشته محمدعلی افشانی، شهردار بازنشسته تهران نیز از لابیگریها برای حضور لاریجانی در انتخابات ریاستجمهوری آتی سخن گفت. البته جمعی از اصلاحطلبان که عمدتا توسط عملگرایانشان پس زده میشوند، چنان دل خوشی از لاریجانی ندارند و باخت را بر پیروزی با کوپن وی ترجیح میدهند.
اسحاق جهانگیری، 61 ساله است و از این جهت با لاریجانی اشتراک دارد. آقای معاون اول ولی هنوز بغضهایش در تبلیغات انتخاباتی 96 در حافظه مردم است. به قول خودش «مردم عزیز ایران» یادشان هست که سال گذشته اصلاحطلبان اسحاق را همچون نعمتی هدیه دادهشده به روحانی خواندند و جهانگیری بهعنوان کاندیدای پوششی از عملکرد دولتشان و دختر مظلوم وزیر و... چه دفاع جانانهای کرد. دلار جهانگیری هم که طنابی جلوی پای سوپرمن شد و رانت بیسابقهای رقم زد. اگرچه اصلاحطلبان با نگاه به آینده سعی دارند فاصله دولت با معاون اولش را حفظ کنند، ولی در عمل افکار عمومی چه بخواهند و چه نخواهند، آقای معاون اول را از کارنامه دولت حسن روحانی جدا نمیبینند؛ دولتی که حامیان تکراری دیروز هم آن را دولتی بیحس و مردانش را مردان بزم میخواند، آنهم در این تنگنای رزم!
2. فارغ از اینکه مطرح شدن نام گزینههای ریاستجمهوری 1400 با چه هدفی صورت میگیرد و اینکه این گزینهها تا چه حد جدی و اصلی هستند و حتی اینکه الیاس حضرتی آیا خود سودای ریاستجمهوری را در سر میپروراند یا نه، نگاهی به کنشهای سیاسی جامعه ایران نشان میدهد پیروز انتخابات در ایران حکایت همان مثلی را دارد که «هرچه دیر آید خوش آید»، از این رو مطرح شدن هر نامی بهعنوان گزینه انتخاباتی با مهره سوخته شدن آن گزینه ارتباطی مستقیم دارد. شکست ناطق نوری در انتخابات 76، شاهد مثالی بر این مدعاست، چراکه نام وی از همان واپسین روزهای دولت دوم هاشمیرفسنجانی بهعنوان رئیسجمهور آتی سر زبانها بود. مطرح شدن نام هاشمیرفسنجانی از اواسط دولت دوم خاتمی نیز در همین راستا تحلیل میشود.
از طرفی دیگر اصولا انتخابات ریاستجمهوری در ایران شگفتیآفرین و چنان سیال است که حتی تا چند روز مانده به انتخابات نیز نمیتوان با قاطعیت از گزینه پیروز سخن گفت. البته بررسی علل این شگفتآفرینی مجالی بسیط میطلبد که در این تنگنا نمیگنجد.
روزی از روزهای بعد از انتخابات 92، با عباس عبدی، از تئوریسینهای جریان اصلاحات سخن میگفتم. عبدی تصریح داشت که حتی دو روز مانده به انتخابات هم قالیباف را پیروز میدانسته و به اصطلاح خودش علاوهبر نظرسنجیهای رسمی، از هر کسی که فکرش را کنی پرسیده بود که به چه کسی رای میدهند و پاسخی جز شهردار تهران (قالیباف) دریافت نکرده بود و به ناگاه ورق انتخابات در اوج شگفتی به نام حسن روحانی برگشته بود؛ اتفاقی که در انتخابات قبل یعنی چه 76 و چه 84 نیز مسبوق بهسابقه است. حالا انتخابات 1400 نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. بهخصوص اینکه مردم این روزها از مردان سیاست دل خوش چندانی ندارند و آنقدر گرههای اقتصادی به دست و پایشان پیچیده شده که بیش از هرچیز دیگر به سفرههایشان فکر میکنند و انتخاباتی کردن پیش از موعد فضا نهتنها به پرشور شدن انتخابات کمکی نخواهد کرد که حتی باعث پس زده شدن توسط افکار عمومی نیز میشود.
منبع: روزنامه فرهیختگان