خبرگزاری مهر، گروه استان ها- رقیه بابایی: سالهای اول زندگی مشترکشان را به یاد میآورد، روزهایی که خانه پر از صدای بچههای قد و نیم قدش بود. سر و صدایی که گاهی همسایهها را شاکی میکرد.
علی را به یاد آورد که چطور خواهرهایش را اذیت میکرد و دخترهایش را از نظر گذراند که برای چند دقیقه دوچرخهسواری چگونه برادرشان را دور باغچه دنبال میکردند. آهی کشید و زیر لب نجوا کرد: حالا هر کدامشان یک گوشه دنیا مشغول زندگی خودشان هستند. دوران سربازی محمد را مرور کرد، یادش آمد با هر مرخصی او جشنی در خانه برپا می شد.
روزهایی که خانه غرق در شادی می شد را به یاد آورد. خواست شیشههای شکسته همسایهها را در نتیجه بازی فوتبال بچهها در کوچه بشمارد اما حافظهاش یاری نکرد.
به یاد ازدواج هر کدام از بچهها افتاد. یاد خرید جهیزیه دخترها، یاد برپایی سور و سات عروسی و راه انداختن هر کدام از آنها.
رفتنشان را به پرواز پرندههای جوان از آشیانه تشبیه کرد و لبخند محوی روی لبهایش جا خوش کرد.
آنقدر غرق برگزاری آبرومندانه مجالس عروسی بچهها بود که غم دوریشان را چند وقت بعد از رفتنشان متوجه شده بود. مثل دست شکستهای که تا چند ساعت درد نمیکند؛ اما امان از زمان شروع درد...
با خود اندیشید تا به خودم آمدم بچهها رفته بودند، اصلا این خانه شلوغ چطور یک دفعه خالی شد؟
تجربه تلخ سالهای پیری
اگر ۶۰ سالگی را آغاز سالمندی در نظر بگیریم باید بگوییم اغلب سالمندان در این سن رویداد سختی را تجربه میکنند. زمانی که فرزندان خانه پدری را ترک میکنند و به سراغ زندگی خود میروند والدین با پدیده خالی شدن خانه مواجه میشوند و بدترین بخش ماجرا این است که این تجربه تلخ درست در سن بالا و زمانی که افراد از نظر جسمی نیاز به مراقبت و از نظر روحی احتیاج به توجه و پر شدن خلاء عاطفی دارند، رخ میدهد.
وقتی بچهها میروند
پدیده خالی شدن خانه در سادهترین تعریف خود نوعی حس تنهایی و افسردگی است که بعد از بزرگ شدن فرزندان و ترک خانه توسط آنها پیش میآید.
در واقع این پدیده که در تعریف علمی خود به یک سندرم مشهور است، در نتیجه ازدواج یا مهاجرت فرزندان به شهرهای دیگر برای اشتغال یا تحصیل خود را نشان میدهد و در اثر آن خانه خالی از فرزند و دوری از چالشهای فرزند داری برای والدین غیرقابل تحمل میشود.
رهاورد این سندرم احساس افسردگی، اضطراب، ناراحتی و اندوه است و بر اساس پژوهشهای صورت گرفته زنان بیش از مردان در معرض ابتلا به آن قرار دارند.
تولد آهسته یک بحران
یک کارشناس ارشد روانشناسی در این رابطه میگوید: از آنجا که ترک خانه پدر و مادر توسط جوانان یک رویداد طبیعی و سالم است، اغلب نشانههای این سندرم خاص، مورد غفلت و بیتوجهی قرار میگیرد در حالیکه این مسئله میتواند حس افسردگی و بیهدفی را برای والدین به دنبال داشته باشد.
