خبرگزاری فارس: بهمن امسال که بگذرد چهلمین بهار را در چله زمستان جشن میگیریم، جشنی که قرار است مردم، نتیجه همه آنچه نسلهای گذشته برایش تلاش کردند و حالا به امانت به دست ما رسیده را در آن بازخوانی کنند.
استقلال، آزادی، عدالت و محوریت احکام اسلامی، حقوق مالکیت، توزیع عادلانه ثروتهای ملی، محوریت قانون در امور و صدها موضوع اساسی و جذاب دیگری که نسلهای قبل از ما گاهی به اسم مشروطه و در روزگار معاصر تکامل یافتهتر با نام انقلاب اسلامی به دنبال تحقق آن بودند.
حالا این نهال به مرحله درخت تناوری 40 ساله رسیده که با میوهها و ثمرات متنوعش در آستانه ورود به 40 سالگی دوم و ورود به نیم قرن دوم حیاتش است؛ جایی که فرصت مناسبی بود تا هر آنچه را به عنوان دستاورد فراهم کرده و هر آنچه که نیاز به بازنگری دارد را در سند 5 دهه آتی پیشرفت کشور بگنجانند.
امروز در آستانه این بهار در دل زمستان، فرصت مغتنمی است تا بیپرده و صریح به وضع گذشته، حال و آینده پرداخته و دیروز و امروز مقایسه شده تا برنامه بهتری برای فردا تهیه شود. اگر صراحت و جسارت نقد وضع موجود نباشد، وضع مطلوب دست نیافتنی است و هیچ کسانی جز بهتر از پدر فرزانه این انقلاب و سرد و گرم چشیدههای قبل از انقلاب 57 تا 40 سال بعد از این دستاورد عظیم، شایسته نشستن بر این کرسی نقد و نظر نیستند.
«ایران چهارده44» فرصتی است که جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب 57 در فضای رسانه تلاش دارند تا به اندازه سهمشان، نقشی در بازخوانی بایدها و نبایدهای این مسیر 40 ساله داشته باشند و هم پاسخهای موثری برای چراهای به جا مانده از این مسیر بیابند تا با نگاهی پربارتر طی طریق مسیر 5 دهه آتی آغاز شود.
بیپرده، صریح، جسورانه و البته با عقلانیت به سراغ پیشگامان انقلاب اسلامی رفتهایم تا هر هفته تا فرا رسیدن صدای چهلمین زنگ بهار انقلاب پرسش و پاسخهای تازه و راهگشایی مطرح شود. در شماره اول و بنا به اولویت روز کشور یعنی مسائل اقتصادی به سراغ پیشکسوت اقتصادی و فعال با تجربه بازاری رفتیم که نقش فعالی در تحولات انقلاب اسلامی در سطح استان اصفهان داشته است.
معرفی اولین مهمان گفتوگوهای ایران چهارده44
مصطفی حجهفروش متولد 1326 بازاری که با ایفای نقش در التهابات بازار پیش از انقلاب و تاسیس تشکیلاتی به نام نقشجهان در تهران شناخته میشود. وی دارای مسؤولیت در اتاق اصناف اصفهان بوده و پیش از تا سال 92 این ریاست کمیسیون کشاورزی و صنایع تبدیلی اتاق بازرگانی اصفهان را بر عهده داشته است. عضو انجمن اسلامی بازار اصفهان از سال 1350 فعالیت اقتصادی و بازرگانی را به طور مستقل در رشته لوازم خانگی آغاز کرد. از سال 1360 در امر صادرات میوه - خشکبار- مصالح ساختمانی و مواد شیمیایی مبادرت و در حال حاضر علاوه بر فعالیت صادراتی ریاست هیأت مدیره شرکت صنایع شیمیایی کیمیایی اکسیر را نیز دارا است.
سوابق فعالیت اجتماعی و مردمی از سال 1348 با تأسیس و راهاندازی دهها مؤسسه خیریه، مالی، آموزشی، فرهنگی، رفاهی و بهداشتی آغاز و با عضویت هیأت مدیره و مدیر عامل کانون صندوقهای پسانداز و قرضالحسنه استان اصفهان به مدت 8 سال، عضویت هیأت مدیره شرکت تعاونی لوازم خانگی به مدت 10 سال، عضویت در شورای مشارکتهای مردمی سازمان بهزیستی استان و عضویت در شورای مرکزی کمیته امداد امام خمینی و چندین فعالیت خیرخواهانه دیگر این نقش را ادامه داد. عضویت در کمیسیون نظارت بر مجامع و اتحادیههای صنفی اصفهان، عضویت در هیأت رئیسه و هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن اصفهان به مدت 12 سال و عضویت در هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران به مدت 8 سال از دیگر فعالیتهای اقتصادی این پیشگام اصفهانی است.
