بوسه هایم را به روی گونه هایت من بدهکارم هنوز
خوب میدانم به چشمان سیاهت ، وام ها دارم هنوز
می نشینم روبه رویت ، خنده هایم صف به صف
پشت سر اما برایت گریه ها دارم هنوز
نیک میدانی تمام درد دل های مرا
دخترت هستم پدر، با سینه غمخوارم هنوز
در پس جایی که تو هرگز نمیدانی کجاست
بر تمام دردهایت اشک ریزانم هنوز
یک شبی خواب تو را دیدم صدایم میکنی
رو به روی تو گلم ، چون بوته ای خارم ، هنوز
می دوم چون کودکی ، آغوش خود را باز کن
میشود آیا شود خوش حال بیمارم هنوز ؟
خوب میدانم به چشمان سیاهت ، وام ها دارم هنوز
می نشینم روبه رویت ، خنده هایم صف به صف
پشت سر اما برایت گریه ها دارم هنوز
نیک میدانی تمام درد دل های مرا
دخترت هستم پدر، با سینه غمخوارم هنوز
در پس جایی که تو هرگز نمیدانی کجاست
بر تمام دردهایت اشک ریزانم هنوز
یک شبی خواب تو را دیدم صدایم میکنی
رو به روی تو گلم ، چون بوته ای خارم ، هنوز
می دوم چون کودکی ، آغوش خود را باز کن
میشود آیا شود خوش حال بیمارم هنوز ؟