مغالطه عجیب صادق زیباکلام علیه رحیمپور ازغدی
منبع خبر /
فرهنگی و هنری /
27-09-1397
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، صادق زیباکلام در نقد پیشخطبه حسن رحیم پور ازغدی، مسبب وضع فرهنگی را تفکر او و سازمانها و نهادهای انقلابی در طول چهار دهه انقلاب دانسته و بدین طریق، سعی کرده رحیمپور را که در مقام منتقد و معترض یا شاکی ظاهر شده، در جایگاه متهم القاء سازد.زیباکلام در بخشی از در نقد خود که در گفتگو با یک سایت صورت گرفته...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، صادق زیباکلام در نقد پیشخطبه حسن رحیم پور ازغدی، مسبب وضع فرهنگی را تفکر او و سازمانها و نهادهای انقلابی در طول چهار دهه انقلاب دانسته و بدین طریق، سعی کرده رحیمپور را که در مقام منتقد و معترض یا شاکی ظاهر شده، در جایگاه متهم القاء سازد.
زیباکلام در بخشی از در نقد خود که در گفتگو با یک سایت صورت گرفته است، رحیم پور را متهم به اعتقاد به مهندسی فرهنگی دانسته که از نظر او این انگاره، انگاره یا باوری قرن نوزدهمی و پوزیتیویستی است.
او در جایی از گفتگوی خود گفته است:
«اساسا ایده مهندسی فرهنگی متعلق به قرن نوزدهم است. به دنبال ظهور پارادایم پوزیتیویسم در اواخر قرن نوزدهم، در غرب فکر مهندسی اجتماعی و فرهنگی شکل گرفت. خلاصه اش هم این بود که همانگونه که توسط علوم کاربردی ابزارآلات پیشرفته تری تولید میکنیم، به کمک علوم انسانی هم میتوانیم انسانها و جوامع پیشرفته تری را طراحی کنیم که در آنها از ناهنجاری اثری نباشد. این فکر و ایده مهندسی اجتماعی و فرهنگی بود. اما این فکر خیلی طول نکشید و صاحبنظران به این نتیجه رسیدند شاید در ظاهر امر ادعای مهندسی فرهنگی و اجتماعی شدنی باشد، اما در واقععیت نمیتوان به سادگی جامعه و فرهنگ را مانند یک ابزار طراحی کرد.»
لازم به توضیح است که اگوست کنت به عنوان پدر جامعه شناسی از فیزیک اجتماعی سخن به میان آورد، او که پوزیتیویست بود، قصد داشت تا قواعد علم فیزیک را به جامعهشناسی تسری دهد. این نگاه به عنوان نگاه مهندسی هم شناخته میشود که فکر میکند همچنان که میتوان یک ساعت یا دستگاه را ساخت، جامعه را هم میتوان ساخت و نیز همچنان که یک سازه یا سیستم مکانیکی را میتوان تجزیه و تحلیل کرد، میتوان به تجزیه و تحلیل جامعه نیز دست زد.
این انگاره به کلی ظاهرگرایانه و مهمتر از این، مادیگرایانه یا ماتریالیستی بوده و در برابر اسلام انقلابی قرار میگیرد. باید گفت: رحیمپور به اسلام انقلابی و معنویتی ولایی باورمند است که به هیچروی با نگاه کسانی مانند کنت که مادهگرا و منکر دین هستند، جور درنمیآید. اینجاست که باری دیگر صادق زیباکلام متوسل به مغالطه شده و زمین و آسمان را به هم میبافد تا طرف خود را جُسته و مخالفاش را متهم به کژاندیشی کند.
باید به زیباکلام گفت: اگر رحیمپور اعتماد به فیزیک اجتماعی اعتقاد داشت، دیگر از تغییر جامعه و فراتر از این، از اندیشه انقلابی و تحول سخن نمیگفت. چرا که امثال اگوست کنت جبرگرا و مادهگرایانه فکر میکردند و باوری نداشتند که بتوان با اراده افراد، جامعه را تغییر داد.
زیباکلام در بخشی از در نقد خود که در گفتگو با یک سایت صورت گرفته است، رحیم پور را متهم به اعتقاد به مهندسی فرهنگی دانسته که از نظر او این انگاره، انگاره یا باوری قرن نوزدهمی و پوزیتیویستی است.
او در جایی از گفتگوی خود گفته است:
«اساسا ایده مهندسی فرهنگی متعلق به قرن نوزدهم است. به دنبال ظهور پارادایم پوزیتیویسم در اواخر قرن نوزدهم، در غرب فکر مهندسی اجتماعی و فرهنگی شکل گرفت. خلاصه اش هم این بود که همانگونه که توسط علوم کاربردی ابزارآلات پیشرفته تری تولید میکنیم، به کمک علوم انسانی هم میتوانیم انسانها و جوامع پیشرفته تری را طراحی کنیم که در آنها از ناهنجاری اثری نباشد. این فکر و ایده مهندسی اجتماعی و فرهنگی بود. اما این فکر خیلی طول نکشید و صاحبنظران به این نتیجه رسیدند شاید در ظاهر امر ادعای مهندسی فرهنگی و اجتماعی شدنی باشد، اما در واقععیت نمیتوان به سادگی جامعه و فرهنگ را مانند یک ابزار طراحی کرد.»
لازم به توضیح است که اگوست کنت به عنوان پدر جامعه شناسی از فیزیک اجتماعی سخن به میان آورد، او که پوزیتیویست بود، قصد داشت تا قواعد علم فیزیک را به جامعهشناسی تسری دهد. این نگاه به عنوان نگاه مهندسی هم شناخته میشود که فکر میکند همچنان که میتوان یک ساعت یا دستگاه را ساخت، جامعه را هم میتوان ساخت و نیز همچنان که یک سازه یا سیستم مکانیکی را میتوان تجزیه و تحلیل کرد، میتوان به تجزیه و تحلیل جامعه نیز دست زد.
این انگاره به کلی ظاهرگرایانه و مهمتر از این، مادیگرایانه یا ماتریالیستی بوده و در برابر اسلام انقلابی قرار میگیرد. باید گفت: رحیمپور به اسلام انقلابی و معنویتی ولایی باورمند است که به هیچروی با نگاه کسانی مانند کنت که مادهگرا و منکر دین هستند، جور درنمیآید. اینجاست که باری دیگر صادق زیباکلام متوسل به مغالطه شده و زمین و آسمان را به هم میبافد تا طرف خود را جُسته و مخالفاش را متهم به کژاندیشی کند.
باید به زیباکلام گفت: اگر رحیمپور اعتماد به فیزیک اجتماعی اعتقاد داشت، دیگر از تغییر جامعه و فراتر از این، از اندیشه انقلابی و تحول سخن نمیگفت. چرا که امثال اگوست کنت جبرگرا و مادهگرایانه فکر میکردند و باوری نداشتند که بتوان با اراده افراد، جامعه را تغییر داد.