کتاب انسان در پی معنا ویکتور فرانکل، زهره زاهدی+ عکس
کتاب انسان در پی معنا (Man's search for meaning)، یکی از مهمترین کتابهای عصر ماست.
تردید نکنید و کتاب انسان در پی معنا اثر ویکتور فرانکل را در اولین فرصت بخوانید. با وجود اینکه بخش اول داستان تلخ است و از مشقتها و رنجها سخن به میان میآید، اما دلایل زیادی برای مهم بودن این داستان وجود دارد.
انسان در جستوجوی معنا اثری است درباره جان به در بردن؛ درباره سرچشمه قدرتی که باعث زنده ماندن فرانکل شد؛ این کتاب پس از گذشت دهها سال به یکی از تاثیرگذارترین کتابهای آمریکا تبدیل شده است.
کتاب انسان در پی معنا (Man's search for meaning)، یکی از مهمترین کتابهای عصر ماست. معمولاً اگر کتابی دارای تنها یک رویکرد و یک فکر باشد و با این حال چنان قدرتی داشته باشد که بتواند زندگی کسی را تغییر دهد، همین کافی است که باید آن را خواند و دوباره خواند و در کتابخانهی خود جای خاصی برایش در نظر گرفت. این اثر، رویکردهای بسیار دارد.
کتاب حاضر مدعی گزارش واقعیتها و رویدادها نیست. بلکه گزارشی از تجربیات شخصی نویسنده است. تجربیاتی که میلیونها زندانی را در طول سالها بارها و بارها عذاب داده است. این داستانی از داخل یکی از اردوگاههای کار اجباری است که از زبان یکی از بازماندگانش نقل میشود. این داستان دربارهی وحشتی بزرگ و هولناک که تاکنون به قدر کافی دربارهاش صحبت شده (هر چند که عدهی کمی باورش کردهاند) نیست. بلکه در خصوص انبوهی از شکنجههای کوچک است. به عبارت دیگر، این کتاب میخواهد به این سؤال پاسخ دهد: بازتاب زندگی روزمره در یک اردوگاه کار اجباری، در ذهن یک زندانی عادی به چه صورت است؟
روانپزشک ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) در جنگ جهانی دوم در چهار اردوگاه مختلف از جمله آشویتس اسیر بود، در حالی که والدین، برادرش و همسر باردارش کشته شدند. فرنکل بر مبنای تجربیات شخصی خود و بیماران بیشمارش، استدلال میکند که ما نمیتوانیم از رنج اجتناب کنیم اما میتوانیم طرز مقابله با آن را به اختیار انتخاب کنیم.
خدایت را با تمام قلبت، با تمام روحت و با تمام قدرتت دوست بدار. این نوشتهای است که ویکتور فرانکل، در هنگام ورود خود به اردوگاه کار اجباری آلمان در جنگ جهانی دوم در جیب لباس یک زندانی کشته شده یافت، لباسی خود که مجبور شد از آن استفاده کند. تفسیر ویکتور فرانکل از آن جمله این بود که پاسخ مثبت به زندگی، علیرغم هر چه با آن روبهرو میشویم، خواه رنج و خواه مرگ، یک فرمان است. چرا که در ناپیمودنیترین راهها و در ناامید کنندهترین لحظات و وضعیتهاست که میتوان عظیمترین معنا را یافت.
بخاطر همین نوشته بود که معنی حضور خود در آن جهنم را یافت و بخاطر آن بود که تمام گرسنگی، تشنگی، خستگی، بیماری، فشار روانی و… را تحمل کرد.
ویکتور فرانکل در آن اردوگاه مشاهده کرد که به طور متوسط از هر 28 نفر یک نفر زنده میماند و مابقی یا کشته میشوند و یا خود را میکشند. او پس از بررسی بسیار زیاد ملاحظه کرد که کسانی که زنده میمانند الزاماً سالمترین، قویترین، باهوشترین، ثروتمندترین (قبل از اسیر شدن) و… نیستند. آنها اشخاصی هستند که برای زندگی خود معنایی دارند و به امید تحقق آن معنی و هدف بعد از پایان جنگ زنده ماندهاند. این معنی میتواند پیدا کردن اعضای خانواده، ساختن کشور و… باشد.
فرانکل با تجربه دسته اول خود از زندگی سخت در اردوگاه کار اجباری، پس از پایان جنگ و رهایی، شاهکار خود به نام انسان در جستجوی معنی را به وجود آورد و مکتب تازهای در روانشناسی به عنوان معنی درمانی را ایجاد کرد.
