شریف واقفی قدیس نبود/فراری دادن شهرام توسط ساواک افسانه است


شریف واقفی قدیس نبود/فراری دادن شهرام توسط ساواک افسانه است

در نشست بررسی کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» بر ارائه تصویری واقعی از شهرام و مجید شریف واقفی در کتاب تاکید شد. در این کتاب مطرح شده که شریف واقفی خود یکی از عوامل تصفیه درون سازمانی بود.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: محمد آسیابانی

نشست نقد و بررسی کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» نوشته احمدرضا کریمی، با حضور نویسنده و همچنین مرتضی جودی در خبرگزاری مهر برگزار شد. این کتاب که یکی از نخستین پژوهش‌های جامع و کامل درباره شخصیت پر رمز و راز تقی شهرام است در بهار امسال با شمارگان هزار نسخه، ۷۰۲ صفحه و بهای ۶۵ هزار تومان توسط موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.

محمدتقی شهرام عامل و اعلام کننده تغییر استراتژی سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین صادر کننده دستور ترور مجید شریف واقفی است. شهرام پس از انقلاب شاخه انشعابی خود از سازمان مجاهدین خلق ایران را بدل به سازمان مجزایی با عنوان «پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» نام نهاد و در دوم مرداد ۱۳۵۹ پس از چند جلسه محاکمه اعدام شد. پس از گذشت چند دهه از فعالیت و اعدام شهرام، هنوز هم ابهامات بسیاری حول این شخصیت وجود دارد و سوالات بسیاری پیرامون فعالیت‌های او مطرح است.

کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» شامل اسناد منتشر نشده درباره وی، با رویکردی نو، تمام ابعاد زندگی تقی شهرام از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق را بررسی می‌کند. این کتاب دربردارنده همه فصول زندگی سیاسی تقی شهرام از بدو عضوگیری به وسیله موسی خیابانی در سال ۱۳۴۸ تا اعدام وی در تابستان ۱۳۵۹ است. تشابه تاکتیک‌ها و ترفندهای شهرام در دهه ۵۰ و مسعود رجوی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ از مباحث برجسته این کتاب است. نویسنده این کتاب خود از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقان) بود و در زمان بازداشت خود پس از پیروزی انقلاب بیش از ۶ ماه را همبند تقی شهرام بود. بخش نخست گزارش این نشست را در ادامه مطالعه کنید.

عمده پژوهش‌ها و کتاب‌هایی که درباره گروه‌ها و سازمان‌های مبارزاتی در پیش از انقلاب کار و منتشر شده در نگاهشان به اسناد باقیمانده از آن سازمان‌ها، معمولا با مشکلاتی مواجه بوده‌اند. بازخوانی اسناد بعضا با نگاه غلطی انجام شده به عنوان مثال اگر عضوی از این سازمان‌ها دستگیر می‌شد و در حین شکنجه و بازجویی اطلاعات سوخته‌ای را لو می‌داد، اسناد این بازجویی‌ها پس از انقلاب به عنوان سند خیانت تلقی می‌شد. بنابراین بسیاری از پژوهش‌های اسنادی پس از انقلاب با اشکال در بازخوانی اسناد انجام شدند؛ اما کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» اینگونه نیست. طبقه بندی و تحلیل اسناد در این کتاب به طریقی علمی انجام شده و پژوهشگر قضاوت نهایی را بر عهده مخاطب گذاشته است. جناب کریمی چگونه به این روش کاری رسیدید و نقدتان به منابع و پژوهش‌های پیشتر منتشر شده چیست؟

کریمی: من کتابی چند جلدی درباره تاریخ سازمان مجاهدین خلق نوشتم که شورای علمی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به دلیل مخالفت آقای سیدحمید روحانی (زیارتی) آن را غیرقابل انتشار تشخیص داد و بایگانی کرد. از دهه ۷۰ تا ابتدای دهه ۸۰ من مشغول نگارش این کتاب بودم، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری هم درگیر این پروژه بود و مصاحبه‌ها را معمولا نیروهای این مرکز انجام می‌دادند. این کتاب مقدمه مفصلی داشت و من در آن به نقد کتاب‌های پیشتر منتشر شده بویژه آثار شخص آقای روحانی پرداخته بودم.

در آن مقدمه من اشاره کرده بودم که در اکثر کتاب‌های تاریخی و خاطرات مربوط به دوران مبارزات که پس از پیروزی انقلاب منتشر شده، اسناد گزینشی دیده و بررسی و منتشر شده‌اند. در برخی منابع نویسندگان خواسته‌اند برای خود سوابق انقلابی درست کنند. خاطرات برخی به همراه اسناد منتشر شده است در صورتی که اینها به دلیل همکاری با ساواک محاکمه نشده بودند. از جمله آنها کتابی بود که اکنون به عنوان نخستین کتاب خاطرات منتشر شده یک شخص پس از پیروزی انقلاب را با خود یدک می‌کشد. در آن خاطرات اشاره شده که وقتی فلان شخص دستگیر شد من را لو داد و سندهایی را هم به زعم خود منتشر کرده است. در صورتی که من هر دوی این اشخاص را می‌شناختم و می‌دانم که این جریان معکوس بود. یعنی ابتدا همین نویسنده خاطرات دستگیر شد و او طرف دیگر را لو داد.

در برخی کتاب‌ها سیدحمید روحانی از اسناد دکتر شریعتی در ساواک سواستفاده‌هایی کرد و یا اینکه اسناد سازمان مجاهدین خلق را تقلیل داده بودند به فحشا و مسائل دیگر.این شخص پس از انقلاب به دلیل برخی روابطی که داشت به دادستانی آمد و کارمند آنجا شد و مسئولیت مصاحبه با هنرمندان دوره طاغوت را به او دادند. او ضمن مصاحبه از اشخاص تعهد می‌گرفت که دیگر گرد لهو لعب نگردند و مثلا همان برخوردی را که با سوسن خواننده شد با هنرمندان برجسته‌ای چون غلامحسین بنان و حسین قوامی هم می‌کرد. برخوردهایش با هنرمندان برجسته بسیار بد بود و با آنها را به طریق زشتی گفت‌وگو می‌کرد. خاطرات او بسیار قطور هم بود و چندین بار منتشر شد.

