پژوهش اقلیمی ادبیات داستانی به تحلیل مسائل جامعه‌شناختی می‌انجامد


پژوهش اقلیمی ادبیات داستانی به تحلیل مسائل جامعه‌شناختی می‌انجامد

نویسنده کتاب «اقلیم داستان» می‌گوید که رویکرد جامعه شناسانه داستان اقلیمی ایران قابل توجه است و این ویژگی در کنار رویکردهای اجتماعی و انتقادی این نوع داستان‌ها، اهمیت خاصی به آنها می‌بخشد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشر ورا به تازگی کتاب «اقلیم داستان: داستان‌های اقلیمی و روستایی ایران از آغاز تا انقلاب اسلامی» نوشته رضا صادقی شهپر را در ۶۹۴ صفحه و بهای ۹۸ هزار تومان منتشر کرده است. صادقی شهپر دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد و هم‌اکنون عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان است.

عمده پژوهش‌های صادقی شهپر درباره داستان و رمان ایرانی با رویکرد اقلیمی نویسی صورت گرفته و در این زمینه مقالات پرشماری از او در نشریات تخصصی مختلف منتشر شده است. صادقی شهپر در این کتاب همچنین به نقد دیگر پژوهش‌های داستان نویسی اقلیمی در ایران نیز پرداخته است. به مناسبت انتشار این کتاب با این پژوهشگر ادبی گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه مطالعه خواهید کرد.

مساله اقلیم و اقلیمی‌نویسی در جریان‌های داستان‌ و رمان‌نویسی در ایران اهمیت بسیاری دارد و تعدادی از رمان‌های مشهور ایرانی از جمله «کلیدر» در این گونه از ادبیات نوشته شده‌اند. با این اوصاف اما تاکنون پژوهشی به گستردگی کتاب «اقلیم داستان» کار نشده بود. به عنوان شروع بحث درباره پیشینه رمان و داستان اقلیمی صحبت کنید.

داستان نویسی اقلیمی جریانی است که در دهه ۴۰ اوج پیدا می‌کند و تا دهه ۸۰ با فراز و فرودهایی در مسیر خود ادامه دارد، اما ریشه‌های این جریان را باید در سال ۱۳۰۵ جست‌وجو کرد. در این سال رمان «روز سیاه کارگر» نوشته احمد خداداده کرد دینه وری منتشر می‌شود و من در کتاب اشاره کردم که این رمان نخستین اثر در حوزه داستان اقلیمی است. نویسنده آن هم در اصل اهل بینه ور کرمانشاه بود و روایت داستانی «روز سیاه کارگر» نیز در کرمانشاه و اطراف آن می‌گذرد. این رمان علاوه بر آنکه رویکردی انتقادی و اجتماعی دارد.

پس از این رمان در سال ۱۳۲۳ و پس از آن نیما یوشیج چند داستان نوشته و در دوره چهارم نشریه افسانه منتشر می‌کند که این تعداد هم در زمره تجربه‌های اقلیمی نویسی قرار می‌گیرند. یکی از این داستان‌ها «مرقد آقا» نام دارد. در سال ۱۳۲۶ داستان کوتاه «گیله مرد» بزرگ علوی منتشر می‌شود که یک داستان کوتاه خوب و مشهور اقلیمی متعلق به اقلیم شمال است. در سال ۱۳۲۶ رمان «چرا دریا طوفانی شده بود» اثر صادق چوبک و در سال ۱۳۲۷ نیز رمان «دختر رعیت» محمود اعتمادزاده (به آذین) منتشر می‌شوند. همه این موارد در زمره نخستین بارقه‌های ادبیات اقلیمی ایران است. دهه‌های ۴۰، ۵۰ و ۶۰ دوره اوج اقلیمی نویسی در ایران است. محمود دولت آبادی با آثاری چون «کلیدر»، «جای خالی سلوچ»، «روزگار سپری شده مردم سالخورده» و... قدرتمندترین و شناخته شده‌ترین شخصیت اقلیمی نویس ایران است که روایت داستان‌هایش در اقلیم خراسان می‌گذرد.

