«بخشی»، کلیدواژه‌های محبوب مدیرانِ ناکارآمد!


«بخشی»، کلیدواژه‌های محبوب مدیرانِ ناکارآمد!

انبوه کارگرانی که حقوق نگرفته‌اند، بازنشستگانی که معوقاتشان پرداخت نمی‌شود، سرمایه گذارانی که مایملک شان از دست رفته و دیگر معترضانی که به ستوه آمده‌اند و چاره‌ای پیش رویشان نمانده الا تجمع؛ این حال و روز برخی هموطنان مان است که حالا با گشوده شدن پرونده‌ای جدید، ممکن است دیگر مجالی برای مطالبه گری نیابند!

انبوه کارگرانی که حقوق نگرفته‌اند، بازنشستگانی که معوقاتشان پرداخت نمی‌شود، سرمایه گذارانی که مایملک شان از دست رفته و دیگر معترضانی که به ستوه آمده‌اند و چاره‌ای پیش رویشان نمانده الا تجمع؛ این حال و روز برخی هموطنان مان است که حالا با گشوده شدن پرونده‌ای جدید، ممکن است دیگر مجالی برای مطالبه گری نیابند!

به گزارش «تابناک»، چه اهل تماشای تلویزیون یا پیگیری اخبار و رویداد‌ها از مجاری مختلف باشید و چه تمایلی به غوطه خوردن در میان اخبار گاه ضد و نقیض نباشید، بعید است که چیزی درباره پرونده مشهور این روز‌ها نشنیده باشید؛ پرونده‌ای که با نام «اسماعیل بخشی» گره خورده است.

پرونده‌ای مفصل که روایت‌های فراوانی از آن منتشر می‌شود که گاه ضد و نقیض هستند و تصمیم گیری درباره شان بسیار دشوار می‌شود، اما ورای آن، اتفاقی بزرگ‌تر در حال رقم خوردن است؛ آنقدر بزرگ که جا دارد کلیت ماجرا را با همه قضاوت‌های خودمان و دیگران درباره آن کنار بگذاریم و به این نکته بیاندیشیم که فرجام ماجرا برای همه مان چیست؟

درباره موضوعی سخن می‌گوییم که ورای این پرونده و پرونده‌های مشابه است. موضوعی که کنه و اساس شکل گیری تجمعاتی است که در دی ماه ۹۶ در مقیاس بزرگ، اما پراکنده در کشورمان شکل گرفتند و در سایه برخی مسائل، به حاشیه رفتند و آسیب زا شدند. تجمع‌هایی که نتیجه ندید گرفتن مطالبات به حق بسیاری از هموطنانمان بود.

مطالباتی مانند آنچه کارگران هفت تپه دارند. کارگرانی که ماه‌ها حقوق معوق دارند، برخی شان بازنشسته شده‌اند و معوقات شان پرداخت نشده و بعضی شان فصلی هستند و قرار بوده حق بیمه شان پرداخت شود و پیرو آن، امکان بازنشستگی یافته و آتیه شان تامین شود، اما این گونه نشده است. مطالباتی به حق که موجب شکل گیری سلسله تجمع‌هایی شده که کمتر به نتیجه رسیده‌اند.

مطالباتی که به اشکال مختلف در نقاط دیگر کشورمان بروز و نمود پیدا می‌کند و گاه به مانند پرونده موسسات مالی غیرمجاز بعد از کش و قوس‌های فراوان به نتیجه نیز می‌رسد، اما فرجام بسیاری شان چندان خوشایند نیست، به ویژه آن دسته از مطالباتی که از مسائل صنفی به مسائل دیگر سوق پیدا می‌کنند و این تغییر جهت موجب می‌شود ابعاد دیگری بیابند.

رویداد‌هایی که نمونه‌های مختلفی از آن‌ها می‌توان یافت که سیاسی شده‌اند یا ابعاد امنیتی پیدا کرده و به حاشیه رانده شده‌اند. تجمعاتی که هسته اولیه شکل گیری شان صنفی بوده، اما خواسته یا ناخواسته، هدایت شده یا اتفاقی به سمت و سوی مسائل سیاسی سوق یافته‌اند و در نهایت به جای تحقق خواسته‌های به حق معترضین، به دستاویزی برای لاپوشانی ناکارآمدی برخی مدیران و مسئولان تبدیل شده‌اند.

دستاویزی برای پنهان کردن قصور و تقصیر مدیرانی که در شکل گیری پرونده‌های مفصلی، چون هفت تپه نقش ایفا کرده و می‌کنند. مدیرانی که اگر نبود قصور‌های ایشان در روند خصوصی سازی، چه بسا بسیاری از مشکلات بروز و نمود یافته در مجموعه‌های واگذار شده در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی رقم نمی‌خوردند.

مدیرانی که اگر نبود کوتاهی‌ها و قصور ایشان، بسیاری از پرداخت‌هایی که پس از برگزاری چندین و چند تجمع و به حاشیه رفتن برخی اعتراضات صورت می‌گیرد، پیش از آن انجام می‌شد تا هیچ پرونده‌ای شکل نگیرد و حتی اگر کسی قصد دخالت در ماجرا و سمت و سو دادن به آن را هم داشته باشد، این امکان را پیش روی خود نبیند.

مدیرانی که مسئولیت دارند به مطالبات کارگران و کارمندانی که حقوق و مزایای شان پرداخت نشده و معوق مانده رسیدگی کرده و تلاش شان را معطوف به وصول آن‌ها نمایند، اما گاه آنقدر دیر به موضوع ورود می‌کنند که انبوه فیلم‌ها و اخبار منتشر شده و پرونده‌ای قطور شکل گرفته که می‌بایست مورد رسیدگی قرار گیرد، اما رسیدگی به آن بسیار دشوارتر از قبل است.

مدیرانی که قصورشان زمینه ساز شکل گیری مسائلی می‌شود که گاه بحران ساز است. بحران‌هایی که ممکن است رقم زننده آن افرادی باشند که در تجمع‌ها میکروفن به دست می‌گیرند و سردهنده شعار‌های مختلف می‌شوند یا دشمنانی که می‌کوشند این تجمع‌ها را با بازی دادن برخی حاضران به بیراهه رانده و از آب گلالود ماهی بگیرند. دشمنانی که ساد انگاری است اگر تصور کنیم به مانند برخی مسئولان به تجمع‌های پرشمار و مطالبه گری به حق مردم بی توجهند.

اتفاقی که نمود عینی آن ممکن است سردادن شعار‌هایی در تجمع صنفی باشد که رنگ و بوی سیاسی دارند و مرتبط کردنشان با پیگیری حقوق و دستمزدِ پرداخت نشده و مطالبات معوق، ناشدنی است. شعار‌هایی که چه از سر هیجان زدگی شکل گرفته باشند و چه ناشی از دشمنی یا ورود برخی افراد با گرایش‌های خاص به ماجرا، نتیجه شان یک چیز بیشتر نیست؛ انسداد راه پیگیری مطالبات به حق و مطالبه گری.

راهی که اگر بسته شود، آسیاب‌های فراوانی به دنبال خواهد داشت که از جمله آنها، گشوده شدن راه توجیه برای مدیرانی است که این تجمع‌ها نتیجه سومدیریت ایشان است. نکته‌ای مهم و کلیدی که مجابمان می‌کند به همه آن‌هایی که مطالباتی دارند توصیه کنیم مراقب باشند که مبادا مطالبه‌گری شان تحت تاثیر این دست جریانات قرار گیرد و به حاشیه رانده شود.


افراد مسلح امام جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان را شهید کردند