بازجویی از مرد هزار چهره افغانی در تهران / راز ویلای 2000 متری او در خیابان نفت چه بود؟
اطلاعیه ای در اختیار اداره آگاهی تهران قرار گرفت که در آن به جزئیات روند نفوذ یک مرد افغان در رده های بالای یکی از سازمان های دولتی در تهران پرداخته شده است.
به گزارش فانوس: بررسی پرونده مرموز این مدیر عامل از سوی سروان ن.د آغازشد و وی تجسس ویژه ای را در دستور کار قرار داد.
در این اطلاعیه آمده بود که دکتر حسینی نه تنها دارای مدرک دکترا نیست بلکه یک مرد افغان است به نام موسوی و با جعل مدارک توانسته است در رده های بالای سازمانی نفوذ کند.
در تحقیق غیر محسوس مشخص شد مردی که خود را دکتر حسینی جا زده است در زمستان سال 72 از سوی محل کارش خانه ویلایی به مساحت دو هزار متر در خیابان نفت به وی تحویل داده شده است و ماهیانه نیم میلیون تومان حقوق می گیرد.
بدین ترتیب، اکیپی ازماموران دربخشی از تحقیقات خود به در خانه ویلایی مراجعه کردند .
وقتی در باز شد یک زن افغان با لباس های روستایی رو در روی ماموران ایستاد و وقتی شنید ماموران به دنبال دکتر حسینی هستند با ادعای این که همسر وی است گفت که دکتر سرکار است.
ماموران وقتی پی به غیبت دکتر حسینی بردند از همسرش خواستند برگه احضاریه به اداره آگاهی تهران را به دست وی برساند.
24 ساعت بعد قبل از این که دکتر حسینی در اداره آگاهی حضور یابد چند تلفن از محل کارش به افسر پرونده شد و همه با تایید دکتر حسینی برای پی بردن به علت احضار وی به اداره آگاهی کنجکاوی کردند.
سروان ن.د که پی به حساس بودن این پرونده برده بود و نمی توانست به دلیل یک اطلاعیه دکتر حسینی را مجرم بداند رویه ویژه ای را برای بازجویی از وی در نظر گرفت.
ساعت 8 و 30 دقیقه صبح بودکه دکتر حسینی با ظاهری آراسته و با پوشش خاص و فریبنده پای در اداره آگاهی گذاشت و در برابر افسر پرونده نشست.
کارآگاه در نخستین اقدام برگه بازجویی را در برابر دکتر حسینی قرار داد و وی با خط خود شروع به نوشتن اسم، فامیل، نام پدر، تبعیت، آدرس، شغل و سن خود کرد.
بعد از پر شدن فرم بازجویی، افسر پرونده شروع به تحقیق کرد:
اسمت چیست؟
نوشته ام!
باز هم بگو؟
حسینی!
چند سال داری؟
نوشته ام!
باز هم بگو؟
46 ساله ام.
شغل شما چیست؟
نوشته ام!
بازهم بگو؟
مدیر عامل سازمان.
مدرک تحصیلی ات؟
دکترای الهیات ومعارف.
آدرس محل سکونت را بگو؟
نوشته ام!
باز هم بگو؟
خیابان نفت و ....
چند سال است در سازمان کار می کنی؟
سه سال است.
چند سال است در خیابان نفت زندگی می کنی؟
سه سال است.
چه سالی و از کجا فارغ التحصیل شده ای؟
از دانشگاه تهران و مشهد و در سال های 65 و 66.
پیش از این سازمان کجا کار می کردی؟
درسازمانی واقع در مشهد.
در آن زمان کجا زندگی می کردی؟
درخیابان... شهر مشهد
چند سال درمشهد کار کردی؟
به مدت دو سال.
قبل از مشهد در کجا بودی؟
شهرستان قم.
چه می کردی؟
درس می خواندم!
چه درسی؟
درس حوزوی!
چند سال؟
یک سال.
سروان ن.د در چند سوال ساده، نتایج مهمی به دست آورده بود و توانسته بود شش سال زندگی دکتر حسینی را تحت بررسی قرار دهد، اصلا نمی دانست اطلاعیه ای که به دستشان رسیده است اصالت دارد یا یک پاپوش است نمی خواست قضاوت نادرستی بکند و با آبروی کسی بازی کند اما دستور قضایی این بود بررسی کند و باید بهترین روش را برای رسیدن به نتیجه درست در پیش می گرفت قصد وی این بود تا با پرسش های مشابه به سرنخی که دنبال آن بود، برسد.
سروان ادامه داد:
قبل از 40 سالگی چه می کردی؟
شما از من چه می خواهید!؟
این سوالی بود که دکتر حسینی با ترس از رویه سوالات از افسر پرونده پرسید!
سروان متوجه اضطراب این مرد شد حتی نگاه هایش پر از التهاب بود :
هویت شما چیست؟
چطورمگه!
سوال نکنید اگر خسته نشده اید من همان رویه قبلی را ادامه دهم!
می دانم همه جزئیات زندگی ام را می دانید و مراعات شغلم را می کنید.
اگر این را می دانید هویت واقعی تان را بگویید؟
من موسوی هستم وتبعه افغانستانم.