آنچه در ادامه میخوانید نتیجه گفتوگوی 2 ساعته با مصطفی حجهفروش پیشگام انقلاب اسلامی است.
فارس: گفته میشود دهه 40 و 50 شمسی برای ایران سالهای آغاز توسعه اقتصادی بوده، به این شکل که درآمدهای نفتی رو به افزایش میرود، متخصصان شروع به بنا نهادن زیرساختهای اساسی کشور میکنند؛ زیرساختهایی مانند راهآهن (هر چند در مسیر غیراصلی) که هنوز آثار آنان دیده میشود، بعد از آنهم بر اساس آنچه در شبکههای اجتماعی گفته میشود ورزشگاه و برج آزادی است که در دوره پهلوی ساخته شدند و هنوز هم از اینها استفاده میشود. در دهه 40 و 50 شمسی چه اتفاقی افتاد که درآمدهای نفتی رو به فزونی گذاشت؟
حجهفروش: تا جایی که سن و سالم اجازه میدهد (متولد 1326) و با توجه به اینکه از سن 5 یا 6 سالگی در فضای بازار قرار گرفتم و فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را از سال 1342، پس از نهضت حضرت امام خمینی (ره) در رابطه با سلطه نظام استکباری جهانی و تصویب قانون کاپیتولاسیون شروع کردم، در دهه 30 و 40، حرفی از اقتصاد پویا و فعال در ایران نبود و در یک فضای بسته و کوچک با تولید کم، قرار داشتیم ولی پس از نهضت، همزمان با رشد اقتصادی دنیا، ایران هم به تبع فعالیتهای اقتصادی خود را شروع کرد.
در دهه 40 ایران همچنان وابسته به واردات کالاهای مصرفی بود اما در فعالیتهای مقتضی از سیاستهای کلی، یک سری فعالیتهای اقتصادی با مشورت کارشناسان خارجی در ایران شروع شد که ایران را با توجه به توانمندی و موقعیت استراتژیک خود، به یک کشور تولیدی و وابسته غرب برای سرویسدهی به خاورمیانه تبدیل کنند.
کارشناسانی که در ایران فعالیتهای اقتصادی داشتند و برنامه و سیاستگذار بودند عمدتاً از آمریکا بودند و بستری را برای تولید کالاهایی که پتانسیل آن در ایران بود، فراهم کردند که با توجه به سیاستهای کلی اروپا بود که بنا داشت تولید کالاهای آلاینده و زیانباری که بر محیطزیست تأثیرات منفی دارند را به کشورهای جهان سوم منتقل کنند.
اولین قدم در ایران تولید فولاد در ذوبآهن اصفهان بود، کارشناسانی به ایران وارد شدند و به بررسی توانمندیهای ایران و موقعیتهای توسعه صنعت پرداختند، به یاد دارم که آن موقع مرکز اصلی توسعه صنعت را از اراک تا کرمان انتخاب کردند، چون در شمال ایران به دلیل رطوبت بالا، قابلیت فعالیت آنچنانی برای صنعت نبود. در جنوب نیز به دلیل گرمای زیاد، چندین ماه از سال امکان اجرای این نوع از فعالیتهای اقتصادی نبود، شرق و غرب نیز آن زمان از امنیت کافی برای انجام فعالیتهای صنعتی برخوردار نبودند به همین دلیل مرکز ایران از اراک تا کرمان انتخاب شد.
اما مشکل کمبود آب که از نقصهای توسعه صنعت به حساب میآمد، همچنان وجود داشت که کارشناسان طرح انتقال آب از سرشاخههای رود کارون را دادند که از پرمنبعترین آبهای کشور است و بیش از 50 درصد آن به دریا ریخته میشود.
ساخت و سازها و طراحی ایجاد جاده و اتوبان و نیروگاههای برق و پالایشگاههایی که نیاز بود، راهآهن و... از همان زمان آغاز شد ولی به دلیل اینکه در دهه 40 منابع پولی آنچنانی برای این کار نبود، در سالهای 52 و 53 که قیمت نفت بالا رفت، درآمد حاصل از آن برای قوی کردن نیروهای نظامی به خصوص نیروی هوایی ایران استفاده شد و فرصت آنچنانی نبود که کارخانههای مدنظر کارشناسان مگر چند کارخانه مونتاژ وابسته به شرکتها اروپایی در ایران به وجود بیاید.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این سیاستها با نگاه مثبتتر و بهتری دنبال شد اما موانعی به وجود آمد مثل اختلافاتی که برخی قبایل معاند به وجود آورند و جنگ تحمیلی که از طرف استکبار جهانی به ما تحمیل شد و باز هم کارها عقب افتادند تا پس از پایان دوران دفاع مقدس که کارها رونق گرفتند و به اینجایی که اکنون هستیم رسیدیم، در حال حاضر دارای بیش از 80 هزار واحد صنعتی در سطح کشور هستیم که نود درصد آن متعلق به دهههای شصت و هفتاد و هشتاد نظام جمهوری اسلامی است. البته بیتدبیریها، کم تدبیریها یا عدم وجود کارشناسانی که در این امور صاحبنظر باشند؛ باعث شد ما آن موفقیتهایی که میبایست را در زمینه تولید و توسعه صنعت نداشته باشیم.
