انگلیسی‌ها در پی پاک کردن سابقه خود در ایران هستند


انگلیسی‌ها در پی پاک کردن سابقه خود در ایران هستند

تهران-ایرنا- دو گانه خدمت و خیانت گرچه در تاریخ حکومت و سیاست ایران موضوع تازه ای نیست اما عباس سلیمی نمین پژوهشگر تاریخ این دوگانه سازی‌ها درباره رضاخان پهلوی و تطهیر این برکشیده بیگانه را ناشی از تلاش انگلیس برای پاک کردن گذشته خود در ایران می‌داند.

دخالت‌های گاه و بیگاه بیگانگان در امور داخلی ایران اعم سیاسی و اقتصادی و حتی اجتماعی و فرهنگی موضوعی معمول تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود. تنوع این دخالت‌ها از کودتاها علیه دولت رسمی تا به قدرت رساندن مهره‌های دلخواه در ایران به مقام وزارت و صدارت و حتی حکومت، گسترده است. مرور تاریخ یکصدساله اخیر ایران نشان می‌دهد این دخالت‌ها مورد توجه بسیاری از پژوهشگران داخلی و خارجی قرار گرفته است. بحث تاریخی درباره میزان این دخالت‌ها و شکل و شیوه آن هم در سالگرد یکی از آن‌ها یعنی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نمی‌تواند خالی از لطف باشد.

به بهانه انتشار کتابی از «صادق زیباکلام» درباره رضاخان با «عباس سلیمی نمین» مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به گفت و گو نشستیم. سلیمی نمین تطهیر پهلوی ها را مرتبط با برنامه انگلیس برای تطهیر گذشته خود می‌داند و اسناد خیانت پهلوی‌ها به ایران را نه تدوین شده در جمهوری اسلامی که مورد تایید بسیاری از میهن دوستان پیش از انقلاب می‌داند. بحث‌های مفصل خبرنگاران گروه سیاسی ایرنا با این پژوهشگر تاریخ اما تنها محدود به رضاخان و کتاب زیباکلام نبود. با سلیمی نمین درباره نقشه‌های تازه آمریکا برای ایران، جریان سیاسی مورد علاقه‌اش یعنی اصولگرایی و نیز درباره انتخابات اسفند ۹۸ هم گفت وگو کردیم.

ایرنا: به تازگی کتابی از صادق زیباکلام درباره رضاخان در خارج از کشور منتشر شده و زیباکلام در آن مدعی شده اگر محتویات کتابش درست باشد چهار دهه به مردم دروغ گفته‌ایم.

سلیمی نمین: زیباکلام در سال ۹۶ برای این کتاب درخواست مجوز کرد که وزارت ارشاد با آن مخالفت نمود. بنابراین مولف اقدام به انتشار فایل صوتی مقدمه این کتاب در فضای مجازی کرد. در بررسی این کتاب باید پرسید که آیا این کتاب محصول کار پژوهشی و تحقیقی است یا ما با یک کار سیاسی سطحی و تبلیغاتی روبرو هستیم؟ این مقدمه می‌تواند به ما کمک کند تا هم با شخصیت مولف و هم با برنامه‌هایی که این روزها برای پاکسازی چهره پهلوی اول انجام می شود، نزدیک شویم.

مولف در این مقدمه می‌گوید «کتاب خودم را براساس کتاب "قاسم غنی" نوشتم و این کتاب مبنا و شالوده کار من است.» آیا فردی در جایگاه معلمی دانشگاه هرگز کتابی را می نویسد که شالوده آن کتاب دیگری باشد؟ این کار متداول نیست. یک اثر زمانی مطابق با شأن دانشگاه آفریده می‌شود که مولف آن علاوه بر مراجعه به اصل اسناد کشورهای مختلف همه آثار مرتبط با موضوع را خوانده باشد چون باید یک گام جلوتر برود و نوآوری داشته باشد و گرنه معنایی ندارد از روی کتاب دیگری رونوشت بردارد. اما کاش در استفاده از این کتاب دقت هم می‌کرد دست کم اگر فردی می خواهد کتابی را خلاصه کند تا به فهم آن کتاب کمکی کند، علی القاعده باید به آن اشراف و تسلط داشته باشد.

زیباکلام در مقدمه کتابی که به تازگی منتشر کرده، آورده است «آشنایی با کتاب قاسم غنی درباره ظهور رضاخان در سپهر سیاسی ایران و نحوه تبدیل شدنش از رضاخان سردار سپه به رضاشاه پهلوی تیرخلاصی به پیکر نیمه جان روایت حکومتی در ذهنم شلیک کرد.» توجه داشته باشید ایشان به عنوان یک معلم دانشگاه می‌تواند مطالعه کتاب، بخشی از اطلاعات او را تکمیل کند و یا گوشه ای از برداشت او را تغییر دهد ولی نباید هیچ موقع یک کتاب همه باورهای اورا تغییر دهد. بنابراین "مطالعه یک کتاب تیرخلاص نمی زند مگر اینکه وی قبلا خیلی آدم سطحی بوده باشد" متأسفانه آن گونه که توضیح خواهم داد در همین کار هم دقت لازم صورت نگرفته است.

