سرویس جنگ نرم مشرق - حمله تروریستی روز چهارشنبه، ۲۴ بهمنماه ۹۷، علیه نیروهای سپاه پاسداران [۱] در زاهدان [۲] موجب تنش [۳] در روابط ایران و پاکستان طی روزهای بعد شد [۴] . اسلامآباد اگرچه اقرار کرده است که تروریستها در خاک این کشور مقدمات حمله تروریستی در ایران را چیدهاند، اما غیر از موضعگیریهای کلامی و برخی اقدامات سیاسی مانند ممنوع کردن فعالیت گروههای تروریستی ضدایرانی در مرزهای پاکستان [۵] ، هنوز اقدام قاطعی برای قلعوقمع اینگونه گروهکها انجام نداده است. گروهک تروریستی «جیش العدل» بلافاصله مسئولیت اقدام تروریستی در سیستان و بلوچستان را که منجر به شهادت دستکم ۲۷ نفر و مجروحیت ۱۳ نفر دیگر شد، به عهده گرفت. مقامات سپاه پاسداران [۶] و دولت ایران به شدت به این اتفاق واکنش نشان دادند [۷] و حتی حمله علیه تروریستها در خاک پاکستان را نیز «حق قانونی» خود دانستند [۸] . اگرچه قطعاً همین موضعگیریها موجب شد تا دولت پاکستان تکانی به خود بدهد و حداقل اقدامات لازم را در اینباره انجام دهد، اما به نظر میرسد حمله تروریستی زاهدان یک اتفاق مستقل نبوده، بلکه حلقهای از یک زنجیره هدفمند بوده است.
«اندرو کوریبکو» کارشناس آمریکایی و نظریهپرداز جنگ نرم و جنگهای ترکیبی اخیراً با انتشار گزارشی در اندیشکده «یوریژا فیوچر» (به معنای «آینده اوراسیا») به موضوع حمله تروریستی در زاهدان و ارتباط آن با نقشههای گستردهتر برای ایجاد ناآرامی در ایران پرداخته است. آنچه در ادامه میآید ترجمه گزارش یوریژا فیوچر تحت این عنوان است: «دارند ایران را فریب میدهند تا بلوچستان را به کردستان جدید تبدیل کند [۹] ». مصاحبههای قبلی مشرق با کوریبکو را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:
در همینباره بخوانید:
›› آمریکا به دنبال «جنبش سبز ۲» و تجزیه ایران در دوره ترامپ است
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
«مرزهای خونی»؛ دست آمریکا و هند پشت تنشها در سیستان و بلوچستان
لفاظیهای غیرمعمول و خصمانه ایران علیه پاکستان پس از حمله تروریستی اخیر در امتداد مرزهای مشترک دو کشور در منطقه فراملی بلوچستان، این ریسک را به وجود آورده است که سازمانهای اطلاعاتی ثالث از این مسئله [تیرگی روابط] در قالب سناریویی مانند منطقه کردستان به عنوان اهرمی بینالمللی علیه هر دو کشور و با هدف «تفرقه و حکومت» استفاده کنند. «رالف پیترز» سرهنگ دوم بازنشسته آمریکایی سال ۲۰۰۶ پیشنهاد سیاستگذاری مشهور خود درباره مهندسی ژئوپلتیک «مرزهای خونی [۱۰] » در سراسر بهاصطلاح «خاورمیانه بزرگ» را منتشر کرد که یک نکته مهم در آن گنجاندن هم کردستان و هم بلوچستان به عنوان اجزای لاینفک و «مستقل [۱۱] » در چشمانداز مدنظر وی برای آینده آمده بودند؛ این چشمانداز، تابستان سال ۲۰۱۶ مبنایی شد که پیترز بر اساس آن چندین سناریویی را تشریح کرد که آمریکا میتواند از آنها برای به راه انداختن جنگ ترکیبی [۱۲] علیه ایران به منظور افزایش فشار غیرمتعارف علیه این کشور استفاده کند [۱۳] .
