بیش از 50 درصد از اساتید ما سواد خواندن و نوشتن ندارند
در کتابی که با عنوان «مطالعه دگرگونی فرهنگی در سه نسل دانشگاهی» با موضوع پژوهشی در مورد استادان منتشر شده است،…
یک جامعه شناس و استاد دانشگاه:
بیش از 50 درصد از اساتید ما سواد خواندن و نوشتن ندارندخلاصه این پژوهش این است که هر چقدر به امروز نزدیک می شویم، جنبه های منشی و اخلاقی استادان از جهات گوناگون بدتر می شود. میزان سرمایه های فرهنگی، اخلاقی و منشی استادان روز به روز در حال کاهش است.
دکتر نعمت الله فاضلی جامعه شناس و استاد دانشگاه طی سخنرانی در این باره گفت: بیدار شویم استادان عزیز! چرا بحران های زندگی اجتماعی، اعتیاد، فقر، نابرابری، ظلم، خشونت، عصبانیتی که در جامعه است، شما را آرام می گذارد؟ ملت ایران، تحصیل کرده ها، دانشجویان و روحانیون، چرا چشمانتان را بسته اید؟ چرا می خواهید نان را به نرخ روز بخورید؟ چرا می خواهید شسته و رفته باشید و همه به شما احترام بگذارند؟ نمی گویم که روبروی سیستم بایستید که ضد انقلاب شوید اما برای نان درآوردن و کسب و کار و پست گرفتن چنان به سیستم نچسبید که فرصت تفکر انتقادی را نداشته باشید.
وی ادامه داد: اوضاع دانشگاه ها به خصوص استادان و دانشجویان بهویژه تحصیلات تکمیلی، به لحاظ منش، قابلیت ها و عادت های تفکر انتقادی، گوش دادن، شنیدن، صحبت کردن، صداقت و ارزش های وجودی که انسان دانشگاهی باید داشته باشد بسیار اسفبار است. مقاله ای در زمینه سواد آکادمیک نوشته ام که به زودی منتشر می شود.
فاضلی تصریح کرد: متاسفانه باید بگویم که بیش از 50 درصد از اساتید ما سواد خواندن و نوشتن ندارند و این طبیعی است. وقتی آزمون بین المللی پرلز نشان می دهد که در «درک مطلب» ما از افغانستان نیز عقب تریم و همین ها کرور کرور دکترا می گیرند. به گونه ای که در این زمینه از 50 کشور در سال 2016 ما رتبه چهل و پنجم را به خود اختصاص داده ایم.
بر اساس این گزارش، در گزارشی که توسط پویش ملی دوباره دانشگاه منتشر شده است عده ای از اساتید و پژوهشگران به صحبت های دکتر فاضلی واکنش نشان دادند.
در یکی از این واکنش ها دکتر زهرا گویا استاد دانشگاه شهید بهشتی گفت: خیلی خوشحالم که نه اندک اندک بلکه یهویی یخ ها آب شدند. این اتفاق مبارک است! ولی چه شد که این وضعیت نامناسب و نامتناسب، اکثریت جامعه آموزشی و پژوهشی ایران را گرفتار کرد؟ چه شد که خیلی از ما، در دل گفتیم که خَر خودم که از پل گذشت، بر علیه این ظلم، فعالیت می کنم و صد البته اگر طرحی، مقاله ای، چیزی هم از آن فعالیت ها بیرون آمد، ضرر که ندارد؟ تازه دامنه اثرش شاید بیشتر هم بشود؟!
این بنیانگذار آموزش ریاضی در ایران تصریح کرد: چنین شد که به دلائل متعددی که شناخت غیرکلیشه ای و غیرساده انگارانه آنها، نیازمند تحقیقات چندین لایه و چندین وجهی است، استادان که باید جریان ساز می شدند و منبع ارجاعی و حجت علمی و اخلاقی جامعه می شدند، تبدیل به «استاد تمام» به معنای رسیدن به بالاترین مرتبه طبق آیین نامه ارتقای وزارت عتف شدند. آن هم وزارت خانه ای که وزیر محترم آن، به جز مورد انتقال دانش و فناوری به سایر بخش هایش نمره مطلق ٢٠ را اهدا کرده است.
وی عنوان کرد: نسلی که از آن گلایه داریم، دست پرورده خودمان است که با چاشنی «پسامدرن» و «فلسفه های انتقادی» و «استعارات دینی»، تربیت شده و برای هر عملی که انجام می دهد، توجیهی از یکی از آنها می آورد. تربیت شدگانی که به قول صادق هدایت، چندین صورتک برای موقعیت های مختلف دارند؛ موقع نقد، از همه نقادتر و معترض ترند و از صاحب عزا، بیشتر گریه می کنند. موقع مدح، همه را حیرت زده می کنند و یادشان می رود که قبلا چه گفته بودند. خلاصه باد کاشتیم و طوفان درو کردیم!
مدرسه و دانشگاه حرکت رو به جلو ندارد
در ادامه این واکنش ها دکتر مصطفی قادری تحلیل گر مسایل تعلیم و تربیت دانشگاه علامه طباطبایی نیز اظهار کرد: هم نظام آموزش و پرورش و هم نظام آموزش عالی توسط مدیران اداری و سازمانی می چرخند که در پشت میز کار خود نشسته اند و درگیر یک سیستم منطقی، خطی و مدیریتی هستند که شبیه اتوبوسی است که حرکت نمی کند ولی در داخل آن بحث ها، تقلاها و گفت و گوهای مجازی سختی در جریان است.
وی عنوان کرد: نگاه مدیران ما به مقوله هایی مانند تدریس، آموزش، برنامه درسی، پژوهش و تربیت، نگاهی صرفا مدیریتی است. آن ها غرق آیین نامه های مجازی، دستورالعمل های سازمانی و منطق اداری هستند. همین امر باعث شده که اتوبوس مدرسه و دانشگاه در دنیای واقعی چندان حرکتی به جلو نداشته باشد.
قادری افزود: مدیران آموزش عمومی و عالی هر روزه بعد جدیدی بر تعلیم و تربیت ایران می افزایند، چندان که واقعیت های افزوده در این صحنه ی اداری بی شمارند. برخی از آن ها مانند محور قرار دادن کتاب درسی، نظام رتبه بندی معلمان، کاهش مدت آموزش معلمان، ورود کار، شغل و کنکور به دوران ابتدایی، نظام متمرکز یکسان نگر، بومی گزینی در کنکور، رتبه بندی دانشگاه ها، آیین نامه های ارتقا و ترفیع اساتید دانشگاه ها، مقاله سالاری، ISI سالاری، JCRسالاری و اخیرا Q1 سالاری همه و همه کمیت گرایی کاذبی است که تنها نیازهای سازمانی و اداری مدیران ما را در اتاق های اداری برآورده می کنند.
با همه اینها، استادان فرهیخته و دانشمند که مصداق این نوشتار نیستند، به خوبی می دانند که مشکل اصلی دانشگاه های ما حضور استادان کم کار، کم سواد، کم مطالعه، پرمدعا وبی خاصیت در سیستم بسته و بیمار هیات علمی هاست و اگر دانشگاه یک کشور اصلاح شود آن مملکت نیز بهبود خواهد یافت.