هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

منبع خبر / قم / 13-11-1397

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

قم - یکی از خبرنگاران قم با ذوق، خلاقیت و هنر خود کارگاهی برپا کرده تا هویت ایرانی را زنده کند؛ اینجا کارگاهی است که با ستون‌هایی از هنر و عشق سرپا شده است.

خبرگزاری مهر، گروه استانها - وجیهه غلامحسین زاده: سرش را با چوب و اره و تیغه گرم کرده. اطرافش پر شده از بریده‌های چوب. در کارگاهش که قدم بزنی پاهایت زمین را لمس نمی‌کند. تمام زمین کارگاه پرشده از خاک اره‌هایی که احساس نرمیشان حتی با واسطه‌گری کفش‌ها هم حس می‌شوند. بوی چوب ملموس‌ترین حسی است که اینجا لامسه آدم را قلقلک می‌دهد.

صدای کبوترهایی که در همین کارگاه به آنها پناه داده است هم دست کمی از آن ندارد. با همه تاریکی و سیاهی کارگاه، اینجا پر است از حس زندگی که ناشی از همین‌هاست، از اردک و مرغ و خروس و کبوترهایی که پناهشان داده تا آثاری که حاصل هنر بی‌نظیر دستان این مرد است، مردی که در یک کلمه می‌توان صدایش کرد: «هنرمند».

محمدعلی صباغ صاحب همین کارگاهی است که با تمام غرفه‌های بازار کهنه قم متفاوت است. آثار خراطی منحصر به فردش را در جعبه‌های شیشه‌ای و زیر نورپردازی در همین کارگاه نگه می‌دارد. شبیه جعبه‌هایی جادویی که در بین تاریکی کل کارگاه چشم‌ها را خیره می‌کند. دوچرخه قدیمی‌اش هم همانجاست، کنار درب قدیمی چوبی که انگار قرار است به این کارگاه هویت ببخشد. اینجا محل کار که نه محلی برای زندگی اوست.

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

خودش می‌گوید برای عشق و علاقه‌اش نجاری می‌کند، می‌گوید از همان سال‌های زندگی در روستاهای تبریز وقتی که هنوز یک کودک بود هم علاقه‌اش به هنر را حس کرده بود از ساختن کاردستی‌های خلاقانه‌اش وقتی هنوز مدرسه نمی‌رفت تا رفتن به دنبال خوشنویسی و عکاسی و حالا هم نجاری همیشه به دنبال خلق کردن بوده است.

یک کودکی هنرمندانه

«برعکس همه بچه‌های محل که همیشه دنبال توپ و بازی بودن، من از همان کودکی هنر رو دوست داشتم و علاقه داشتم اثری ایجاد کنم که روحم رو آرام کنه» اولین قدمش برای آرام کردن این روح هنرمند هم خوشنویسی بود.

خبرگزاری مهر، روزنامه انتخاب، جام جم، همشهری محله و .... همه از رسانه‌هایی بود که صباغی با آنها همکاری کرده است

آن طور که او می‌گوید آموزش خوشنویسی را در جوار استاد موحد که از بهترین‌های خوشنویسی ایران است آموخته است، دست خطی که روی دفتر کارش به جا مانده هم همین را شهادت می‌دهد که روی این خط سالها کار شده است.

اما روح هنرمندانه محمدعلی به این راحتی‌ها خیال آرام شدن نداشته «۱۳ ساله بودم که به هر سختی‌ای بود یک دوربین عکاسی خریدم. دیگه بعد از اون کارم شده بود عکاسی، از روستاهای اطراف، از اهالی روستای خودمون و از هر صحنه زیبایی که دلم می‌خواست برای همیشه ثبت بشه» بخشی از خاطره‌هایش از همین عکاسی‌های سال‌های نوجوانی و جوانی هم ثبت شده روی دیوارهای آجری دوده گرفته کارگاه. با نورپردازی‌هایی که جلوه‌اش را هم بیشتر کرده است. شبیه همان جلوه‌ای که نور ماه در تاریکی‌های شب دارد.

