پرورشگاه ها از توجه به سلامت روان کودکان غافلند
خانواده عنصر کلیدی رشد و پرورش فرزندان است. فرزندانی که در محیط پویای خانواده پرورش پیدا می کنند، در آینده افرادی…
توسط پژوهشگران کشورمان بررسی شد:
پرورشگاه ها از توجه به سلامت روان کودکان غافلنداما، کودکان پرورشگاهی شانس تجربه کردن محیط خانواده را ندارند و از محیط گرم و رشد یافته خانواده محرومند.
ایران کشوری با جمعیت جوان، دارای مخاطراتی مثل بحران هویت در نوجوانان، افزایش روزافزون بیکاری و سردرگمی در جوانان و عدم استقلال آن هاست.
در کنار این آسیب ها، کودکان و نوجوانان پرورشگاهی با مشکلات دیگری مانند فقر، اختلالات دلبستگی، کمبود مهارت های اجتماعی و مشکلات سلامت روانی نیز مواجه خواهد شد.
این نوجوانان به دلایل گوناگونی، در معرض خطر بالا برای مشکلات رشد هیجانی و رفتاری هستند. از بین این دلایل مرگ والدین، کودکان را در برابر خطرات جسمی و روانی آسیب پذیر و مستعد می کند.
از سوی دیگر، به علت مشکلات ساختاری خانواده و از هم پاشیدن آن و از جهت این که فرزندان دراین مجتمع ها از طفولیت طعم زندگی را لمس نکرده و همواره در تنش و کشمکش و بی مهری، در محیط های مملو از ترس و وحشت رشد می کنند احتمال بیشتری در ابتلا به اختلالاتی از جمله صرع، زمینه های اضطرابی و واکنشهای نوروتیک در آنها وجود دارد.
از جمله مشکلات دیگری که در این فرزندان نسبت به سایر اعضای جامعه بیشتر است می توان به شب ادراری، ناخن جویدن، پرخاشگری، دروغگویی، بی قراری، انزوا، کم رویی، احساس بی ارزشی، عزت نفس پایین، احساس حقارت، کاهش قدرت تصمیم گیری، آشفتگی فکر، شیشه شکستن، حالت های سادیستی و مازوخیستی، هراس، افسردگی، مشکلات تحصیلی، بیش فعالی همراه با کمبود توجه، تکانه ای بودن، اقدام به خودکشی، رگه هایی از اختلال شخصیت خودشکن، رگه هایی از اختلال شخصیت منفعل مهاجم و حتی اختلالات سلوک، اختلال پارانوئیدی و نیز اختلالات جنسی، اعتیاد به مواد استنشاقی مثل بنزین و حتی آشغال خوری نیز اشاره کرد.
یکی از نظریه هایی که مکانیزم های زیربنایی و سخت تحول در پدیدآیی رفتارهای ضد اجتماعی را تبیین می کند، نظریه طرحواره های ناسازگار اولیه است(طرحواره یعنی مجموعه ای از اطلاعات پیرامون یک موضوع خاص).
یانگ این مدل را برای تشریح ارتباط والدین و آسیب شناسی ارائه کرده است و اساس نظری آن به برخی مفاهیم و تحقیقات، بر مبنای تئوری دلبستگی قرار دارد و پیشنهاد می شود که یک میانجی بالقوه در روابط والدین و بروز آسیب شناسی فرزندان، ایجاد طرحواره های ناکارآمد اولیه و یا باورهای هسته ای منفی در فرزندان باشد.
همچنین، کودکان عادی به طور معناداری از هوش هیجانی بالاتری نسبت به کودکان پرورشگاهی برخوردارند و روابط عاطفی بهتری را نسبت به کودکان پرورشگاهی تجربه می کنند. ضمن اینکه، نگرش مثبت تری به زندگی نسبت به کودکان پرورشگاهی دارند.
پژوهش هایی در این خصوص انجام گرفته که به این موضوع اشاره داشته اند که طرحواره های ناسازگار در بین پرورشگاهیان مخصوصاً دختران به میزان بالایی شایع است.
پیرو این موضوع، در پژوهشی تحت عنوان «مقایسه طرحواره های شناختی ناسازگار، باورهای غیر منطقی و مهارت های ارتباطی در نوجوانان پرورشگاهی و غیر پرورشگاهی» مولفه های طرحواره های شناختی ناسازگار، باورهای غیر منطقی و مهارت های ارتباطی در دو گروه نوجوان پرورشگاهی و نوجوان عادی مقایسه شده است.