همه چیز از سال ۲۰۱۷ آغاز شد، زمانی که آمریکا اقدام به تشدید همزمان هر دو گسل ژئوپلتیک [مناطق کردستان و بلوچستان] برای استفاده ابزاری از آنها علیه ایران کرد، اما به نظر میرسید جمهوری اسلامی از این طوفان با موفقیت عبور کرده است. مسئله کردستان [۱۴] از آن زمان تا کنون در نتیجه همکاری چندجانبه ایران با شرکایش (و اصلیترین آنها، ترکیه) نسبتاً آرام شده است. از طرف دیگر، تحریکات تروریستی بهار سال ۲۰۱۷ در مرز ایران با پاکستان نیز منجر نشد تا تهران همسایهاش را مقصر بداند؛ کاری که الآن دارد انجام میدهد و اقدامی که این نویسنده [کوریبکو] همان زمان علیه آن هشدار داده بود [۱۵] . درباره این حادثه دوم باید خاطرنشان کرد که جنگ ترکیبی مشترک هند و آمریکا علیه «کوریدور اقتصادی چین و پاکستان» (CPEC) چنانکه قابلپیشبینی هم بود استان سیستان و بلوچستان ایران را بیثبات کرده است؛ عاملی که به وقوع حمله تروریستی سال گذشته در چابهار [۱۶] کمک کرد و در آخرین مورد هم منجر به حمله اخیر شد که هفته قبل [از نگارش این گزارش] تنشهایی را به وجود آورد.
در همینباره بخوانید:
›› چابهار قلب ترانزیت خاورمیانه است/ رقابت هند و چین بر سر بندر ایرانی
›› تجارت پاکستان و زیرآبی امارات مقابل چشم ایران در دریای عمان +تصاویر ماهوارهای
لازم به شفافسازی است که هند علاقهای به آغاز یک نیابتی جنگی علیه شریکش در پروژه «کوریدور حملونقل شمال-جنوب» [یعنی ایران] ندارد، به ویژه شریکی که دهلینو امیدوار است روزی دسترسی هند به مسیرهای ترانزیتی به بازارهای روسیه، آسیای مرکزی و افغانستان را به شکلی قابلاتکا فراهم آورد. با این وجود بیمسئولیتی نزدیکبینانه هند و لجبازی این کشور برای متوقف کردن کوریدور اقتصادی چین و پاکستان به هر قیمتی، چشمان بعضی از تصمیمگیرندگان در دهلینو را روی ریسک انتقامجویی ایران از این توطئه جنگ ترکیبی بسته است. در عین حال، برخی از استراتژیستهای هندی احتمالاً انتقامجویی ایران را هم پیشبینی کردهاند، اما شرط بستهاند که ایران طعمه را خواهد گرفت و پاکستان را مقصر خواهد دانست؛ کاری که ایران نهایتاً پس از حادثه اخیر انجام داد. این بدان معنا نیست که هند به طور مستقیم در آنچه اتفاق افتاد [حادثه تروریستی زاهدان] نقش داشته است، بلکه هندیها صرفاً آگاهانه شرایط امنیتی منطقه را به گونهای رقم زدهاند که امکان رخ دادن این اتفاق به وجود بیاید.
