تسنیم نوشت: آخرین قسمت سریال ممنوعه هفته گذشته در شبکه نمایش خانگی توزیع شد. «ممنوعه» سریالی است که هر ممنوعه ممکنی را در حدود نمایشی سازمان سینمایی پشت سر گذاشت و تصویر اغراقآمیز و کاملاً هنجارشکنی، از متن جامعه ایرانی را بهتصویر کشید، این بزرگترین اشکالی است که در مقدمه میتوان به کلّیت سریال وارد دانست و در ادامه آن را تبیین کرد.
زمانی که قسمت نخست سریال عرضه شد، موج گسترده رسانهای برای توقف سریال بهراه افتاد. استفاده علنی کوکائین مقابل دوربین و معرفی یک گروه مختلط از دختران و پسران که با روشی شبیه «کارتی پارتی»، پارتنر جنسی خود را انتخاب میکنند، از نشانههای نمایشی ممنوعی بود که در این سریال استفاده شد.
«سریال ممنوعه» دامنه وسیع و گستردهای از انتقاد و التهاب رسانهای را آفرید، اما «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و در ذیل آن «سازمان سینمایی»، با وعدههای همیشگی خبر از اصلاح قسمتهای بعدی آن دادند و کارگردان با توجیه متنبهشدن شخصیتها، تا حدودی مانع توقف سریال شد.
تمامی انتقادات رسانهای نیز به همان سه قسمت نخست سریال مطرح شد و پرونده «ممنوعه» پس از آن فراموش شد. دوسیه سریال، هیچ گاه توسط جریان رسانهای دنبال نشد؟ هیچگاه از سازمان سینمایی سؤال نشد که آنچه در ادامه سریال در قالب قسمتهای آتی فصل اول عرضه میشود، بسیار مخربتر از سه قسمت ابتدایی هستند.
رسانهها بهمعنی واقعی فرهنگی، برای تیترسازی به التهابات سه قسمت ابتدایی اکتفا کردند و انتقادات حداقلی فصل اول، پرونده مخربترین سریال پس از انقلاب تا سال 1398 را بست، در صورتی که یکی از تیرهترین بخشهای کارنامه فرهنگی دولت دوازدهم، توزیع سریال «ممنوعه» است.
این سریال دارای صحنههایی است که تمامی خطوط قرمزی که عبور از آن بهصورت تدریجی رخ میداد و در هر فیلم یا سریال تلویزیونی، اندکی از آن عبور میشد، ناگهان در فصلی نوین از فعالیتهای سازمان سینمایی، تمامی خطوط قرمز و تابوهای اجتماعی ناملموس را در قالب یک مجموعه، یکتنه درنوردید.
بدین ترتیب «ممنوعه» هیچ خط قرمزی را برای وزارت ارشاد در ممیزی باقی نگذاشت. شاید در مقدمه برای اینکه محتوای فنی متن جنبه اغراقآمیزی نداشته باشد، به یک سکانس از متن سریال اشاره کنیم.
اطرافیان دانیال (مصطفی قدیری)، ساقی موادفروشی که رابطه عاشقانه سوپرسمپاتیکی با ترانه (بهاره افشاری) دارد، بهسفارش او در قالب تهدید، به صورت برکه (الهه حصاری) توسط دو موتورسوار آب میپاشند، تا به سامی هشدار دهند که احتمال وقوع اسیدپاشی وجود دارد. خود این تهدید و حتی اشاره به آن مصداق ترویج خشونتی است که اداره سانسور هند و کمپانیهای فیلمسازی آزاد آمریکایی به هیچ عنوان حتی امکان شبیهسازی آن را نخواهند داد.
اما در یک سکانس بسیار عجیب، سامی تجنگی (میلاد کیمرام) بهسراغ ترانه میرود، تا مانع ادامه انتقامجویی عاشقانه شود.
صحنه مورد اشاره در متن
«ترانه» پشت دوربین در اتاق عریان و بدون هیچ لباسی خوابیده و مشغول مصرف مواد مخدر است. سامی که روبهروی دوربین است، این وضعیت از روبهرو را برای مخاطب تشریح میکند. عریانی یک زن پشت دوربین است، آیا باید منتظر باشیم که عریانیهای پشت دوربین و توصیف آن ادامه پیدا کند تا اینکه قرار است در یک سیر تدریجی مقابل دوربین بیاید؟!