همانطور که گفتید در دهه پنجاه قیمت نفت و به دنبال آن استخراج نفت افزایش پیدا کرده بود و در آن زمان هم ایران جمعیت آنچنانی نداشت و در نتیجه سرانه درآمد مردم افزایش پیدا کرد، سؤالی که مطرح میشود این هست که عنوان میشود که مردم در آن زمان وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند، ما کدام یک را باید باور کنیم؟ افزایش سرانه درآمد مردم و درآمد بیشتر حاصل از فروش نفت یا نامناسب بودن وضعیت اقتصادی را؟
حجهفروش: این مسأله کمی پیچیده است. درست است که با به وجود آمدن اوپک، قیمت نفت به خاطر هماهنگی و همبستگی چند برابر قبل شد اما کشورهای توسعهیافته ارز را در اختیار کشورهای تولیدکننده نفت قرار ندادند. آنها طوری برنامهریزی کردند که به همان میزان که در یک کشور به واسطه تولید نفت، ارزآوری صورت میگیرد؛ پول به اقتصاد جهانی بازگشت پیدا کند. اینطور نبود که اگر درآمد کشوری پنج یا ده برابر شد، بتواند آن را به نفع شخصی خودش استفاده کند. مثلاً پروژهای در رابطه با نیروی هوایی در ایران انجام شد که میلیاردها تومان هزینه این کار شد در صورتی که بیش از نود درصد این منابع به جامعه اقتصاد جهانی بازگشت.
یا اگر یک رونقی در زندگی مصرفی مردم ایجاد شد اینها همه منابعی بود که از خارج تأمین میشد و اینطور نبود که تولید کارگران ایرانی باشد، اینطور نبود که این ارز فراهم شده از نفت به نفع مردم باشد، البته قدری رفاه حاصل کرد ولی سطحی و ظاهری بود و نتوانست اقتصاد ایران را توانمند کند و درآمد ملی مردم آنچنان بالا رود که خودکفا شوند.
فارس: پس با افزایش سرانه مردم توانستند رفاه بیشتری پیدا کنند؟ آیا این کالاهای مصرفی برای افراد محدودی از جامعه بود یا کل اقشار جامعه؟
حجهفروش: آن زمان جمعیت شاغل ما در بخش کشاورزی بیش از پنجاه درصد بود و جمعیت شهری ما بیست یا سی درصد بیشتر نبود که اکثر آنها جزو قشر سطح پایین بودند ولی در آن زمان هم اختلاف طبقاتی به نوعی برقرار بود و کسانی که دستشان به جایی بند بود و وابستگیهای سیاسی اقتصادی با دولت داشتند در وضعیت بهتری از نظر رفاهی بودند.
تحولاتی به وجود آمد و افراد بیشتری به کار گرفته شدند و سطح بیکاری پایین آمد ولی بدین صورت نبود که تمام جامعه از منبع سرشار درآمدی تأمین شوند، ما سال 51 و 52 آنچنان شاخص درآمدی حاصل از فروش نفت نداشتیم و آنقدری هم نبود که پاسخگوی نیازهای کل جامعه باشد و عمدتاً منابع ارزی ما مصروف به صنایع نظامی میشد.
طبق یک تئوری اقتصادی مطرح که قیمت حاملهای نفتی را آزاد میکنند و یکسری زیرساختهای کشور را میسازند که البته پیامدهایی همچون افزایش تورم را هم به همراه دارد، مستنداتی هست که در دهه پنجاه این اتفاق افتاد، یعنی قیمت بنزین آزاد شد و از میانگین جهانی هم بیشتر شد ولی تورم شاخصی هم در این دوره دیده نمیشود، اما گفته میشود در سال هشتاد که دوباره این اتفاق افتاد کشور با افزایش تورم رو به رو شد. آیا چنین چیزی مورد تأیید است که در دهه 50 کنترل تورم انجام شد؟ اگر بله، چرا بعد از انقلاب نتوانستیم این کنترل را داشته باشد؟
حجهفروش: تا جایی که به یاد دارم تا سال 53، تورم پایین بود اما از آن سال به بعد که کشور رشد ارزی حاصل از فروش نفت داشت، پول زیادی به جامعه تزریق شد و کالای موجود کفایت نمیکرد، تورم افزایش یافت.
