چه کسی جامعه ایران را خط‌کشی می‌کند؟


چه کسی جامعه ایران را خط‌کشی می‌کند؟

اعتراض به خط‌کشی جامعه ایران و تقسیم شهروندان یا افراد جامعه فرهنگی و هنری ایرانی به خودی‌ها و غیرخودی‌ها در سال‌های مختلف اعتراضاتی را به وجود آورده است. آیا این اعتراضات صادق است؟

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ

۱. صادق زیباکلام چند سال پیش در مراسم رونمایی از کتاب «زیر پوست قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد سخنان جالبی به زبان آورد. زیباکلام طی سخنانی با اشاره به اینکه سینماگران ایرانی را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد؛ گفت: گروه اول سینمای حکومتی است که در وضعیت فعلی سمبل آن ابراهیم حاتمی‌کیا و مسعود ده‌نمکی است. گروه دوم سینمای گیشه‌ای است که از قبل انقلاب با پرویز صیاد و شهناز تهرانی و فیلم‌فارسی به وجود آمده و امروز نیز وجود دارد. اقلیت سوم گروه سینمای هنری و سینمای هنر برای هنر است و افرادی همچون رخشان بنی‌اعتماد در این گروه قرار دارند.

زیباکلام ادامه داد: هنر حکومتی در هیچ زمان و هیچ جامعه‌ای چیزی برای ارایه نداشته است. هنر حکومتی در کشورهایی همچون شوروی، چین و کوبا که مهد این‌گونه هنرها بوده ره به جایی نبرده و در ایران نیز قطعاً موفق نمی‌شود.گروهی هرچقدر می‌خواهند می‌توانند به این‌گونه سینما حمله کنند اما آنچه از سینمای ایران به‌عنوان باقیات الصالحات باقی می‌ماند؛ سینمای حکومتی نیست بلکه سینمایی است که امثال خانم بنی‌اعتماد و فرهادی علمدار آن هستند.

گلایه هنرمندان و فرهنگیان و روشنفکران ایرانی از خط‌کشی جامعه به خودی و غیرخودی، تحمل نکردن مخالف و... حالا دیگر تبدیل به یک سنت روشنفکری در ایران شده است. سال‌های سال است که بزرگترین دستاویز روشنفکران ایرانی در انتقاد به حکومت و طیف مقابل آرمانی آنها، طراحی همین خط‌کشی‌ها است. آنها معتقدند که بخشی بزرگ از مشکلات جامعه ایران به‌واسطه این خط‌کشی‌ها به وجود آمده است، جامعه دوقطبی شده است و سطح مدارا و تحمل مخالف با همین خط‌کشی‌ها کاهش یافته است.

و حالا صادق زیباکلام، اگرچه دیرزمانی است به‌دلیلِ واضح زیاد حرف زدن دیگر جدی گرفته نمی‌شود، اما یکی از صادق‌ترین روشنفکران ایرانی است و ماجرا را کاملاً به‌دور از همه تعارفات مناسبات این شکلی شرح می‌دهد، به‌راحتی می‌گوید که در ذهن روشنفکر جدید ایرانی، مدخلی جز تقسیم‌بندی آدم‌ها برای تحلیل وجود دارد، به‌وضوح شرح می‌دهد که آنهایی که آرمانی جز آرمان‌ آنها دارند، حکومتی‌ها هستند که چیزی از سینمای هنری نمی‌دانند و همان‌طور که در کشورهایی همچون شوروی، چین و کوبا که مهد این گونه هنرها بوده ره به جایی نبرده و در ایران نیز قطعاً موفق نمی‌شود و سینمای آنها نمی‌ماند بلکه سینمای «ما» ماندگار است.