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

خبرنگاری که نجار شد

«سال ۷۷ آمدیم قم و اولین نمایشگاه عکاسیم رو برپا کردم، بعد از اون هم چند نمایشگاه در تهران؛ و از همانجا کم کم وارد عکاسی خبری شدم» خبرگزاری مهر، روزنامه انتخاب، جام جم، همشهری محله و .... همه از رسانه‌هایی بود که صباغی روزها و ماه‌هایی را از عمرش را با آنها همکاری کرده است اما این همکاری چندان دوامی نداشته و انگار او برای اینکارساخته نشده بود. «من به هنر و عکاسی دید هنری و مستند داشتم و برای عکاسی خبری ساخته نشده بودم. مشکلات مالی و سختی‌های کار عکاسی خبری هم باعث شد بعد از مدتی کار عکاسی خبری رو رها کردم و نتونستم خیلی ماندگار باشم».

سرگرم کارش می‌شود و صدای بلند دستگاه خراطی‌اش حواسم را از همه زیبایی‌های کارگاهش پرت می‌کند. صدایی بلند و گوش خراش و من به این فکر می‌کنم که چطور نجارها دائماً با این صدا زندگی می‌کنند. «همه این دستگاه‌ها را هم خودم ساختم». این جمله‌اش کافی است برای اینکه دیگر به هنرش ایمان بیاورم. «زمانی که می‌خواستم این کارو شروع کنم وضع مالیم طوری نبود که بتونم این دستگاه‌ها رو بخرم و به خاطر همین با اطلاعاتی که از روی دستگاه‌های خارجی از طریق اینترنت به دست آوردم مهندسی معکوس کردم و این دستگاه‌ها رو راه انداختم».

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

ظاهر دستگاه هم همین را می‌گوید. معلوم است که یک دستگاه صنعتیِ از کارخانه بیرون آمده نیست و کار دست یک جوان است که امید داشته کاری راه بیندازد و هر چه داشته و نداشته را در این راه گذاشته است.

حالا او تنها هنرمندی است که در قم خراطی می‌کند. برای گذران زندگی و درآمدش تخت‌های گره چینی می‌سازد و بخشی از روزش را هم خراطی می‌کند و محصولات چوبی بی‌نظیری از ظروف گرفته تا مجسمه‌های تزئینی تولید می‌کنند.

متفاوت با نمونه‌های خارجی

برایش مهم است که کارش با نمونه‌های خارجی متفاوت باشد، این را از بین حرف‌هایش برداشت می‌کنم وقتی که می‌گوید: طرح‌های ایرانی باستان و اسلامی که روی ظروف و آثار باستانی مانده را پیدا کرده‌ام و با هویه‌هایی که مخصوص این کار است روی کارهایم حک می‌کنم و معتقدم که اثری که یک ایرانی تولید می‌کند باید از نمونه‌های اروپایی و آمریکایی این هنر متفاوت باشد و نشانه‌ای از ایرانی بودنمان داشته باشد.

معتقدم که اثری که یک ایرانی تولید می‌کند باید از نمونه‌های اروپایی و آمریکایی این هنر متفاوت باشد

تکه‌ای از تنه درخت که در دستگاه خراطی گذاشته بود هنوز می‌چرخد و او با دستهایش چوب را هدایت می‌کند، گاهی دستگاه را خاموش می‌کند و دوباره کارش را ادامه می‌دهد. از فرآیند کارش که می‌پرسم می‌گوید: گاهی چوبِ یک تیکه را می‌بندیم روی دستگاه و چند مرحله سیقل می‌دهیم و یا داخلش را خالی می‌کنیم. مدل دیگری هم که اصطلاحاً سگمنت گفته می‌شود از طریق برش و قرار دادن تکه‌های مختلف چوب کنار هم تولید می‌شود، به این صورت که با تکه‌های چوب طرحی ایجاد می‌شود و بعد از آن پرس شده و در آخر خراطی می‌شود.