فاطمه فرهمند خصال ادامه میدهد: ترک «آشیانه» توسط فرزند در جریان زندگی پدر و مادر تغییراتی اساسی ایجاد میکند و بسیاری از والدین در این موقع اظهار میکنند: «وقتی بچهها بزرگ شدند و از پیش ما رفتند، نگرانیها و تنهاییهایمان بیشتر شد. انگار دیگر بلد نبودیم بدون حضور بچهها زندگی کنیم!» این جملات که همه ما کم و بیش آن را از والدین شنیدهایم، موقعیتی است که روان شناسان از آن بهعنوان آن «سندرم آشیانه خالی» یاد میکنند.
پدرها درد میکشند
اگر چه مادرها به دلیل آنکه مراقبان اولیه کودکان هستند، بیش از پدرها، در برابر این سندرم آسیبپذیرند، اما این به معنای نداشتن تجربه و درد نکشیدن پدرها در برابر این موقعیت نیست.
بسیاری از پدران وقتی با آشیانه خالی از فرزند روبهرو میشوند، تازه متوجه میشوند که برای این تجربه و مقابله با احساسات گذر از مرحله ترک خانه توسط فرزندان خود آماده نبودهاند، برخی نیز به خاطر از دست دادن فرصتهایی که در گذشته برای بودن با فرزندان و خانواده خود داشتهاند، احساس گناه میکنند و این موضوع، رنج ناشی از سندرم آشیانه خالی را برای آنها دوچندان میکند.
شدت این سندرم در همه مادرها نیز یکسان نیست. به گفته فرهمند خصال، مادران شاغل کمتر از مادران خانهدار درگیر این سندرم میشوند، البته کیفیت رابطه بین والدین و فرزندان نیز در این وضعیت تعیین کننده است.
فرهمند خصال، بروز احساس ناراحتی را در چنین مواقعی کاملاً طبیعی دانسته و میگوید: برخی والدین با این تفکر که زندگیشان به پایان رسیده آنقدر گریه میکنند و ناراحت هستند که دوست ندارند کس دیگری را ببینند.
چاره چیست؟
زمانی که دوری فرزند ناراحتی و اندوهی شدید در والدین ایجاد کند، قطعاً نیاز به درمان ضروری است. این روانشناس توصیه میکند: در این مواقع هر چه سریعتر احساسات خود را با پزشک خود مطرح کنید. ممکن است نیاز به استفاده از قرصهای ضدافسردگی داشته باشید و برای کنترل احساساتتان باید با متخصص روانشناس صحبت کنید. در عین حال سعی کنید از دوستانتان حمایت بگیرید و با خودتان مهربان باشید.
وی اضافه میکند: مشورت با یک متخصص نخستین اقدام در مواجهه با سندرم آشیانه خالی است و افراد باید با وضعیت جدید خود با آگاهی برخورد کنند.
میانبُرهایی برای فرار
به گفته فرهمند خصال، والدین باید هنگام ترک خانه توسط فرزندانشان انرژی و تمرکزشان را روی سرگرمیهای مورد علاقه خود، دوستان، اطرافیان و دیگر مسائل زندگی معطوف کنند.
وی با اشاره به اینکه باید سعی کرد تا هویت والدین با فرزندانشان به رابطه میان دو همسال تبدیل شود، خاطرنشان میکند: رعایت حریمهای شخصی، علاوه بر حفظ احترام و عزت نفس طرفین، به استقلال روحی و روانی افراد نیز منجر میشود و زندگی بدون دیگری را آسانتر میکند.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی تأکید میکند: والدین باید پیش از جدایی فرزندانشان خود را برای بروز آشیانه خالی آماده کنند، آنها باید بدانند مسافرتهای بدون فرزند، ورود در جمع همسن و سالان، شرکت در گپها و کارهای گروهی، کارهای اجتماعی، داشتن تفریحات دسته جمعی و ایجاد دوستیهای جدید موثرترین راه در کاهش آسیبهای ناشی از «سندرم آشیانه خالی» است.