وی در ادامه آورده که "این کتاب شامل اسناد رسمی وزارت خارجه انگلستان است از مقطع یکی دوسال مانده به کودتای ۱۲۹۹ تا سال ۱۳۰۴ خورشیدی که رضاخان تاجگذاری کرده و سلسله پهلوی تاسیس می‌شود. کتاب مرحوم قاسم غنی بیش از آنکه برداشت یا تجزیه و تحلیل نویسنده باشد مبتنی بر اسناد رسمی دولت انگلستان است. این اسناد دربرگیرنده مکاتبات میان سفارت انگلستان در تهران با وزارت خارجه آن کشوردر لندن پیرامون اوضاع و احوال ایران در مقطع زمانی کودتای سوم اسفند اتفاق می‌افتد و رضا خان به قدرت می‌رسد مولف البته در طول کتاب ارزیابی و باورهای خویش را آورده است..."

زیباکلام در این مقدمه چندبار اسم قاسم غنی را به عنوان مولف ذکر کرده است؟ جالب است بدانید که کتابی که وی با آب و تاب از آن یاد می کند که همه باورهایش را تغییر داده متعلق به سیروس غنی است نه قاسم غنی! علاوه بر اینکه وی نام نویسنده را اشتباه ذکر می کند همچنین باید نگاهی به محتویات کتاب غنی بیندازیم. کتابی که به گفته زیباکلام براساس اسناد رسمی انگلیس نوشته شده است در حالی که سیروس غنی در کتابش می نویسد از اسناد آمریکا وانگلیس استفاده کرده است. بنابراین مولف کتاب رضاشاه نمی‌داند که ادعای سیروس غنی آن است که دو سال روی اسناد آمریکا نیز برای نگارش کتابش کار کرده است.

غنی در کتابش استنباطات خودش را نیز در خیلی از موارد بیان می کند که در بیشتر موارد مغایر با اسناد است اما کپی کننده کتاب رضاشاه به هیچ عنوان به اسناد آمریکایی‌ها اشاره نمی‌کند. خود سیروس غنی از اسناد انگلیس بیش از مدارک آمریکا استفاده کرده است در آن زمان آمریکا و انگلیس اگر چه همگون هستند و نظام سرمایه داری را نمایندگی می‌کنند ولی در آن زمان رقابت شدید و تضاد فاحشی میان این دو کشور وجود داشته است. ماهیت این اختلاف منافع باعث می شود آمریکایی‌ها برخی از واقعیت ها درباره کودتای ۱۲۹۹ با صراحت بیشتری بیان کنند موضوعی که به عمد توسط انگلیس مغفول مانده است. در اینجا چون غنی نسبت به پهلوی اول جهت‌گیری و سوگیری دارد سعی کرده است با نوع استفاده از اسناد یعنی کم توجهی به اسناد آمریکا سوگیری خودش را پنهان کند.

انگلیسی‌ها در پی پاک کردن سابقه خود در ایران هستند

غنی این کتاب را به زبان انگلیسی نوشته است و علی القاعده نمی‌توانسته خیلی از اصول تحقیق را نادیده بگیرد. بنابراین وی در کتابش بعضا اذعان داشته که اسناد انگلیس قابل اتکا نمی‌داند زیرا نه تنها منطبق بر عقل و منطق نبوده بلکه با اسناد سایر کشورها مانند آمریکا هم در تضاد کامل قرار دارد. غنی می‌خواهد از موضع یک پژوهشگر ظاهر شود و به ندرت به اسناد آمریکایی‌ها رجوع می‌کند. چون در آن اسناد ماهیت رضا شاه روشن بیان شده است.

انگلیسی‌ها سعی دارند افکار عمومی را فریب دهند مثلا نورمن به کرزن در نامه‌ای می‌نویسد که به سید ضیا طباطبایی اجازه دهید تا حرف‌های ضدانگلیسی هم بزند برای اینکه ماهیتش آشکار نشود.

حساسیت ایران برای انگلیس درآن مقطع بسیار بالاست زیرا از یک سو روسیه تزاری دچار انقلاب و جنگ داخلی شده و شرایط برای تحت سلطه قراردادن کامل ایران مهیا شده است. قرارداد ۱۹۱۹ بسته می شود و این قرارداد با مقاومت مواجه شده و به کودتا منجر می شود و این کودتا هم زمینه سرکوب مقاومت مردم را فراهم میآورد.

از دیگر سو اگرچه انگلیس و آمریکا در سطح معادلات جهانی با هم همکاری می‌کنند ولی انگلیسی‌ها رقابت جدی با آمریکای ها بر سر ایران دارند بطور مثال آنها به آمریکا حتی اجازه دخالت در نفت شمال را نمی دهند یا حتی ایمبری کاردار سفارت آمریکا را از طریق رضا شاه می‌کشند چون مامور انعقاد قرارداد نفتی بود یا علی اکبر داور را به جرم بستن قرارداد با آمریکایی ها می‌کشند.

براساس این رقابت آمریکایی‌ها مسائل ایران را به شکل مستقل اما با تاخیر رصد می‌کنند چون آن زمان پایگاه و عوامل زیادی در ایران نداشتند. حتی غنی در کتابش می‌نویسد که نخستین گزارش درباره کودتا پس از ۴ ماه به واشنگتن ارسال می‌شود.

