این متن برگرفته از صفحه اینستاگرام مرتضی عبدالوهابی است:
«آقای محسن کریمی مربی فرهنگی امور روستایی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان قم هر روز سوار بر کتابخانه سیار روستایی به دل جاده می زند و به روستاهای بخش مرکزی میرود. به قمرود و قنوات، هم مربی فرهنگی است، هم مربی هنری، هم مربی ادبی، هم راننده، هم نیروی خدماتی و مهم تر از تمام این هم ها، عاشق پیشه ای همه چیز تمام است که بهعشق یارمهربان و بچه ها پا در رکاب خوش رکابش می گذارد و با خورجینی از کتاب به سمت روستاهای قمرود میرود.از کنار کهن قلعهها و امامزادهها و آب انبارهای قدیمی و از میان دشتهای حاصلخیز پوشیده از زمین های گندم و جو و پنبه و باغ های پسته دلتای رودهای قرهسو و قمرود درحاشیه کویر می گذرد. میرود و میرود تا به جایی میرسد که سمت چپش دریاچه حوض سلطان است و سمت راستش دریاچه نمک، به روستاهای دورافتاده و کم جمعیتی می رسد که تا ورامین فاصله ی چندانی ندارند و مردمانش نیمه کوچنشینانی ازعشایر کَلَکو هستند که اصلیتی شیرازی دارند و هرسال بعد از عید گروهی از آنان با گلههای گوسفندان خود کوچ میکنند. گاه در کنارههای جاده در میان درختچههای گز گلههای شتر کَلَکوها را میبیند و صدای سگهای نگهبان گله را میشنود که زیر گنبد کویر زوزه میکشند. آقای کریمی برای بچههای کَلَکو کتاب میبرد. قصه میگوید. شعر میخواند. فیلم پخش میکند.کتابها را دو هفتهای به آنها امانت میدهد. گل سفالگری و آبرنگ و گواش در اختیارشان میگذارد و نقاشیها و کارهای سفالگری شان را میبرد قم تا مربیان کانون ببینند و نظر بدهند. این رفت و آمدها همچنان ادامه دارد و زندگی در حاشیه کویر زیر آفتاب سوزان جاری است...»