رازهای زندگی احمد شاملو و عشق او به آیدا + بیوگرافی کوتاه احمد شاملو
رازهای زندگی احمد شاملو و عشق او به آیدا + بیوگرافی کوتاه در این بخش بـه مرور زندگی احمد شاملو، رازهای زندگی او و هم چنین عشق جاودان او بـه آیدا میپردازیم. احمد شاملو از برترین نویسندگان و شعرای معاصر محسوب میشود، آرامگاه او در کرج است. کمتر کسی است که در زندگی خود جملات این نویسنده بی بدیل را نشنیده باشد. شاملو با بیان جذاب و جملات گاها...
رازهای زندگی احمد شاملو و عشق او به آیدا + بیوگرافی کوتاه
در این بخش بـه مرور زندگی احمد شاملو، رازهای زندگی او و هم چنین عشق جاودان او بـه آیدا میپردازیم. احمد شاملو از برترین نویسندگان و شعرای معاصر محسوب میشود، آرامگاه او در کرج است. کمتر کسی است که در زندگی خود جملات این نویسنده بی بدیل را نشنیده باشد. شاملو با بیان جذاب و جملات گاها کوبنده اش مخاطب را جذب خود میکرد، در ادامه با ما همراه باشید.
در یکی از جلسات سخنرانی سیدسهیل رضایی روان تحلیلگر یونگی داستانی را تعریف کرد که دستمایه نگارش این مقاله شد و بـه پرسشی که درباره شاملو سال ها در ذهنم جوانه زده بود پاسخی قابل قبول داد. داستان اینگونه شروع میشود که پادشاهی بـه همراه سربازانش عازم شکار می شوند.
در میان جنگل پادشاه بـه دنبال گوزنی با اسبش میتاخت که خود را در میان جنگل تنها دید و متوجه شد که سربازانش را گم کرده و بـه هر راهی میرفت نتیجهای برای او نداشت. نمیتوانست بـه درستی راه را پیدا کند، آنقدر در جنگل گشت تا بـه کلبهای برخورد. پیرمردی با دخترش در کلبه بودند. پادشاه داستان گم شدن خودش را برای آن ها تعریف کرد.
پیرمرد گفت من راه را بـه تو نشان میدهم بـه شرطی که دختر من ملکه تو شود؛ پادشاه قبول کرد. پیرمرد گفت شرط دیگری نیز با تو دارم. پادشاه گفت هر چه باشد قبول میکنم. پیرمرد گفت دخترم نباید هرگز آب بنوشد یا آب ببیند وگرنه ملکه تو از نظر غایب خواهد شد. پادشاه قبول کرد و با دختر پیرمرد بـه سمت قصر پادشاهی حرکت کردند؛ در وسط راه سربازانش را یافت، پیکی را بـه سرعت بـه قصر فرستاد.
او دستور داد آب روانی که از وسط قصر او میگذرد را بپوشانند. تمام ذکر و فکر پادشاه این بود که نگذارد دختر آب را ببیند یا بنوشد. تمام دربار از کارهای پادشاه خسته شده بودند، چندان بـه کارهای دولت رسیدگی نمیکرد، تا این که پادشاه دچار افسردگی شد. در این بین وزیر او بـه پادشاه گفت بهتر است آب روان را در وسط قصر جاری کنیم و اطراف آن را با شاخهها و گیاهان بلند میپوشانیم.
تا ملکه آن را نبیند و شما هر روز بـه کنار رود بیایید تا حالتان خوب شود. پادشاه گفته وزیر را پذیرفت. از این طرف ملکه متوجه شد که روحیه پادشاه تغییر کرده و شادابتر از همیشه بـه نظر میرسد؛ پس تصمیم گرفت پادشاه را تعقیب کند. بـه دنبال پادشاه روان شد و او را دید که از میان گیاهان وارد جایی شد. بـه دنبال پادشاه وارد آنجا شد تا پادشاه آمد جلوی او را بگیرد دیر شده بود؛ ملکه ناپدید شد، هر چه گشت از ملکه خبری نشد.