آیا برای پاکستان پاپوش «حامی دولتی تروریسم» دوختهاند؟
ایران به خاطر دلایل تاریخی، «زمانبندی بینقص» و اختلافات داخلی روبهافزایش در «دولت عمیق» یا به عبارت دیگر میان ارتش، نهادهای اطلاعاتی و محافل دیپلماتیک این کشور در دام این عملیات پرچم دروغین افتاد. روابط ایران و پاکستان پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ [در ایران] تا سالها دچار تنش بود و تهران همیشه گمان میبرد که اسلامآباد جنگجویان ضدایرانی را به درخواست ریاض در خاک خود پناه میدهد. موضوع زمانبندی خاص این عملیات تروریستی نیز از همینجا آغاز میشود. این بمبگذاری انتحاری درست چند روز پیش از سفر محمد بنسلمان ولیعهد سعودی به پاکستان و امضای قراردادهایی به ارزش بیش از ۲۰ میلیارد دلار [۱۷] به منظور تکمیل تعهداتی بود که سال گذشته محمد بنسلمان طی سفر «[عمران] خان» نخستوزیر پاکستان به ریاض [۱۸] زیر آنها را امضا کرده بود. برخی در ایران از دیدگاه امنیتمحور متأثر از استراتژی «بازی مجموع-صفر [۱۹] » [شرایطی که سود هر طرف لزوماً به قیمت ضرر طرف مقابل است]، ممکن است فکر کرده باشند که «تاریخ دارد تکرار میشود» و هر دو کشور [پاکستان و عربستان] دارند علیه تهران توطئه میکنند.
در ادامه نشان خواهیم داد که چرا این نظریه درست نیست، اما ابتدا باید روشن کنیم که چرا برخی درون ایران اصلاً چنین نظریهای دارند. نهادهای دائمی نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتیک (یا همان «دولت عمیق») در ایران معمولاً در قالب دو جناح «میانهرو/اصلاحطلب» و «محافظهکار/اصولگرا» تقسیم میشوند؛ در چارچوب این تقسیمبندی گفته میشود جناح اول اغلب نفوذ خود را متوجه حوزه دیپلماتیک کرده و جناح دوم تمرکز خود را معطوف به سرویسهای نظامی و اطلاعاتی نموده است. اختلافات در «دولت عمیق» ایران هفته گذشته [پس از حمله تروریستی زاهدان] به طور کامل زمانی به نمایش درآمد که سفیر ایران در پاکستان، بهرغم آنچه که اتفاق افتاده بود، در مورد تمایل کشورش برای پیوستن به کوریدور اقتصادی چین و پاکستان صحبت کرد [۲۰] ، اما از سوی دیگر نمایندگان امنیتی تهران، پاکستان (و به طور خاص، «آیاسآی» سازمان اطلاعاتی این کشور) را متهم به ایفای نقش احتمالی در حادثه تروریستی اخیر نمودند [۲۱] .
«آدام گری» تحلیلگر ژئوپلتیک، به خوبی اشتباه بودن این «استدلال» را تشریح [۲۲] و همچنین اشاره کرده است که برخی نظرات در رسانههای اجتماعی [۲۳] مبنی بر همراستا شدن مواضع ایران و اسرائیل با هند در تلویحاً مقصر دانستن پاکستان به خاطر حمله تروریستی هفته گذشته در «پولواما [۲۴] » [علیه نیروهای پلیس هند در ایالت جامو و کشمیر [۲۵] ] است. جالب است که ایران، که خودش طی دهههای گذشته قربانی توطئههای تروریستی بود، هیچ توجهی به این احتمال نمیکند که چهبسا برای پاکستان پاپوش «حامی دولتی تروریسم» علیه هر دو کشور همسایهاش [ایران و هند] را دوختهاند تا در صورت شکست مذاکرات صلح کنونی با طالبان [۲۶] به هر دلیلی آمریکا دستآویزی برای تحریم احتمالی کوریدور اقتصادی چین و پاکستان [۲۷] داشته باشد. فارغ از اینکه ایران چه اهداف و مقاصدی [از مواضع سرسختانه علیه پاکستان] دارد، واکنش تهران دقیقاً بازی کردن در زمین آمریکاست.