انگلیسی‌ها برای آنکه رقبای همگون و ناهمگون را حساس نکنند حتی سید ضیاء را از قافله کودتا پیاده کردند و فردی گمنام که شناختی نسبت به او وجود ندارد را جایگزینش می کنند. سید ضیا به رغم وابستگی زیادش به انگلیسی‌ها به این دلیل حذف می‌شود تا ماهیت کودتا آشکار نشود.

نویسنده کتاب رضا شاه تمامی محفوظات تاریخی جامعه ایران از کودتای ۱۲۹۹ و نقش انگلیسی‌ها در آن را با برچسب روایت حکومتی غیرقابل اتکا، الغا می‌کند اما روایت حکومتی انگلیسی‌ها را به گونه‌ای اصالت می‌بخشد که اگر در یافته‌های ملت ایران با اسناد تولیدی دیپلمات‌ها و نظامیان برجسته انگلیس تقابلی وجود داشت بدون تردید می‌بایست روایت انگلیسی‌ها را حقیقت مطلق دانست!

با نگاهی به کتاب زیباکلام متوجه می‌شویم که با اثر تحقیقی مواجه نیستیم. او در حساب کاربری خود در فضای مجازی با معرفی این کتاب در پی بازار گرمی است. طوری وانمود می‌کند که این کتاب قابلیت دارد که همه باورهای ما را به چالش بکشد.

جوانان دانشگاهی ما که سرگرم مطالعه کتاب‌های تخصصی خود هستند و انگیزه تحقیق در مسائل تاریخی را ندارند به آسانی فریب این نمایش را می‌خورند و تصور می‌کنند این اثری که در خارج کشور منتشر شده و به آن دسترسی ندارند می‌تواند آن چیزی که مردم ایران به عنوان شاهد زنده در تاریخ معاصر لمس کرده و به آن باور دارند را فرو بپاشد.

آن چیزی که درباره پهلوی‌ها در ذهن ما شکل گرفته نه براساس روایت‌ها بلکه حضور ما در آن برهه تاریخی شکل گرفته است چرا وقتی پهلوی اول در خارج کشور مرد با اینکه پسرش حاکم ایران بود نتوانستند اورا برای دفن به ایران بیاورند بلکه و پس از چندسال به کشور آوردند؟ پاسخ کاملا روشن است جو عمومی و تنفر بالا از به پهلوی اول به دلیل جنایات، دزدی‌ها و خوش خدمتی که برای بیگانگان انجام داد به حدی بود که حتی جنازه اش را نمی‌توانستند به ایران بیاورند.

در مجلس وقت درباره خروج جواهر سلطنتی از ایران بحث شد و نمایندگان خواستار ممانعت از خروج این جواهرات شدند. در خاطرات تاج الملوک همسر رضا شاه به این موضوع اشاره شده است. یکی از جواهرات شمشیر مرصعی بود که روی جنازه گذاشتند و مصری‌ها آنرا برداشتند و هر چه خانواده سلطنتی این شمشیر را مطالبه می‌کرد، آنها به دلیل ارزش بالای این شمشیر جواهرنشان آنرا به ایران برنگردانند.

در طول تاریخ نزد مردم جواهرات سلطنتی قابل احترام بوده است. مثلا به دلیل مفاسد و خیانت های علیه منافع ملی نگاه مثبتی به سلسله قاجار نداشته‌ایم. در آن دوران که کشور محروم از درآمد نفت بود و تبع آن وضع اقتصادی بسیار بد بود. بطوری که برای سفر به فرنگ مجبور به گرفتن وام از کشورهای اروپایی بودند اما همین شاهان قاجار هرگز جواهر سلطنتی را نفروختند یا به سرقت نبردند. بخش بزرگی از اندوخته و داشته‌های ما راجع به پهلوی اول را خودمان بی‌واسطه تجربه کردیم و شاهد و ناظر آن بودیم. زیباکلام جوری ادعا می‌کند که گویی شناخت ما از رضاشاه مربوط به چهل سال اخیر است.

ایرنا: بیشتر افرادی که دوران پهلوی را تجربه کرده اند تقریبا زنده نیستند...

سلیمی نمین: آثاری از آنها باقی نمانده است؟

ایرنا: بله، باقی مانده است منتها به تازگی قشری از افراد تحت القائات رسانه های سلطنت‌طلب اقدام به تطهیر خاندان پهلوی می‌کنند. بطوری که این امر به پس مانده پهلوی‌ها مشتبه شده است که می‌تواند درآینده ایران نقشی داشته باشد.

سلیمی نمین: به تازگی کارهایی برای تطهیر پهلوی اول انجام شده است. باید توجه داشت عملکرد رضا شاه معادل عملکرد انگلیسی‌هاست. اگر جوانان بدانند زمانی که انگلیسی‌ها در ایران قدرت مطلق بودند چه بلایی بر سر ملت ایران آوردند نسبت به آنها متنفر خواهند شد. بگذارید در این باره مصداقی حرف بزنم. آیا این تبلیغات که برای این خاندان می‌شود ماهیتی علمی دارد یا تبلیغاتی توخالی است؟ من جمله کتاب مورد ادعای زیباکلام که خودش هم نمی داند اسم نویسنده کتاب چیست و اسناد کدام کشورها در آن آورده شده است توخالی است. ادعای کنار گذاشتن یافته‌ها درباره حکومت پهلوی اول براساس پژوهش بوده است و یا با خواندن کتاب پیرنیا و مصدق و معاصران رضاشاه به این باور رسیده اند؟ مطمئنا پاسخ خیر است، پس با چی به این فرضیه رسیده‌اند؟ با کارهای تبلیغاتی و بهره گیری از رسانه این کار را انجام می دهند. ضرورت دارد در جامعه نسبت به این موضوع روشنگری کنیم و گرنه کلاه سرمان می‌رود. باید حرف های دوسویه را گوش کنیم تا قضاوت شایسته‌ای داشته باشیم.