من در آن مقدمه اشاره به نام کسی نکردم اما اصل اعتراضم به نوع سو استفاده آقای سیدحمید روحانی از اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی بود که ریاست آن را نیز بر عهده داشت. در برخی کتاب‌ها او از اسناد دکتر شریعتی در ساواک سواستفاده‌هایی کرد و یا اینکه اسناد سازمان مجاهدین خلق را تقلیل داده بودند به فحشا و مسائل دیگر. بویژه حساسیت من روی اسناد دکتر شریعتی بود و کاملا جدی مطرح کردم که چرا از بیت المال برای چاپ کتاب و نشریه‌ای استفاده می‌شود که در آن با یک بازخوانی غلط از اسناد اندیشمندی را که نقشی در انقلاب داشته و آیت‌الله العظمی خامنه‌ای و شهید آیت الله بهشتی از او به نیکی یاد کرده‌اند، عامل ساواک معرفی کرده است. حتی در این روند آنها می‌خواستند ریشه کلمه ارشاد را به جریان‌های فراماسونری منتسب کنند.

شریف واقفی قدیس نبود/فراری دادن شهرام توسط ساواک افسانه است

احمدرضا کریمی

آن کتاب بعدها با حذف چیزی قریب به ۱۲۰۰ صفحه و اضافه کردن ۱۵۰ صفحه‌ای که به قلم من نبود توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شد. به عنوان مثال هرمطلبی که اکنون درباره آقای جلال الدین فارسی در کتاب است بعدها به آن اضافه شده. پس از بایگانی کردن این کتاب آقای رسول جعفریان با من تماس گرفت و گفت که من هم اکنون مشغول نگارش کتاب «جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی سیاسی سال‌های ۱۳۲۰–۱۳۵۷» هستم و یکی از منابعم کتاب شماست و من را حلال کنید. ما با هم قراری در موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی گذاشتیم و در آن جلسه او از من چرایی عدم انتشار آن کتاب را پرسید و من هم جریان را گفتم.

تا جایی که می‌دانم در آن تاریخنگاری شما عمده منابع مطالعات ایدئولوژیکی را که سازمان داشت هم خلاصه کرده و آورده بودید مثلا کتاب‌های «اقتصاد به زبان ساده» و «شناخت».

بله در آن کتاب من منابع عمده را که شامل چهار کتاب «شناخت»، «راه انبیا»، «اقتصاد به زبان ساده» و «تکامل» بود خلاصه کرده بودم و منابع و ارجاعات این کتاب‌ها را به صورت دقیق نوشته بودم.

نکته تاریخی هم از این خلاصه کردن و جست‌وجوی پیرامون منابع این کتاب‌ها درآمد؟

بله نکات جالبی استخراج شد. به عنوان مثال در این کتاب برای نخستین بار ثابت شد که نه حرف تقی شهرام درست که می‌گوید اصطلاح «دینامیک» را به خاطر محافظه کاری مذهبی و عدم طرح مفهوم «دیالکتیک» ابداع کردند تا آنهایی که می‌گویند این اصطلاح به خاطر گول زدن مردم جعل شده است. اصطلاح دینامیک را آقای انور خامه‌ای در کتابی که در سال ۱۳۲۵ به عنوان کتاب آموزشی حزب توده منتشر کرد از دو شیوه دینامیک و ایستا در جوامع نام برد. این دینامیک از آنجا اقتباس شده است.

اکنون که با گذشت زمان بسیاری از خط قرمزها تغییر کرده‌اند چرا این کتاب به صورت کامل منتشر نمی‌شود؟

شاید روزی این کتاب را در اینترنت منتشر کردم. در بخش معاونت اسناد و کتابخانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی آقای محمدحسن روزی طلب که یکی از بهترین مدیرانی است که با او کار کرده‌ام، قرار بود منتشرش کنند اما به دلیل آنکه دوست نداشتند با موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چالش بربخورند از انتشار آن صرفه نظر کردند. علت انتشار این کتاب در موسسه نیز این بود که آقای جعفریان در آن قرار ملاقات پیشنهاد داد حال که مرکز اسناد از خیر انتشار این کتاب گذشته و برای اینکه زحمت‌های شما هدر نرود این اثر را موسسه مطالعات منتشر کند و حالاچند فصل هم از آن حذف کند. به هر حال آنها کتاب را چاپ کردند و جالب اینجاست که به عنوان کتاب سال هم انتخاب شد و من نزدیک به ۶ ماه مدام هر روز جواب تلفن می‌دادم که مثلا در فلان قسمت کتاب منظورم چه بوده است؟

فراموش نکنیم که این کتاب را کسی نوشته که با سه شخصیت مهم مستقیما گفت‌وگو کرده: وحید افراخته، خلیلی دزفولی و ناصر جوهری. کریمی به تفصیل با این سه شخصیت درباره مرکزیت سازمان بین سال‌های ۵۲ تا ۵۴ گفت‌وگو کرده است و این به درک حقایق پیرامون رخدادی که اسم آن را تحول ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق گذاشته‌اند، کمک می‌کند.عجیب آنکه یک مراسم رونمایی نیز برای این کتاب گرفتند و یکی از سخنرانان آن مراسم اتفاقا از کسانی بود که پس از انقلاب خاطراتی برای خود دست و پا کرد و انتشار داد. او در آن سخنرانی گفت که باید سعی کنیم که کتاب‌هایی از این دست منتشر شود نه اینکه حرف‌های کسانی چون وحید افراخته و احمدرضا کریمی مورد ملاک قرار گیرد. بنده خدا نمی‌دانست که کتاب را در اصل من نوشته‌ام و هیچکس هم این نکته را به او گوشزد نکرد. خلاصه اینکه من در آن کتاب نیز هیچگاه از اسناد سواستفاده نکردم.

یک ویژگی دیگر کتاب در حافظه تاریخی پژوهشگر نیز هست. آقای کریمی در مدتی که همبند تقی شهرام بود روایت‌های دقیقی را به حافظه سپرده و به این کتاب منتقل کرده است و بازهم مخاطب در این روایت، داوری نویسنده را نمی‌بیند.

مرتضی جودی: کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» یکی از متقن‌ترین پژوهش‌هایی است که در عمر خود درباره تاریخ معاصر مطالعه کرده‌ام. موضوع این کتاب شخصیت جنجالی تقی شهرام است و در پیرامون او نوشتن شجاعت بسیاری می‌خواهد. یکی از چالش برانگیزترین مواردی که در تاریخچه سازمان وجود دارد موضوع تقی شهرام است و هنوز هم ابهامات بسیاری پیرامون او وجود دارد.