این میزانسن نشانه است، در واقع یک وعده است، برای اینکه برهنگی بهتدریج وارد فرهنگ نمایشی «شبکه نمایش خانگی»، خارج از مجموعه صدا و سیما خواهد شد و با روند انفعالی اثباتشده، این وضعیت نمایشی «خارج از محدوده» ابعاد نمایشی عریانتری به خود خواهد گرفت. با این سکانس، چندان دور از ذهن نیست و آن روز را بهزودی خواهیم دید که مقابل دوربین هر اتفاقی منهای نمایش رخ دهد و اروتیسم رسماً جایگزین دراماتیسم شود.
با در نظر گرفتن محتوای سریال ممنوعه، وضعیت پیچیدهای در پیش خواهد بود و وزارت ارشاد و سازمان سینمایی، مقابل وظیفه سازمانی خود، یعنی امر ارشاد و نظارت، شیوه تساهل و تسامح با مؤلفان را در پیش گرفتهاند.
وقتی سریال ممنوعه از این وزارتخانه مجوز میگیرد و در تیتراژ در ردیف تشکرها از وزیر ارشاد، تشکر بهعمل میآید، یعنی وزیر ارشاد بدون واسطه و بهعنوان ناظر صرف، تأییدیه به تألیف کنندگان اعطا کرده است، آنهم به محتوایی با ساختار چندضلعی جنسی.
در واقع این نهاد روش و سبک زندگی غیرمتعارف و ناهمگون با فرهنگ عامه را تشویق میکند یا تحمل؟! آیا وزارت ارشاد وجود سبکهای زندگی متنوع در سریال «ممنوعه»، وجود یا احیای آن را در جامعه تصدیق میکند؟
آیا مسئولین وزارت ارشاد میتوانند با خیال آسوده این سریال را کنار خانوادههایشان تماشا کنند؟
ممنوعه، مجموعهای اروتیک است و سویه دراماتیک مدون و مشخصی ندارد. اغلب بناهای داستانی روی پایلوت اروتیسم و مثلث، مربع و چندضلعیهای جنسی (نه عاشقانه) بنا شده و کل تلاش دراماتیک مؤلفان محدود به چهارچوب سکسوالیته نمایشی میشود.
یک طرف روایت داستان «سامی تجنگی» (میلاد کیمرام) طرح میشود که مثل یک خروس آکنده از شهوت، از زندگی مرغی بهنام ترانه (بهاره افشاری) خارج و وارد زندگی مرغ دیگری بهنام برکه (الهه حصاری) میشود. این سبک زندگی کاملاً حیوانی است، چون وجوهی انسانی از کاراکترها را کمتر میبینیم، عاطفه یا عشق انسانی بر اساس نسبتهای شهوانی تعریف میشود. روابط انسانی نیست و روابط عاشقانه تا اندازهای به رابطه سطحی مرغ و خروس تنزل پیدا کرده است. اغلب عشقهایی که در فیلمهای آمریکایی (منهای سینمای اروپا) نمایش داده میشود، وجه اروتیک پررنگی دارند اما وجه اروتیک تحت تأثیر روابط عاشقانه، در محور اثر نمایشی هویدا نمیشود.
یکی از نقاط عطف دراماتیک سریال این است که؛ آیا «سامی تجنگی» در زمانی که متأهل بوده وارد رابطه با برکه شده؟ سامی در دیالوگی رو به ترانه میگوید: "ما زن و شوهر بودیم اما فقط شناسنامهای".
کارگردان بهشدت تحت تأثیر سریالهای ترکی است، اما به سریالهای ترکی بهصورت عجیبی رودست میزند. در اغلب سریالهای ترکی، تمامی سریال تحت تأثیر یک رابطه نامشروع قرار دارد. معمولاً در دایره افراد مؤمن و مذهبی، یک زن اغواگر است که با مردهای متعددی رابطه دارد. اما در سریال ممنوعه ما با شگردهای اجتماعی فرااستانبولی مواجه هستیم، اغلب روابط زناشویی سریال مخدوش است و تنها پدر و مادر برکه هستند که تا پایان فصل اول سریال از جدایی و آسیبهای جنسی در روابط زناشویی مصون هستند. اگر یک غیرایرانی سریال را تماشا کند، تصور میکند عمده مشکلات افراد جامعه امروز ایران، یافتن و ماندن در یک رابطه جنسی بسیار گرم است.