زیباکلام در مقدمه کتابش مدعی است یا اسناد رسمی وزارت خارجه انگلیس پیرامون نحوه به قدرت رسیدن رضاشاه و عملکرد وی درست است یا روایت حکومتی... عقلا و منطقا فقط یکی از آن دو می تواند واقعیت داشته باشد. اینجا زیباکلام بازی "این درسته یا آن درسته" درآورده و ادعا می کند چون در اسناد انگلیس نمی شود تشکیک کرد باید نسبت به تجربیات چند دهه اخیر با تردید نگریست. اینجا چند پرسش مطرح می شود نخست اینکه اسناد این کتاب همان چیزی که زیباکلام مدعی است را می گوید و ادعاهای او را تایید می کند؟ دوم، فرض کنیم اسناد سخنان زیباکلام را تایید می‌کنند و انگلیس دخالتی در به قدرت رسیدن پهلوی اول نداشته است آیا یک محقق می‌تواند فقط به اسناد و مدارک یک کشور اکتفا کند، آیا می‌توان اسم کسی را که روایت دولت انگلیس را وحی می‌داند را محقق گذاشت؟ درحالی که در این باره نه تنها اسناد آمریکا و سایر کشورها بلکه مدارک داخلی و راویان مستقیم هم داریم. محمد مصدق که زمانی والی فارس و در دستگاه پهلوی اول فعالیت می کرد می‌گوید؛ رضاشاه برکشیده انگلیسی‌هاست. مصدق می‌گوید وقتی والی فارس بودم. شناختی از رضاشاه نداشتم کنسول انگلیس آمد و گفت باید به حرف او گوش دهی. او براساس مستندات می‌گوید انگلیسی‌ها در پی مطرح شدن رضاشاه هستند. این حرف ما نیست! از این اسناد تا دلتان بخواهد موجود است. زیباکلام می‌خواهد ما را چشم وگوش بسته تسلیم تبلیغات وفضا سازی انگلیسی‌ها کند.

انگلیسی‌ها در پی پاک کردن سابقه خود در ایران هستند

مطلب دیگر اینکه اگر طبق گفته‌های زیباکلام روایت حکومتی درباره پهلوی اول مشکل دارد آیا اسناد انگلیس روایت حکومتی نیست؟ واقعیت این است که ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در مورد پهلوی اول تاکنون کاری نکرده ایم. اما بنا به گفته زیباکلام روایت ما اشکال دارد چرا وی مخاطبان را تسلیم روایت حکومتی انگلیسی می‌کند؟ اینکه بر روی موج انتقادهای جامعه از عملکرد اقتصادی سوار شویم محققانه نیست مثلا جوان جویای کار به راحتی مقابل روایت حاکمیت گارد می‌گیرد.

زیباکلام در کتابش آورده که انگلیس روحش از وقوع کودتای ۱۲۹۹ بی‌خبر بوده است در حالی که در همان کتاب، غنی خلاف این را بگوید نسبت به زیباکلام چه قضاوتی خواهید داشت؟ خواهید گفت این کتاب را نخوانده است.

سیروس غنی در کتابش آورده است که انگلیسی‌ها نه تنها نسبت به کودتا آگاهی دارند بلکه ازهمان ابتدا تا انتها آنرا برنامه ریزی کرده اند مثلا با رئیس ژندارمری در این باره صحبت می‌کنند و بعدها به او مدال می‌دهند. در اسناد آمریکایی‌ها آمده است رضاشاه زمانی که سرباز بود از ابتدا خبرچین انگلیسی‌ها در قوای قزاق بوده است، این موضوع در کتاب غنی آمده است که زیباکلام به عمد آنرا نادیده گرفته است که اگر در خارج کشور کسی این کار کند برای همیشه طرد می‌شود. خود غنی هم مجبور شد در کتابش اسناد علیه رضاشاه را بیاورد وگرنه به او لقب جاعل می‌دادند.

در صفحه ۲۰۸ کتاب غنی به نقل از اسناد انگلیس آمده است: تقریبا شکی نمانده که آیرون ساید پدرخوانده کودتا بود و اسمایس فهرست نامزدان رهبری کودتا را کمتر و کمتر کردند و در مورد رضاخان به توافق رسیدند. این جمله می‌گوید انگلیسی‌ها روحشان از وقوع کودتا مطلع نبوده است؟ از این دست مطالب فراوان آمده است. آیا زیباکلام آن‌را خوانده است؟ به عنوان محقق تاریخ اگر رضاخان را نابود کننده فرهنگ و استقلال کشور بدانید نسبت به کسانی که او را روی کار آوردند بدبین می‌شوید.