ایران با قرار گرفتن در تیم دیپلماتیک هند و انتقاد از پاکستان به خاطر حمله تروریستی اخیر، دارد روی یکی از متحدان واشینگتن به عنوان قابلاطمینانترین سوپاپ اطمینان در درازمدت علیه تحریمهای آمریکا حساب باز میکند (دستکم [به اشتباه] فکر میکند که میتواند به هند اعتماد کند). به علاوه، ایران با استفاده از لفاظیهایی مانند هند مبنی بر انجام «حمله جراحی» [حملات دقیق و محدود تنها به اهداف مشخص] علیه پاکستان [۲۸] ، بهاصطلاح دارد به جای آنکه ابرویش را درست کند، چشمش را کور میکند، چون به این ترتیب با بیملاحظگی موجب هدر رفتن سالها تلاش سخت دیپلماتهایش به منظور بهبود روابط با این کشور همسایه و بازگرداندن اعتماد متقابل خواهد شد. بدتر از همه اینکه پیامدهای درازمدت فعال شدن گسلهای منطقهای مانند مسئله کردستان میان ایران و پاکستان بر سر موضوع بلوچستان میتواند پروژه ژئوپلتیک «حلقه طلایی [۲۹] » [اتحاد قدرتهای بزرگ اوراسیا از جمله ایران و پاکستان] را تضعیف کند در حالی که ایران منافع جدیای در تحقق این پروژه دارد.
«حلقه طلایی»؛ چرا ایران و پاکستان نباید فاصله بگیرند
اگرچه پاکستان کشور محوریای است که کل ساختار حلقه طلایی به آن وابسته است [۳۰] ، اما اگر ایران به طور کامل با این پروژه همراهی نکند، حلقه طلایی آسیب شدیدی خواهد دید، چراکه ضعیفترین حلقه [و پاشنه آشیل] پروژه میتواند دروازههای آن را به روی نفوذ هندِ مورد تأیید آمریکا باز کند و راه را برای نفوذ به درون هسته آسیای مرکزی این پروژه با هدف ضمنی «مهار چین [۳۱] » باز کند، که چهبسا دلیل صدور معافیت تحریمی توسط آمریکا برای استفاده هند از بندر چابهار در اواخر سال گذشته نیز باشد [۳۲] ؛ چهبسا آمریکا داشته خود را برای سناریوی ناگزیرِ از کوره در رفتن ایران در نتیجه جنگ ترکیبیاش، مانند آنچه هفته گذشته [پس از حادثه تروریستی زاهدان] اتفاق افتاد، آماده میکرده است. با این وجود، ایران اشتباه میکند اگر فکر میکند که امنیت استراتژیکش به دست هندِ متحد با آمریکا بیشتر تأمین خواهد شد تا چین و دیگر قدرتهای بزرگ در حلقه طلایی. در عین حال، تهران ممکن است تفکرات دیگری هم داشته باشد.
در همینباره بخوانید:
ایران اهمیت ژئواستراتژیک خود را درک میکند؛ هم اهمیتش به طور کلی و هم به طور خاص به عنوان ابزاری برای استفاده آمریکا از طریق هند به منظور «مهار چین». بنابراین [در بدترین سناریوی ممکن] برخی از جناحهای «دولت عمیق» ایران ممکن است معتقد باشند که میتوانند به یک معاوضه با آمریکا دست پیدا کنند که در آن واشینگتن بخشی از فشار جنگ ترکیبی خود علیه تهران را کاهش دهد و در عوض، ایران دسترسی دهلینو به هسته آسیای مرکزی حلقه طلایی را تسهیل کند. تا جایی که منطق حکم میکند، این جناح فکری حتی شاید اعتقاد داشته باشد که همجهت شدن بیش از حد با حلقه طلایی ممکن است باعث شود آمریکا عملیاتهای بیثباتسازیاش علیه ایران را تشدید کند، و بنابراین بهتر است راه راحتتر را انتخاب کرد و از حمله تروریستی اخیر برای انتقال فشار به پاکستان استفاده نمود.