فرهمند خصال تأکید میکند: راههای عملی مختلفی وجود دارد که کمک میکند والدین احساس بهتری پیدا کنند. مثلا آنها باید زمان و انرژی که قبلاً صرف فرزندشان می کردند را به بخشهای مختلف زندگی خود اختصاص دهند. بهخصوص مادرها باید فعالیتهای قبل از بچه دار شدن خود را یادآوری و به آن برگردند و پدرها نیز تلاش کنند با نقش جدید خود در زندگی فرزندانشان و همچنین تغییری که در هویت آنها بهعنوان پدر صورت گرفته، کنار بیایند.
استقبال از حادثه قبل از وقوع
بسیاری از روانشناسان پیشنهاد میکنند که والدین قبل از جدایی رسمی از فرزندشان خانه را برای آشیانه خالی آماده کنند. بهعبارت دیگر آنها از والدین میخواهند پیش از وقوع واقعه به استقبال آن بروند تا در زمان رخداد رسمی واقعه، آمادگی کافی داشته باشند.
به اعتقاد فرهمند خصال، والدین باید در زمانی که هنوز فرزندانشان خانه را ترک نکردهاند از آنها کمک گرفته و برای روزهای تنهایی خود برنامهریزی کنند. بدیهی است شناخت فرزند از والدین و نیز انرژی و ایدههای جوانان در پر کردن اوقات فراغت والدینشان اثربخشی زیادی دارد.
توصیههای یواشکی
این کارشناس ارشد روانشناسی همچنین ادامه میدهد: یک نکته بسیار خصوصی برای والدینی که فرزندانشان خانه را ترک میکنند دارم و آن این است که «رفتن بچهها را غنیمت بدانید.»
وی خاطرنشان میکند: اگر چه حضور فرزندان در خانه رنگ و بوی دیگری به زندگی میبخشد، اما نمیتوان انکار کرد که بچهدار شدن با افزایش فشارهای مالی، افزایش وظایف و مسئولیتهای زندگی برای والدین همراه است.
به گفته فرهنمد خصال، مسلماً رسیدگی به فرزند وقت زیادی از والدین گرفته و محدودیتها و قید و بندهای بسیاری را به آنها تحمیل میکند؛ محدودیتهایی که به سهم خود میتواند احساس شادمانی در زندگی و نیز رضایت زناشویی افراد را کاهش دهد. بنابراین رفتن بچهها از خانه والدین، فرصت مغتنمی است تا والدین بتوانند بار دیگر به نیازهای خود و همسرشان توجه کرده، وقت بیشتری را صرف خود و زندگیشان کنند. بیش از گذشته به سفر و زیارت فکر کنند، مهمانیهای موردعلاقهشان را ترتیب دهند و با زندگی به سبک دلخواه خود کیفیت زندگی و حتی ارتباط با یکدیگر را ارتقا دهند.
اما کمی حواس ِجمع
اگر چه توصیههای پزشکان و روانشناسان در جای خود ارزشمند و کارساز است اما فرزندان هر خانوادهای پس از ترک خانه والدین و آشیانه چندین ساله خود باید کمی حواس جمع نیز داشته باشند.
از آنجا که ترک خانه پدری اغلب در سنین جوانی و زمانی که افراد به طور نسبی از بلوغ فکری برخوردار هستند اتفاق میافتد، بنابراین انتظار زیادی نیست اگر از آنها بخواهیم هر چند وقت یکبار به آن خانه برگردند و اجازه بدهند پروسه مواجهه با آشیانه خالی با اندکی ملایمت برای پدرومادرها اتفاق بیفتد.
پدران و مادرهایمان را در سن سالمندی یک باره رها نکنیم و خودمان را همیشه برای سر زدن به آنها و ادامه وظایف قبلی موظف بدانیم. این تصمیم قطعاً به ارتقای ارزشهای انسانی همه ما کمک خواهد کرد.
یادمان نرود ما نیز روزی پیر خواهیم شد و رفتاری که ما با والدین مان داشته ایم بدون شک فرزندانمان با ما خواهند داشت.