۲. دو سه هفته‌ای است که نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور تصمیم به بزرگداشت و تجلیل از ۴۰ نویسنده معاصر بعد از انقلاب به مناسبت ۴۰ سالگی انقلاب کرده است. این بزرگداشت‌ها با هدف جالب‌توجه تمرکززدایی در استان‌های مختلف کشور برگزار می‌شود. اما از روز جمعه هفته گذشته یکی دو مورد از نویسندگان که در لیست تجلیل نهاد کتابخانه‌ها در استان‌هایشان قرار داشته‌اند در رسانه‌ها اعلام می‌کنند که از حضور در این مراسم و تجلیل انصراف می‌دهند. تا اینجای کار مسئله‌ای به وجود نیامده است.همه نویسنده‌ها مختارند که در مراسم‌های این چنینی شرکت کنند و یا از نهاد تجلیلی کننده از آنها درخواست کنند که از برگزاری مراسم برای آنها به هر دلیلی صرفنظر کنند. اما آنچه این ماجرا را برای ما قابل‌توجه می‌کند؛ دلیلی است که نویسندگان مذکور برای انصراف از این مراسم به زبان می آورند: آنها معتقدند که خط کشی نویسنده ها به نویسنده ارزشی و غیرارزشی درست نیست و برگزاری این مراسم ها و تجلیل از تعدادی از نویسنده ها در کنار تجلیل نکردن از عده‌ای دیگر خط کشی جامعه نویسندگان ایرانی است. عجیب نیست؟ فارغ از اینکه هدف برگزارکنندگان این مراسم‌ها تجلیل از ۴۰ نویسنده به دلیل ۴۰ سالگی انقلاب بوده است و طبیعتا به دلیل واضح و مشخصی تعدادی از نویسندگان از حضور در این مراسم جا می مانده‌اند؛ آیا وجود همین نویسندگانی که انصراف داده‌اند در این لیست دلیلی بر این نیست که به شکلی قابل‌توجه این نهاد گرایشات خاص خود را اینجا و برای تجلیل از جامعه نویسندگان و شعرای ایرانی کنار گذاشته و سعی کرده است که همه را به یک چشم ببیند؟ و مهمتر ازاین استدلال متناقض‌نما، آیا همین انصراف‌ها سند دیگری بر تمایل این نویسندگان بر وجود همین خط‌کشی‌هایی که سالها معترضش بوده‌اند نیست. به شکلی واضح و مشخص آنها در حال ارائه این پیغام هستند که: ما از شما نیستیم و لطف کنید و برای نویسندگان هم طیف خودتان بزرگداشت برگزار کنید.

۳.آیا این اتفاق جدیدی است؟ فضای مجازی دراین سالها مهمترین سند اثبات کننده گزاره تلاش برای چند پاره کردن جامعه ایران از سوی کسانی است که اتفاقا در شعارها و رسانه‌های خود علیه خط‌کشی میان مردم هوار سر می‌دهند. ماجراهای مختلفی مثل زلزله اخیر کرمانشاه که حتی به امدادگران داوطلب هلال احمر ایران هم رحم نشد و آنها هم آشکارا یا به تلویح وابستگانی سوءاستفاده‌گر خوانده شدند و یا ماجرای حمله تروریستی در اهواز که بخشی از فضای مجازی ایرانی با تعجب فراوان شهادت سربازان حاضر در میدان را بی اهمیت نشان دادند و تلاش فراوانی کردند تا به قول خودشان میان نظامی ها و غیرنظامی‌های کشته شده تفاوت قائل شدند و هر اتفاق دیگر ملی که در فضای مجازی سعی فراوانی شد تا به دو تکه کردن جامعه ایران کمک کنند.

۴.یک لطیفه مشهور و رندانه و ظاهراً غیرمربوط؛ یک لیبرال با دوستش در جنگلی می‌گشتند که ناگهان با شیر گرسنه‌ای روبه‌رو می‌شوند، لیبرال به‌قصد فرار بلافاصله بند کفش‌هایش را محکم می‌کند. دوستش می‌گوید: مگر دیوانه شدی، هرچقدر هم سریع بدوی، سرعتت از شیر که بیشتر نیست. لیبرال برمی‌گردد و به دوستش می‌گوید: من که نمی‌خواهم از شیر سریع‌تر بدوم، فقط می‌خواهم از تو جلو بزنم.


خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ

۱. صادق زیباکلام چند سال پیش در مراسم رونمایی از کتاب «زیر پوست قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد سخنان جالبی به زبان آورد. زیباکلام طی سخنانی با اشاره به اینکه سینماگران ایرانی را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد؛ گفت: گروه اول سینمای حکومتی است که در وضعیت فعلی سمبل آن ابراهیم حاتمی‌کیا و مسعود ده‌نمکی است. گروه دوم سینمای گیشه‌ای است که از قبل انقلاب با پرویز صیاد و شهناز تهرانی و فیلم‌فارسی به وجود آمده و امروز نیز وجود دارد. اقلیت سوم گروه سینمای هنری و سینمای هنر برای هنر است و افرادی همچون رخشان بنی‌اعتماد در این گروه قرار دارند.

زیباکلام ادامه داد: هنر حکومتی در هیچ زمان و هیچ جامعه‌ای چیزی برای ارایه نداشته است. هنر حکومتی در کشورهایی همچون شوروی، چین و کوبا که مهد این‌گونه هنرها بوده ره به جایی نبرده و در ایران نیز قطعاً موفق نمی‌شود.گروهی هرچقدر می‌خواهند می‌توانند به این‌گونه سینما حمله کنند اما آنچه از سینمای ایران به‌عنوان باقیات الصالحات باقی می‌ماند؛ سینمای حکومتی نیست بلکه سینمایی است که امثال خانم بنی‌اعتماد و فرهادی علمدار آن هستند.

گلایه هنرمندان و فرهنگیان و روشنفکران ایرانی از خط‌کشی جامعه به خودی و غیرخودی، تحمل نکردن مخالف و... حالا دیگر تبدیل به یک سنت روشنفکری در ایران شده است. سال‌های سال است که بزرگترین دستاویز روشنفکران ایرانی در انتقاد به حکومت و طیف مقابل آرمانی آنها، طراحی همین خط‌کشی‌ها است. آنها معتقدند که بخشی بزرگ از مشکلات جامعه ایران به‌واسطه این خط‌کشی‌ها به وجود آمده است، جامعه دوقطبی شده است و سطح مدارا و تحمل مخالف با همین خط‌کشی‌ها کاهش یافته است.

و حالا صادق زیباکلام، اگرچه دیرزمانی است به‌دلیلِ واضح زیاد حرف زدن دیگر جدی گرفته نمی‌شود، اما یکی از صادق‌ترین روشنفکران ایرانی است و ماجرا را کاملاً به‌دور از همه تعارفات مناسبات این شکلی شرح می‌دهد، به‌راحتی می‌گوید که در ذهن روشنفکر جدید ایرانی، مدخلی جز تقسیم‌بندی آدم‌ها برای تحلیل وجود دارد، به‌وضوح شرح می‌دهد که آنهایی که آرمانی جز آرمان‌ آنها دارند، حکومتی‌ها هستند که چیزی از سینمای هنری نمی‌دانند و همان‌طور که در کشورهایی همچون شوروی، چین و کوبا که مهد این گونه هنرها بوده ره به جایی نبرده و در ایران نیز قطعاً موفق نمی‌شود و سینمای آنها نمی‌ماند بلکه سینمای «ما» ماندگار است.