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

به گفته وی گاهی یک کار، ظرف چند ساعت آماده می‌شود و گاهی هم برای کاری روزها و هفته‌ها وقت می‌گذارد و درواقع خود اثر است که مشخص می‌کند فرآیند کار باید چگونه باشد.

تنها کار کردنش هم دلیل دیگری است که باعث می‌شود تولید یک محصول زمان بیشتری طول بکشد، می‌گوید: خیلی از جوان‌ها امروز اهل کار دیربازده نیستند، برای شاگردی هم که می‌آیند می‌خواهند همان یکی دو روز اول به درآمد برسند اما این کار اینطور نیست، خود من بدون هیچ استادی و حتی یک روز دوره آموزشی و تنها با دیدن و کارکردن و آزمون و خطا امروز به اینجا رسیده‌ام، سال‌ها سختی کشیدم و از نظر مالی در مضیقه بودم تا امروز به جایی برسم که می‌توانم همه آن چیزی که خودم با سالها زحمت به دست آورده‌ام را به دیگران آموزش بدهم.

آموزشی هم که آن هم خیلی وقت‌ها برای این هنرمند جنبه مادی ندارد، مرکز نیکان رضوی جایی است که محمدعلی صباغ یک روز از هفته خود در آن به آموزش به بیماران اعصاب و روان می‌گذراند و می‌گوید: قصدم این است که حتی اگر هم چیزی آموزش نبینند حداقل چند ساعتی را مشغول باشند و از همه درگیری‌هایی ذهنیشان جدا باشند.

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

محمدعلی صباغ ۴۳ ساله حالا بیش از ۳۰ سال است که با هر چیزی که رنگ و بوی هنر داشته باشد زندگی می‌کند. هیچ مربی و استادی نداشته و معتقد است «هیچ نبوغ و هوش ذهنی خدادادی وجود ندارد و هرچه هست تلاش است و تلاش است و تلاش».


خبرگزاری مهر، گروه استانها - وجیهه غلامحسین زاده: سرش را با چوب و اره و تیغه گرم کرده. اطرافش پر شده از بریده‌های چوب. در کارگاهش که قدم بزنی پاهایت زمین را لمس نمی‌کند. تمام زمین کارگاه پرشده از خاک اره‌هایی که احساس نرمیشان حتی با واسطه‌گری کفش‌ها هم حس می‌شوند. بوی چوب ملموس‌ترین حسی است که اینجا لامسه آدم را قلقلک می‌دهد.

صدای کبوترهایی که در همین کارگاه به آنها پناه داده است هم دست کمی از آن ندارد. با همه تاریکی و سیاهی کارگاه، اینجا پر است از حس زندگی که ناشی از همین‌هاست، از اردک و مرغ و خروس و کبوترهایی که پناهشان داده تا آثاری که حاصل هنر بی‌نظیر دستان این مرد است، مردی که در یک کلمه می‌توان صدایش کرد: «هنرمند».

محمدعلی صباغ صاحب همین کارگاهی است که با تمام غرفه‌های بازار کهنه قم متفاوت است. آثار خراطی منحصر به فردش را در جعبه‌های شیشه‌ای و زیر نورپردازی در همین کارگاه نگه می‌دارد. شبیه جعبه‌هایی جادویی که در بین تاریکی کل کارگاه چشم‌ها را خیره می‌کند. دوچرخه قدیمی‌اش هم همانجاست، کنار درب قدیمی چوبی که انگار قرار است به این کارگاه هویت ببخشد. اینجا محل کار که نه محلی برای زندگی اوست.

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

خودش می‌گوید برای عشق و علاقه‌اش نجاری می‌کند، می‌گوید از همان سال‌های زندگی در روستاهای تبریز وقتی که هنوز یک کودک بود هم علاقه‌اش به هنر را حس کرده بود از ساختن کاردستی‌های خلاقانه‌اش وقتی هنوز مدرسه نمی‌رفت تا رفتن به دنبال خوشنویسی و عکاسی و حالا هم نجاری همیشه به دنبال خلق کردن بوده است.