رضاخان نه تنها جواهرات سلطنتی را به یغما برد بلکه به آثار تاریخی آستان مقدس ثامن الحجج (ع) دستبرد زده و بخش‌هایی از خاک ایران به نفع انگلیس بخشیده است یا قرارداد دارسی را به شکل بدتری نسبت به قرارداد اولیه تمدید کرد و فضای اختناق به وجود آورد و... اگر این موضوعات مطرح شود کسی ناآگاهانه در پی تطهیر پهلوی اول می‌رود؟

انگلیسی‌ها بخواهند سابقه خودشان را پاک کنند و در دوره ای که سلطه مطلق بر ایران داشتند کارنامه خودشان را مثبت نشان بدهند چکار می‌کنند؟ رضاشاه را عنصر مثبتی جلوه می دهند آیا این کتاب در این جهت نیست؟

سخنان مصدق و پیرنیا ربطی به جمهوری اسلامی ندارد حتی افرادی چون مسعود بهنود راجع به رضاشاه کتابی تحت عنوان سه زن نوشته است و از روی اسناد راجع به رضاشاه صحبت می‌کند. فکر می کنید جرم میرزاده عشقی چه بود که در دهانش گلوله خالی کردند؟ پهلوی راه آهن را برای مردم ایران ساخت یا انگلیسی‌ها؟ در قرارداد رویترز انگلیسی‌ها می‌خواستند با پول خودشان راه آهن بسازند بعد که از کودتای رضاخان، با پول ملت ایران راه آهن را برای اهداف خودشان ساختند. همان زمان مصدق می‌گوید راه آهن شمالی- جنوبی هیچ منافع اقتصادی برای ما ندارد باید آنرا جایی بسازیم که مبادلات اقتصادی داشته باشد. آیا ما آن‌ زمان با شوروی مبادله اقتصادی داشتیم؟ همان زمان کارشناسانی که جرات داشتند چون مصدق، مشیر الدوله و پیرنیا اعتراض کردند.

انگلیسی‌ها قبل از کودتا برای فشار آوردن برای گرفتن امتیاز ناامنی ایجاد کردند و پس از کودتا وقتی به هدفشان رسیدند امنیت را برقرار کردند. مثلا حاکم هرات را تحریک می‌کردند یا به شیخ خزعل نامه نوشتند باید تسلیم رضاشاه شوی و همچنین سیمیتقو و... این امنیت را پهلوی اول ایجاد کرده است؟ این کتاب با واقعیت تطبیقی ندارد ولو واقعیتی که خودش آنرا تبلیغ می کند.

مصدق در صفحه ۳۴۴ کتاب خاطرات و تألمات خودش می‌نویسد "همه می‌دانند سلسله پهلوی مخلوق سیاست انگلیسی است چون که در سوم اسفند ۱۲۹۹ غیر از عده ای محدود کسی که حتی نام رضاخان هم نشنیده بود و پس از سوم اسفند که تلگرافی از او به شیراز رسید هرکس از دیگری می پرسید این کیست و کجا بوده؟ بدیهی است شخصی که با وسایل غیرملی وارد کار شود نمی‌تواند از ملت انتظارپشتیبانی داشته باشد و به این جهات هم شاه فقید و پسرش هرکدام بین دو محظور قرار گرفته اند چنانچه می خواستند یک عده وطن پرست مدارا کنند از انجام وظیفه در مقابل استعمار باز می‌ماندند و چنانچه با این عده به سختی و خشونت عمل می‌کردند دیگر برای این سلسله حیثیتی باقی نمی‌ماند تا بتواند به کار ادامه دهد"

بعضی‌ها که نمی‌توانند اسناد را نفی کنند این بحث را مطرح می‌کنند که آیرون ساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی انگلیس خودسرانه کودتا را رهبری کرد. یعنی طراحی و آمریت کودتا را از دولت انگلیس به یک فرد تقلیل می‌دهند. این بحث نه تنها با اسناد سازگاری ندارد بلکه به شکل عقلی هم قابل پذیرش نیست. انگلیسی‌ها در رقابت با روسیه تزاری از فرصت استثنایی به وجود آمده استفاده کردند و با کودتا زمینه سلطه مطلق بر ایران را فراهم کردند.

می‌گویند آیرون ساید بدون هماهنگی با لندن کودتا را رهبری کرد و رضاشاه را بر سر کار آورد. کرزن وزیر خارجه وقت انگلیس که سرنوشتش با کودتا پیوند خورده است آیا می‌توانست نسبت به این کودتا بی‌تفاوت باشد؟ کسی که آرزوی دیرینه انگلیس را رقم می‌زند. حتی افرادی که نمی‌توانند اسناد را نفی کنند این نوع توجیهات را مطرح می‌کنند. این تلاش برای تطهیر چهره انگلیس را باید در چارچوب دیپلماسی عمومی آنها تحلیل کرد.

انگلیسی‌ها در پی پاک کردن سابقه خود در ایران هستند

در اسناد آمده است ژنرال نیکسن که به لندن فراخوانده شده بود در نامه‌ای ۶ ژوئن ۱۹۲۱ به یکی از اعضای سفارت آمریکا در تهران می نویسد: من ژنرال اسمایس را سر راهم وقتی از قزوین می‌گذشتم دیدم و او موضوعی را که همه حدس می زدیم اعتراف کرد گفت که او ترتیب کودتای قزاق‌ها در تهران داد او همچنین به من گفت که این کار را با اطلاع سفارت در تهران انجام داده است ولی نقش دبلیو اسمارت را اقرار کرد به نظر من اسمارت و یاران تعزیه گردان بودند بدون اینکه راز خود را به نورمن بگویند.