خبرگزاری مهر، گروه استان ها- رقیه بابایی: سالهای اول زندگی مشترکشان را به یاد میآورد، روزهایی که خانه پر از صدای بچههای قد و نیم قدش بود. سر و صدایی که گاهی همسایهها را شاکی میکرد.
علی را به یاد آورد که چطور خواهرهایش را اذیت میکرد و دخترهایش را از نظر گذراند که برای چند دقیقه دوچرخهسواری چگونه برادرشان را دور باغچه دنبال میکردند. آهی کشید و زیر لب نجوا کرد: حالا هر کدامشان یک گوشه دنیا مشغول زندگی خودشان هستند. دوران سربازی محمد را مرور کرد، یادش آمد با هر مرخصی او جشنی در خانه برپا می شد.
روزهایی که خانه غرق در شادی می شد را به یاد آورد. خواست شیشههای شکسته همسایهها را در نتیجه بازی فوتبال بچهها در کوچه بشمارد اما حافظهاش یاری نکرد.
به یاد ازدواج هر کدام از بچهها افتاد. یاد خرید جهیزیه دخترها، یاد برپایی سور و سات عروسی و راه انداختن هر کدام از آنها.
رفتنشان را به پرواز پرندههای جوان از آشیانه تشبیه کرد و لبخند محوی روی لبهایش جا خوش کرد.
آنقدر غرق برگزاری آبرومندانه مجالس عروسی بچهها بود که غم دوریشان را چند وقت بعد از رفتنشان متوجه شده بود. مثل دست شکستهای که تا چند ساعت درد نمیکند؛ اما امان از زمان شروع درد...
با خود اندیشید تا به خودم آمدم بچهها رفته بودند، اصلا این خانه شلوغ چطور یک دفعه خالی شد؟
تجربه تلخ سالهای پیری
اگر ۶۰ سالگی را آغاز سالمندی در نظر بگیریم باید بگوییم اغلب سالمندان در این سن رویداد سختی را تجربه میکنند. زمانی که فرزندان خانه پدری را ترک میکنند و به سراغ زندگی خود میروند والدین با پدیده خالی شدن خانه مواجه میشوند و بدترین بخش ماجرا این است که این تجربه تلخ درست در سن بالا و زمانی که افراد از نظر جسمی نیاز به مراقبت و از نظر روحی احتیاج به توجه و پر شدن خلاء عاطفی دارند، رخ میدهد.
وقتی بچهها میروند
پدیده خالی شدن خانه در سادهترین تعریف خود نوعی حس تنهایی و افسردگی است که بعد از بزرگ شدن فرزندان و ترک خانه توسط آنها پیش میآید.
در واقع این پدیده که در تعریف علمی خود به یک سندرم مشهور است، در نتیجه ازدواج یا مهاجرت فرزندان به شهرهای دیگر برای اشتغال یا تحصیل خود را نشان میدهد و در اثر آن خانه خالی از فرزند و دوری از چالشهای فرزند داری برای والدین غیرقابل تحمل میشود.
رهاورد این سندرم احساس افسردگی، اضطراب، ناراحتی و اندوه است و بر اساس پژوهشهای صورت گرفته زنان بیش از مردان در معرض ابتلا به آن قرار دارند.
تولد آهسته یک بحران
یک کارشناس ارشد روانشناسی در این رابطه میگوید: از آنجا که ترک خانه پدر و مادر توسط جوانان یک رویداد طبیعی و سالم است، اغلب نشانههای این سندرم خاص، مورد غفلت و بیتوجهی قرار میگیرد در حالیکه این مسئله میتواند حس افسردگی و بیهدفی را برای والدین به دنبال داشته باشد.