در این مطالعه از روش پژوهشی علی- مقایسه ای استفاده شده که طی آن 116 نوجوان دختر ( 56 نفر نوجوان پرورشگاهی و 60 نفر نوجوان عادی) بین سنین 12 تا 18 سال به روش نمونه گیری در دسترس برای نوجوانان عادی و روش نمونه گیری هدفمند برای نوجوانان فرم کوتاه، پرسشنامه باورهای غیر منطقی جونز و آزمون Young پرورشگاهی انتخاب شدند.
نتایج این مطالعه نشان داد که نوجوانان پرورشگاهی و نوجوانان عادی در ابعاد محرومیت هیجانی، رهاشدگی یا بی ثباتی، بی اعتمادی، بدرفتاری، انزوای اجتماعی، بیگانگی، نقص، شرم، شکست، وابستگی، بی کفایتی، آسیب پذیری با یکدیگر تفاوت معنادارداشتند.
به گونه ای که سطح متغیرهای مذکور با توجه به مقادیر میانگین های ابعاد طرحواره های ناسازگار اولیه در گروه نوجوانان پرورشگاهی از نوجوانان عادی بیشتر بود.
سطوح معناداری همه آزمون ها، بیانگر آن بود که بین دو گروه نوجوانان پرورشگاهی و نوجوانان عادی به احتمال زیاد از لحاظ ابعاد مهارت های ارتباطی تفاوت معناداری وجود نداشت. نوجوانان پرورشگاهی و نوجوانان عادی در همه ابعاد مهارت های ارتباطی به جز خرده مقیاس قاطعیت تفاوت معناداری نشان ندادند.
نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر نشان داد، میان نوجوانان پرورشگاهی و نوجوانان غیر پرورشگاهی در طرحواره های ناسازگار اولیه تفاوت معناداری وجود دارد. در این پژوهش نشان داده شد که به طور معناداری میانگین نمرات طرحواره های ناسازگار اولیه نوجوانان پرورشگاهی بالاتر از نوجوانان غیر پرورشگاهی بود. به عبارت دیگر طرحواره های نوجوانان پرورشگاهی ناسازگارتر از طرحواره های نوجوانان غیر پرورشگاهی بود.
به طور کلی نتایج این پژوهش اهمیت محرومیت کودکان از والدین را در طرحواره های ناسازگار برجسته می سازد و بیان می کند که طرحواره های ناسازگار نوجوانان پرورشگاهی ناکارآمدتر از طرحواره های نوجوانان عادی است. براساس نتایج این پژوهش توجه بیشتر به مراقبت روان شناختی کودکان و نوجوانان پرورشگاهی به خصوص در جنبه های امنیت، اعتماد و اعتماد به نفس می تواند در بهبود طرحواره های ناسازگار آنان موثر باشد. از سوی دیگر نتایج رابطه معناداری بین مهارت های ارتباطی و باورهای غیر منطقی دو گروه نشان ندادند که این امر خود می تواند نشان دهنده محیط مناسب پرورشگاه از نظر آموزشی و رفتار مناسب مراقبان و متخصصان در زمینه ارتباط باشد.
در نهایت به نظر می رسد، هر چند که کارکنان پرورشگاه ها تلاش بی وقفه ای برای رشد اجتماعی این نوجوانان کرده اند، اما، مراقب باثبات در دو سال اول شکل گیری شخصیت کودک همچنان یک ضرورت است.
براساس این پژوهش، فراهم کردن شرایطی مناسب در دوره کودکی جهت ارضای نیازهای اساسی کودکان از جمله دلبستگی ایمن به خصوص برای کودکان پرورشگاهی که از محیط امن و با ثبات خانواده محرومند، برای رشد بهتر و موفقیت و پیشگیری از مشکلات روان شناختی در کودکان پرورشگاهی ضروری است.
پژوهش «مقایسه طرحواره های شناختی ناسازگار، باورهای غیر منطقی و مهارتهای ارتباطی در نوجوانان پرورشگاهی و غیر پرورشگاهی» توسط آناهیتا خدابخشی کولایی، نیلوفر باصری صالحی، رسول روشن چسلی و محمدرضا فلسفی نژاد تدوین و تالیف شده است.