ویژگی اصلی کار پژوهشی باید این باشد که پژوهشگر بدون هیچگونه پیشداوری، قضاوت و حب و بغضی بتواند وارد موضوع شود. نویسنده در این کتاب ورودش به متن حوادث و رخدادها خاص است و شما در کل کتاب هیچ نشانه‌ای مبنی بر حب و بغض پژوهشگر پیدا نمی‌کنید. کتاب به نظر من دو ویژگی عمده دارد: نخستین ویژگی وفاداری محضی نویسنده به رخدادها با اتکا به حافظه باورنکردنی‌اش است. اگر این حافظه نبود او حتی نمی‌توانست اسناد مرتبط با این موضوع را جمع آوری کرده و واکاوی کند. این حافظه به نویسنده کمک کرده تا به بررسی اسناد بپردازد. حتی این حافظه از نقل مواردی که ممکن است به ضرر نویسنده تمام شود هم خودداری نکرده است. به عنوان مثال نویسنده داوری تقی شهرام درباره خودش در زمان بازداشت را نیز آورده است. در آن دوران تقی شهرام تصورش این بود که احمدرضا کریمی عامل سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی است و آنها برای تخلیه اطلاعاتی‌اش، کریمی را به زندان او فرستاده‌اند. این باور نیز اینجا ناشی شد که کریمی در آن ۶ ماه و نیمی که همبند شهرام بود همه رخدادهای پیرامون سازمان را با جزییات می‌دانست و تقی شهرام که تاکنون کریمی را ندیده بود باور نمی‌کرد که او بدون دسترسی به اسناد بتواند به این وقایع اشاره کند.

ویژگی دیگر در این است که نویسنده تلاش طاقت فرسایی کرده تا واقعیت را از مسیرهای مختلفی بیرون بکشد. تکیه او در این کتاب صرفا به اسناد نیست. او حتی تمام یادداشت‌های جزیی شخصیت‌های مرتبط با وقایع و اعضای سازمان را هم دیده و بررسی کرده است. این یادداشت‌ها چه موافق چه مخالف در کتاب درج شده که به ما در درک حقیقی رخدادها کمک می‌کند. نقل قول‌هایی که از اعضای سازمان در این کتاب وجود دارد نقل قول‌هایی است که می‌توان برای آنها مویدهایی پیدا کرد. تمامی این موارد به ما کمک کرده تا در این کتاب برای نخستین بار شرح زندگی و تحرکات شخصی به اسم تقی شهرام مواجه باشیم.

همچنین فراموش نکنیم که این کتاب را کسی نوشته که با سه شخصیت مهم مستقیما گفت‌وگو کرده: وحید افراخته، خلیلی دزفولی و ناصر جوهری. کریمی به تفصیل با این سه شخصیت درباره مرکزیت سازمان بین سال‌های ۵۲ تا ۵۴ گفت‌وگو کرده است و این به درک حقایق پیرامون رخدادی که اسم آن را تحول ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق گذاشته‌اند، کمک می‌کند.

پس از انقلاب از مجید شریف واقفی یک قدیس ساخته شد. در این کتاب با تکیه به مجموعه اسناد، خاطرات، یادداشت‌ها و... چهره‌ای از مجید شریف واقفی ارائه شده که برای ما ناآشنا و جدید است. گویی یک مجید شریف واقفی جدید جایگزین قبلی شده و فاصله‌اش با آنکسی که ما می‌شناسیم بسیار زیاد است.تحولات و تغییر ایدئولوژیک سازمان بسیار عجیب بود و سال‌های بحرانی سازمان را دربر می‌گرفت. پس از ضربه سال ۵۰ ساواک بزرگترین تحول سازمان همین تغییر ایدئولوژی است. نویسنده هم کسی است که با ۶ ماه و نیم با تقی شهرام زندگی کرده است. هرچند که شهرام ابتدا گارد داشته نسبت به کریمی اما بعدها وقتی او را شناخت و فهمید که کیست بازتر با او حرف زد و کریمی توانست از زبان تقی شهرام بسیاری از حقایق را بازگو کند. چرا می‌گویم حقایق؟ چون حرف‌هایی که شهرام به کریمی زده در بازجویی یا در دادگاه نبوده است. شهرام فقط یکبار در دادگاه خود شرکت کرده و بعد صلاحیت دادگاه را زیر سوال برد و باقی جلسات دادگاه بدون حضور او تشکیل شد. این مطالب شهرام را نویسنده به مدد حافظه عجیبش اکنون به ما منتقل کرده است. او پیشتر برخوردی با شهرام نداشته و در دوران بازداشتش پس از انقلاب این فرصت تاریخی را به دست می‌آورد. یکی دیگر از نقاط قوت کتاب درج کامل متن گفت‌وگویی است که پیشتر نویسنده با نشریه نسیم بیداری داشت. نویسنده در آن گفت‌وگو به صراحت درباره شهرام صحبت کرده است.

یکی دیگر از ویژگی‌های این کتاب بیان برخی از نکات جدید پیرامون شخصیت شهید مجید شریف واقفی است. پیشتر این شخصیت در ساحتی اساطیری مطرح معرفی شده بود، اما این کتاب اتفاقا وجه زمینی شریف واقفی را مدنظر قرار داده است. ما با این کتاب متوجه می‌شویم که شریف واقفی خود عامل یکی از نخستین تصفیه‌های درون سازمانی یعنی مساله ترور جواد سعیدی در دوران رهبری تقی شهرام بود و بعد خود نیز قربانی این تصفیه‌ها شد. البته برای این ویژگی باید به ناشر کتاب یعنی مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز احسنت گفت که مشی انتشار تاریخ واقعی از رخدادهای معاصر را مدنظر قرار داده است.

کریمی: پیش از کتاب من، کتاب دیگری نیز توسط مرکز اسناد به قلم مظفر مهرآبادی نوشته شد که آن هم اثر تحقیقی خوبی است. من هم در آن کتاب همکاری داشتم. در آنجا من در رد نسبت‌هایی که به تقی شهرام در زمینه ارتباط با ساواک و سیا می‌دهند، قلم زدم. یعنی برای نخستین بار در آن کتاب مباحث جدیدی پیرامون برخی رخدادهای تاریخ معاصر از جمله تقی شهرام مطرح شد.

جودی: بحث پیرامون شخصیت مجید شریف واقفی هم یکی از نقاط برجسته این کتاب است و نشان می‌دهد که پژوهشگر تا چه میزان بی‌طرفانه و به رغم فضای متفاوت پیرامون این شخصیت مطالب خود را ارائه کرده است. کریمی در یک اثر پژوهشی مکتوب که قابل استناد و ارائه است درباره شخصیتی که اکنون در زمره خط قرمزها شده و نمی‌توان درباره‌اش حرف زد، قلم زده و نظریات متفاوتی را ارائه داده است.