این اسناد که متعلق به انگلیس است یکی دوتا نیست. به سراغ اسناد آمریکایی‌ها برویم؛ در یکی از اسناد آمده است: «کاشف به عمل آمد که تمام دست اندرکاران کودتا عملا کسانی هستند که از قبل با انگلیسی ها رابطه نزدیک داشته اند. سرگرد مسعودخان که بعد از واقعه وزیر جنگ شد در چندین ماه گذشته معاون شخصی کلنل اسمایس در قزوین بوده است رضاخان میرپنج که فرمانده قزاق ها را بدست گرفته است در میسیون انگلیس در ایران خدمت می کرده و عملا جاسوس رئیس میسیون بوده و در ماه‌های گذشته با انگلیسی‌ها در قزوین همکاری نزدیک داشته است. »

می خواهم شما کمک کنید که نسل جوان ما اگر بعضأ از خیلی چیزها ناراحت هستند اما کلاه گشاد سیاسی سرشان نرود. شان و وزن انسان‌ها به حافظه تاریخی آنهاست از دست دادن حافظه تاریخی فاجعه است. مقدمه کتاب رضاشاه را بخوانید او اذعان می‌کند که حافظه تاریخی یکصد و اندی ساله را کنار گذاشته و از مخاطب کتابش می‌خواهد این حافظه را کنار بگذارد؛ این فاجعه است؛ این یعنی تسلط دوباره انگلیسی ها و آمریکایی ها برماست. اگر شما حافظه تاریخی خودتان را از کودتا ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ کنار بگذارید و چشمتان را روی جنایات و غارت های انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها ببندید نمی‌توانید مقابل این کشور به برداشت درستی برسید. اگر جوان امروز بداند که آنها برای گرفتن امتیاز فشار می آورند می‌فهمد که باید محکم بایستد و فریب آنها را نخورد و با تلاش زیاد ایران را اداره کند. با از دست دادن حافظه تاریخی زمینه تکرار آن وقایع فراهم می‌شود.

کتاب بهنود را بخوانید، رضاشاه آدم لاتی بوده است که هرشب قمه کشی و به نوامیس تعرض می‌کرد تا حدی که ساکنان محل زندگی رضا قزاق در سنگلج به فغان آمده بودند. کسی که نگهبان اصطبل سفارت هلند بود وقتی پادشاه ایران می شود حاصلش چی می‌شود؟ تلافی قراردادهای انگلیس را که با مقاومت مردم مواجه می‌شد گماردن رضاشاه توسط انگلیس توهین به شان مردم ایران بود. رضاشاه علاوه براینکه چادر از سر زنان ایران برداشت دستور داد لباس سنتی مردها را تغییر دهند. او حتی با کسانی که موسیقی سنتی ایران را ترویج می کردند دستور برخورد داد. یک لات لا بالی می دانست موسیقی چیست؟ کی به او دستور می‌دهد همه آثار هویتی و باستانی ایران را نابود کند و روایت جعلی از تاریخ باستان ایران درست کند. حتی تکیه دولت از آثار برجسته معماری ایران را تخریب کرد بنایی که مراسم‌های ملی و دولتی در آنجا برگزار می شد از نظر ارزش هنری بالاتر از برج پیزا بود عمارتی که مراسم تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی در آنجا برگزار شد. رضاشاه همه دروازه‌های ورودی تهران را نابود کرد. او هویت ملی ایران را نابود کرد. چون او فهم این کار را نداشت و باید به دنبال قدرت هدایت کننده وی بود.

بهنود در کتابش می‌نویسد که از زمانی که انگلیسی‌ها می خواستند رضاشاه را برای حکومت تربیت کنند تحویل فرمانفرما می‌دهند اوهم اتاقی به وی می دهد و رضا قزاق حق نداشت از آن اتاق خارج شود. به دستور انگلیسی‌ها برایش تریاک و مشروب فراهم می‌کردند. همچین آدمی می‌داند فرهنگ چیست؟

انگلیس که آن زمان قدرت مطلق جهان بود با به سرکارآوردن رضاشاه به ملت ایران تو دهنی زد و تحقیر کرد. می‌گویم ای کاش آنها جای او سیدضیا یا فرمانفرما را برسر کار می آوردند. رضا خان را آوردند تا مردم را بشکنند. رضاخان همه منابع قدرت را نابود کرد مجلسی که تعیین کننده بود و شخصیت‌هایی چون مصدق، مدرس و پیرنیا در آن بودند را به مجلسی فرمایشی و آلت فعل مبدل کرد.

زیباکلام که این روزها مدل غربی حکومت‌داری ترویج می کند با مشکلی مواجه است آن چیست؟ مدلی که او معرفی می کند قبلا اینجا سابقه و کارنامه دارد. با این کارنامه زیباکلام می‌تواند مدل جمهوری اسلامی را نقد کند؟ امثال وی چون مولد نیستند می خواهند سیستم غرب را در کشور پیاده کنند اما مانعی که جلوی آنها قرار دارد پیشینه این سیستم در ایران است او تلاش می‌کند آن را پاک کند.