اگر الان با چنین چیزی روبرو شویم یکی از دلایل شاید ساختار اقتصادی معیوب و درآمد کم ناشی از تولید کم و نیروی بیکار زیادی است که دولت ناچار است برای تأمین معاش یارانه در اختیار مردم قرار دهد.
فارس: پس آن زمان که بسیاری از مردم فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به خارج میفرستادند که برخی هم از بورسیه دولت و برخی با هزینه شخصی صورت میگرفت. اگر درآمد مردم افزایش پیدا نکرده بود، این کار چطور اتفاق افتاده است؟
حجهفروش: در زمان قدیم اعزام دانشجو به خارج از کشور شامل چند طرح میشد. یکی از مشهودترین آنها، عدم وجود اساتید و کارشناسان زبده در رشتههای مختلف بود تا نیروی انسانی لازم را تربیت کنند، مسأله دیگری که من هم درگیر آن بودم و چندین سال علیه این افراد در اصفهان برای خنثیسازی فعالیتهای آنها کار میکردم این بود که نظام سلطه که سرکرده آنها دولت انگلیس و آمریکا بود، بستری را در ایران فراهم کرده بودند تا از طریق یک سری آموزشگاهها و مدارس شبانهروزی بچههای ما را به شیوه خودشان تربیت میکردند.
مدرسهای شبانهروزی در محله عباسآباد بود که بچههای همان محل به آنجا میرفتند و فقط جمعهها اجازه خروج از مدرسه و رفتن به خانه را داشتند و این روند تا گرفتن دیپلم ادامه داشت و سپس از طریق بورسیه انگلیس یا خود دولت برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اعزام میشدند، عدهای از آنها نخبگانی بودند که به درد آمریکا میخوردند و هیچوقت به کشور بازنگشتند و عدهای دیگر که از توانمندی کمتری برخوردار بودند با مدرک دکتری و فوق دکتری با هدف تغییر سبک زندگی ایرانی به کشور باز میگشتند و پستهای حساسی میگرفتند که اهداف و سیاستهای کلی کشورهای اروپایی را تأمین کنند.
یکی از کارهای خطرناکشان این بود که عصرهای پنجشنبه بچههای دبیرستانی را در کلیسای عباسآباد جمع میکردند با عنوانولی با هدف تخریب اعتقادات آنها و ما با تذکر دادن به خانوادهها و بچهها سعی بر خنثیسازی اقدامات انگلیسیها داشتیم. اما توان مبارزه علیه اقدامات آنها در مدارس نبود زیرا بسیاری از خانوادهها علاقهمند به این بودند که فرزندانشان، سبک زندگی اروپایی را یاد بگیرند و بدین شکل این بچهها را برای ادامه تحصیل به اروپا میفرستادند و در نهایت نخبگان ایرانی را در آنجا ماندگار میکردند و باقی را با مدارک ارشد و دکترا در سمتها خاص در کشور جای میدادند.
گفتید بخش زیادی از مردم کشاورز بودند، یکی از سیاستهای آن دوران، اصلاحات ارزی در بخش کشاورزی بود. در مورد اثرات اجتماعی، اقتصادی و کشاورزی این اصلاحات بگویید، آیا در کل سیاست خوب یا بدی بود یا در اجرا مشکل داشت؟
حجهفروش: به طور کلی که این سیاست غلط بود چون نمیشود همینطور اموال مردم را گرفت و در اختیار دولت قرارداد یا در اختیار کسانی که ندارند قرار داد و از نظر فقهی نیز دارای مشکل است. این شیوه موفقیتآمیز نبود و پس از انقلاب نیز این کار توسط افرادی صورت گرفت و افرادی همچون کاسه داغتر از آش به مصادره اموال و بستن برخی کارخانهها اقدام کردند که بیشتر به ضرر مردم منجر شد و تأثیرات بسیار نامطلوبی داشت ولی الان توسعه کشاورزی ما خیلی بهتر از زمانی است که اصلاحات ارزی صورت میگرفت.
انگیزههای اقتصادی چقدر در پیروزی انقلاب اسلامی سهم داشت؟ نقش بازار چگونه بود؟ آیا همگام با روحانیت بود؟
حجهفروش: مردم برای معیشت خود انقلاب نکردند پس انگیزه اقتصادی باعث پیروزی انقلاب اسلامی نبود، احساس خطر حاصل از وابستگی ما به غرب در زمان آیتالله کاشانی، تربیت طلبههای به روز و عالم در زمان آیتالله بروجردی، کشتار 15 خرداد، همه و همه هشداری برای شروع مبارزه علیه رژیم پهلوی شدند.