موضوع ترور شریف واقفی نخستین قتل سازمان نبوده است. پیشتر یک عضو دیگری بود که اطلاعات زیادی داشت اما بریده بود و قصد داشت خود را به ساواک معرفی کند و چون این معرفی ممکن بود به سازمان ضربه زیادی وارد کند بنابراین آن شخص باید کشته می‌شد و شریف واقفی نیز در این حذف دست داشته است.پس از انقلاب از مجید شریف واقفی یک قدیس ساخته شد. در این کتاب با تکیه به مجموعه اسناد، خاطرات، یادداشت‌ها و... چهره‌ای از مجید شریف واقفی ارائه شده که برای ما ناآشنا و جدید است. گویی یک مجید شریف واقفی جدید جایگزین قبلی شده و فاصله‌اش با آنکسی که ما می‌شناسیم بسیار زیاد است. در ارائه چهره شریف واقفی هیچ از دل این کتاب بیرون نمی‌آید که او مسلمان باقی ماند یا مارکسیست شد. چرا؟ چون از دل این کتاب این نکته استخراج می‌شود که تضاد اصلی بین شریف واقفی و تقی شهرام مسائل تشکیلاتی بوده است و در این دعوای تشکیلاتی است که شریف واقفی شروع به یارگیری و جدا شدن از تشکیلات و برداشتن امکانات می‌کند. اما نویسنده به خوبی این نکته را نشان داده که شریف واقفی در هنگام یارگیری تمام تلاش خود را به کار برد تا بچه مسلمان‌ها و مذهبی‌های تشکیلات را پیرامون خود جمع کند نه مارکسیست شده‌ها را. پس شاید بتوان از این روند این نکته را دریافت که مجید همچنان مسلمان باقی مانده بود و خوبی آن این است که مخاطب خود این نکته را برداشت می‌کند بدون آنکه درگیر پیشداوری نویسنده شود.

با این اوصاف نویسنده توانست یک داوری پیشینی را با این پژوهش خود زیر سوال ببرد. او با اشاره به این نکته موضوع ترور شریف واقفی نخستین قتل سازمان نبوده است. پیشتر یک عضو دیگری بود که اطلاعات زیادی داشت اما بریده بود و قصد داشت خود را به ساواک معرفی کند و چون این معرفی ممکن بود به سازمان ضربه زیادی وارد کند بنابراین آن شخص باید کشته می‌شد و شریف واقفی نیز در این حذف دست داشته است. به عبارتی او قربانی توطئه‌ای می‌شود که خود پیشتر مشابه آن را اجرا کرده بود.

کریمی: این جریان تصفیه درون سازمانی را خود شریف واقفی به عنوان یکی از ارزش‌های سازمان پذیرفته بوده است.

شریف واقفی قدیس نبود/فراری دادن شهرام توسط ساواک افسانه است

مرتضی جودی

جودی: ما در این کتاب می‌توانیم تصویری واقعی از مجید شریف واقفی به دست آوریم. او قطعا آن قدیسی که امروزه تصویر شده نبود. البته تصور فعلی از این شخصیت بیشتر به خاطر مظلومیتش و نحوه ترور دلخراشش بود. نکته بعدی این است که پژوهشگر با شجاعت تمام در دل اسناد و دل واقعه رفته و هاله‌هایی را که روی واقعیت را پوشانده بودند به کناری زده است.

کریمی: البته باید به خاطر این ویژگی‌ها از آقای روزی طلب تشکر کرد که پای بسیاری از مسائل ایستاد. ما درباره خاطرات فاطمه فرتوک زاده هم بسیار مشکل داشتیم. دخترهای او و برادرش به مرکز اسناد آمده و خاطرات برادر او نیز پیشتر توسط مرکز منتشر شده بود. آنها مسائلی را درباره فاطمه فرتوک زاده مطرح می‌کردند که به نظر من خاط اندیشی بود. اما مستندات ما چیزهایی نبود که بتوان در آن شک و شبهه‌ای وارد کرد.

در زمان ضربه به گروه پیکار همه کسانی که در جریان ماجرا بوده و با فاطمه فرتوک زاده همخانه بودند بازداشت شدند و مرکزیت پیکار دستگیر شد و همه حتی کوچکترین جزییات را نیز گفتند. بهجت مهرآبادی آدم کوچکی نبود که همه جزییات را گفت. حتی احمد احمد، همسر فاطمه فرتوک زاده که از انتشار کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» هم ناراحت شد خودش می‌گوید که در قرار ملاقاتی با فاطمه داشت، فاطمه گفت که تو خرده بورژوا هستی و مارکسیست شده‌ام و دیگر آن زن سابق نیستم. احمد می‌گوید که این حرفها در کلاس فاطمه نبود و او سواد چندانی نداشت.

استعداد فاطمه فرتوک زده در ایجاد ارتباط با مردم بسیار بالا بود. او از زمانی که وارد تشکیلات شد دیگر اعضای سازمان برای پیدا کردن خانه به بنگاه‌های معاملات ملکی مراجعه نکردند۷ چرا که خود فرتوک زاده مستقیما به در خانه‌های می‌رفت و با روش‌هایی مخصوص به خود با صاحب خانه مشغول صحبت شده و می‌توانست خانه را اجاره کند. چون تیپی مردمی بود برای مرکزیت افتخاری به شمار می‌رفت و می‌توانستند به چریک‌های فدایی خلق فخر بفروشند که شما چنین عنصری را در حاشیه مرکزیت ندارید.

جودی: تصویری که از شهرام در این کتاب ارائه شده کاملا واقعی و غیرمتعارف است. تقی شهرامی که ما تاکنون می‌شناختیم با شخصیت ارائه شده در این کتاب کاملا متفاوت است. این موفقیت یک پژوهشگر است که با واکاوی اسناد و با رفتن در دل رخدادها بتواند چنین تصویری بدهد. به عنوان مثال در مورد فرار تقی شهرام از زندان برخی افسانه ساخته‌اند. برخی نیز از آن طرف بام افتاده و این فرار را طراحی ساواک دانسته‌اند. به دلیل آن نگاه منفی که نسبت به تقی شهرام وجود دارد و بحث مارکسیست شدنش و آن قتل‌ها، این نکته مطرح شد که شاید فرار او کار خود ساواک باشد. چرا باید ما بپذیریم که ساواک با طراحی خود شهرام را از زندان با آن برداشتن آن همه ادوات نظامی و اسلحه فراری می‌دهد و بعد شهرام بیاید با آن سلاح‌ها ترورهایی چون ترور آن سه دیپلمات آمریکایی را انجام دهد. بنابراین می‌توان گفت که واقعیت در کتاب موج می‌زند.