رویکرد نگاه به اقلیم در پژوهش‌های ادبیات داستانی ایران چه نکات و مفاهیمی از جهان ادبیات داستانی ایران را آشکار می‌کند؟

به طور کل رویکرد جامعه شناسانه داستان اقلیمی ایران قابل توجه است و این ویژگی در کنار رویکردهای اجتماعی و انتقادی این نوع داستان‌ها، اهمیت خاصی به آنها می‌بخشد، به طوری که می‌توان با تحلیل آنها به بسیاری از مسائل جامعه شناختی ایران دست پیدا کرد.

پژوهش درباره ادبیات داستانی اقلیمی در ایران پیشینه‌ای هم دارد؟ یعنی ادبیات تحقیق در این موضوع پیشتر وجود داشته است؟

البته تحقیق و پژوهش در این موضوع پیشینه دارد اما به گستردگی پژوهش من نبوده است. جرقه این تحقیق از دوران دانشجویی‌ام در مقطع دکتری زده شد که در آن زمان من سمیناری در موضوع داستان‌نویسی داشتم. پس از آن کار را ادامه داده و مقالاتی هم به قلم من در نشریات تخصصی منتشر شد تا اینکه پس از چهار سال پژوهش جدی کتاب «اقلیم داستان» رنگ انتشار به خود دید.

درباره پیشینه پژوهش در این موضوع هم باید اشاره کنم که برای نخستین بار در مقاله‌ای از زنده‌یاد محمدعلی سپانلو که در سال ۱۳۵۸ منتشر شد، از مکتبی به نام «مکتب خوزستان» در داستان‌نویسی و آثار نویسندگانی چون نسیم خاکسار سخن به میان آمد. مرحوم سپانلو در مقاله دیگری که در سال ۱۳۷۶ منتشر شد از چهار مکتب داستان نویسی «شمال (گیلان)»، «خوزستان»، «تبریز» و «خراسان» نام می‌برد. حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستان نویسی ایران» نیز فصلی را به داستان‌های اقلیمی و روستایی اختصاص می‌دهد، اما نام مکتب یا سبک را روی آن نمی‌گذارد.

پژوهش اقلیمی ادبیات داستانی به تحلیل مسائل جامعه‌شناختی می‌انجامد

دکتر یعقوب آژند نیز در سال ۱۳۶۹ مقاله‌ای متشر کرده و در آن هشت سبک از جمله اقلیمی نویسی را در جریان داستان نویسی معاصر ایران را معرفی می‌کند. قهرمان شیری نیز از سال ۱۳۸۲ به بعد سلسله مقالاتی را درباره اقلیمی نویسی می‌نویسد و در سال ۱۳۸۷ نیز کتاب «مکتب‌های داستان نویسی» را منتشر می‌کند.

نکته اینجاست که در این کتاب‌ها و مقالات تناقض‌هایی وجود دارند و دسته بندی درستی از نویسندگان اقلیمی نویس صورت نگرفته و تضادهایی در گنجاندن برخی از نویسنده‌ها در اقلیم‌های گوناگون به چشم می‌خورد. ضمن اینکه گستره این پژوهش‌ها نیز به وسعت کتاب «اقلیم داستان» نیست. من در یک فصل کتاب به نقد این پژوهش‌ها اقدام کردم.

از دسته‌بندی اقلیمی‌نویس‌های ایران صحبت کردید. آیا در «اقلیم داستان» هم به دسته بندی انواع اقلیمی‌نویسی در جریان ادبیات داستانی معاصر ایران هم پرداخته‌اید؟

بله. من در این کتاب برای نخستین بار پنج حوزه اقلیمی نویسی در کشور را به این شرح مشخص کردم: «حوزه اقلیمی نویسی جنوب»، «حوزه اقلیمی نویسی شمال»، «حوزه اقلیمی نویسی خراسان»، «حوزه اقلیمی نویسی کرمانشاه» و «حوزه اقلیمی نویسی آذربایجان». البته گستره پژوهشی من تا سال ۵۷ را دربر می‌گیرد. در حوزه «خراسان» ما چهره قدرتمندی چون محمود دولت آبادی را داریم.

