جنبههای عاطفی کربلا در شعر معاصر فربه شده است/ آشنایی با پیشگامان شعر عاشورایی
گروه فرهنگی ــ عضو هیئت علمی گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان گفت: اغلب شاعران از واقعه عاشورا تأثیر پذیرفتهاند. به همین دلیل نمیتوان حدی برای آن مشخص کرد. در مجموع، جنبههای عاطفی ماجرای کربلا در شعر معاصر در قیاس با گذشته خیلی فربه شده است.
عاشورا از جمله حوادث مهم تاریخی است که بر همه عرصههای زندگی مسلمانان تأثیر شگرفی از خود به جای گذاشته است. یکی از این عرصهها حوزه ادبیات فارسی است که واقعه عاشورا باعث شد تا شاعران این رویداد مهم را در شعر خود انعکاس دهند و به تبیین آن واقعه بپردازند. این تأثیر همچنان بر ادبیات فارسی ما وجود دارد. خبرنگار ایکنا در همین رابطه گفتوگویی با محمود براتیخوانساری، استادیار و عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، داشته که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا- واقعه عاشورا چه تأثیری بر شاعران ایرانی و در مجموع ادبیات فارسی داشت؟
موضوع عاشورا، پس از حادثه کربلا، یعنی در دوره بنیامیه و بنیعباس، و به خاطر شرایط خاص آن دوران و دشمنی های آنان، کمرنگ شده و شیعیان نمیتوانستند به صراحت درباره این حادثه سخن بگویند، البته شاعرانی داریم که همعصر با ائمه(ع)، درباره عاشورا، به عربی اشعاری سرودهاند، ولی تا قرن چهارم و به دلیل شرایطی که گفته شد وهم به سبب نبودن آثاری از سه قرن اول، موضوع عاشورا در ادبیات فارسی چندان انعکاسی ندارد. آلبویه اولین حاکمان شیعه و ایرانیالاصل هستند که در سال 334هـ.ق بغداد را فتح کردند و به حکومت رسیدند و پس از تسلط بر اوضاع در سال 352ه.ق به عزاداری امام حسین(ع) رسمیت بخشیدند، از آن زمان موضوع عاشورا، شهادت امام حسین(ع) و بزرگداشت حادثه عاشورا آزاد میشود و شیعیان میتوانند عزاداری کنند.
اولین نمونههای شعر فارسی در خصوص حادثه عاشورا، مربوط به شاعری به نام مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی، متولد سال 341ه.ق است. او شاعری شیعی است و در نیمه دوم قرن چهارم درباره موضوعاتی مثل کربلا، عطش، بریده شدن سر امام حسین(ع) و لعن و نفرین علیه قاتلان امام حسین(ع) سخن گفته و مرثیهسرایی کرده است. ناصر خسرو قبادیانی متوفای 481، در قرن پنجم نیز موضوع عاشورا را مطرح کرده است؛ ناصرخسرو شیعه اسماعیلی و تحت تأثیر کسایی بوده است.
در قرن چهارم و پنجم، بخشهایی از مرکز ایران مثل ری، قم و بخشهایی از مرکز و شمال ایران، شیعه نشین بودند، بنابراین شاعرانی که معمولا رازی، یعنی اهل ری هستند، مثل قوامی رازی و ابوالمفاخر رازی، درباره امام حسین(ع) و ماجرای کربلا شعر سرودهاند. مهمترین شاعری که به لحاظ جریانسازی و تحت تأثیر قرار دادن شاعران پس از خود مثل عطار، مولانا، خاقانی و .... شناخته شده، شهرت واهمیت دارد، سنایی غزنوی است. سنایی غزنوی درباره فضائل امام حسین(ع) بسیار سخن گفته و به حادثه کربلا اشاره کرده؛ او با اینکه در عهد سلجوقیان میزیست و آن موقع اهل سنت حاکم بودند، ولی یا شجاعت اشعار فراوانی در فضایل امام حسین و حادثۀ کربلا سروده است. «برکشیدند تیغ بیآزرم/ نز خدا ترس و نه ز مردم شرم/ سرش از تن به تیغ ببریدند/ واندر آن فعل سود میدیدند».