۲. دو سه هفته‌ای است که نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور تصمیم به بزرگداشت و تجلیل از ۴۰ نویسنده معاصر بعد از انقلاب به مناسبت ۴۰ سالگی انقلاب کرده است. این بزرگداشت‌ها با هدف جالب‌توجه تمرکززدایی در استان‌های مختلف کشور برگزار می‌شود. اما از روز جمعه هفته گذشته یکی دو مورد از نویسندگان که در لیست تجلیل نهاد کتابخانه‌ها در استان‌هایشان قرار داشته‌اند در رسانه‌ها اعلام می‌کنند که از حضور در این مراسم و تجلیل انصراف می‌دهند. تا اینجای کار مسئله‌ای به وجود نیامده است.همه نویسنده‌ها مختارند که در مراسم‌های این چنینی شرکت کنند و یا از نهاد تجلیلی کننده از آنها درخواست کنند که از برگزاری مراسم برای آنها به هر دلیلی صرفنظر کنند. اما آنچه این ماجرا را برای ما قابل‌توجه می‌کند؛ دلیلی است که نویسندگان مذکور برای انصراف از این مراسم به زبان می آورند: آنها معتقدند که خط کشی نویسنده ها به نویسنده ارزشی و غیرارزشی درست نیست و برگزاری این مراسم ها و تجلیل از تعدادی از نویسنده ها در کنار تجلیل نکردن از عده‌ای دیگر خط کشی جامعه نویسندگان ایرانی است. عجیب نیست؟ فارغ از اینکه هدف برگزارکنندگان این مراسم‌ها تجلیل از ۴۰ نویسنده به دلیل ۴۰ سالگی انقلاب بوده است و طبیعتا به دلیل واضح و مشخصی تعدادی از نویسندگان از حضور در این مراسم جا می مانده‌اند؛ آیا وجود همین نویسندگانی که انصراف داده‌اند در این لیست دلیلی بر این نیست که به شکلی قابل‌توجه این نهاد گرایشات خاص خود را اینجا و برای تجلیل از جامعه نویسندگان و شعرای ایرانی کنار گذاشته و سعی کرده است که همه را به یک چشم ببیند؟ و مهمتر ازاین استدلال متناقض‌نما، آیا همین انصراف‌ها سند دیگری بر تمایل این نویسندگان بر وجود همین خط‌کشی‌هایی که سالها معترضش بوده‌اند نیست. به شکلی واضح و مشخص آنها در حال ارائه این پیغام هستند که: ما از شما نیستیم و لطف کنید و برای نویسندگان هم طیف خودتان بزرگداشت برگزار کنید.

۳.آیا این اتفاق جدیدی است؟ فضای مجازی دراین سالها مهمترین سند اثبات کننده گزاره تلاش برای چند پاره کردن جامعه ایران از سوی کسانی است که اتفاقا در شعارها و رسانه‌های خود علیه خط‌کشی میان مردم هوار سر می‌دهند. ماجراهای مختلفی مثل زلزله اخیر کرمانشاه که حتی به امدادگران داوطلب هلال احمر ایران هم رحم نشد و آنها هم آشکارا یا به تلویح وابستگانی سوءاستفاده‌گر خوانده شدند و یا ماجرای حمله تروریستی در اهواز که بخشی از فضای مجازی ایرانی با تعجب فراوان شهادت سربازان حاضر در میدان را بی اهمیت نشان دادند و تلاش فراوانی کردند تا به قول خودشان میان نظامی ها و غیرنظامی‌های کشته شده تفاوت قائل شدند و هر اتفاق دیگر ملی که در فضای مجازی سعی فراوانی شد تا به دو تکه کردن جامعه ایران کمک کنند.

۴.یک لطیفه مشهور و رندانه و ظاهراً غیرمربوط؛ یک لیبرال با دوستش در جنگلی می‌گشتند که ناگهان با شیر گرسنه‌ای روبه‌رو می‌شوند، لیبرال به‌قصد فرار بلافاصله بند کفش‌هایش را محکم می‌کند. دوستش می‌گوید: مگر دیوانه شدی، هرچقدر هم سریع بدوی، سرعتت از شیر که بیشتر نیست. لیبرال برمی‌گردد و به دوستش می‌گوید: من که نمی‌خواهم از شیر سریع‌تر بدوم، فقط می‌خواهم از تو جلو بزنم.

کد خبر 4512714


عکس صبح بخیر زمستانی | 130 عکس نوشته صبح بخیر زمستانی