در حوزه اقلیمی نویسی جنوب یکی از مهم‌ترین نویسندگان احمد محمود است. البته در این کتاب بازهم برای نخستین بار من اقلیمی نویسی جنوب را به سه بخش تقسیم کردم: «صنعتی و کارگری»، «داستان‌های دریایی» و «داستان‌های روستایی». حوزه اقلیمی نویسی جنوب در بخش روستایی نیز با خود به سه بخش ریزتر «حوزه خوزستان»، «حوزه فارس و کرمان» و «حوزه مناطق سواحل خلیج فارس» تقسیم شده‌اند. ناصر تقوایی، سینماگر و داستان‌نویس معاصر ایران مجموعه داستان‌هایش در حوزه «صنعتی و کارگری» جریان اقلیمی نویسی جنوب دسته بندی می‌شود.

غلامحسین ساعدی با رمان «توپ» و مجموعه داستان «عزاداران بیل» در حوزه اقلیمی نویسی «آذربایجان» قرار می‌گیرد. با این اوصاف اما مجموعه داستان «ترس و لرز» او در حوزه اقلیمی نویسی «جنوب» طبقه بندی می‌شود. به عبارتی من در این کتاب بیشتر به حال و هوای خود داستان‌ها توجه کردم تا تعلقات جغرافیایی نویسنده. به عنوان مثال نادر ابراهیمی که خود اهل تهران و زاده تهران است اما فضای برخی داستان‌هایش در شمال و قوم ترکمن می‌گذرد. همچنین حسین دولت‌آبادی، برادر محمود دولت آبادی، که زاده خراسان است رمان «کبودان»ش در زمره داستان‌های صنعتی و کارگری اقلیمی نویسی حوزه جنوب قرار می‌گیرد.


به گزارش خبرنگار مهر، نشر ورا به تازگی کتاب «اقلیم داستان: داستان‌های اقلیمی و روستایی ایران از آغاز تا انقلاب اسلامی» نوشته رضا صادقی شهپر را در ۶۹۴ صفحه و بهای ۹۸ هزار تومان منتشر کرده است. صادقی شهپر دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد و هم‌اکنون عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان است.

عمده پژوهش‌های صادقی شهپر درباره داستان و رمان ایرانی با رویکرد اقلیمی نویسی صورت گرفته و در این زمینه مقالات پرشماری از او در نشریات تخصصی مختلف منتشر شده است. صادقی شهپر در این کتاب همچنین به نقد دیگر پژوهش‌های داستان نویسی اقلیمی در ایران نیز پرداخته است. به مناسبت انتشار این کتاب با این پژوهشگر ادبی گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه مطالعه خواهید کرد.

مساله اقلیم و اقلیمی‌نویسی در جریان‌های داستان‌ و رمان‌نویسی در ایران اهمیت بسیاری دارد و تعدادی از رمان‌های مشهور ایرانی از جمله «کلیدر» در این گونه از ادبیات نوشته شده‌اند. با این اوصاف اما تاکنون پژوهشی به گستردگی کتاب «اقلیم داستان» کار نشده بود. به عنوان شروع بحث درباره پیشینه رمان و داستان اقلیمی صحبت کنید.