با این حال، این صرفاً بدترین سناریو است و احتمال دارد که تحولات کاملاً به این شکل پیش نروند، یا اینکه ایران اصلاً به دنبال استفاده از یک استراتژی ماکیاولیایی مانند آنچه توصیف شد نباشد. با وجود این[که بدترین سناریو ممکن است اتفاق نیفتد]، بسیار بعید است که «بهترین سناریو» محقق شود، چون ایران با مستقیماً متهم کردن آیاسآی به حمایت از تروریسم از خط قرمز پاکستان عبور کرده و موجب برانگیخته شدن احساسات بسیاری از پاکستانیهای میهنپرستی شده است که عمیقاً قدردان نقش غیرقابلجایگزینی این سازمان در دفاع از کشورشان مقابل همان تروریسم هستند. جبران آسیبهای خودآوردهای که ایران با از کوره در رفتن به روابط دوجانبه وارد کرد احتمالاً زمان میبرد، حتی اگر ایرانیها پشت درهای بسته توضیح بدهند که چگونه اختلافات در دولت عمیق این کشور موجب این آسیبها شده است. اما این بدان معنا نیست که اکنون همه چیز از دست رفته است.
تبدیل بلوچستان از «سد» به «پل»؛ توپ در زمین ایران است
اگر ایران اراده سیاسی لازم را داشته باشد، میتواند بهترین نتیجه را در این وضعیت بدی بگیرد که نمایندگان رسمیاش مسبب آن هستند. به این منظور، تهران باید تمایل صادقانه خود به تقویت همکاریهای امنیتی با پاکستان در امتداد مرزهای مشترک را نشان بدهد. در ادامه، دو کشور میتوانند منابع مربوطه نظامی و اجتماعی-اقتصادی خود را صرف ایجاد یک استراتژی جامع «امنیت دموکراتیک [۳۳] » [مدل مبارزه با جنگ ترکیبی] با هدف ایجاد ثبات پایدار در منطقه فراملی بلوچستان میان دو کشور کنند، و حتی شاید بتوانند از طریق طرحی که این نویسنده [کوریبکو] اواخر سال گذشته پیشنهاد داد نام آن را «کمکهزینه طرح کمربند و جاده» بگذارند [۳۴] ، بودجهای از جانب چین نیز برای این مسئله دریافت کنند. الآن بهترین زمان برای تبدیل بلوچستان از سدی به سبک «مرزهای خونی» بر سر راه یکپارچگی منطقه، به پلی به سبک «کوریدور اقتصادی چین و پاکستان، پِلاس» (CPEC+) به سوی تسهیل حلقه طلایی وجود ندارد؛ اما توپ به طور کامل در زمین ایران است.
در همینباره بخوانید:
›› نقش ایران در ابَرپروژه «یک کمربند، یک جاده»
›› ایران؛ پلی برای انتقال انرژی میان دریای مازندران و خلیج فارس
اگرچه فوقالعاده تأسفبار است، اما ایران [در ماجرای حمله تروریستی زاهدان] طعمه را گرفت و در دام توطئه جنگ ترکیبی مبنی بر مقصر دانستن پاکستان برای حمله تروریستی اخیر در کنار مرزهای مشترک در بلوچستان افتاد؛ توطئهای که نتیجه فوری آن احیای سناریوی آمریکایی «مرزهای خونی» همزمان با ایجاد شکافی مانند منطقه کردستان میان این دو قدرت بزرگ جهان اسلام است. ایران با لفاظیهای بیملاحظه و مقصر معرفی کردن آیاسآی به خاطر آنچه که اتفاق افتاده بود، صدمه بزرگی به روابط دوجانبه زد، اما بدترین سناریو (که البته واقعبینانه هم هست) یعنی تبدیل شدن ناخواسته تهران به مسیر دسترسی غیرمستقیم آمریکا از طریق هند به هسته آسیای مرکزی حلقه طلایی هنوز هم قابلپیشگیری است، اگر ایران اراده سیاسی پیوستن به اسلامآباد علیه تروریسم و با هدف تبدیل بلوچستان به پلی برای یکپارچهسازی منطقه را داشته باشد.