سنایی در تحلیل واقعه به موضوع جالبی اشاره میکند و میگوید شهادت امام حسین(ع) ناشی از کینه و عدواتی است که بنیامیه و یزیدیان نسبت به امام علی(ع) داشتهاند و در کربلا، قصدشان نوعی کینهتوزی و انتقامجویی بوده است. وی در این زمینه ابیات روشنی دارد، مثلاً گفته است: «کافرانی در اوّل پیکار/ شده از زخم ذوالفقار فکار/ همه را بر دل از علی صد داغ/ شده یکسر قرین طاغی و باغ/ کین دل بازخواسته ز حسین/ شده قانع بدین شماتت و شَین/ هرکه بدگوی آن سگان باشد/ دان که او شاه این جهان باشد». در واقع سنایی موضوع لعن و نفرینی که تا آن زمان از نظر برخی ممنوع بود به صورت آشکار بیان میکند.
سنایی در حدیقه نزدیک پنجاه بیت به حادثه کربلا اختصاص داده است، او در جای دیگری میگوید: «تا بگوید ز سید سادات/ که ز ما بر روان او صلوات/ تا بگوید ز حال میرحسین/ و آن همه خصم چیره بر یک تن/ واندر آن کار پور بوسفیان/ یک زمان مر ورا نداده امان». و در جای دیگری نیز چنین سروده است: «دشمنان قصد جان او کردند/ تا دمار از تنش برآوردند/ عمروعاص از فساد رایی زد/ شرع را خیره پشت پایی زد/ بر یزید پلید بیعت کرد/ تا که از خاندان برآرد گرد/ شرم و آزرم جملگی بگذاشت/ جمعی از دشمنان بر او بگماشت/کربلا چون مقام ومنزل ساخت/ ناگه آل زیاد بر وی تاخت/راه آب فرات بربستند/دل او زان عنا و غم خستند».
موضوع دیگری که شاعران آن روزگار به آن اشاره کردهاند، نفرین علیه دشمنان و قاتلان امام حسین(ع) است. ناصر خسرو که تحت تأثیر کسایی بود، میگوید: «لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را/ بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین/ لعنت کنم بر آن بت، کو کرد و شیعت او / حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین». سنایی نیز در همین زمینه چنین سروده است: «داستان پسر هند مگر نشنیدی/ که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید/ پدر او لب و دندان پیمبر بشکست/ مادر او جگر عم پیمبر بمکید/ خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت/ پسر او سر فرزند پیمبر ببرید/ بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنیم/ لعنة الله یزیداً و علی حب یزید».
عطار نیشابوری که از پیروان سنایی غزنوی به حساب میآید، در این زمینه گفته است: «تشنه او را دشنه آغشته به خون/ نیم کشته گشته سرگشته به خون/ آن چنان سرخود که برد بی دریغ/ کافتاب از درد آن شد زیر میغ/ گیسوی او تا به خون آلوده شد/ خون گردون از شفق پالوده شد/ صد هزاران جان پاک انبیا/ صف زده بینم به خاک کربلا/ با جگر گوشه پیمبر این کنند/ وانگهی دعوی داد و دین کنند/ کفرم آید هرکه این را دین شمرد/ قطع باد از بن زفانی کین شمرد».
کمال اسماعیل اصفهانی، تمثیلی قانعکنندهای را در این زمینه مطرح میکند و حس جالبی را در دل انسان برمیانگیزد و میگوید: «اگر کسی پسری را از آن تو بکشد/ به عمر خویش ره لعنتش رها نکنی/ اگر کشنده فرزند مصطفیست یزید/ حدیث لعنت و نفرین او چرا نکنی؟/ تو بر کشنده فرزند خود مکن لعنت/ چو بر کشنده فرزند مصطفی نکنی». و یا در جای دیگری گفته است: «چون محرم رسید و عاشورا/ خنده بر لب حرام باید کرد/ وز پی ماتم حسین علی/ گریه از ابر، وام باید کرد/ لعنت دشمنانش باید گفت/ دوستداری تمام باید کرد»؛ یعنی با نفرین بر قاتلان امام حسین(ع)، باید دوستداری را برامام حسین(ع) کامل کرد.