یک کودکی هنرمندانه

«برعکس همه بچه‌های محل که همیشه دنبال توپ و بازی بودن، من از همان کودکی هنر رو دوست داشتم و علاقه داشتم اثری ایجاد کنم که روحم رو آرام کنه» اولین قدمش برای آرام کردن این روح هنرمند هم خوشنویسی بود.

خبرگزاری مهر، روزنامه انتخاب، جام جم، همشهری محله و .... همه از رسانه‌هایی بود که صباغی با آنها همکاری کرده است

آن طور که او می‌گوید آموزش خوشنویسی را در جوار استاد موحد که از بهترین‌های خوشنویسی ایران است آموخته است، دست خطی که روی دفتر کارش به جا مانده هم همین را شهادت می‌دهد که روی این خط سالها کار شده است.

اما روح هنرمندانه محمدعلی به این راحتی‌ها خیال آرام شدن نداشته «۱۳ ساله بودم که به هر سختی‌ای بود یک دوربین عکاسی خریدم. دیگه بعد از اون کارم شده بود عکاسی، از روستاهای اطراف، از اهالی روستای خودمون و از هر صحنه زیبایی که دلم می‌خواست برای همیشه ثبت بشه» بخشی از خاطره‌هایش از همین عکاسی‌های سال‌های نوجوانی و جوانی هم ثبت شده روی دیوارهای آجری دوده گرفته کارگاه. با نورپردازی‌هایی که جلوه‌اش را هم بیشتر کرده است. شبیه همان جلوه‌ای که نور ماه در تاریکی‌های شب دارد.

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

خبرنگاری که نجار شد

«سال ۷۷ آمدیم قم و اولین نمایشگاه عکاسیم رو برپا کردم، بعد از اون هم چند نمایشگاه در تهران؛ و از همانجا کم کم وارد عکاسی خبری شدم» خبرگزاری مهر، روزنامه انتخاب، جام جم، همشهری محله و .... همه از رسانه‌هایی بود که صباغی روزها و ماه‌هایی را از عمرش را با آنها همکاری کرده است اما این همکاری چندان دوامی نداشته و انگار او برای اینکارساخته نشده بود. «من به هنر و عکاسی دید هنری و مستند داشتم و برای عکاسی خبری ساخته نشده بودم. مشکلات مالی و سختی‌های کار عکاسی خبری هم باعث شد بعد از مدتی کار عکاسی خبری رو رها کردم و نتونستم خیلی ماندگار باشم».

سرگرم کارش می‌شود و صدای بلند دستگاه خراطی‌اش حواسم را از همه زیبایی‌های کارگاهش پرت می‌کند. صدایی بلند و گوش خراش و من به این فکر می‌کنم که چطور نجارها دائماً با این صدا زندگی می‌کنند. «همه این دستگاه‌ها را هم خودم ساختم». این جمله‌اش کافی است برای اینکه دیگر به هنرش ایمان بیاورم. «زمانی که می‌خواستم این کارو شروع کنم وضع مالیم طوری نبود که بتونم این دستگاه‌ها رو بخرم و به خاطر همین با اطلاعاتی که از روی دستگاه‌های خارجی از طریق اینترنت به دست آوردم مهندسی معکوس کردم و این دستگاه‌ها رو راه انداختم».

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

ظاهر دستگاه هم همین را می‌گوید. معلوم است که یک دستگاه صنعتیِ از کارخانه بیرون آمده نیست و کار دست یک جوان است که امید داشته کاری راه بیندازد و هر چه داشته و نداشته را در این راه گذاشته است.

