ستاره: برای ولادت امام سجاد (ع) شعرهای زیبای زیادی وجود دارد. از میان آنها ما سعی کردیم بهترین اشعار را گردآوری کنیم. ابتدا فکر کنید شعری که انتخاب میکنید را قرار است کجا استفاده کنید؛ اگر شعر بلند بخواهید برای برنامههای جشن ولادت حضرت یا مولودیها، میتوانید روی این شعرها حساب کنید. اگر هم به دنبال شعر کوتاه هستید، میتوانید بخشی از این شعرها را برگزینید و به عنوان پیام تبریک از آن استفاده نمایید.
شعر ولادت امام سجاد (ع)
سلام عطر خوش دلپذیر سجاده
سلام دلبر سجده، امیر سجاده
سلام سفره پر نعمت دعا خوانی
سلام سفره مهمان پذیر سجاده
سلام تازه شعر و شعور و احساسم
سلام تازه مریدی به پیر سجاده
چقدر دست مرام من از تو خالی شد
شبی که دور شدم از مسیر سجاده
پیاده میشوم اینجا کنار اشکم تا
بیفتم از سر خجلت به زیر سجاده
و یطعمون علی حبه شما هستید
منم یتیم و فقیر و اسیر سجاده
منم فقیر شما یک عطا به من بدهید
مرا اسیر کنید و خدا به من بدهید
شبی که مثل همیشه خدا تو را میدید
و داشت عرش نمازت ستاره میبارید
چقدر حجم حضورت وسیع و ناپیدا
که لحظه لحظه در آن جز خدا نمیگنجید
همان شب از نفس سجدههای پرنورت
که داشت قامت ابلیس روح میلرزید
به شکل افعی خشمی در آمد و آمد
به گرد پای حضور تو داشت میچرخید
و نیش هم زد و تا از حضور درآیی.
ولی چگونه شود نور منفک از خورشید
تو هم علی خدایی و محو محو خدا
که تیر و نیش ندارد به عشق تو تردید
و ناگهان پس از آن اتفاق رویایی
عبای سبز خودش را خدا به تو بخشید
چنان به رحمت خود موج زد به خاطر تو
که بر سواحل پیشانیت صدف پاشید
و بعد روی صدفها به رنگ آب نوشت
از این به بعد شما زین العابدین هستید
از این به بعد نه، از قبل عالم ذر بود
که سجدههای تو در ساق عرش محشر بود
بهشت قطعهای از تربت زمینت بود
و عرش آینهای از دل یقینت بود
فرات کوفی، ابوحمزه ثمالیها
زیاد از این صلحا توی آستینت بود
صدای آیه ترتیل تو که میآمد
خدا هم عاشق اصوات دلنشین ات بود
هزار رکعت هر شب نماز میخواندی
نماز یکسره مهمان شب نشینت بود
انبیاء به پیشانی تو بوسه زدند
چرا که نقش علی نقش بر جبینت بود
هزار دسته ملک در صف عبادت تو
گدای روز و شب زین العابدینت بود
همیشه خاطره عمه در دلت میسوخت
و عکس قافله در چشم نازنینت بود
در آن غروب که عمه اسیر اعدا شد
دل تو خون شد و سجاده تو دریا شد
چقدر آیه بریزد خدا به نام شما
چقدر معرفت آرد همین سلام شما
مرورتان بخدا از همیشه تازهتر است
برای هر که بخواند به احترام شما
کنار جاده دنیا پیاده گردیدم
فقط برای عبودیت مقام شما
به احترام شما از خدا طلب کردم
مرا برد به بهشت پر از کلام شما
کنار مادرتان هم غذا نمیخوردید
چقدر درس ادب دارد این مرام شما
اگر کرامت عالم به دستهای شماست
منم گدای شما و منم غلام شما
منم گدای شما و گدای مادرتان
منم فدای شما و فدای مادرتان
رسیده اید از آن سوی باور ایمان
به روی دوش گرفتید سوره انسان
منم که سوره افتاده از نگاه توام
منم که دور شدم از نگاه الرحمان
چه میشود که نگاهی به ما کنید آقا
که اسم ما بخورد بر کتیبه باران
که یک نفس بزنی تا دلم بهشت شود