در این قرون بسیاری از شعرا برای امام مرثیه سرودهاند و یاد عاشورا را به پا داشتهاند. قوامی رازی سروده است: «دست از جهان بشویم عز و شرف نجویم/ مدح وغزل نگویم، مقتل کنم تقاضا». ناصرخسرو گفته: «پاره کردستند جامۀ دین بر تو لاجرم/ این سگان مست گشته روز حرب کربلا». سنایی نیز چنین سروده: «حبذا کربلا و آن تعظیم/ کز بهشت آورد به خلق نسیم/ وآن تن سر بریده در گل و خاک/ وآن عزیزان به تیغ دلها چاک». قوامی رازی چنین عاشورا را ترسیم کرده است: «روز دهم ز ماه محرم به کربلا/ ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی/ هرگز مباد روز چو عاشور در جهان/کان روز بود قتل شهیدان کربلا».
شاعرانی فراوانی نیز از حادثۀ کربلا و نام امام حسین مضمون ساختهاند و ترکیباتی توصیفی از آن در شعر خود یه کار بردهاند که نشانۀ توجه آنان به ماجرای عاشوراست کسانی مثل لامعی گرگانی، ابوالفرج رونی، ازرقی هروی، مسعود سعد سلمان، ادیب صابر، خاقانی، اثیرالدین اخسیکتی، جمالالدین عبدالرزاق و .... با اینکه برخی از این شاعران شیعه نیستند، ولی گرما و شور حادثه کربلا در جان آنها نیز نشسته و نفوذ کرده است. مسعود سعد سلمان، که از پیشتازان شعر حبسیه است، با موضوع خون شهدای کربلا ارتباط برقرار میکند و میگوید: «چندان کزین دو دیده من رفت روز و شب/ هرگز نرفت خون شهیدان کربلا» یا اثیر اخسیکتی سروده: «پیش نسیم ارغوان قرطۀ خونین به کف/ خون حسینان باغ کرده چو زهرا طلب».
در قرن هفتم، مولانا بهترین غزل را درباره حادثه کربلا سروده و پیداست که باشهیدان کربلا انسی داشته و غزلش را در یک فضای عرفانی و ایمانی سروده است، و بلندترین معانی را در فضایل شهدای کربلا آورده است و بال در بال سبکبالان عاشق روحش را پرواز داده است، آنجا که میگوید: «کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی/ کجایید ای سبکبالان عاشق/ پرندهتر ز مرغان هوایی/ کجایید ای شهان آسمانی/ بدانسته فلک را درگشایی/ کجایید ای ز جان و جا رهیده/کسی مر عقل را گوید کجایی/ کجایید ای در زندان شکسته/ بداده وام داران را رهایی/ کجایید ای در مخزن گشاده/کجایید ای نوای بینوایی/ در آن بحرید کاین عالم کف او است/ زمانی بیش دارید آشنایی/ کف دریاست صورتهای عالم/ ز کف بگذر اگر اهل صفایی/ دلم کف کرد کاین نقش سخن شد/ بهل نقش و به دل رو گر ز مایی/ برآ ای شمس تبریزی ز مشرق/که اصل اصل اصل هر ضیایی».
در قرن هشتم، نمونههای بیشتری از این نوع اشعار و بازتاب رویداد واقعه عاشورا در شعر فارسی را شاهد هستیم. درباره حافظ نیز برخی غزل مشهور حافظ که میگوید: «زان یار دلنوازم شکریست با شکایت/ گر نکتهدان عشقی بشنو تو این حکایت/ بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم/ یا رب مباد کس را مخدوم بیعنایت/ رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس/ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت/ در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا/ سرها بریده بینی بی جرم و بیجنایت»، را اشاره به حادثه کربلا میدانند، هرچند به آسانی نمیتوان این را ثابت کرد ولی برخی بزرگان چون مرحوم استاد زرین کوب چنین استحسانی کردهاند.