یکی از سربازانش گفت من ملکه را دیدم که تبدیل بـه قورباغه شده است. پادشاه دستور داد تا تمام قورباغههـای شهر را بکشند. کشتار قورباغهها آغاز شد، تا این که پادشاه قورباغهها بـه سراغ پادشاه آمد و بـه او گفت چرا میخواهی نسل ما را ریشهکن کنی. پادشاه تمام ماجرا را برای او تعریف کرد. پادشاه قورباغهها گفت من پدر ملکه هستم وقتی که تبدیل بـه قورباغه شد تمام نسل ما هم بـه قورباغه تبدیل شدند.
پادشاه قورباغهها میگوید من او را بـه تو برمیگردانم؛ تو هم از این کشتار دست بردار. پادشاه قبول میکند و ملکه دوباره بازمیگردد. داستانی اسطوره که با تولد دوباره ملکه «زن» آغاز میشود.دیگر، نقابی بر چهره ندارد، نقش بازی نمیکند، فرآیند آگاهسازی از داستان آغاز میشود که با سفری درونی همراه است. اما چرا این داستان بـه احمد شاملو ربط پیدا میکند؟
شاید بـه روایتی میتوان گفت این داستان زندگی احمد شاملو است. کمیعجیب بـه نظر می رسد ولی داستان نمادین سفری است که احمد شاملو آغاز میکند؛ در ابتدا این سفر ناآگاهانه قدم برمیدارد، روان زنانه ناپخته و زودرنج شاملو در 22 سالگی زنی را برای او فرا میخواند که از جنس روان زنانه اوست.
یعنی در اینجا آنیما بیمار احمد شاملو ناآگاهانه بر روی کس دیگر فرافکنی میشود. شاملو باز هم در روند ناآگاهانه است و بـه درکی از عقدهها و انگیزههایش هنوز نرسیده، ازدواج یک رابطه آگاهانه است ولی برای شاملو چنین انتخابی نیست؛ سفر زندگی او ناشیانه و ناآگاهانه آغاز میشود.
شعر خود زندگی است
احمد شاملو درباره خودش میگوید: «آثار من خود، بیوگرافی کامل است. من بـه این حقیقت معتقدم که شعر، برداشتهایی از زندگی نیست، بلکه یک سره خود زندگی است.» همیشه این پرسش در ذهن من بود که چرا احمد شاملو سه بار ازدواج کرده است. چرا چهار فرزند خود را از زن اولش رها میکند؟ آیا شاملو شهوتپرستی بوده که مدام زن عوض میکرده است؟
اما اشعارش این را نمیگوید، نمی توان از لابهلای اشعارش بـه دنبال هرزگی گشت یا حتی سر نخی از آن بـه دست آورد. چگونه است که شاملو در اشعارش بیش از اندازه انسان را ارج مینهد. او انسان را آزاد میـــخواهد فارغ از هر رنگ و نژاد و مذهب عصر انسان در منظر شاملو عصر پایان خدایان است «و انسان که کهنه رند خدایی است بیگمان». و معتقد بود:«که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی است/که حضور انسان آبادانی است.»
شاملو شاعری دردآشنا با ذهنی جستوجوگر و ناآرام، روحیهای نقادانه و انقلابی با اشعاری سرشار از احساس و اندیشه بـه گونهای که از پیروی بیچون و چرایی فرهنگ و ادبی جامعه خود سرباز زده است.احمد شاملو برای نخستین بار در سن 22 سالگی با اشرف ملوک اسلامی ازدواج میکند.
ماحصل این ازدواج سیاوش، سامان، سیروس و ساقی است که چند سال بعد از او طلاق میگیرد و در همان سال با طوسی حائری ازدواج میکند. این ازدواج هم در سال 1340 منجر بـه طلاق میشود و در نهایت در سال 1343 با آیدا ازدواج میکند و این ازدواج تا پایان عمرش دوام میآورد.
تحلیل شاملو با قالب یونگ
شاملو در آیدا چه چیزی را دید یا چه چیزی در شاملو متحول شده بود که این چنین عاشقانه با آیدا ازدواج میکند و تا پایان عمرش در کنار او میماند. اینجا میتوانیم ربط درستی از داستانی که ابتدا آوردم بیابیم، تولد مجدد در آنیما شاملو، شناختی آگاهانه و ازدواجی موفق. اما سیر این تحول چگونه روی داد؟برای یافتن جواب این سوالات همانگونه که خودش گفته فقط باید بـه سراغ اشعارش برویم.