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: محمد آسیابانی

نشست نقد و بررسی کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» نوشته احمدرضا کریمی، با حضور نویسنده و همچنین مرتضی جودی در خبرگزاری مهر برگزار شد. این کتاب که یکی از نخستین پژوهش‌های جامع و کامل درباره شخصیت پر رمز و راز تقی شهرام است در بهار امسال با شمارگان هزار نسخه، ۷۰۲ صفحه و بهای ۶۵ هزار تومان توسط موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.

محمدتقی شهرام عامل و اعلام کننده تغییر استراتژی سازمان مجاهدین خلق ایران و همچنین صادر کننده دستور ترور مجید شریف واقفی است. شهرام پس از انقلاب شاخه انشعابی خود از سازمان مجاهدین خلق ایران را بدل به سازمان مجزایی با عنوان «پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» نام نهاد و در دوم مرداد ۱۳۵۹ پس از چند جلسه محاکمه اعدام شد. پس از گذشت چند دهه از فعالیت و اعدام شهرام، هنوز هم ابهامات بسیاری حول این شخصیت وجود دارد و سوالات بسیاری پیرامون فعالیت‌های او مطرح است.

کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» شامل اسناد منتشر نشده درباره وی، با رویکردی نو، تمام ابعاد زندگی تقی شهرام از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق را بررسی می‌کند. این کتاب دربردارنده همه فصول زندگی سیاسی تقی شهرام از بدو عضوگیری به وسیله موسی خیابانی در سال ۱۳۴۸ تا اعدام وی در تابستان ۱۳۵۹ است. تشابه تاکتیک‌ها و ترفندهای شهرام در دهه ۵۰ و مسعود رجوی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ از مباحث برجسته این کتاب است. نویسنده این کتاب خود از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقان) بود و در زمان بازداشت خود پس از پیروزی انقلاب بیش از ۶ ماه را همبند تقی شهرام بود. بخش نخست گزارش این نشست را در ادامه مطالعه کنید.

عمده پژوهش‌ها و کتاب‌هایی که درباره گروه‌ها و سازمان‌های مبارزاتی در پیش از انقلاب کار و منتشر شده در نگاهشان به اسناد باقیمانده از آن سازمان‌ها، معمولا با مشکلاتی مواجه بوده‌اند. بازخوانی اسناد بعضا با نگاه غلطی انجام شده به عنوان مثال اگر عضوی از این سازمان‌ها دستگیر می‌شد و در حین شکنجه و بازجویی اطلاعات سوخته‌ای را لو می‌داد، اسناد این بازجویی‌ها پس از انقلاب به عنوان سند خیانت تلقی می‌شد. بنابراین بسیاری از پژوهش‌های اسنادی پس از انقلاب با اشکال در بازخوانی اسناد انجام شدند؛ اما کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» اینگونه نیست. طبقه بندی و تحلیل اسناد در این کتاب به طریقی علمی انجام شده و پژوهشگر قضاوت نهایی را بر عهده مخاطب گذاشته است. جناب کریمی چگونه به این روش کاری رسیدید و نقدتان به منابع و پژوهش‌های پیشتر منتشر شده چیست؟

کریمی: من کتابی چند جلدی درباره تاریخ سازمان مجاهدین خلق نوشتم که شورای علمی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به دلیل مخالفت آقای سیدحمید روحانی (زیارتی) آن را غیرقابل انتشار تشخیص داد و بایگانی کرد. از دهه ۷۰ تا ابتدای دهه ۸۰ من مشغول نگارش این کتاب بودم، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری هم درگیر این پروژه بود و مصاحبه‌ها را معمولا نیروهای این مرکز انجام می‌دادند. این کتاب مقدمه مفصلی داشت و من در آن به نقد کتاب‌های پیشتر منتشر شده بویژه آثار شخص آقای روحانی پرداخته بودم.

در آن مقدمه من اشاره کرده بودم که در اکثر کتاب‌های تاریخی و خاطرات مربوط به دوران مبارزات که پس از پیروزی انقلاب منتشر شده، اسناد گزینشی دیده و بررسی و منتشر شده‌اند. در برخی منابع نویسندگان خواسته‌اند برای خود سوابق انقلابی درست کنند. خاطرات برخی به همراه اسناد منتشر شده است در صورتی که اینها به دلیل همکاری با ساواک محاکمه نشده بودند. از جمله آنها کتابی بود که اکنون به عنوان نخستین کتاب خاطرات منتشر شده یک شخص پس از پیروزی انقلاب را با خود یدک می‌کشد. در آن خاطرات اشاره شده که وقتی فلان شخص دستگیر شد من را لو داد و سندهایی را هم به زعم خود منتشر کرده است. در صورتی که من هر دوی این اشخاص را می‌شناختم و می‌دانم که این جریان معکوس بود. یعنی ابتدا همین نویسنده خاطرات دستگیر شد و او طرف دیگر را لو داد.

در برخی کتاب‌ها سیدحمید روحانی از اسناد دکتر شریعتی در ساواک سواستفاده‌هایی کرد و یا اینکه اسناد سازمان مجاهدین خلق را تقلیل داده بودند به فحشا و مسائل دیگر.این شخص پس از انقلاب به دلیل برخی روابطی که داشت به دادستانی آمد و کارمند آنجا شد و مسئولیت مصاحبه با هنرمندان دوره طاغوت را به او دادند. او ضمن مصاحبه از اشخاص تعهد می‌گرفت که دیگر گرد لهو لعب نگردند و مثلا همان برخوردی را که با سوسن خواننده شد با هنرمندان برجسته‌ای چون غلامحسین بنان و حسین قوامی هم می‌کرد. برخوردهایش با هنرمندان برجسته بسیار بد بود و با آنها را به طریق زشتی گفت‌وگو می‌کرد. خاطرات او بسیار قطور هم بود و چندین بار منتشر شد.

من در آن مقدمه اشاره به نام کسی نکردم اما اصل اعتراضم به نوع سو استفاده آقای سیدحمید روحانی از اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی بود که ریاست آن را نیز بر عهده داشت. در برخی کتاب‌ها او از اسناد دکتر شریعتی در ساواک سواستفاده‌هایی کرد و یا اینکه اسناد سازمان مجاهدین خلق را تقلیل داده بودند به فحشا و مسائل دیگر. بویژه حساسیت من روی اسناد دکتر شریعتی بود و کاملا جدی مطرح کردم که چرا از بیت المال برای چاپ کتاب و نشریه‌ای استفاده می‌شود که در آن با یک بازخوانی غلط از اسناد اندیشمندی را که نقشی در انقلاب داشته و آیت‌الله العظمی خامنه‌ای و شهید آیت الله بهشتی از او به نیکی یاد کرده‌اند، عامل ساواک معرفی کرده است. حتی در این روند آنها می‌خواستند ریشه کلمه ارشاد را به جریان‌های فراماسونری منتسب کنند.