انگلیسی‌ها در پی پاک کردن سابقه خود در ایران هستند

ایرنا: چرا این کتاب در ایران منتشر نشد تا قضاوت را برعهده مردم بگذاریم؟

سلیمی نمین: من همه فکت های تاریخی را که آوردم از کتاب های پیش از انقلاب بوده است اما در این زمینه سیاستگذار نیستم. به وزیر ارشاد گفتم که اگر به کتاب‌هایی که تبرئه کننده غرب است، مجوز داده شود ما حاضر هستیم درباره آن‌ها پژوهش کنیم، می‌توانیم کتاب زیباکلام را منتشر کرده و ماهیت تبلیغاتی آن را برای جوانان روشن کنیم.

ایرنا: به نظر می‌رسد آمریکا و برخی متحدانش با افزایش فشارها همچنان با رویای تسلط بر ایران را دارند. نظر شما درباره مقطع کنونی و نوع واکنش ایران به این موضوع چیست؟

سلیمی نمین: نظام تاکنون بسیار هوشمندانه عمل کرده است هرچند کار با سختی و تاخیر پیش می‌رود و تعامل سازنده ای میان بخش های مختلف نظام و ساختار سیاسی صورت گرفته است. دولت درباره مذاکره در مقطع کنونی به تصمیم نظام احترام گذاشت و تفاوت روحانی با احمدی نژاد در همین است که به تصمیم نظام عمل می کند؛ احمدی نژاد با تصمیم نظام در شورای عالی امنیت ملی در حمایت از دولت اسد در سوریه و جلوگیری از سقوط او مخالفت کرد و تا انتها هم به تصمیم نظام در این مورد عمل نکرد.

ایرنا: به موضوع مذاکره به آمریکا اشاره کردید، به نظر شما این مذاکره در چه شرایطی می تواند صورت گیرد؟

سلیمی نمین: مذاکرات با آمریکا نباید به دور تسلسل بیافتد و در دور نخست درباره هسته ای باشد، دور دوم درباره موشکی و دور سوم درباره حضور منطقه ای و این گونه استقلال ایران نفی می شود. به طور کلی می‌توان گفت مذاکره خوب است اما چون طرف مقابل ناقض قراردادهای خود است نمی‌توان با او مذاکره کرد. زیرا در دور باطل ما هستیم که مرتب امتیاز می‌دهیم.

ایرنا: آیا این نگاه آرمانی و شعاری نیست؟ معیشت مردم و فروش نفت نمی تواند تحت الشعاع شعارهای آرمانی قرار گیرد.

سلیمی نمین: این سخنان در دوره مصدق هم گفته می‌شد.

ایرنا: این دو مقطع زمانی تفاوت های بسیاری دارند.

سلیمی نمین: همان دوران هم انگلیسی ها دزدی دریایی داشتند و عده ای همان موقع هم می گفتند اگر نتوانیم نفت بفروشیم بدبخت خواهیم شد و باید برابر انگلیسی‌ها تسلیم شویم. اکنون هم همین داستان است و برای عبور از این شرایط مردم باید به مسئولان پرکار اعتماد کنند. چه اصلاح طلب و چه اصولگرا همه باید به این پرکاری احترام بگذاریم و کسی که با تمام محدودیت‌ها کارهای بزرگی انجام می دهد می‌تواند در این برهه کارساز باشد.

ایرنا: اشاره شما به دو جریان سیاسی در کشور ناخودآگاه ما را از اسفند ۱۲۹۹ به اسفند ۱۳۹۸ و انتخابات مجلس رساند! برخی معتقدند که حضور مردم در انتخابات آینده چندان پرشور نخواهد بود، تا چه میزان با این موضوع موافق هستید و ارزیابی شما از انتخابات آینده چیست؟

سلیمی نمین: بحث درباره انتخابات در حال حاضر به میان توده‌های جامعه کشیده نشده، بلکه بحث‌های نخبگانی است و موضوع حضور یا عدم حضور احزاب و گروه‌ها در انتخابات و اظهاراتی از این دست، نوعی چانه زنی‌های سیاسی در آستانه انتخابات است و برخی از طیف ها هم کار انتخاباتی خود را با قدرت دنبال می کنند و هم بحث مشارکت غیر فعال در انتخابات را مطرح می‌کنند. این گروه ها از ابزار این چنین برای گرفتن امتیاز استفاده می کنند. پیش‌بینی من این است که با وجود تمام فعالیت‌های جریان ها و احزاب داخل و حتی خارج کشور، باز هم انتخابات پرشوری خواهیم داشت و جامعه در دو ماه مانده به انتخابات عزم و تصمیم خود را نشان می دهد. اگر همه نخبگان با گرایش های مختلف حتی خارج از دایره نظام درباره انتخابات فعال شوند؛ همه بخش های جامعه هم در این زمینه فعال خواهند شد. حتی کسانی که در خارج کشور در حرف و تبلیغات مدعی ناسالم بودن انتخابات در ایران هستند در عمل برای تاثیرگذاری در همین انتخابات فعالیت می کنند بنابراین پیش بینی من انتخابات پرشور است.

ایرنا: شما به کدام یک از طیف های اصولگرایی تعلق دارید؟

سلیمی نمین: من به لحاظ تشکیلاتی تعلقی به هیچ کدام از طیف‌های اصولگرا ندارم اما برای افراد سالم در هر طیف و جریانی حتی اصلاحات ارزش و احترام قائل هستم.