تا از لایههـای تودرتوی اشعارش بـه اعماق روحش دسترسی پیدا کنیم و راز ماندگاری او و آیدا را کشف کنیم. شاملو نخستین دفتر شعر خود را بـه نام «آهنگهـای فراموش شده» در سال 1326 منتشر میکند؛ دفتری با عناصری مثبت اما بدون محتوی، سست و حتی تهی از اندیشه و شاید بتوان گفت شاعر جوانی که هنوز پا بـه عرصه کارکشتگی ذهنی و سخنورانه نرسیده است.
چاپ نخستین آثارش درست مصادف میشود با نخستین ازدواجش، ازدواجی ناآگاهانه همراه با فرافکنی درونش بر روی این زن و سپس نتیجه این ازدواج علیرغم داشتن چهار فرزند بـه جدایی ختم میشود. شاملو فکر میکند با عوض کردن زنش همه ی ی چیز روبهراه خواهد شد و بـه سراغ رابطه جدیدی می رود و ازدواج دیگری میکند. باز هم انتخابی ناآگاهانه است، روان شاملو بـه پختگی نرسیده است.
اگر چه نمی توان جلوی فرافکنی هر زن و مردی را بر روی یکدیگر گرفت، ولی میشود آن را بررسی کرد. چه میشود که شاملو بـه ناگهان متوجه این فرافکنی ناآگاهانه میشود و سعی میکند تولد جدیدی را برای خودش و سفری آگاهانه را آغاز کند.چه میشود که در ازدواج سوم بـه آگاهی میرسد.
چگونه از آنیمای منفی خود «روان زنانه در ضمیر ناخودآگاه مرد» رها میشود.شاملو در دفتر هوای تازه گرفتار آنیمای منفی خود است و از تاثیر کجخلقی و لجامگسیختگی روانش در این شعر فریاد میزند:
دیرگاهیست که من سراینده خورشیدم
و شعرم را بر مدار مغموم شهابهـای سرگردانی
نوشتهام که از عطش نور شدن خاکستر شدهاند
من برای روسپیان و برهنگان مینویسم
فکر میکرد با ازدواج مجدد زندگی تغییر می کند
تحلیل شاملو با قالب یونگ
جاناسنفورد روان تحلیلگر یونگی درخصوص روان مرد و زن می نویسد: زن حامل تصویر زنده شریک یا روح زنانه مرد برای مردان است و مرد نیز حامل تصویر زنده روح زن است. این موضوع بـه پیامد هـای نامتعارف و ناخوشایندی منتهی میشود، زیرا این واقعیتهـای زنده درون ما، اغلب تاثیرات قوی و آزاردهندهای دارند…
بر اثر فرافکنی آنیما و آنیموس «روان مردانه در ضمیر ناخودآگاه زن» بـه دلیل وجود این تلقی که در خارج از ما قرار دارند، معمولاً تشخیص نمیدهیم که متعلق بـه ما هستند. اما شاملو برای رسیدن بـه ازدواج آگاهانه رنجی عمیق را متحمل میشود و سفر پرپیچ و خمیرا در روان خود دنبال میکند.
این رنج و این ناآگاهی از روان میـــخواهد بـه دنیای آرام و بیتلاطم جنین بازگردد. چه میشود که شاملو تا این حد سرگشته و در بوته آزمایش واقعیتهـای روابط انسانی تاب تحمل نمیآورد و میـــخواهد آرامش جنینی را پس بگیرد و ناتوانی حالت عاشقی را در تحمل فشارهای زندگی روزمره یادآوری میکند و از آن بـه فغان میآید.