بنابراین بازاریها تصمیم گرفتند تشکلی در جهت فعال و پرنشاط کردن تنور انقلاب ایجاد شود، باید سیستمی طراحی میکردیم که مبارزین را حفظ و بروز رسانی کرده و هم مردم را با وقایع روز آشنا و مردم را از هدف امام آگاه کنیم تا با شناخت بیشتری وارد صحنه شوند. این کار را با لطف خدا و همکاری شروع شد، با پخش اعلامیه بود، پخش کتاب بود، تشویق مردم به قبول مرجعیت حضرت امام توسط مردم بود، در کل وظیفه ما بهروزرسانی اطلاعات برای هشیار کردن مردم بود و با مشورت روحانیون و زیر نظر آیتالله خادمی، مقابله به مثل با روش آگاهسازی مردم در آن موضوعات را پیش گرفتیم.
و البته که در این مدت حکومت هم از پای ننشست و بررسی کرد که دو نهال عمده کمککننده این نهضت جامعه روحانیت و جامعه اصناف و بازار هستند پس مبارزه با این دو را شروع کرد، آنها به روشهای مختلفی میخواستند روحانیت را مثلاً با ایجاد شبهات در ذهن مردم تضعیف کنند و یا از تجمع بازاریان به شدت جلوگیری میکردند و به تضعیف بازار پرداختند؛ حتی اتاق اصناف را برای فشار بازار ایجاد کردند.
یکی دیگر از کارهای آنها ایجاد مرکز نابینایان بود که زیر نظر خیریه آلمانی اداره میشد و به تخریب اعتقادات فرزندان نابینا میپرداختند، آیتالله بهشتی که آن زمان آلمان بودند و عکس نابینایان این مرکز در ایران را در تبلیغی در آلمان دیده بود و نوشته شده بود اینها به کمک نیاز دارند، در سال ۱۳۴۸ با پیشنهاد شهید بهشتی خیرین ایرانی مرکز ابابصیر را با هدف پوشش دادن این نابینایان تأسیس کردند و هنوز نیز پابرجاست.
نقش و اهمیت بازار در شکلگیری انقلاب چطور بود؟ چرا تعطیل شدن بازار ضربه به رژیم ضربه میزد؟ حال و هوای بازاریان اصفهان چگونه بود؟
حجهفروش: بازاریان در اصفهان زمینهای را فراهم کردند تا اهل بازار اعتقاد و بنیه اعتقادی قوی داشته باشند که به راحتی دست بازار دین بر ندارند، اقداماتی مانند برگزاری دعای ندبه و کمیل، روضهخوانی با سخنرانان دارای بینش و بصیرت و یا تفسیر قران با مفسرانی که آیات انقلابی را تفسیر کنند، در بازار و کاروانسراها انجام میشد.
در اعتراضات انجام شده در شهرهای بزرگ، اولین اعتراض سراسری در کشور در اصفهان انجام شد. در واقع همه کارهای انجام شده در سال 57 زمینه خوبی برای انقلاب اقشار مختلف مردم بود.
تعطیلی بازار هم نیاز به حمایت داشت چون این اقدام باعث ضرر بازاریان میشد بنابراین برای کسبهای که نیاز به حمایت مالی داشتند صندوقهایی را ایجاد کردیم، در زمستان فروشگاههایی در محلات با کمک خیرین ایجاد شد که مواد غذایی را به صورت قسطی یا رایگان در اختیار خانوادههای کمبضاعت قرار دهد و نقش مهمی در معیشت مردم تا پیروزی انقلاب داشت.
آیا شکاف طبقاتی در زمان پهلوی هم بود یا مثل ادعای برخی افراد منتسب به آنها همهچیز برای مردم گل و بلبل بود؟ خیلی از کارشناسان این شکاف را حاصل از اقدامات دولت دهه شصت یا همان کارگزاران میدانند نظر شما چیست؟
حجهفروش: در رژیم سابق این اختلاف طبقاتی زیاد بود؛ باید مراقب بود امروز تا حدودی دچار آسیب اختلاف طبقاتی شدهایم و پیشگامان انقلابی بارها این موارد را تذکر دادهاند.
آمار جهانی درباره وضعیت شکاف طبقاتی چه میگوید؟
رتبه ایران از نظر ضریب جینی در سال 2013 و همچنین سال 2014 با نمره 38.3 درصد، میان 136 کشور جهان 68 بوده است و بالاتر از کشورهایی نظیر آمریکا، قطر، روسیه و ترکیه قرار دارد. متوسط ضریب جینی ایران بین سالهای 2003 تا 2012 نیز همین مقدار بوده است. البته باید توجه داشت که بر اساس نتایج طرح آمارگیری مرکز آمار ایران از هزینه و درآمد خانوارهای ایرانی در سال 1392، ضریب جینی در مناطق شهری ایران اندکی بیشتر از 35 درصد، در مناطق روستایی حدود 32 درصد و در کل کشـــور حدود 36.5 درصد بوده است.