شریف واقفی قدیس نبود/فراری دادن شهرام توسط ساواک افسانه است

احمدرضا کریمی

آن کتاب بعدها با حذف چیزی قریب به ۱۲۰۰ صفحه و اضافه کردن ۱۵۰ صفحه‌ای که به قلم من نبود توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شد. به عنوان مثال هرمطلبی که اکنون درباره آقای جلال الدین فارسی در کتاب است بعدها به آن اضافه شده. پس از بایگانی کردن این کتاب آقای رسول جعفریان با من تماس گرفت و گفت که من هم اکنون مشغول نگارش کتاب «جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی سیاسی سال‌های ۱۳۲۰–۱۳۵۷» هستم و یکی از منابعم کتاب شماست و من را حلال کنید. ما با هم قراری در موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی گذاشتیم و در آن جلسه او از من چرایی عدم انتشار آن کتاب را پرسید و من هم جریان را گفتم.

تا جایی که می‌دانم در آن تاریخنگاری شما عمده منابع مطالعات ایدئولوژیکی را که سازمان داشت هم خلاصه کرده و آورده بودید مثلا کتاب‌های «اقتصاد به زبان ساده» و «شناخت».

بله در آن کتاب من منابع عمده را که شامل چهار کتاب «شناخت»، «راه انبیا»، «اقتصاد به زبان ساده» و «تکامل» بود خلاصه کرده بودم و منابع و ارجاعات این کتاب‌ها را به صورت دقیق نوشته بودم.

نکته تاریخی هم از این خلاصه کردن و جست‌وجوی پیرامون منابع این کتاب‌ها درآمد؟

بله نکات جالبی استخراج شد. به عنوان مثال در این کتاب برای نخستین بار ثابت شد که نه حرف تقی شهرام درست که می‌گوید اصطلاح «دینامیک» را به خاطر محافظه کاری مذهبی و عدم طرح مفهوم «دیالکتیک» ابداع کردند تا آنهایی که می‌گویند این اصطلاح به خاطر گول زدن مردم جعل شده است. اصطلاح دینامیک را آقای انور خامه‌ای در کتابی که در سال ۱۳۲۵ به عنوان کتاب آموزشی حزب توده منتشر کرد از دو شیوه دینامیک و ایستا در جوامع نام برد. این دینامیک از آنجا اقتباس شده است.

اکنون که با گذشت زمان بسیاری از خط قرمزها تغییر کرده‌اند چرا این کتاب به صورت کامل منتشر نمی‌شود؟

شاید روزی این کتاب را در اینترنت منتشر کردم. در بخش معاونت اسناد و کتابخانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی آقای محمدحسن روزی طلب که یکی از بهترین مدیرانی است که با او کار کرده‌ام، قرار بود منتشرش کنند اما به دلیل آنکه دوست نداشتند با موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چالش بربخورند از انتشار آن صرفه نظر کردند. علت انتشار این کتاب در موسسه نیز این بود که آقای جعفریان در آن قرار ملاقات پیشنهاد داد حال که مرکز اسناد از خیر انتشار این کتاب گذشته و برای اینکه زحمت‌های شما هدر نرود این اثر را موسسه مطالعات منتشر کند و حالاچند فصل هم از آن حذف کند. به هر حال آنها کتاب را چاپ کردند و جالب اینجاست که به عنوان کتاب سال هم انتخاب شد و من نزدیک به ۶ ماه مدام هر روز جواب تلفن می‌دادم که مثلا در فلان قسمت کتاب منظورم چه بوده است؟

فراموش نکنیم که این کتاب را کسی نوشته که با سه شخصیت مهم مستقیما گفت‌وگو کرده: وحید افراخته، خلیلی دزفولی و ناصر جوهری. کریمی به تفصیل با این سه شخصیت درباره مرکزیت سازمان بین سال‌های ۵۲ تا ۵۴ گفت‌وگو کرده است و این به درک حقایق پیرامون رخدادی که اسم آن را تحول ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق گذاشته‌اند، کمک می‌کند.عجیب آنکه یک مراسم رونمایی نیز برای این کتاب گرفتند و یکی از سخنرانان آن مراسم اتفاقا از کسانی بود که پس از انقلاب خاطراتی برای خود دست و پا کرد و انتشار داد. او در آن سخنرانی گفت که باید سعی کنیم که کتاب‌هایی از این دست منتشر شود نه اینکه حرف‌های کسانی چون وحید افراخته و احمدرضا کریمی مورد ملاک قرار گیرد. بنده خدا نمی‌دانست که کتاب را در اصل من نوشته‌ام و هیچکس هم این نکته را به او گوشزد نکرد. خلاصه اینکه من در آن کتاب نیز هیچگاه از اسناد سواستفاده نکردم.

یک ویژگی دیگر کتاب در حافظه تاریخی پژوهشگر نیز هست. آقای کریمی در مدتی که همبند تقی شهرام بود روایت‌های دقیقی را به حافظه سپرده و به این کتاب منتقل کرده است و بازهم مخاطب در این روایت، داوری نویسنده را نمی‌بیند.

مرتضی جودی: کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» یکی از متقن‌ترین پژوهش‌هایی است که در عمر خود درباره تاریخ معاصر مطالعه کرده‌ام. موضوع این کتاب شخصیت جنجالی تقی شهرام است و در پیرامون او نوشتن شجاعت بسیاری می‌خواهد. یکی از چالش برانگیزترین مواردی که در تاریخچه سازمان وجود دارد موضوع تقی شهرام است و هنوز هم ابهامات بسیاری پیرامون او وجود دارد.