که یک نفس بزنی تا دلم بگیرد جان
صحیفههای دعا را به من بیاموزان
که از دل کلماتت در آورم قرآن
خدا که اسم تو را یاد داد بر آدم
منم صدا زدم، صدا زدمت با آن
دو اسم ناز و قشنگت یکی به نام علی
یکی به نام حسین، یا بن سیدالعطشان
علیترین پسر کربلا نگاهم کن
مرا ستاره ستاره اسیر ماهم کن
در آن غروب که مقتل پر از کبوتر بود
پر از تهاجم تیر و سنان و خنجر بود
در آن غروب که چادر زخیمهها افتاد
و دشت پر شده از نالههای معجر بود
در آن غروب که عمه کبود و نیلی شد
و دست و بازویش از تازیانه پرپر شد
در آن غروب که مشکی به آسمان میرفت
و روی نیزه در آن سو نگاه اصغر بود
در آن غروب که عمه تو را تسلی داد
و آتش دل او از تو نیز بدتر بود
در آن غروب که هر نیزهای به سویی رفت
و روی نیزه که دعوا برای یک سر بود
در آن غروب تو در کربلا شهید شدی
کنار عمه به شام بلا شهید شدی
شاعر: رحمان نوازنی
↔ شعر ولادت امام سجاد ↔
از سکوتم صدا درست کنید
ذکر یا ربنا درست کنید
ببرید و بیاورید مرا
بلکه از من گدا درست کنید
در دلم گر بناست خانه کنید
اول این خانه را درست کنید
میشود سنگ دستتان بدهم
میشود که طلا درست کنید
هرچه میل شماست تسلیمم
یا خرابم و یا درست کنید
فقر ما را کسی درست نکرد
ای کریمان شما درست کنید
شد اگر شکر، اگر نشد یک وقت
مینشینم تا درست کنید
بعد از آن که مدینهام بردید
سفر کربلا درست کنید
از لب ما دعا نمیافتد
کربلا، کربلا نمیافتد
این قبیله هم شبیه هم اند
این کرم زادهها چه با کرم اند
چه نیازی است تا بزرگ شوند
در همان کودکی مسیح دم اند
زندهام میکنند مثل مسیح
بر تن مردهام اگر بدمند
همه آمادهی بلا هستند
جادههای عروج پیچ و خم اند
عاشقان بیشتر پی نامند
عاشقانی که عاشقند کم اند
عاشقان در نگاه آل علی
گر اسیرند باز محترم اند
دختران قبیلههای عرب
خادم شهربانوی عجم اند
عجمی کرده اند جانان را
آبرو داده اند ایران را
ای مناجات تا خدا رفته
عرش را تا به انتها رفته
کیسه کیسه به شانه نان برده
خانه خانه سوی گدا رفته
بی تو معراج هم کسی برود
بی وضو محضر خدا رفته
بسکه در حال سجده افتاده
رنگ پیشانی شما رفته
برکت میرسد غلامت اگر.
سر سجادهی دعا رفته
محمل ما به گِل فرو رفته
محمل ما شکسته وا رفته
چارهای کن برای ما ور نه
رمضان، آبروی ما رفته
آبرو دار پنجم شعبان
دارد از راه میرسد رمضان
ای مناجاتی سرای حسین
ذکر آمین ربنای حسین
ای تمام صحیفه ات شرح
آخرین ناله و دعای حسین
مقتل تو صحیفه ات باشد
دادهای شرح کربلای حسین
کاش مثل تو روضه خوان بشویم
تا اقامه کنیم عزای حسین
به زبان دعا بیان کردی
چه کشیدند بچههای حسین
آه تیر سه شعبه و حلق
طفل معصوم بی خطای حسین
الامان از حکایت زینب
وای از روز ماجرای حسین
چقدر کریه میکنی یعقوب
مژه ات ریخته برای حسین
بعد از آن که بدن مرتب شد
سر بنه روی بوریای حسین
روی قبرش نوشتی یا مظلوم
لک روحی فدا ابا المهموم
شاعر: علی اکبر لطیفیان
↔ شعر ولادت امام سجاد ↔
خوب شد، ایران ما یک سهم از زهرا گرفت
خوب شد یک زن، میان خاندانت جا گرفت
لطف کرده فاطمه، ما را حساب آورده است
خوب شد این دفعه این عرض دعای ما گرفت