عشق واقعی زمانی شکل میگیرد که انسان آگاهانه قدم در راه شناسایی فرد دیگری برآید. و این زبان است که عشق بـه او را تجربه میکند.بیان این مطلب بدین معنی نیست زنان و مردان بـه سراغ کسانی دیگر بروند تا این آگاهی شکل بگیرد. شاملو ندانسته و ناخواسته در مسیر ناآگاهی و فرافکنی قرار گرفت و هرگز سعی نکرد برای حل مشکلاتش راهحلی بیابد و بـه همین دلیل فکر میکرد:
با ازدواجهـای متعدد زندگی خوبی خواهد داشت همانطور که دنبال مکان امن جنینی میگشت تا از بار تلخ مسئولیتهـای خود فرار کند. اما شاملو بعد از طلاق از زن دومش چند سالی را ازدواج نمیکند و بـه تحلیل و بررسی خود میپردازد و این بار با آیدا آگاهانه ازدواج میکند و این رابطه حملکننده آنیمای شاملو نیست. بـه همین دلیل شاملو تا پایان عمرش با آیدا میماند و پرمفهومترین، عاشقانهترین و…
شعرهایش را بعد از آشنایی با آیدا میسراید. میتوان با صراحت گفت آیدا تبلور آنیما شاملو بود که آگاهانه آن را شناخت و او را بـه بانوی روحش تبدیل کرد. رابرت جانسون درخصوص زن درون مرد که برگرفته از اندیشههـای روان تحلیلی یونگ است، میگوید: «آنیما حملکننده روح مرد و معشوقه دنیای درونی اوست. دکتر یونگ از آنیما با نام میانجی یا واسط بین شخصیت آگاهانه مرد و اعماق طبیعت او، یعنی ناخودآگاه جمعی یاد میکند.
آنیما قلمرو شکوهمند روان است؛ آن واسطهای است که ما را با اسرار و اعماق طبیعت مان در تماس نگه میدارد. آنیما الهامبخش است، حملکننده روح شاعرانه است، راهنمای دنیای زیرین است… آنیماست که با جادوی خود و با پیوند درونی خود، بـه زندگی مرد ارزش و معنا میبخشد.» شاملو با آیدا بـه یک تجربه روحانی زنانگی که مردانگی او را کامل کرد دست یافت.
شاملو جستوجوگری بود که ناخودآگاهانه دریافت که برای رسیدن بـه کمال باید در قلمرو زنانگی خود دست بـه کاوش بزند. درون او بـه احساس شهودی دست پیدا کرده و فقط تلنگری باید می خورد که آن هم توسط آیدا بـه صدا آمد و اشعار شاملو بعد از آشنایی با آیدا و شناخت زنانگی درون خود بـه اوج شکوفایی رسید؛ اشعاری که با سالهـای قبل از آیدا قابل مقایسه نیستند.
در ادامه بیوگرافی کوتاه احمد شاملو
وی دوره کودکی را بـه خاطر شغل پدرش که افسر ارتش بود و هر چند وقت را در جایی ماموریت میرفت، در شهرهایی چون رشت، سمیرم، اصفهان، آباده و شیراز گذراند. شاملو شاعر، نویسنده، فرهنگنویس، ادیب، مترجم و روزنامهنگار بود و تخلص وی الف. بامداد بود.
شهرت اصلی شاملو بـه خاطر شعرهای اوست که شامل اشعار نو و برخی قالبهـای کهن نظیر قصیده و نیز ترانههـای عامیانه است. شاملو تحت تأثیر نیما یوشیج، بـه شعر نو روی آورد، اما برای نخستین بار درشعر «تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد.
او بـه صورت پیشرو، سبک جدیدی را در شعر معاصر فارسی گسترش داد. از این سبک بـه شعر سپید یا شعر منثور یا شعر شاملویی یاد کردهاند. بعضی از منتقدان ادبی او را تنها شاعر موفق در زمینه شعر منثور میدانند. شاملو علاوه بر شعر، کارهای تحقیق و ترجمه شناختهشدهای دارد.
مجموعه کتاب کوچه او بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامیانه مردم ایران است. آثار وی بـه زبانهـای: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، زاگربی، رومانیایی، فنلاندی، ترکی ترجمه شده است. احمد شاملو دوم مرداد سال ۱۳۷۹ درگذشت و در امامزاده طاهر کرج بـه خاک سپرده شد.
برخی از آثار احمد شاملو
آهنگ هـای فراموش شده
آهنها و احساس
قطعنامه
هوای تازه
باغ آینه
آیدا در آینه
آیدا درخت و خنجر و خاطره
ققنوس
مرثیههـای خاک
شکفتن در مه
ابراهیم در آتش
دشنه در دیس
ترانههـای کوچک غربت
مدایح بی صله
برآستانه