خبرگزاری مهر- گروه استان ها- فائزه زنجانی: خانه در یکی از کوچه پس کوچه های محله مقصودیه تبریز قرار گرفته است. چندین نفر هم که گردشگر به نظر می رسند، سر راه، آدرس خانه موزه را از من می پرسند. تابلویی که نام خانه موزه شهریار بر روی آن حک شده، در آبی رنگی را نشانمان می دهد که عکس استاد شهریار در کنار آن نقش بسته است. گویی استاد، خود به استقبال مهمانان آمده اند.
خانه، حیاط کوچکی هم دارد و تابلویی که تصویر استاد بر آن نقش بسته را در حیاط نصب و شعر « شهر تبریز است و جان قربان جانان می کند سرمه چشم از غبار کفش میهمان می کند» را بر روی آن حک کرده اند.
نگاهی به خانه استاد شهریار
خانه موزه یک ساختمان دو طبقه شامل زیرزمین و طبقه فوقانی را در خود جای داده است. قسمت زیرزمین، دربرگیرنده عکسها و تصاویری از استاد شهریار، بخش سمعی و بصری و قسمتی مخصوص استراحت میهمانان و بازدیدکنندگان از موزه است.
بخش فوقانی هم که در واقع بخش اصلی و قدیمیتر موزه ادبی استاد شهریار به شمار میرود، بخشهایی چون بخش اسناد قدیمی، عکسها، دستنوشتهها، وسایل شخصی شامل لباسها، کتابها، لوازمالتحریر، رختخواب و بستر استراحت استاد، تالار پذیرایی منزل استاد، هدایا، لوحهای تقدیر و تندیسهای این شاعر بزرگ را در خود جای داده است.
قدمت خانه به دهه چهل بر می گردد که در سال ۶۷ و بعد از درگذشت استاد توسط شهرداری خریداری می شود تا این ساختمان کوچک اما با صفا تبدیل شود به جایی که هر گوشه آن رنگ و بویی از استاد ادب ایران را دارد و درب آن روزانه برای پذیرایی از مهمانان و گردشگران باز بوده و جایی باشد تا اساتید و دوستداران شعر و ادب گه گاهی دور یکدیگر جمع شده و به یاد شهریار، شعری بخوانند.
استقبال گردشگران از موزه شهریار
در ابتدا وارد زیرزمین می شوم، عکس های استاد در گوشه به گوشه سالن نصب شده است؛ عکس هایی که هر کدامشان، انسان را به نقطه ای از زندگی استاد می کشاند و آنچه در تمامی عکس ها نمایان است، سادگی و بی آلایش بودن مردی است که توانست به ستاره ای بی بدیل در عرصه شعر و ادبیات تبدیل شود.
جلوتر می روم و وارد قسمتی می شوم که در آن، برای رفاه حال بازدیدکنندگان و مهمانان، مکانی برای استراحت در نظر گرفته شده و فضا نیز پر از عکس های قدیمی استاد و هنر هنرمندان خطاطی و خوشنویسی است که هر کدام با ذوقی سرشار، بیتی از اشعار شهریار را برای کار خود انتخاب کرده اند.
این روزها که چند روزی از روز ملی شعر و ادب و سالگرد درگذشت شهریار گذشته، فضای خانه موزه شلوغ تر از روزهای عادی است و در هر نقطه می توان شاهد حضور گردشگران و حتی برخی هنرمندان و اهالی فرهنگ بود.
از زیرزمین که بیرون می آیم، مسیرم را کج می کنم به سمت طبقه بالا و قسمت اصلی خانه موزه. بالای پله ها، می رسم به فضایی که دور تا دور آن پر از عکس های یادگاری استاد و اثر هنرمندان مختلف خطاطی، خوشنویسی و نقاشی است. چندین محفظه هم قرار داده شده که یکی از آن ها پر از کتاب های چاپ شده استاد و دیگری آثار فاخر هنرمندان مجسمه سازی و پیکرتراشی در باب چهره شهریار است.
محفظه دیگر را هم پر کرده اند از روزنامه ها و مجلاتی که تصاویر و اخباری از استاد شهریار بر روی آن ها نقش بسته و البته چندین دهه از چاپ آن ها می گذرد.
طبق اعلام مسئولان موزه، بیش از ۵۰۰ قطعه از آثار و نیز وسایل شخصی استاد شهریار شامل کتاب، دستخط و انواع یادبودها و هدایای داخلی و خارجی به همراه لوازم زندگی این شاعر تبریزی در موزه به نمایش گذاشته شده است.