به همین دلیل این تحلیل درست است که سریال در نمایش بیپرده و گسترده اروتیسم اجتماعی از سریالهای ترکی پیشی گرفته است. جهانبینی مؤلفان بر اساس زیادهخواهی سکسی شکل گرفته، مثلاً رابطه تجنگی بزرگ با همسرش گیتی گرم نیست و مشخص است که سالها دور از یکدیگر زیستهاند. رابطه خسرو با همسرش لیلا زارع (رها) بهدلیل ایجاد شدن یک مثلث عشقی در پیوند با پروانه (نیکی کریمی)، در آستانه فروپاشی است و در عقدنامه «رها» ثبت شده، ورود خسرو به یک رابطه دیگر، منجر به گرفتن حکم قضایی برای تصرف اموال میشود.
سامی تجنگی از همسر سابقش ترانه، جدا شده و وارد رابطه با برکه (الهه حصاری) شده است. زندگی مشترک پروانه (نیکی کریمی) و کامران (پژمان بازغی) به جدایی انجامیده و در حالی که پروانه با خسرو رابطه دارد، کامران از او میخواهد که به زندگی سابقش بازگردد.
در کلّیت روایت همانطور که اشاره شده، تنها یک رابطه مطلق زناشویی وجود دارد که مورد سنجه روایی از سوی مؤلفان قرار نمیگیرد و هاجر و یحیی (آتیلا پسیانی) از این آسیب در امان ماندهاند.
وقتی که کلیت روایت را تجمیع و رفتارشناسی کاراکترها را ارزیابی میکنیم ، به یک نتیجه باورنکردنی دست پیدا خواهیم کرد؛ سریال خشونتزا، خشونتطلبانه، ترویجدهنده خشونت و انواع آن است. «ممنوعه» خشونت جنسی را در جامعه زیبا نشان میدهد و برای اثبات چنین موضوعی میتوان به سکانس آغازین سریال اشاره کرد.
نمایی از سریال ممنوعه
نمایی از فیلم ساحل محصول سال 2000 بهکارگردانی دنی بویل
یک گروه ترکیبی بهنام «ممنوعه» که روابط بر اساس کارتهای بازیشان تعیین میشود، علت تجمع گروه ممنوعه در ابتدا همکاری بیزینسی و اشتغال دورهمی نیست، بلکه لذتهای جنسی مسئله کل گروه است. استدلال آشکار هم این است که مثلاً تخصص افراد برای همکاری معین نمیشود. خروجی این گروه برگزاری کنسرتها و برنامههای نمایشی زیرزمینی است، یعنی شغل گروه ممنوعه، اشتغالهای ممنوع است.
در قسمت اول صدای پرسوناژ سامی روی تصاویر میگوید: "ما یک گروه ممنوعه داریم". سکانس تجمع قسمت اول و دستهجمعی به دریا رفتن، دست در دست (دختر و پسر) رفتن به زیر آب است. این صحنه بلاشک بدون تسلط به علم نشانهشناسی بصری، تصدیق گرمای جنسی گروه است و حضور خللی که اختلال جنسیتی دارد و همه گروه با او رابطه خوبی دارند، بر نشانههای این لذت دورهمی صحه میگذارد؟
نمایی از فیلم The Evil Dead که در ایران با عنوان کلبه وحشت شناخته میشود
در فیلمهای آمریکایی اغلب دیدهایم جوانان و نوجوانان با یکدیگر به سفر میروند، اما یقیناً تمام دختران و پسران در متن قصهها با یکدیگر جفت هستند. «سم ریمی» کارگردان (The Evil Dead) محصول 1981 که در ایران با عنوان «کلبه وحشت» (فیلم مشهور دوران ممنوعیت ویدئو) شناخته میشود، برای دست یافتن به چنین فرمولی، یعنی نمایش ترکیب دوستیهای جمعی با موانع جدی از سوی کمپانی سازنده رنسانس پیکچرز، روبرت تاپرت (تهیهکننده) و مسئولان نیولاین سینما مواجه شد.
«ریمی» اعتقاد داشت بیننده تصور میکند آنچه حول این جمع جوانانه رخ میدهد، بهدلیل گناه روابط جمعی آنان است و ناگهان با شورش تهیهکننده، پخشکننده و سازنده مواجه شد.
روایت فیلم (The Evil Dead) در ابتدا بدین صورت بود که گروهی از جوانان که بهصورت چندضلعی با یکدیگر رابطه دارند، برای تفریح و رابطه جنسی چندنفره، به کلبهای جنگلی میروند و آنجا گرفتار اهریمن و شیاطین میشوند. سم ریمی کارگردان، این سویه داستانی را پیشنهاد داده بود و تهیهکننده در مخالفت به او گفته بود که "حتی قابها را دونفره تصویر کن و ساختن چندضلعی جنسی ممنوع است".
