جمشید مشایخی: «هزار دستان» قرار بود قبل از انقلاب ساخته شود که نشد!/ماجرای دیدار مشایخی با تختی با تختی + فیلم و عکس
قرار بود «هزار دستان» قبل از انقلاب ساخته شود، نشد؛ علی حاتمی مرا صدا کرد و گفت نقش رضا تفنگچی- خوشنویس را برای تو نوشتم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اگر هنر بازیگری را میان چند پیشکسوت و نخبه تقسیم کنیم قطعاً یکی از آن کاربلدها و نخبههای این عرصه جمشید مشایخی است. بازیگری را بسیاری از او آموختند و او خودش را مدیون حمید سمندریان، علی حاتمی و علی نصیریان میداند. چند صباحی در بیمارستان بود و بسیاری را آزرده کرد؛ وقتی پسرش "سام" زمینه یک گفتگو را فراهم کرد بسیار خوشحال شدم که استاد جمشید مشایخی دوباره میتواند از جایش بلند شود و توصیهای برای فرهنگ و هنر این مرز و بوم داشته باشد. با او لحظاتی به گفتگو نشستیم و ناشنیدنیهایی را برای تسنیم، مطرح کرد. البته در جریان گفتگو یک خبر خوبی هم از بازگشت به سینما داد که قرار است جلوی دوربین کیوان علیمحمدی قرار بگیرد.
جمشید مشایخی اعتقاد دارد هنوز هم کسی نتوانسته جای اکبر عبدی را در طنز ایران بگیرد؛ او گفت: اکبر عبدی را من به عنوان بازیگر کمدی در ایران بیش از همه قبول دارم. اکبر خیلی قوی است. یادم میآید من ایشان را به شادروان علی حاتمی معرفی کردم. کار عبدی را در تئاتر دیدم خیلی مسلط است. من سه بازیگر کمدی را در دوران زندگیام برایشان احترام قائل هستم یکی شادراوان رضا احرام صدر بود که کار او را در اصفهان میدیدم. دیگری اصغر تفکری و اکبر عبدی؛ بقیه ادا درمیآورند و طناز نیستند.
مشایخی در پاسخ به این سوال که چرا روند طنز در سینمای ایران به روزهای سخیف و نچسب رسیده، تأکید کرد: خنداندن آسان است. در یک مهمانی یک نفر جوک می گوید اگر یک استاد راجع به فردوسی و حافظ صحبت میکند کمتر کسی کنار او مینشیند. آن کسی که جوک میگوید همه دور او جمع میشوند. منظور از طنز خندیدن نیست و باید درس و آموزه داشته باشد. اگر عاری از درس و آموزه باشد کاربردی ندارد. این است که طنز کار بسیار مشکلی است. در اشعار حافظ است و سعدی هم طنز وجود دارد؛ متأسفانه ما از این فضاها فاصله گرفتیم و فراموش کردیم.
وی در خصوص سریال «هزاردستان» تصریح کرد: علی حاتمی دنبال کار فاخر بود و همیشه هم علاقه داشت از هنرپیشههای تئاتر استفاده کند. چون میدانست تئاتریها کاربلد هستند؛ علی حاتمی من را صدا کرد و گفت نقش رضا تفنگچی- خوشنویس برای توست ولی یک نقش دیگر را گفت که نمیدانم به چه کسی بدهم برای اینکه زیاد از اخلاق انتظامی خوشم نمیآید. به او گفتم اتفاقاً کار خودت را خراب نکن و نقش را به انتظامی واگذار کن! وسط کار دعوایشان هم شد و رفتیم آشتیشان دادیم. با داود رشیدی رفیق بود و کشاورز را دوست داشت. و سعی کرد نقشهایی که به اینها میخورد را واگذار کند. هزار دستان میخواست قبل از انقلاب ساخته شود ولی نشد. البته که نقش رضا خوشنویس را هم برای من کنار گذاشته بود و در زمان کمالالملک هم گفت این نقش برای توست. در سریال «هزاردستان» اعتقاد دارم داود رشیدی، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان و سروش خلیلی بازیهای ارزندهای را ارائه دادند.
مشایخی به خاطرهای از بازی در تئاتر نصیریان اشاره کرد و گفت: من و نصیریان روزهای اول آشناییمانبه تئاتری در اداره هنرهای دراماتیک برمیگردد. جایی که به عنوان پلیس نمایشنامه «وظیفه پزشک» انتخاب شدم. اسماعیل شنگله که با من خیلی دوست بود به نصیریان گفت به جمشید یک نقش پیشنهاد کن که او بازیگر توانمندی است. او هم نقش یک پلیس را به من واگذار کرد که یک جمله دیالوگش بود. در آن نمایشنامه یک مادر بود که هنرپیشههای اداره سنشان کم بود و بازی نمیکردند. این مادر تبدیل به پدر شد و به یک آقایی این نقش سپرده شد که نتوانست در جلسههای تمرین خوب ظاهر شود و نصیریان او را رد کرد. من به شنگله گفتم این را من باید بازی میکردم و به نصیریان گفت و من رفتم تمرین و نقش پدر را من بازی کردم. علی نصیریان و اسماعیل شنگله حق به گردن من دارند.
وی خاطرهای از جوانمردی جهانپهلوان تختی را این چنین نقل کرد: من جوان بودم عاشق جهان پهلوان تختی؛ یک بار ایشان را دیدم همان سال 1336 که در اداره هنرهای دراماتیک استخدام شدم و هنوز بازیگر آنچنانی نبودم که مرا بشناسند. من در زردبند ایشان را دیدم و دوست پدرم ما را پاگشا کرده بود، به من گفتند ماشین را قفل کن بیا یک مقداری عقب ماندم به شب برخورد کردم. تا برسم به آنها چند رستوران بود؛ دور یک رستورانی شمشاد بود و چند میز و صندلی داشت. سر یک میز جهان پهلوان تختی نشسته بود. من ایشان را دیدم دلم نیامد به ایشان سلام نکنم. یک مقداری جلو رفتم مردد شدم و گفتم شاید ایشان جای خلوت آمده مزاحمشان نشوم. ولی باز دلم نیامد و گفتم سلام آقا تختی! روزنامه کیهان دستش بود روی زمین گذاشت من را بغل کرد و بوسید. تو را خدا بیا بشین من تنها هستم. گفتم نمیخواستم مزاحم شما بشوم من هم مثل میلیونها نفر عاشق شما هستم. شما به پاگشای ما تشریف نمیآورید گفتند خوش باشید و پیروز باشید. تا برسم به خانواده با خودم گفتم خدایا اگر یک روزی هنرپیشهای نامآور شدم یک هزارم تختی فروتن باشم.
گفتگو: مجتبی برزگر
تصویربردار و تدوینگر: محمدرضا کشت دار و مهدی کماسی
انتهای پیام/