فاطمه فرهمند خصال ادامه میدهد: ترک «آشیانه» توسط فرزند در جریان زندگی پدر و مادر تغییراتی اساسی ایجاد میکند و بسیاری از والدین در این موقع اظهار میکنند: «وقتی بچهها بزرگ شدند و از پیش ما رفتند، نگرانیها و تنهاییهایمان بیشتر شد. انگار دیگر بلد نبودیم بدون حضور بچهها زندگی کنیم!» این جملات که همه ما کم و بیش آن را از والدین شنیدهایم، موقعیتی است که روان شناسان از آن بهعنوان آن «سندرم آشیانه خالی» یاد میکنند.
پدرها درد میکشند
اگر چه مادرها به دلیل آنکه مراقبان اولیه کودکان هستند، بیش از پدرها، در برابر این سندرم آسیبپذیرند، اما این به معنای نداشتن تجربه و درد نکشیدن پدرها در برابر این موقعیت نیست.
بسیاری از پدران وقتی با آشیانه خالی از فرزند روبهرو میشوند، تازه متوجه میشوند که برای این تجربه و مقابله با احساسات گذر از مرحله ترک خانه توسط فرزندان خود آماده نبودهاند، برخی نیز به خاطر از دست دادن فرصتهایی که در گذشته برای بودن با فرزندان و خانواده خود داشتهاند، احساس گناه میکنند و این موضوع، رنج ناشی از سندرم آشیانه خالی را برای آنها دوچندان میکند.
شدت این سندرم در همه مادرها نیز یکسان نیست. به گفته فرهمند خصال، مادران شاغل کمتر از مادران خانهدار درگیر این سندرم میشوند، البته کیفیت رابطه بین والدین و فرزندان نیز در این وضعیت تعیین کننده است.
فرهمند خصال، بروز احساس ناراحتی را در چنین مواقعی کاملاً طبیعی دانسته و میگوید: برخی والدین با این تفکر که زندگیشان به پایان رسیده آنقدر گریه میکنند و ناراحت هستند که دوست ندارند کس دیگری را ببینند.
چاره چیست؟
زمانی که دوری فرزند ناراحتی و اندوهی شدید در والدین ایجاد کند، قطعاً نیاز به درمان ضروری است. این روانشناس توصیه میکند: در این مواقع هر چه سریعتر احساسات خود را با پزشک خود مطرح کنید. ممکن است نیاز به استفاده از قرصهای ضدافسردگی داشته باشید و برای کنترل احساساتتان باید با متخصص روانشناس صحبت کنید. در عین حال سعی کنید از دوستانتان حمایت بگیرید و با خودتان مهربان باشید.
وی اضافه میکند: مشورت با یک متخصص نخستین اقدام در مواجهه با سندرم آشیانه خالی است و افراد باید با وضعیت جدید خود با آگاهی برخورد کنند.
میانبُرهایی برای فرار
به گفته فرهمند خصال، والدین باید هنگام ترک خانه توسط فرزندانشان انرژی و تمرکزشان را روی سرگرمیهای مورد علاقه خود، دوستان، اطرافیان و دیگر مسائل زندگی معطوف کنند.
وی با اشاره به اینکه باید سعی کرد تا هویت والدین با فرزندانشان به رابطه میان دو همسال تبدیل شود، خاطرنشان میکند: رعایت حریمهای شخصی، علاوه بر حفظ احترام و عزت نفس طرفین، به استقلال روحی و روانی افراد نیز منجر میشود و زندگی بدون دیگری را آسانتر میکند.
این کارشناس ارشد روانشناسی بالینی تأکید میکند: والدین باید پیش از جدایی فرزندانشان خود را برای بروز آشیانه خالی آماده کنند، آنها باید بدانند مسافرتهای بدون فرزند، ورود در جمع همسن و سالان، شرکت در گپها و کارهای گروهی، کارهای اجتماعی، داشتن تفریحات دسته جمعی و ایجاد دوستیهای جدید موثرترین راه در کاهش آسیبهای ناشی از «سندرم آشیانه خالی» است.