نظریه معنی درمانی به نیاز مداوم انسان به جستجو، نه برای خویشتن بلکه برای معنایی که به هستی ما منظوری ببخشد ارتباط دارد. طبق این نظریه هرچه بیشتر بتوانیم از خود فراتر رویم و خود را در راه چیزی یا کسی ایثار کنیم، انسانتر میشویم. این معیار نهایی رشد و پرورش شخصیت سالم و متعالی است. برعکس، نبودن معنا در زندگی و یا دنبال چیزهایی فقط برای نفع شخصی و نیازهای سطح پائین بودن بیماری روانی است.
جملات برگزیده کتاب انسان در پی معنا:
- امروزه مردم بیش از هر زمانی، ابزار زندگی کردن را دارند ولی هیچ معنایی برای زندگی کردن برایش ندارند.
- انسان مدرن وسایلی را برای زیستن دارد ولی اغلب هیچ معنایی را که به خاطر آن زندگی کند را ندارد.
- زنده بودن توانایی کنترل کردن زندگی هر روزه و یافتن معنی در عذاب کشیدن را شامل میشود.
- آخرین آزادی ما انسانها این است که نگرش خود را در هر شرایطی خود انتخاب کنیم.
- همهچیز را میتوان از انسان گرفت؛ به جز یک چیز و آن هم نگرش و بینش اوست.
- انسان میتواند در هر زمان هر رنجی را تاب آورد، مادامی که معنایی در آن بیابد.
در بخشی از کتاب انسان در پی معنا میخوانیم:
سوء تغذیه، علاوه بر اینکه باعث دغدغهی ذهنی عمومی ما نسبت به غذا میشد، احتمالاً موجب از بین رفتن کامل میل جنسیمان هم میشد. جدا از اثرات اولیهی شوک، این (سوء تغذیه) میتواند تنها توضیح پدیدهای باشد که روانشناسان در اردوگاههای مردان مشاهده میکنند و آن اینکه برعکس سایر تشکیلات کاملاً مردانه از جمله سرباز خانهها، در اردوگاههای کار اجباری انحرافات جنسی به حداقل میرسد. زندانی حتی در خواب هم درگیر مسائل جنسی نمیشود، هر چند که احساسات نومیدانهاش و همچنین احساسات دلپذیر و متعالیاش در خواب به طور کامل بروز میکنند.
در مورد اکثریت زندانیان، زندگی بدوی و همچنین تمرکز تلاششان بر اینکه جان به در ببرند، منجر به بیتوجهی کامل نسبت به هر چیز دیگری شده بود که به این مهم مربوط نباشد و همین، بیاحساسی کامل زندانی را توجیه میکند. هنگام انتقال من از آشویتس به اردوگاهی وابسته به اردوگاه کار اجباری داخائو، این امر همراه من به وطنم آمد. قطار حامل ما (حدود دو هزار زندانی)، از شهر وین عبور میکرد. حدود نیمهشب ما از یکی از ایستگاههای راهآهن وین گذشتیم. ما در مسیرمان از خیابانی گذشتیم که من در آن متولد شده بودم، از مقابل خانهای عبور کردیم که من بسیاری از سالهای عمرم را در آن گذرانده بودم، در واقع تا پیش از اسارتم در آنجا زندگی کرده بودم.
پنجاه نفر از ما در آن کوپه بودیم، که دو روزنهی کوچک میلهدار داشت. فقط همینقدر جا بود که یک گروه روی زمین چمباتمه زدند و بقیه، که ناچار بودند ساعتها سرپا بایستند، دور آن دو روزنه جمع شده بودند. من که روی نوک پا ایستاده بودم و از وسط سرهای دیگران، از میان میلههای روزنه بیرون را نگاه میکردم، اجمالاً نگاه عجیب و غریبی به شهر موطنم انداختم. همهی ما خود را بیشتر مرده احساس کردیم، تا زنده، چون فکر میکردیم دارند ما را به اردوگاه ماوتها وزن منتقل میکنند و در آنجا فقط یکی دو هفته زنده خواهیم ماند. به حکم غریزه احساس میکردم که به خیابانها، میدانها و خانههای کودکیام با چشم مرد مردهای نگاه میکنم که از دنیای دیگر برگشته و در آن پائین به شهر اشباح نگاه میکند.
موضوع: روانشناسی
نویسنده:ویکتور فرانکل
مترجم: زهره زاهدی