بر اساس گزارش سازمان ملل در سال 2014، شکاف درآمدی و شکاف طبقاتی برخی کشورهای صنعتی و توسعه یافته نسبت به ایران بیشتر بوده که از جمله آنها میتوان به ایالات متحده آمریکا با ضریب جینی 41 اشاره کرد. در همین رابطه برخی کشورها نظیر برزیل با نمره 54.7، شیلی با نمره 52.1، مالزی با نمره 46.2، آرژانتین با نمره 44.5، چین با نمره 42.1، قطر با نمره 41.1، روسیه با نمره 40.1 و ترکیه با نمره 41.2 وضعیت بدتری از نظر شکاف طبقاتی نسبت به جمهوری اسلامی ایران دارند. البته این آمار از ابتدای دولت یازدهم با افزایش رو به رو شده است.
چرا هنوز در برخی حوزهها عدالت اجتماعی برقرار نشده است؟
حجهفروش: نادیده گرفتن منافع معنوی حمایت از روستاهای محروم و در عوض اهمیت دادن به سود حاصل از سرمایهگذاری، روستاییان را در مسائل عمرانی و ساخت جاده و تأمین آب و بهداشت مردم با مشکل مواجه کرده و به همین خاطر مهاجرت و شهرنشینی افزایش پیدا کرده است و به دنبال آن به دلیل وضعیت اقتصادی نابسامان، حاشیهنشینی افزایش پیدا کرده است. اینجاست که ما باید امکانات را برایشان فراهم کنیم که هزینه آن دهها برابر هزینه مالی و اجتماعی است که قرار بود در روستاها انجام شود.
بعد از پیروزی انقلاب برنامه اقتصادی انقلاب اسلامی برای اداره کشور چه بود؟
حجهفروش: وقتی انقلاب پیروز شد، مثل برخی احزاب که کودتا میکنند و فردای آن نیروهای کارآزموده و متخصص و هماهنگ با سیاستهای کلی را بر سرکار میگذارند، نبودیم، انقلاب چنین نیروهایی نداشت، دولت موقت و نهضت آزادی هم در مسائل اجتماعی و سیاسی وارد شدند اما هماهنگ با سیاستهای جمهوری اسلامی نبودند و بعد از مدتی همه کنار رفتند، به تعبیر یکی از متخصصان همان دهه، متخصص کار نبودند اما دزد هم نبودند، الان بعضیها متخصص هستند ولی در بخشهای دیگر مشکل دارند.
در قدم اول ضعف نبود مدیریتی و کارشناس متخصص در حوزه اقتصادی در ابتدای انقلاب وجود داشت، پس از آن درگیری بین قبایل ایران و همچنین جنگ تحمیلی موجب شد قدری نظام در ساماندهی مسائل اقتصادی نداشته باشد و کار دست کسانی بیفتد که بینشهای چپی داشتند، مسلمان هم بودند و بعضاً اعتقاد به انقلابی داشتند ولی دیدگاه تندی در مسائل اقتصادی داشتند، چون از قبل مضرات سرمایهداری را شنیده بودند فکر میکردند اگر از سرمایهداری دست بکشیم و به سمت سوسیالیستی برویم دیگر بهشت برین است.
در صورتی که اینها اطلاعات آنچنانی از اقتصاد اسلامی نداشتند، برای بعضیها هم که تحصیلکرده خارج بودند و انقلاب را هم قبول داشتند مفهوم نبود که سیستم بانک انقلاب یا سیستم سرمایهگذاری و تولید باید چطور باشد این بود که این نواقص را داشتیم، به خصوص که دور افتاد دست چپیها و لطمههای زیادی را به اقتصاد ایران وارد کردند که هنوز متأثر از آن اشتباهات و تندرویهای دهه 60 هستیم.
به همین دلیل بسیاری از افراد هستند که سرمایههایی هم در امر تولید و اشتغال داشتند اما یا کنار رفتند و انگیزهای برای کار ندارند یا مهاجرت کردند. بسیاری کارخانه داشتند و به دلیل همین تندرویها رها کردند.
در اصفهان نیز تندرویهای بسیاری بود که حتی آیتالله خادمی به نشانه اعتراض اصفهان را به مقصد قم ترک کردند و با وساطتها و ورود دفتر امام خمینی مجدد به اصفهان بازگشتند چون انتقاداتی را به خصوص در دهه 60 به مدیریتهای داخل استان داشتند. حاکم شرع ما، دستگاههای اجرایی و... واقعاً منصفانه قضاوت و کار نمیکردند.