فرهمند خصال تأکید میکند: راههای عملی مختلفی وجود دارد که کمک میکند والدین احساس بهتری پیدا کنند. مثلا آنها باید زمان و انرژی که قبلاً صرف فرزندشان می کردند را به بخشهای مختلف زندگی خود اختصاص دهند. بهخصوص مادرها باید فعالیتهای قبل از بچه دار شدن خود را یادآوری و به آن برگردند و پدرها نیز تلاش کنند با نقش جدید خود در زندگی فرزندانشان و همچنین تغییری که در هویت آنها بهعنوان پدر صورت گرفته، کنار بیایند.
استقبال از حادثه قبل از وقوع
بسیاری از روانشناسان پیشنهاد میکنند که والدین قبل از جدایی رسمی از فرزندشان خانه را برای آشیانه خالی آماده کنند. بهعبارت دیگر آنها از والدین میخواهند پیش از وقوع واقعه به استقبال آن بروند تا در زمان رخداد رسمی واقعه، آمادگی کافی داشته باشند.
به اعتقاد فرهمند خصال، والدین باید در زمانی که هنوز فرزندانشان خانه را ترک نکردهاند از آنها کمک گرفته و برای روزهای تنهایی خود برنامهریزی کنند. بدیهی است شناخت فرزند از والدین و نیز انرژی و ایدههای جوانان در پر کردن اوقات فراغت والدینشان اثربخشی زیادی دارد.
توصیههای یواشکی
این کارشناس ارشد روانشناسی همچنین ادامه میدهد: یک نکته بسیار خصوصی برای والدینی که فرزندانشان خانه را ترک میکنند دارم و آن این است که «رفتن بچهها را غنیمت بدانید.»
وی خاطرنشان میکند: اگر چه حضور فرزندان در خانه رنگ و بوی دیگری به زندگی میبخشد، اما نمیتوان انکار کرد که بچهدار شدن با افزایش فشارهای مالی، افزایش وظایف و مسئولیتهای زندگی برای والدین همراه است.
به گفته فرهنمد خصال، مسلماً رسیدگی به فرزند وقت زیادی از والدین گرفته و محدودیتها و قید و بندهای بسیاری را به آنها تحمیل میکند؛ محدودیتهایی که به سهم خود میتواند احساس شادمانی در زندگی و نیز رضایت زناشویی افراد را کاهش دهد. بنابراین رفتن بچهها از خانه والدین، فرصت مغتنمی است تا والدین بتوانند بار دیگر به نیازهای خود و همسرشان توجه کرده، وقت بیشتری را صرف خود و زندگیشان کنند. بیش از گذشته به سفر و زیارت فکر کنند، مهمانیهای موردعلاقهشان را ترتیب دهند و با زندگی به سبک دلخواه خود کیفیت زندگی و حتی ارتباط با یکدیگر را ارتقا دهند.
اما کمی حواس ِجمع
اگر چه توصیههای پزشکان و روانشناسان در جای خود ارزشمند و کارساز است اما فرزندان هر خانوادهای پس از ترک خانه والدین و آشیانه چندین ساله خود باید کمی حواس جمع نیز داشته باشند.
از آنجا که ترک خانه پدری اغلب در سنین جوانی و زمانی که افراد به طور نسبی از بلوغ فکری برخوردار هستند اتفاق میافتد، بنابراین انتظار زیادی نیست اگر از آنها بخواهیم هر چند وقت یکبار به آن خانه برگردند و اجازه بدهند پروسه مواجهه با آشیانه خالی با اندکی ملایمت برای پدرومادرها اتفاق بیفتد.
پدران و مادرهایمان را در سن سالمندی یک باره رها نکنیم و خودمان را همیشه برای سر زدن به آنها و ادامه وظایف قبلی موظف بدانیم. این تصمیم قطعاً به ارتقای ارزشهای انسانی همه ما کمک خواهد کرد.
یادمان نرود ما نیز روزی پیر خواهیم شد و رفتاری که ما با والدین مان داشته ایم بدون شک فرزندانمان با ما خواهند داشت.