خانه ای ساده که قلب ادبیات معاصر شد
خانه در مجموع بسیار ساده است و این سادگی از ظاهر خانه تا وسایل آن و همچنین وسایل شخصی استاد به خوبی نمایان است. در یک اتاق، وسایل شخصی استاد را در معرض نمایش قرار داده اند. تشک و لحاف شهریار را پهن کرده اند و کنار آن هم یک چراغ نفتی گذاشته و کتری را بالای آن قرار داده اند تا چای استاد همواره آماده باشد برای پذیرایی از مهمانانش.
چراغ نفتی و علاء الدین که می گویم شاید ناآشنا باشد برای بسیاری از جوانانی که نه این وسیله را دیده و نه تصویری از آن را مشاهده کرده اند اما برای کسانی که سنی ازشان گذشته، قطعا یادگاری از سال های نه چندان دور خواهد بود. ترک ها به این وسیله « پیلته» می گویند.
استاد، تلویزیون کوچکی هم دارند در گوشه خانه؛ از آن تلویزیون هایی که شاید به زور مشت، تصویری بر روی صفحه آن ها نقش ببندد. کت و شلوار، کیف و کفش و چندین وسیله شخصی دیگر استاد نیز در فضای اتاق قرار داده شده اند.
آشپرخانه نیز بخشی دیگری است که دیدنش می تواند برای بسیاری از قدیمی ها، یادآور دهه های پنجاه و شصت باشد. یخچالی کوچک و قدیمی، سماور مسی و ظرف های چینی گل سرخ بخشی از وسایل موجود در آشپزخانه است و همین ها بر سادگی بیشتر خانه و غرق شدن در فضای ساده اما باصفا و بامحبت خانه های قدیمی می افزاید.
و شاید عجیب باشد که در محیط خانه ای این چنین ساده، ستاره ای بزرگ در عرصه ادبیات ایران زندگی کرده و سال های عمرش را گذرانده است. شاعری که علاوه بر چهره ادبی که دارد، دارای چهره دینی و مذهبی هم بوده و شاید نور معنویت وی حاکم بر این فضا است که با وجود سادگی، هر روز گردشگران زیادی را به سوی خود می کشد.
بسیاری از شعردوستان و اهالی فرهنگ و هنر در سال های اخیر نسبت به عدم توجه به این خانه موزه انتقاد کرده اند و در مقابل نیز برخی مسئولان نسبت به برآورده شدن توقعات این هنرمندان، قول هایی داده اند؛ وعده هایی که در صف انتظار هستند.
خبرگزاری مهر- گروه استان ها- فائزه زنجانی: خانه در یکی از کوچه پس کوچه های محله مقصودیه تبریز قرار گرفته است. چندین نفر هم که گردشگر به نظر می رسند، سر راه، آدرس خانه موزه را از من می پرسند. تابلویی که نام خانه موزه شهریار بر روی آن حک شده، در آبی رنگی را نشانمان می دهد که عکس استاد شهریار در کنار آن نقش بسته است. گویی استاد، خود به استقبال مهمانان آمده اند.
خانه، حیاط کوچکی هم دارد و تابلویی که تصویر استاد بر آن نقش بسته را در حیاط نصب و شعر « شهر تبریز است و جان قربان جانان می کند سرمه چشم از غبار کفش میهمان می کند» را بر روی آن حک کرده اند.
نگاهی به خانه استاد شهریار
خانه موزه یک ساختمان دو طبقه شامل زیرزمین و طبقه فوقانی را در خود جای داده است. قسمت زیرزمین، دربرگیرنده عکسها و تصاویری از استاد شهریار، بخش سمعی و بصری و قسمتی مخصوص استراحت میهمانان و بازدیدکنندگان از موزه است.
بخش فوقانی هم که در واقع بخش اصلی و قدیمیتر موزه ادبی استاد شهریار به شمار میرود، بخشهایی چون بخش اسناد قدیمی، عکسها، دستنوشتهها، وسایل شخصی شامل لباسها، کتابها، لوازمالتحریر، رختخواب و بستر استراحت استاد، تالار پذیرایی منزل استاد، هدایا، لوحهای تقدیر و تندیسهای این شاعر بزرگ را در خود جای داده است.
قدمت خانه به دهه چهل بر می گردد که در سال ۶۷ و بعد از درگذشت استاد توسط شهرداری خریداری می شود تا این ساختمان کوچک اما با صفا تبدیل شود به جایی که هر گوشه آن رنگ و بویی از استاد ادب ایران را دارد و درب آن روزانه برای پذیرایی از مهمانان و گردشگران باز بوده و جایی باشد تا اساتید و دوستداران شعر و ادب گه گاهی دور یکدیگر جمع شده و به یاد شهریار، شعری بخوانند.