نمایی از سریال ممنوعه
متأسفانه در کشور ما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خط قرمزهایش از نیولاین سینما، رنسانس پیکچرز آمریکایی و تهیهکننده آمریکایی فراتر میرود و به ساختار رابطهای چندضلعی فرصت جولان میدهند که نمایش آن در سینماها و تلویزیون ایالات متحده ممنوع است.
اعطای مجوز نمایش چنین روابطی فقط در کشور اسلامی ایران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محقق خواهد شد.
حسین پارسایی کارگردان تئاترهای لاکچری بینوایان و الیور توییست
این وضعیت نمایشی، یعنی زندگی آزادانه جمعی جوانان، یک بار در یکی از فیلمهای مشهور سینما بهنام «ساحل» (دنی بویل) رخ داد و روایت فیلم برداشتی از رمان الکس گارلند است. جالب اینجاست که گارلند (نویسنده کتاب) در یکی از گفتوگوهای بسیار مهمش با گاردین در زمان اکران فیلم اشاره میکند که "هرچقدر هم بهدنبال لذت باشیم، ساختار چنین جمعهایی کاملاً بدوی و عقبمانده است، جمعهایی که چند دختر و پسر دور هم، دور از اجتماع جمع میشوند و هدف آنها صرفاً لذت بردن است". در فیلم ساحل هم میبینیم که ریچارد (لئوناردو دیکاپریو) بهدنبال چنین زندگی آزادانهای میشود. در زیست آزادانهای که او در جزیرهای اطراف تایلند آن را پیدا میکند، آزادی جنسی و غریزی مطلقی وجود دارد و گارلند در توصیفش میگوید "حیوانیترین لحظات زیستی غیرمتعارف را بهتصویر کشیدیم تا هر بازگشت به عقبی از ساختار اجتماعی فعلی را تشریح کنم".
زمانی جامعه آزاد شکلگرفته در فیلم ساحل از منظر مؤلفان، ساختار حیوانی پیدا میکند که سرکرده گروه با ریچارد رابطه برقرار میکند و رابطهاش را علنی نشان میدهد. این اتفاق به همین صورت میان برکه و سامی که تقریباً سرکرده گروه ممنوعه شده میافتد. اما رابطه کارتی ــ پارتی و چندضلعی تکمیلشده میان این چند نفر حکم یک گیم رایانهای را برایشان دارد و ساختارهای مرسوم دونفره برای این گروه غیرمتعارف است، روابطی که عمدتاً در فیلمهای «پیر پائولو پازولینی» و «برناردو برتولوچی» بهنمایش گذاشته میشد.
از همان ابتدا قرار بود روابط گروهی که سامی و برکه از آن بیرون میآیند، ادامه پیدا کند که جرقههای رسانهای، سبب عدم تأکید روایت، بر گروه چندضلعی ممنوعه میشود.
نکته جالب اینجاست وقتی پازلهای داستانی را کنار هم میچینیم و گره شکلگیری رابطه سامی و برکه گشوده میشود، در مهمانیای که در قسمتهای پایانی فصل اول از زوایه دیگری آن را میبینیم، (در بازخوانی خاطرات آشنایی سامی و برکه) سامی پس از مسابقهای که در قسمت اول نمایش داده میشود، از گروه ممنوعه جداست. در این مهمانی رابطه برکه و سامی شکل میگیرد و چندی بعد، هر دو در گروه ممنوعه هستند.
ناگهان فردای پس از کارت پارتی، باربد سر میز نهار میگوید: "دیشب با این یکی (برکه) تا یه جاهایی رفتم اما نشد». سامی سؤال میکند: «اون یکی کیست؟»، و او پاسخ میدهد: «با برکه»، در واقع در همین گروه ممنوعه که رابطه عاشقانهای میان سامی و برکه شکل گرفته، هنوز رابطه آنها علنی نشده و دیگران نیز میتوانند بهصورت مشارکتی در رابطههای دیگری، مشارکت داشته باشند.
در این سریال با چنین چیدمانی، کار از مثلث عشقی گذشته است و به مربع و اضلاع چندوجهی رسیده است. مثلث عشقی در لاینهای دیگر داستانی دنبال میشود و در متن ممنوعه با یک چندوجهی جنسی مواجه هستیم که از داخل آن یک مثلث مازوخیستی ترانه، برکه و سامی متولد میشود.