داستان نویسی اقلیمی جریانی است که در دهه ۴۰ اوج پیدا می‌کند و تا دهه ۸۰ با فراز و فرودهایی در مسیر خود ادامه دارد، اما ریشه‌های این جریان را باید در سال ۱۳۰۵ جست‌وجو کرد. در این سال رمان «روز سیاه کارگر» نوشته احمد خداداده کرد دینه وری منتشر می‌شود و من در کتاب اشاره کردم که این رمان نخستین اثر در حوزه داستان اقلیمی است. نویسنده آن هم در اصل اهل بینه ور کرمانشاه بود و روایت داستانی «روز سیاه کارگر» نیز در کرمانشاه و اطراف آن می‌گذرد. این رمان علاوه بر آنکه رویکردی انتقادی و اجتماعی دارد.

پس از این رمان در سال ۱۳۲۳ و پس از آن نیما یوشیج چند داستان نوشته و در دوره چهارم نشریه افسانه منتشر می‌کند که این تعداد هم در زمره تجربه‌های اقلیمی نویسی قرار می‌گیرند. یکی از این داستان‌ها «مرقد آقا» نام دارد. در سال ۱۳۲۶ داستان کوتاه «گیله مرد» بزرگ علوی منتشر می‌شود که یک داستان کوتاه خوب و مشهور اقلیمی متعلق به اقلیم شمال است. در سال ۱۳۲۶ رمان «چرا دریا طوفانی شده بود» اثر صادق چوبک و در سال ۱۳۲۷ نیز رمان «دختر رعیت» محمود اعتمادزاده (به آذین) منتشر می‌شوند. همه این موارد در زمره نخستین بارقه‌های ادبیات اقلیمی ایران است. دهه‌های ۴۰، ۵۰ و ۶۰ دوره اوج اقلیمی نویسی در ایران است. محمود دولت آبادی با آثاری چون «کلیدر»، «جای خالی سلوچ»، «روزگار سپری شده مردم سالخورده» و... قدرتمندترین و شناخته شده‌ترین شخصیت اقلیمی نویس ایران است که روایت داستان‌هایش در اقلیم خراسان می‌گذرد.

رویکرد نگاه به اقلیم در پژوهش‌های ادبیات داستانی ایران چه نکات و مفاهیمی از جهان ادبیات داستانی ایران را آشکار می‌کند؟

به طور کل رویکرد جامعه شناسانه داستان اقلیمی ایران قابل توجه است و این ویژگی در کنار رویکردهای اجتماعی و انتقادی این نوع داستان‌ها، اهمیت خاصی به آنها می‌بخشد، به طوری که می‌توان با تحلیل آنها به بسیاری از مسائل جامعه شناختی ایران دست پیدا کرد.

پژوهش درباره ادبیات داستانی اقلیمی در ایران پیشینه‌ای هم دارد؟ یعنی ادبیات تحقیق در این موضوع پیشتر وجود داشته است؟

البته تحقیق و پژوهش در این موضوع پیشینه دارد اما به گستردگی پژوهش من نبوده است. جرقه این تحقیق از دوران دانشجویی‌ام در مقطع دکتری زده شد که در آن زمان من سمیناری در موضوع داستان‌نویسی داشتم. پس از آن کار را ادامه داده و مقالاتی هم به قلم من در نشریات تخصصی منتشر شد تا اینکه پس از چهار سال پژوهش جدی کتاب «اقلیم داستان» رنگ انتشار به خود دید.

درباره پیشینه پژوهش در این موضوع هم باید اشاره کنم که برای نخستین بار در مقاله‌ای از زنده‌یاد محمدعلی سپانلو که در سال ۱۳۵۸ منتشر شد، از مکتبی به نام «مکتب خوزستان» در داستان‌نویسی و آثار نویسندگانی چون نسیم خاکسار سخن به میان آمد. مرحوم سپانلو در مقاله دیگری که در سال ۱۳۷۶ منتشر شد از چهار مکتب داستان نویسی «شمال (گیلان)»، «خوزستان»، «تبریز» و «خراسان» نام می‌برد. حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستان نویسی ایران» نیز فصلی را به داستان‌های اقلیمی و روستایی اختصاص می‌دهد، اما نام مکتب یا سبک را روی آن نمی‌گذارد.