در قرن نهم هجری، جامی و حسین واعظ کاشفی به واقعه عاشورا پرداختهاند. جامی با ترجمه قصیده معروف فَرَزدَق، ارادت خود را به شهدای کربلا و امام زینالعابدین(ع) بیان کرده است. حسین واعظ کاشفی نیز کتاب روضةالشهدا را تدوین کرد که بعد روضهخوانها همین کتاب را به دست میگرفتند و بر منابر میخواندند. در قرن دهم و یازدهم که مقارن با عصر صفویه است، موضوع عاشورا گسترش پیدا میکند که اوج این قضیه در شعر محتشم کاشانی نمایان میشود که آن شعر معروف «باز این چه شورش است /که در خلق عالم است» را سروده است و بر دوازده بند محتشم نظیرههایی در دورۀ بازگشت ادبی سروده شده است. درعهد قاجار یغمای جندقی نوحههای زیادی را در عزای امام حسین سروده است.
ایکنا – واقعه عاشورا در دوره معاصر چه تأثیری بر ادبیات فارسی داشته است؟
در دوره مشروطه، برخی از شعرا، سعی میکنند کشته شدن جوانان وطن در عصر استبداد کبیر و صغیر را با زبان عاشورایی بیان کنند کسانی چون اشرفالدین گیلانی (نسیم شمال) شعر سیاسی را به شیوۀ نوحه میسرود که بسیار مورد توجه بود. در ادبیات معاصر، مرحوم ملکالشعرای بهار و شهریار تبریزی و صغیر اصفهانی و بسیاری دیگر، برای امام حسین(ع) شعر سرودهاند. بعد از انقلاب اسلامی، به دلیل حوادثی که رقم خورد و موضوع شهادت برجسته شد، نهضت امام با قیام عاشورا پیوند برقرار کرد، به خصوص در هشت سال دفاع مقدس، موضوع کربلا و شهادت جزء یکی از بنمایههای پربسامد و درونمایههای اصلی شعر فارسی قرار گرفته است و حماسه و سوگ در هم تنیده و کسانی مثل حسن حسینی، سلمان هراتی، قیصر امینپور، موسوی گرمارودی، خسرو احتشامی، قادر طهماسبی، قزوه، بیابانکی، برقعی و... به این موضوع پرداختهاند. اکنون کمتر ماهی است که دفتر شعری آیینی منتشر نشود.
ایکنا – به نظر شما کدام یک از شاعران ما بیشترین تأثیر را از واقعه عاشورا گرفتهاند؟
اینطور قضاوت کردن درباره شاعران درست نیست، زیرا اغلب شاعران از این واقعه تأثیر پذیرفتهاند، به همین دلیل نمیشود حدی برای آن مشخص کرد. در دوره معاصر، به دلیل اینکه موضوع شهادت و حماسه اوج میگیرد و با حوادث انقلاب و دفاع مقدس ارتباط برقرار میکند، شعرای فراوانی در این زمینه شعر سرودهاند؛ برخی شعرا به جنبههای سوگ و سوگواری آن واقعه بیشتر پرداختهاند، و برخی به جنبههای سلحشوری قیام امام حسین(ع) نظر داشتهاند؛ به تعبیر دیگری، برخی اهل حکمت و عبرت هستند و برخی دیگر به جنبه عاطفی موضوع توجه بیشتری دارند و اشک ریختن و سوگواری را برجستهتر کردهاند، و برخی نیز جامع این دو رویکرد هستند. در مجموع، جنبههای عاطفی ماجرای کربلا، در شعر معاصر به نسبت گذشته، خیلی فربه شده است.
انتهای پیام