ضمن اینکه نکته بارز این است که ترانه میخواهد سامی را داشته باشد و همزمان دانیال را نیز از دست ندهد. این شیوه برخورد در روابط مثلثی، در مورد سهضلعی خسرو (هادی حجازیفر)، رها (لیلا زارع) و پروانه شکل گرفته است. از سوی دیگر پروانه میخواهد بهخاطر فرزندش سپهر دوباره به رابطه با کامران بازگردد و از سوی دیگر دلبستگیهایی نسبت به خسرو پیدا کرده است.
اما در تحلیل سریال ممنوعه، خشونت اجتماعی اغراقآمیز و میزانسن تسرّی آن به مخاطب بسیار عیان است. در روزهای اخیر، قتل طلبه همدانی با اسلحه بر سر زبانها افتاد. ممنوعه روشهای انتقامی را با اسلحه در سکانسی خاص آموزش میدهد.
خشونت در انواع و اقسام مختلف در سریال وجود دارد. اغلب میزانسنها مبتنی بر تنشهای انسانی دو یا چند نفره است. هرچند که اغراقآمیز است اما این فضای محدود به کلیت جامعه تعیمم داده میشود و جذابیت نمایشی پیدا میکند، در واقع انتقامجویی ناموسی با اسلحه بهدلیل مورد تعدی قرار گرفتن یکی از اعضای گروه ممنوعه، توجیهی برای استفاده از اسلحه توسط قهرمان عاشقپیشه سریال است، در واقع آنچه در متن جامعه در استفاده از اسلحه رخ داده، یک مقدمه آموزشی دارد و ممنوعه از استفاده از سلاح گرم برای انتقامجویی با هر عنوانی قبحزدایی میکند.
اشاره به این فرهنگ غیررسمی محدود و تقریباً قابل انکار غیرمماس با جامعه، قطعاً در متن جامعه نیست و انکار آن عقلایی و عقلانی است. اما همین خردهفرهنگ که با سریالهایی نظیر ممنوعه ساخته میشود به افزایش و گسترش خشونت، علیالخصوص خشونت جنسی منجر میشود.
فن اغراق در سینما و مدیوم نمایش، زیبایی و هیجان هر اثر انسانی را افزایش میدهد، چون «انسان» بماهو «انسان»، تنها ابزار و آلت مهم صنعت نمایشی ماست. این وضعیت نمایشی پرخشونت و جنسی، در جامعهای که ساختارشکنی بهسبک ممنوعه مد نشده، هیجانانگیز بهنظر میرسد و مخاطبی را که در جامعه اسلامی زیست میکند جذب میکند و حاشیه غیرواقعی را از طریق چنین آثار نمایشی، به متن میآورد.
انسانی که در چهارچوب زندگی بورژوایی زندگی میکند فقط با یک مفهوم واحد و ثابت طرف است، لذتجویی؛ با عبور از زندگی عرفی و حتی قانونی. افرادی که در سریال میبینیم، همان انسان فیلمهای سینمایی «سینمای فارسی» هستند که بهدنبال گسترش روابط خارج از عرف اجتماعی خویشاند. اگر در فیلمفارسی دوران پهلوی کاراکترها که عمدتاً جاهل بودند از کف طبقات اجتماعی در پایان با یک ازدواج تطهیر میشدند، در سازوکار نمایشی حاکم در شبکه نمایش خانگی، ممنوعه نشخوار قرمز مؤلفههای رایج در چنین سینمایی است. کاراکترهای جانبیاش در یک مجموعه روابط لذتجویانه قرار میگیرد تا روابط مختلفی را تجربه کند. سریال ممنوعه، بازتکرار همان محدوده ممنوعه سینماست که برای نخستین بار با فیلم "تهران من حراج" در بحبوحه اتفاقات سال 1388 در جشنوارههای جهانی رونمایی شد و از سوی دیگر روابط این چندضلعی جنسی، یادآور فیلم جامعهگریز قاعده تصادف است.
پدر یکی از شخصیتها از حیات این گروه ممنوعه آگاهی دارد و این پدر همواره مستأصل در برابر دختر که در جمعی ممنوعه قرار گرفته، برای نخستین بار در فیلم بهنام بهزادی نمایش داده شد و پدر در بزنگاه کارت بازی و رابطههای ضربدری، صرفاً نقش ناظر بیرونی را دارد و دختر هدایت پدرش را بهعهده دارد.