ویژگی اصلی کار پژوهشی باید این باشد که پژوهشگر بدون هیچگونه پیشداوری، قضاوت و حب و بغضی بتواند وارد موضوع شود. نویسنده در این کتاب ورودش به متن حوادث و رخدادها خاص است و شما در کل کتاب هیچ نشانه‌ای مبنی بر حب و بغض پژوهشگر پیدا نمی‌کنید. کتاب به نظر من دو ویژگی عمده دارد: نخستین ویژگی وفاداری محضی نویسنده به رخدادها با اتکا به حافظه باورنکردنی‌اش است. اگر این حافظه نبود او حتی نمی‌توانست اسناد مرتبط با این موضوع را جمع آوری کرده و واکاوی کند. این حافظه به نویسنده کمک کرده تا به بررسی اسناد بپردازد. حتی این حافظه از نقل مواردی که ممکن است به ضرر نویسنده تمام شود هم خودداری نکرده است. به عنوان مثال نویسنده داوری تقی شهرام درباره خودش در زمان بازداشت را نیز آورده است. در آن دوران تقی شهرام تصورش این بود که احمدرضا کریمی عامل سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی است و آنها برای تخلیه اطلاعاتی‌اش، کریمی را به زندان او فرستاده‌اند. این باور نیز اینجا ناشی شد که کریمی در آن ۶ ماه و نیمی که همبند شهرام بود همه رخدادهای پیرامون سازمان را با جزییات می‌دانست و تقی شهرام که تاکنون کریمی را ندیده بود باور نمی‌کرد که او بدون دسترسی به اسناد بتواند به این وقایع اشاره کند.

ویژگی دیگر در این است که نویسنده تلاش طاقت فرسایی کرده تا واقعیت را از مسیرهای مختلفی بیرون بکشد. تکیه او در این کتاب صرفا به اسناد نیست. او حتی تمام یادداشت‌های جزیی شخصیت‌های مرتبط با وقایع و اعضای سازمان را هم دیده و بررسی کرده است. این یادداشت‌ها چه موافق چه مخالف در کتاب درج شده که به ما در درک حقیقی رخدادها کمک می‌کند. نقل قول‌هایی که از اعضای سازمان در این کتاب وجود دارد نقل قول‌هایی است که می‌توان برای آنها مویدهایی پیدا کرد. تمامی این موارد به ما کمک کرده تا در این کتاب برای نخستین بار شرح زندگی و تحرکات شخصی به اسم تقی شهرام مواجه باشیم.

همچنین فراموش نکنیم که این کتاب را کسی نوشته که با سه شخصیت مهم مستقیما گفت‌وگو کرده: وحید افراخته، خلیلی دزفولی و ناصر جوهری. کریمی به تفصیل با این سه شخصیت درباره مرکزیت سازمان بین سال‌های ۵۲ تا ۵۴ گفت‌وگو کرده است و این به درک حقایق پیرامون رخدادی که اسم آن را تحول ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق گذاشته‌اند، کمک می‌کند.

پس از انقلاب از مجید شریف واقفی یک قدیس ساخته شد. در این کتاب با تکیه به مجموعه اسناد، خاطرات، یادداشت‌ها و... چهره‌ای از مجید شریف واقفی ارائه شده که برای ما ناآشنا و جدید است. گویی یک مجید شریف واقفی جدید جایگزین قبلی شده و فاصله‌اش با آنکسی که ما می‌شناسیم بسیار زیاد است.تحولات و تغییر ایدئولوژیک سازمان بسیار عجیب بود و سال‌های بحرانی سازمان را دربر می‌گرفت. پس از ضربه سال ۵۰ ساواک بزرگترین تحول سازمان همین تغییر ایدئولوژی است. نویسنده هم کسی است که با ۶ ماه و نیم با تقی شهرام زندگی کرده است. هرچند که شهرام ابتدا گارد داشته نسبت به کریمی اما بعدها وقتی او را شناخت و فهمید که کیست بازتر با او حرف زد و کریمی توانست از زبان تقی شهرام بسیاری از حقایق را بازگو کند. چرا می‌گویم حقایق؟ چون حرف‌هایی که شهرام به کریمی زده در بازجویی یا در دادگاه نبوده است. شهرام فقط یکبار در دادگاه خود شرکت کرده و بعد صلاحیت دادگاه را زیر سوال برد و باقی جلسات دادگاه بدون حضور او تشکیل شد. این مطالب شهرام را نویسنده به مدد حافظه عجیبش اکنون به ما منتقل کرده است. او پیشتر برخوردی با شهرام نداشته و در دوران بازداشتش پس از انقلاب این فرصت تاریخی را به دست می‌آورد. یکی دیگر از نقاط قوت کتاب درج کامل متن گفت‌وگویی است که پیشتر نویسنده با نشریه نسیم بیداری داشت. نویسنده در آن گفت‌وگو به صراحت درباره شهرام صحبت کرده است.

یکی دیگر از ویژگی‌های این کتاب بیان برخی از نکات جدید پیرامون شخصیت شهید مجید شریف واقفی است. پیشتر این شخصیت در ساحتی اساطیری مطرح معرفی شده بود، اما این کتاب اتفاقا وجه زمینی شریف واقفی را مدنظر قرار داده است. ما با این کتاب متوجه می‌شویم که شریف واقفی خود عامل یکی از نخستین تصفیه‌های درون سازمانی یعنی مساله ترور جواد سعیدی در دوران رهبری تقی شهرام بود و بعد خود نیز قربانی این تصفیه‌ها شد. البته برای این ویژگی باید به ناشر کتاب یعنی مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز احسنت گفت که مشی انتشار تاریخ واقعی از رخدادهای معاصر را مدنظر قرار داده است.

کریمی: پیش از کتاب من، کتاب دیگری نیز توسط مرکز اسناد به قلم مظفر مهرآبادی نوشته شد که آن هم اثر تحقیقی خوبی است. من هم در آن کتاب همکاری داشتم. در آنجا من در رد نسبت‌هایی که به تقی شهرام در زمینه ارتباط با ساواک و سیا می‌دهند، قلم زدم. یعنی برای نخستین بار در آن کتاب مباحث جدیدی پیرامون برخی رخدادهای تاریخ معاصر از جمله تقی شهرام مطرح شد.

جودی: بحث پیرامون شخصیت مجید شریف واقفی هم یکی از نقاط برجسته این کتاب است و نشان می‌دهد که پژوهشگر تا چه میزان بی‌طرفانه و به رغم فضای متفاوت پیرامون این شخصیت مطالب خود را ارائه کرده است. کریمی در یک اثر پژوهشی مکتوب که قابل استناد و ارائه است درباره شخصیتی که اکنون در زمره خط قرمزها شده و نمی‌توان درباره‌اش حرف زد، قلم زده و نظریات متفاوتی را ارائه داده است.