حالا او تنها هنرمندی است که در قم خراطی می‌کند. برای گذران زندگی و درآمدش تخت‌های گره چینی می‌سازد و بخشی از روزش را هم خراطی می‌کند و محصولات چوبی بی‌نظیری از ظروف گرفته تا مجسمه‌های تزئینی تولید می‌کنند.

متفاوت با نمونه‌های خارجی

برایش مهم است که کارش با نمونه‌های خارجی متفاوت باشد، این را از بین حرف‌هایش برداشت می‌کنم وقتی که می‌گوید: طرح‌های ایرانی باستان و اسلامی که روی ظروف و آثار باستانی مانده را پیدا کرده‌ام و با هویه‌هایی که مخصوص این کار است روی کارهایم حک می‌کنم و معتقدم که اثری که یک ایرانی تولید می‌کند باید از نمونه‌های اروپایی و آمریکایی این هنر متفاوت باشد و نشانه‌ای از ایرانی بودنمان داشته باشد.

معتقدم که اثری که یک ایرانی تولید می‌کند باید از نمونه‌های اروپایی و آمریکایی این هنر متفاوت باشد

تکه‌ای از تنه درخت که در دستگاه خراطی گذاشته بود هنوز می‌چرخد و او با دستهایش چوب را هدایت می‌کند، گاهی دستگاه را خاموش می‌کند و دوباره کارش را ادامه می‌دهد. از فرآیند کارش که می‌پرسم می‌گوید: گاهی چوبِ یک تیکه را می‌بندیم روی دستگاه و چند مرحله سیقل می‌دهیم و یا داخلش را خالی می‌کنیم. مدل دیگری هم که اصطلاحاً سگمنت گفته می‌شود از طریق برش و قرار دادن تکه‌های مختلف چوب کنار هم تولید می‌شود، به این صورت که با تکه‌های چوب طرحی ایجاد می‌شود و بعد از آن پرس شده و در آخر خراطی می‌شود.

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

به گفته وی گاهی یک کار، ظرف چند ساعت آماده می‌شود و گاهی هم برای کاری روزها و هفته‌ها وقت می‌گذارد و درواقع خود اثر است که مشخص می‌کند فرآیند کار باید چگونه باشد.

تنها کار کردنش هم دلیل دیگری است که باعث می‌شود تولید یک محصول زمان بیشتری طول بکشد، می‌گوید: خیلی از جوان‌ها امروز اهل کار دیربازده نیستند، برای شاگردی هم که می‌آیند می‌خواهند همان یکی دو روز اول به درآمد برسند اما این کار اینطور نیست، خود من بدون هیچ استادی و حتی یک روز دوره آموزشی و تنها با دیدن و کارکردن و آزمون و خطا امروز به اینجا رسیده‌ام، سال‌ها سختی کشیدم و از نظر مالی در مضیقه بودم تا امروز به جایی برسم که می‌توانم همه آن چیزی که خودم با سالها زحمت به دست آورده‌ام را به دیگران آموزش بدهم.

آموزشی هم که آن هم خیلی وقت‌ها برای این هنرمند جنبه مادی ندارد، مرکز نیکان رضوی جایی است که محمدعلی صباغ یک روز از هفته خود در آن به آموزش به بیماران اعصاب و روان می‌گذراند و می‌گوید: قصدم این است که حتی اگر هم چیزی آموزش نبینند حداقل چند ساعتی را مشغول باشند و از همه درگیری‌هایی ذهنیشان جدا باشند.

هویت ایرانی در کارگاهی هنری/ نجاری با چاشنی هنر و عشق

محمدعلی صباغ ۴۳ ساله حالا بیش از ۳۰ سال است که با هر چیزی که رنگ و بوی هنر داشته باشد زندگی می‌کند. هیچ مربی و استادی نداشته و معتقد است «هیچ نبوغ و هوش ذهنی خدادادی وجود ندارد و هرچه هست تلاش است و تلاش است و تلاش».

کد خبر 4530770

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

جملات تولدت مبارک پسرم (جملات زیبای تبریک تولد مادر به پسر)