ما حساب کار خود را از ازل پس دادهایم
اینچنین بوده که چشم مادرت ما را گرفت
شهر بانوی قبیله، شد کنیز فاطمه
مثل مروارید بود و رزق از دریا گرفت
در هیاهوی دو رنگی عربهای حجاز
پرچم ایرانیان را مادرت بالا گرفت
حامل نور “امامت” بود، بانوی حسین
تا به دنیا آمدی، تبریک از مولا گرفت
خاک پایت سرمهی چشم تمام قدسیان
آفرینش با قدوم پاک تو “معنا” گرفت
زینت سجده تویی، زین العباد عالمی
با نماز تو، “عبادت” جلوهای زیبا گرفت
بشکند دست کسی که پیش چشمان ترت
زیور از گوش یتیمان، شام عاشورا گرفت
شاعر: پوریا باقری
↔ شعر ولادت امام سجاد ↔
چون زد ایزد خیمه هفت آسمان را
آفرید اقلیم پیدا و نهان را
آفرید آن شاهد یکتاى عالم
عالمى آیینه، حسن جاودان را
با نظام علم ربّانى رقم زد
از عنایت خوشترین نظم کیان را
ناز پنهان خواست حُسْنَش را ولیکن
عشق پیدا ساخت آن حسن نهان را
عشق، چون از طلعت سلطان عالم
برگرفت آیینه روشن روان را
در ازل شاهنشه ملک ابد خواند
آیت حق، آن امام انس و جان را
سید سجّاد و سلطان صفا را
شاه ایمان کشور کَوْن و مکان را
قبله اهل سجود و رکن ایمان
آن که سبقت برد پاکان جهان را
برد گوى سبقت از خوبان عالم
آدم و نوح و خلیل پاک جان را
در روانش صد فروغ از نور سبحان
در جمالش صد نشان آن بینشان را
طاعت و زهد و ثناى صبح و شامش
کرد حیران قدسى عرش آشیان را
پرتو مشکات و مصباح جمالش
ساخت روشن کعبه و دیر مغان را
نغمه سُبّوح و قُدّوس ثنایش
در نشاط آورد فوج قدسیان را
دفتر راز و نیاز بیمثالش
دفتر عشق است عقل نکته دان را
آن صحیفه سرّ سجّادى است کاشف
راز عشق آن امام راستان را
ز آن صحیفه آیت سجّاد بیند
دیده اهل صفا، راز نهان را
درس عشق آموخت اوراق زبورش
همچنان داود مرغ بوستان را
بلبل خوش نغمه داود عترت
کرد پر شور و نشاط این گلستان را
عارفان از پرتو درس و دعایش
یافتند اسرار علم کن فکان را
باغ دلها را خوش اوراق کتابش
داد زینت همچو گل باغ جهان را
در دعا راز و نیازش عاشقانه
داد تعلیم حقایق انس و جان را
چون خرامد سرو بالایش به رضوان
محو حُسْن خود کند حور جنان را
چنگ زن آن عروة الوثقاى حق را
و آن سفینه رحمت و نوح زمان را
گوهر حکمت بسى ریزد بیانش
چون گشاید بر سخن شیرین زبان را
نور سرمد خواه از آن خورشید ایمان
تا زداید ظلمت وهم و گمان را
در مناجات و دعا سوز و گدازش
آتش افروزد به دل پیر و جوان را
گریهها و ناله شبهاى تارش
شعله زد بر دل سپهر و اختران را
چون به شام از جور چرخ کجرو آمد
نطق شه آتش به دل زد شامیان را
ناله زد یا لْیْتَ امّى لَم تَلِدْنى
سوخت ز آه آتشین خلق جهان را
کاش ویران گشت شام و خلق شومش
مىندید از آل عصمت میهمان را
شهر یاران را به ویران کرد مهمان
آن یزید سفله واى این میزبان را
لعن ایزد بر ستمکاران عالم
رحمت و الطاف بیحد نیکوان را
تا «الهى» دولت وصل تو یابد
در قیامت، وز خطا خط امان را
شاعر: الهی قمشهای
خب نظرتان چیست؟ از کدام شعر بیشتر خوشتان آمد؟ اگر بخواهید یکی از این شعرها را برای دکلمه برای حضار انتخاب کنید کدامش را انتخاب میکنید؟ نظراتتان را از طریق بخش نظرات سایت ستاره با ما در میان بگذارید.