استقبال گردشگران از موزه شهریار
در ابتدا وارد زیرزمین می شوم، عکس های استاد در گوشه به گوشه سالن نصب شده است؛ عکس هایی که هر کدامشان، انسان را به نقطه ای از زندگی استاد می کشاند و آنچه در تمامی عکس ها نمایان است، سادگی و بی آلایش بودن مردی است که توانست به ستاره ای بی بدیل در عرصه شعر و ادبیات تبدیل شود.
جلوتر می روم و وارد قسمتی می شوم که در آن، برای رفاه حال بازدیدکنندگان و مهمانان، مکانی برای استراحت در نظر گرفته شده و فضا نیز پر از عکس های قدیمی استاد و هنر هنرمندان خطاطی و خوشنویسی است که هر کدام با ذوقی سرشار، بیتی از اشعار شهریار را برای کار خود انتخاب کرده اند.
این روزها که چند روزی از روز ملی شعر و ادب و سالگرد درگذشت شهریار گذشته، فضای خانه موزه شلوغ تر از روزهای عادی است و در هر نقطه می توان شاهد حضور گردشگران و حتی برخی هنرمندان و اهالی فرهنگ بود.
از زیرزمین که بیرون می آیم، مسیرم را کج می کنم به سمت طبقه بالا و قسمت اصلی خانه موزه. بالای پله ها، می رسم به فضایی که دور تا دور آن پر از عکس های یادگاری استاد و اثر هنرمندان مختلف خطاطی، خوشنویسی و نقاشی است. چندین محفظه هم قرار داده شده که یکی از آن ها پر از کتاب های چاپ شده استاد و دیگری آثار فاخر هنرمندان مجسمه سازی و پیکرتراشی در باب چهره شهریار است.
محفظه دیگر را هم پر کرده اند از روزنامه ها و مجلاتی که تصاویر و اخباری از استاد شهریار بر روی آن ها نقش بسته و البته چندین دهه از چاپ آن ها می گذرد.
طبق اعلام مسئولان موزه، بیش از ۵۰۰ قطعه از آثار و نیز وسایل شخصی استاد شهریار شامل کتاب، دستخط و انواع یادبودها و هدایای داخلی و خارجی به همراه لوازم زندگی این شاعر تبریزی در موزه به نمایش گذاشته شده است.
خانه ای ساده که قلب ادبیات معاصر شد
خانه در مجموع بسیار ساده است و این سادگی از ظاهر خانه تا وسایل آن و همچنین وسایل شخصی استاد به خوبی نمایان است. در یک اتاق، وسایل شخصی استاد را در معرض نمایش قرار داده اند. تشک و لحاف شهریار را پهن کرده اند و کنار آن هم یک چراغ نفتی گذاشته و کتری را بالای آن قرار داده اند تا چای استاد همواره آماده باشد برای پذیرایی از مهمانانش.
چراغ نفتی و علاء الدین که می گویم شاید ناآشنا باشد برای بسیاری از جوانانی که نه این وسیله را دیده و نه تصویری از آن را مشاهده کرده اند اما برای کسانی که سنی ازشان گذشته، قطعا یادگاری از سال های نه چندان دور خواهد بود. ترک ها به این وسیله « پیلته» می گویند.
استاد، تلویزیون کوچکی هم دارند در گوشه خانه؛ از آن تلویزیون هایی که شاید به زور مشت، تصویری بر روی صفحه آن ها نقش ببندد. کت و شلوار، کیف و کفش و چندین وسیله شخصی دیگر استاد نیز در فضای اتاق قرار داده شده اند.
آشپرخانه نیز بخشی دیگری است که دیدنش می تواند برای بسیاری از قدیمی ها، یادآور دهه های پنجاه و شصت باشد. یخچالی کوچک و قدیمی، سماور مسی و ظرف های چینی گل سرخ بخشی از وسایل موجود در آشپزخانه است و همین ها بر سادگی بیشتر خانه و غرق شدن در فضای ساده اما باصفا و بامحبت خانه های قدیمی می افزاید.
و شاید عجیب باشد که در محیط خانه ای این چنین ساده، ستاره ای بزرگ در عرصه ادبیات ایران زندگی کرده و سال های عمرش را گذرانده است. شاعری که علاوه بر چهره ادبی که دارد، دارای چهره دینی و مذهبی هم بوده و شاید نور معنویت وی حاکم بر این فضا است که با وجود سادگی، هر روز گردشگران زیادی را به سوی خود می کشد.
بسیاری از شعردوستان و اهالی فرهنگ و هنر در سال های اخیر نسبت به عدم توجه به این خانه موزه انتقاد کرده اند و در مقابل نیز برخی مسئولان نسبت به برآورده شدن توقعات این هنرمندان، قول هایی داده اند؛ وعده هایی که در صف انتظار هستند.