پژوهش اقلیمی ادبیات داستانی به تحلیل مسائل جامعه‌شناختی می‌انجامد

دکتر یعقوب آژند نیز در سال ۱۳۶۹ مقاله‌ای متشر کرده و در آن هشت سبک از جمله اقلیمی نویسی را در جریان داستان نویسی معاصر ایران را معرفی می‌کند. قهرمان شیری نیز از سال ۱۳۸۲ به بعد سلسله مقالاتی را درباره اقلیمی نویسی می‌نویسد و در سال ۱۳۸۷ نیز کتاب «مکتب‌های داستان نویسی» را منتشر می‌کند.

نکته اینجاست که در این کتاب‌ها و مقالات تناقض‌هایی وجود دارند و دسته بندی درستی از نویسندگان اقلیمی نویس صورت نگرفته و تضادهایی در گنجاندن برخی از نویسنده‌ها در اقلیم‌های گوناگون به چشم می‌خورد. ضمن اینکه گستره این پژوهش‌ها نیز به وسعت کتاب «اقلیم داستان» نیست. من در یک فصل کتاب به نقد این پژوهش‌ها اقدام کردم.

از دسته‌بندی اقلیمی‌نویس‌های ایران صحبت کردید. آیا در «اقلیم داستان» هم به دسته بندی انواع اقلیمی‌نویسی در جریان ادبیات داستانی معاصر ایران هم پرداخته‌اید؟

بله. من در این کتاب برای نخستین بار پنج حوزه اقلیمی نویسی در کشور را به این شرح مشخص کردم: «حوزه اقلیمی نویسی جنوب»، «حوزه اقلیمی نویسی شمال»، «حوزه اقلیمی نویسی خراسان»، «حوزه اقلیمی نویسی کرمانشاه» و «حوزه اقلیمی نویسی آذربایجان». البته گستره پژوهشی من تا سال ۵۷ را دربر می‌گیرد. در حوزه «خراسان» ما چهره قدرتمندی چون محمود دولت آبادی را داریم.

در حوزه اقلیمی نویسی جنوب یکی از مهم‌ترین نویسندگان احمد محمود است. البته در این کتاب بازهم برای نخستین بار من اقلیمی نویسی جنوب را به سه بخش تقسیم کردم: «صنعتی و کارگری»، «داستان‌های دریایی» و «داستان‌های روستایی». حوزه اقلیمی نویسی جنوب در بخش روستایی نیز با خود به سه بخش ریزتر «حوزه خوزستان»، «حوزه فارس و کرمان» و «حوزه مناطق سواحل خلیج فارس» تقسیم شده‌اند. ناصر تقوایی، سینماگر و داستان‌نویس معاصر ایران مجموعه داستان‌هایش در حوزه «صنعتی و کارگری» جریان اقلیمی نویسی جنوب دسته بندی می‌شود.

غلامحسین ساعدی با رمان «توپ» و مجموعه داستان «عزاداران بیل» در حوزه اقلیمی نویسی «آذربایجان» قرار می‌گیرد. با این اوصاف اما مجموعه داستان «ترس و لرز» او در حوزه اقلیمی نویسی «جنوب» طبقه بندی می‌شود. به عبارتی من در این کتاب بیشتر به حال و هوای خود داستان‌ها توجه کردم تا تعلقات جغرافیایی نویسنده. به عنوان مثال نادر ابراهیمی که خود اهل تهران و زاده تهران است اما فضای برخی داستان‌هایش در شمال و قوم ترکمن می‌گذرد. همچنین حسین دولت‌آبادی، برادر محمود دولت آبادی، که زاده خراسان است رمان «کبودان»ش در زمره داستان‌های صنعتی و کارگری اقلیمی نویسی حوزه جنوب قرار می‌گیرد.

کد خبر 4528927


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دانلود آهنگ علی زند وکیلی غمگین ترین آهنگ