موضوع ترور شریف واقفی نخستین قتل سازمان نبوده است. پیشتر یک عضو دیگری بود که اطلاعات زیادی داشت اما بریده بود و قصد داشت خود را به ساواک معرفی کند و چون این معرفی ممکن بود به سازمان ضربه زیادی وارد کند بنابراین آن شخص باید کشته می‌شد و شریف واقفی نیز در این حذف دست داشته است.پس از انقلاب از مجید شریف واقفی یک قدیس ساخته شد. در این کتاب با تکیه به مجموعه اسناد، خاطرات، یادداشت‌ها و... چهره‌ای از مجید شریف واقفی ارائه شده که برای ما ناآشنا و جدید است. گویی یک مجید شریف واقفی جدید جایگزین قبلی شده و فاصله‌اش با آنکسی که ما می‌شناسیم بسیار زیاد است. در ارائه چهره شریف واقفی هیچ از دل این کتاب بیرون نمی‌آید که او مسلمان باقی ماند یا مارکسیست شد. چرا؟ چون از دل این کتاب این نکته استخراج می‌شود که تضاد اصلی بین شریف واقفی و تقی شهرام مسائل تشکیلاتی بوده است و در این دعوای تشکیلاتی است که شریف واقفی شروع به یارگیری و جدا شدن از تشکیلات و برداشتن امکانات می‌کند. اما نویسنده به خوبی این نکته را نشان داده که شریف واقفی در هنگام یارگیری تمام تلاش خود را به کار برد تا بچه مسلمان‌ها و مذهبی‌های تشکیلات را پیرامون خود جمع کند نه مارکسیست شده‌ها را. پس شاید بتوان از این روند این نکته را دریافت که مجید همچنان مسلمان باقی مانده بود و خوبی آن این است که مخاطب خود این نکته را برداشت می‌کند بدون آنکه درگیر پیشداوری نویسنده شود.

با این اوصاف نویسنده توانست یک داوری پیشینی را با این پژوهش خود زیر سوال ببرد. او با اشاره به این نکته موضوع ترور شریف واقفی نخستین قتل سازمان نبوده است. پیشتر یک عضو دیگری بود که اطلاعات زیادی داشت اما بریده بود و قصد داشت خود را به ساواک معرفی کند و چون این معرفی ممکن بود به سازمان ضربه زیادی وارد کند بنابراین آن شخص باید کشته می‌شد و شریف واقفی نیز در این حذف دست داشته است. به عبارتی او قربانی توطئه‌ای می‌شود که خود پیشتر مشابه آن را اجرا کرده بود.

کریمی: این جریان تصفیه درون سازمانی را خود شریف واقفی به عنوان یکی از ارزش‌های سازمان پذیرفته بوده است.

شریف واقفی قدیس نبود/فراری دادن شهرام توسط ساواک افسانه است

مرتضی جودی

جودی: ما در این کتاب می‌توانیم تصویری واقعی از مجید شریف واقفی به دست آوریم. او قطعا آن قدیسی که امروزه تصویر شده نبود. البته تصور فعلی از این شخصیت بیشتر به خاطر مظلومیتش و نحوه ترور دلخراشش بود. نکته بعدی این است که پژوهشگر با شجاعت تمام در دل اسناد و دل واقعه رفته و هاله‌هایی را که روی واقعیت را پوشانده بودند به کناری زده است.

کریمی: البته باید به خاطر این ویژگی‌ها از آقای روزی طلب تشکر کرد که پای بسیاری از مسائل ایستاد. ما درباره خاطرات فاطمه فرتوک زاده هم بسیار مشکل داشتیم. دخترهای او و برادرش به مرکز اسناد آمده و خاطرات برادر او نیز پیشتر توسط مرکز منتشر شده بود. آنها مسائلی را درباره فاطمه فرتوک زاده مطرح می‌کردند که به نظر من خاط اندیشی بود. اما مستندات ما چیزهایی نبود که بتوان در آن شک و شبهه‌ای وارد کرد.

در زمان ضربه به گروه پیکار همه کسانی که در جریان ماجرا بوده و با فاطمه فرتوک زاده همخانه بودند بازداشت شدند و مرکزیت پیکار دستگیر شد و همه حتی کوچکترین جزییات را نیز گفتند. بهجت مهرآبادی آدم کوچکی نبود که همه جزییات را گفت. حتی احمد احمد، همسر فاطمه فرتوک زاده که از انتشار کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» هم ناراحت شد خودش می‌گوید که در قرار ملاقاتی با فاطمه داشت، فاطمه گفت که تو خرده بورژوا هستی و مارکسیست شده‌ام و دیگر آن زن سابق نیستم. احمد می‌گوید که این حرفها در کلاس فاطمه نبود و او سواد چندانی نداشت.

استعداد فاطمه فرتوک زده در ایجاد ارتباط با مردم بسیار بالا بود. او از زمانی که وارد تشکیلات شد دیگر اعضای سازمان برای پیدا کردن خانه به بنگاه‌های معاملات ملکی مراجعه نکردند۷ چرا که خود فرتوک زاده مستقیما به در خانه‌های می‌رفت و با روش‌هایی مخصوص به خود با صاحب خانه مشغول صحبت شده و می‌توانست خانه را اجاره کند. چون تیپی مردمی بود برای مرکزیت افتخاری به شمار می‌رفت و می‌توانستند به چریک‌های فدایی خلق فخر بفروشند که شما چنین عنصری را در حاشیه مرکزیت ندارید.

جودی: تصویری که از شهرام در این کتاب ارائه شده کاملا واقعی و غیرمتعارف است. تقی شهرامی که ما تاکنون می‌شناختیم با شخصیت ارائه شده در این کتاب کاملا متفاوت است. این موفقیت یک پژوهشگر است که با واکاوی اسناد و با رفتن در دل رخدادها بتواند چنین تصویری بدهد. به عنوان مثال در مورد فرار تقی شهرام از زندان برخی افسانه ساخته‌اند. برخی نیز از آن طرف بام افتاده و این فرار را طراحی ساواک دانسته‌اند. به دلیل آن نگاه منفی که نسبت به تقی شهرام وجود دارد و بحث مارکسیست شدنش و آن قتل‌ها، این نکته مطرح شد که شاید فرار او کار خود ساواک باشد. چرا باید ما بپذیریم که ساواک با طراحی خود شهرام را از زندان با آن برداشتن آن همه ادوات نظامی و اسلحه فراری می‌دهد و بعد شهرام بیاید با آن سلاح‌ها ترورهایی چون ترور آن سه دیپلمات آمریکایی را انجام دهد. بنابراین می‌توان گفت که واقعیت در کتاب موج می‌زند.

کد خبر 4678743


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

«مرا پیدا کن» در خانه‌موزه دکتر شریعتی نقد و بررسی می‌شود