ایرنا: انتقادات به عملکرد مجلس دهم از سوی هر دو جریان سیاسی کشور به گوش می رسد. به نظر شما دلیل این انتقادات چیست؟

سلیمی نمین: ما در انتخابات آینده چه در جبهه اصلاح طلبان و چه اصولگرایان باید به دنبال افراد سالم باشیم. موضوعی که برای بسیاری از آقایان مهم نبود و تنها به فکر تبعیت محض بودند. بسیاری از نمایندگان کنونی مجلس در اصطلاح آدم‌های پرکاه و بی وزن هستند و این بی وزنی آن‌ها زمینه ساز بسیاری از مشکلات شده است. مجلس دهم بی سر بود و هویت نداشت و پیش از این شخصیت علمی و دانشگاهی نمایندگان برای آن‌ها مهم بود و برای حفظ آن تلاش می‌کنند. بسیاری از شخصیت های سالم و دارای وزنه از فهرست‌ها حذف شدند و برای نخستین بار در تاریخ مجلس فاجعه بی‌وزنی به وجود آمد.

ایرنا: تدبیر اصولگرایان برای انتخابات آینده و پیشگیری از این شرایطی که گفتید چیست؟

سلیمی نمین: یکی از موضوعاتی که امروز می‌تواند از منافع ملی صیانت کند این است که مطامع کوتاه مدت خود را کنار بگذاریم. میان اصولگرایان هم یکی از چالش‌ها، بستن فهرست های انتخاباتی بر اساس منافع حزبی و شخصی است. در این شرایط به شخصیت‌های سالم توجه نمی‌شود و هر حزبی سهمی از این فهرست را به خود اختصاص می‌دهد که چندان شایسته نیست اما عملا جاری است و انجام می‌شود.

انگلیسی‌ها در پی پاک کردن سابقه خود در ایران هستند

ایرنا: رویای وحدت اصولگرایان سرانجام عملی می شود؟

سلیمی نمین: هیچ کدام از جریان های سیاسی توافق کامل سیاسی باهم ندارند و نخواهند داشت. اما تفاوت جریان سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا در این است که اصلاح طلبان می توانند اراده سیاسی خود را حاکمیت ببخشند. در همین انتخابات گذشته جریان اصولگرا توافق کرده بودند برنده انتخابات در نظرسنجی ها در رقابت بماند و دیگران به نفع او کنار بکشند که در عمل اتفاق نیفتاد. مشابه این اتفاق در جریان اصلاح طلبی هم افتاد و آقای عارف تمایلی به انصراف نداشت؛ چندین بار برای او پیام فرستادند اما کنار نرفت تا اینکه علیه او اعمال زور و قدرت کردند، جلساتش را برهم زدند. این اعمال زور در جریان اصولگرا اتفاق نمی‌افتد چون به لحاظ تشکیلاتی امکان این اعمال زور را ندارد. اصلاح طلبان پیش از انقلاب هم کار تشکیلاتی گسترده داشتند اما جریان اصولگرا جز موتلفه فاقد چنین تشکیلاتی هستند.

اصلاح طلبان بعد از انتقال نظرات خود به آقای عارف و عدم پذیرش آن از سوی او، جلسات و گردهمایی‌های او را برهم زدند و این یعنی اعمال زور. بنابراین علت وحدت اصلاح طلبان نه رشد سیاسی بلکه توان اعمال اراده سیاسی است. این رشد سیاسی در اصلاح طلبان و اصولگرایان دیده نمی‌شود.

ایرنا: آیا آقای عارف متوجه این اعمال زور شد؟

سلیمی نمین: بله

ایرنا: در این صورت چرا درباره آن اظهارنظری نکرد؟

سلیمی نمین: نمی‌توانست. اکنون هم در حق عارف ظلم جدی انجام می دهند و از الان آقای عارف را با تبلیغات می‌شکنند تا اتفاق دور پیشین تکرار نشود و مجبور به شکستن سیاسی او شوند. این موضوعات همگی در رشدنایافتگی نخبگان ما ریشه دارد و معتقدم رشدیافتگی توده‌های مردم از رشد یافتگی نخبگان ما بیشتر است.

ایرنا: سرانجام تشکیلات اصولگرایان اعم از شورای وحدت، جمنا و جامعه روحانیت چه خواهد شد؟

سلیمی نمین: سرانجام این ائتلاف را تجربه خوب سیاسی می‌دانم و چندان نگاه مقطعی به موضوعات سیاسی ندارم. همه فعل و انفعالات تجربه ای برای مردم خواهد بود. در انتخابات قبل گفتیم به لیست واحد رای ندهند بلکه با تحقیق رای دهید اما نشد. اگر در هر انتخاباتی مردم را به تحقیق و به گزینی دعوت کنیم؛ جامعه یک مرحله به جلو پیش می‌رود. اگر بتوانیم مبنا بودن مردم را تقویت کنیم و به گونه ای عمل کنیم که در هر انتخاباتی مردم یک گام به جلو روند عملکرد درست داشته ایم اما رشدی از انتخابات عاید مردم نشود فاجعه است.



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس | تقابل پرسپولیس و چلسی در آزادی!