یا سیاست بانکداری که با شروع انقلاب سیاست تأسیس و توسعه بانکداری اسلامی به صورت قرضالحسنه بود و اولین بانک اسلامی نیز با کمک اقشار مردم در تهران ایجاد و پذیرهنویسی شد و سهام گرفت ولی با عواملی که نمیخواستند انقلاب به نتیجه برسد بانکها را ملی اعلام کردند، بنابراین آن بانک نتوانست رسالت خود را انجام دهد و هم اکنون تحت عنوان سازمان اقتصاد اسلامی کارهایی صورت میگیرد.
بعد از انقلاب ما شروع به توسعه صندوقهای قرضالحسنه کردیم تا موجب آبادانی شهر و روستا و کمک به مردم شود ولی باز هم عواملی سعی در نابودی این صندوقها داشتند. قبل از انقلاب در اصفهان در مجموع 15 صندوق قرضالحسنه وجود داشت اما در طول 6 سال در دهه 60 بیش از 400 صندوق در اقصی نقاط مختلف استان اصفهان تأسیس کردیم چون صندوق قرضالحسنه منشأ خیر کثیر برای مردم است.
صندوقهای قرضالحسنه به توسعه اشتغال و توانمندی و حتی به آبادانی روستاها کمک میکند همچنین فرهنگ محبت و دوستی را بین مردم ترویج میکند، نظارت محتشمی دخالت کردند و مانع این حرکت شدند و به لطف خدا میخواستند ریشه را بزنند ولی توسعه پیدا کرد و تاکنون موجودیت خود را حفظ کرده است، یکی از شعارهای اسلامی این است که ربا ویرانگر است و قرضالحسنه آبادگر، اگر سیستم قرضالحسنه دایر بود و سیستم بانکی اعمال نمیشد اقتصاد امروز جامعه به این روز نمیافتاد که اکثر واحدهای صنعتی امروز تعطیل شده باشد و تعداد کثیری از نیروها بیکار باشند و اینها حاصل سیاست غلطی بود که بر ما تحمیل شد.
فارس: ماجرایی که در مورد آیتالله خادمی تعریف کردید که به نشانه اعتراض از اقدامات پس از انقلاب، اصفهان را ترک کردند را بیشتر توضیح دهید.
حجهفروش: روحانیت اصفهان تا سال 52 یکدست و هماهنگ بود ولی از آن سال به بعد با حرکات، انشعابات دودستگی در جامعه روحانیت به وجود آمد که به دلیل شهادت آیتالله شمسآبادی و انتشار کتاب شهید جاوید بود. باعث شد عدهای به حق مخالف این کار باشند و عدهای مدافع که باعث به وجود آمدن روحانی مبارز و غیرمبارز به تعبیر خودشان شد، این دودستگی تا پیروزی انقلاب در جامعه بروز و ظهور چندانی نداشت، بعد از انقلاب با شعار و انقلابی گری وارد صحنه شدند و عده دیگری که مدافع انقلاب و مؤمن بودند را به ترفندهایی کنار گذاشتند و نظام اداره شهر را در دست گرفتند و حتی اولین استاندار اصفهان که امام خمینی او را انتخاب کرد، بیش از دو سال در اصفهان نماند و استعفا داد و افرادی را این گروه آوردند تا کارهایی که خود میخواهند پیش ببرد و کارهایی را انجام دادند که زمینه ترورهایی شد.
بعد از اینکه آیتالله خادمی اصفهان را به نشانه اعتراض ترک کردند و با واسطه امام به اصفهان بازگشت کمی این رفتارها تقلیل یافت اما متوقف نشد، بعد از انقلاب عدهای از مردم اصفهان نزد امام رفته و از ایشان خواستند برای اقامه نماز جمعه در اصفهان فردی را معرفی و منصوب کنند که امام خمینی به آیتالله طاهری فرمود شما تاکنون نماز میخواندید از این به بعد هم ادامه دهید و گرنه آیتالله طاهری، فرد از پیش انتخاب شدهای نبود، خوب تا زمانی هم که ایشان امام جمعه اصفهان بودند ساختارهای شهری همگام با ایشان پیش میرفت.
بعد از انقلاب حمایتها و اتفاقات خوبی در حوزه کشاورزی اتفاق افتاد؟ در چه جاهایی به خودکفایی و توانمندی رسیدیم؟
حجهفروش: توسعه اجتماعی و اقتصادی بعد از انقلاب با هم همگام نشدند و از نظر اقتصادی عقب ماندیم، درآمد مردم کفاف هزینههای زندگیشان را نمیدهد مسائل رفاهی مردم در مواردی جلوتر از توسعه اقتصادی بوده و این اختلاف را به وجود آورده که درآمد مردم کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد، مثلاً در زمینه اینترنت و کامپیوتر هزینهای خواهینخواهی به زندگی مردم اضافه شده است اما از آن طرف رشد حقوقی نداشته و باعث ایجاد کمبود میشود که نارضایتی مردم را به همراه دارد و تا زمانی که اقتصاد پویا همراه با تولید نداشته باشیم این مشکلات پابرجاست. باید فکری اساسی در امر اشتغال و تولید داشت.
بعد از انقلاب حمایتهایی که باید انجام نشده است چون هنوز در حد بسترسازی و ایجاد زیرساخت است، مصرف آب و خاک و تولید نیاز به اصلاحات زیادی دارند. ما برای خوراک دام، یونجه، نیز دست به واردات میزنیم، توسعه و افزایش تولید در بخش کشاورزی صورت گرفته اما هنوز پاسخگوی نیازهای ما در بخش گندم، برنج و خوراک دام نیست حتی اگر یارانه از طرف دولت داده شود.
بعد از انقلاب از طریق دانشگاهها نیروهای انسانی آزموده، کارشناس و متخصص زیادی تربیت شده که نسبت به 50 سال گذشته اصلاً قابل قیاس نیست، ولی از هزینه انجام شده برای نیروی انسانی به خوبی در عرصه عمل و کار استفاده نشده است. جامعه هزینه کمی برای این فرد نکرده برای نیروی انسانی که به سن 25 سالگی برسد و مدرک دکتری بگیرد، بستری که انقلاب اسلامی برای تعلیم و تربیت و آموزش آماده کرده است باید برای جامعه بازدهی داشته باشد و این سرمایه عظیم و توانمندی به بهرهبرداری نرسیده است.
آمار جهانی از رشد نیروی انسانی در ایران بعد از انقلاب
شاخص توسعه انسانی ایران از میزان 0.437 در سال 1980 به میزان 0.707 در سال 2011، شاخص امید به زندگی از 0.491 در سال 1980 به میزان 0.836 در سال 2011 و آموزش از 0.279 به 0.640 در سال 2011 و شاخص درآمد سرانه در سال 1980 از 0.611 به 0.662 در سال 2011 رسیده است.
شاخص توسعه انسانی در این بازه زمانی، دارای روند رو به رشدی بوده است، این رشد روزافزون، بیشتر تحت تأثیر رشد شاخصهای پایه امید به زندگی و آموزش بوده و شاخص پایه درآمد سرانه در این رشد، تأثیر کمی داشته است. بر اساس آمار بانک جهانی شاخص توسعه انسانی ایران قبل از سال 2000 پایینتر از میانگین جهان بوده و از سال 2000 به بعد بیشتر از میانگین جهان شده است. کشورهای ترکیه، مصر، چین و هند از جمله کشورهایی هستند که پایینتر از ایران در این شاخص قرار دارند.
لوگوی مصاحبههای ما با پیشگامان انقلاب اسلامی ایران 1444 است، برگرفته از سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت که فراخوان آن امسال از سوی رهبر انقلاب داده شده و شامل سیاستهای کلی انقلاب برای 50 سال آینده است، کلام آخرتان، توصیه یا راهکاری ناگفته برای رسیدن به اهداف این سند و رسیدن به آینده متصور شده در آن برای جمهوری اسلامی ایران مطرح کنید.
حجهفروش: سیاستها باید به سمتی برود که بستری ایجاد شود که موانعی مانند تأمین اجتماعی، اداره کار، بانکها و... پیش روی تولیدیها برداشته شود، تسهیلاتی را قرار بدهند و بیمه کارگر کارخانه را دولت بدهد، مالیات صنعتهای کوچک زیر 50 نفر از مالیات معاف شوند تا مردم با ذوق و شوق و با خیال آسوده به سمت سرمایهگذاری بروند.
در سابق کارآفرین، مسؤول صنفی یا تولیدکننده فرش زیر پا و طلای همسرش و خانه مسکونی را میفروخت تا برای تولید سرمایهگذاری کند، این تولید خود کشور را به سمت استقلال و عدم وابستگی میبرد و همچنین شغلی ایجاد کرده بود که درآمد ملی را افزایش میداد، اکنون برعکس شده است کارخانه را میفروشند و خانهای با رفاه بیشتر و طلای آنچنانی میخرند تا سرمایه خود را حفظ کند و این خطر بزرگی است که کشور را تهدید میکند.
برای به ثمر رسیدن این انقلاب هزینههای مالی و جانی بسیاری شده است، برای حفظ این دستاوردها باید تلاش کنیم و سرلوحه کارمان قرار دهیم اگر مسؤولان میخواهند دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی حفظ شود و به آیندگان برسد باید بستری فراهم شود که مردم با طیب خاطر به اشتغال و کارآفرینی و تولید بپردازند و سیاستهای غلط مانع را از بین ببرند.