چه شد به این درجه علمی و کاری بالا رسیدی؟
من 20 ساله بودم که به طور غیر قانونی وارد ایران شدم، مدت ها در ساختمان های در حال ساخت کارگری می کردم تا این که سر از قم در آوردم.
درقم وارد کلاس های حوزوی شدم اما آن را به پایان نرساندم با مقداری اطلاعات و تغییر ظاهرم به مشهد رفتم.
مدارک دکترا را چگونه به دست آورده ای؟
درمشهد با مردی آشنا شدم که جاعل بود، او در ازای گرفتن پول برای من دو مدرک دکترای الهیات ومعارف جعل کرد، سپس درجلسات زیادی شرکت کردم تا توانستم با پیدا کردن چند آشنا به عنوان مدیرسازمان ها فعالیتم را آغاز کنم.
سروان از این که یکی از پیچیده ترین پرونده ها را به این راحتی و با روند پرسش های کوتاه حل کرده بود احساس خوبی داشت.
این مرد افغان در کمتر از 24 ساعت با صدور قرار قانونی به زندان افتاد و همه سابقه فعالیتش درسازمان ها باطل اعلام شد
در این اطلاعیه آمده بود که دکتر حسینی نه تنها دارای مدرک دکترا نیست بلکه یک مرد افغان است به نام موسوی و با جعل مدارک توانسته است در رده های بالای سازمانی نفوذ کند.
در تحقیق غیر محسوس مشخص شد مردی که خود را دکتر حسینی جا زده است در زمستان سال 72 از سوی محل کارش خانه ویلایی به مساحت دو هزار متر در خیابان نفت به وی تحویل داده شده است و ماهیانه نیم میلیون تومان حقوق می گیرد.
بدین ترتیب، اکیپی ازماموران دربخشی از تحقیقات خود به در خانه ویلایی مراجعه کردند .
وقتی در باز شد یک زن افغان با لباس های روستایی رو در روی ماموران ایستاد و وقتی شنید ماموران به دنبال دکتر حسینی هستند با ادعای این که همسر وی است گفت که دکتر سرکار است.
ماموران وقتی پی به غیبت دکتر حسینی بردند از همسرش خواستند برگه احضاریه به اداره آگاهی تهران را به دست وی برساند.
24 ساعت بعد قبل از این که دکتر حسینی در اداره آگاهی حضور یابد چند تلفن از محل کارش به افسر پرونده شد و همه با تایید دکتر حسینی برای پی بردن به علت احضار وی به اداره آگاهی کنجکاوی کردند.
سروان ن.د که پی به حساس بودن این پرونده برده بود و نمی توانست به دلیل یک اطلاعیه دکتر حسینی را مجرم بداند رویه ویژه ای را برای بازجویی از وی در نظر گرفت.
ساعت 8 و 30 دقیقه صبح بودکه دکتر حسینی با ظاهری آراسته و با پوشش خاص و فریبنده پای در اداره آگاهی گذاشت و در برابر افسر پرونده نشست.
کارآگاه در نخستین اقدام برگه بازجویی را در برابر دکتر حسینی قرار داد و وی با خط خود شروع به نوشتن اسم، فامیل، نام پدر، تبعیت، آدرس، شغل و سن خود کرد.
بعد از پر شدن فرم بازجویی، افسر پرونده شروع به تحقیق کرد:
اسمت چیست؟
نوشته ام!
باز هم بگو؟
حسینی!
چند سال داری؟
نوشته ام!
باز هم بگو؟
46 ساله ام.
شغل شما چیست؟
نوشته ام!
بازهم بگو؟
مدیر عامل سازمان.
مدرک تحصیلی ات؟
دکترای الهیات ومعارف.
آدرس محل سکونت را بگو؟
نوشته ام!
باز هم بگو؟
خیابان نفت و ....
چند سال است در سازمان کار می کنی؟
سه سال است.
چند سال است در خیابان نفت زندگی می کنی؟
سه سال است.
چه سالی و از کجا فارغ التحصیل شده ای؟
از دانشگاه تهران و مشهد و در سال های 65 و 66.
پیش از این سازمان کجا کار می کردی؟
درسازمانی واقع در مشهد.
در آن زمان کجا زندگی می کردی؟
درخیابان... شهر مشهد
چند سال درمشهد کار کردی؟
به مدت دو سال.
قبل از مشهد در کجا بودی؟
شهرستان قم.
چه می کردی؟
درس می خواندم!
چه درسی؟
درس حوزوی!
چند سال؟
یک سال.
سروان ن.د در چند سوال ساده، نتایج مهمی به دست آورده بود و توانسته بود شش سال زندگی دکتر حسینی را تحت بررسی قرار دهد، اصلا نمی دانست اطلاعیه ای که به دستشان رسیده است اصالت دارد یا یک پاپوش است نمی خواست قضاوت نادرستی بکند و با آبروی کسی بازی کند اما دستور قضایی این بود بررسی کند و باید بهترین روش را برای رسیدن به نتیجه درست در پیش می گرفت قصد وی این بود تا با پرسش های مشابه به سرنخی که دنبال آن بود، برسد.
سروان ادامه داد:
قبل از 40 سالگی چه می کردی؟
شما از من چه می خواهید!؟
این سوالی بود که دکتر حسینی با ترس از رویه سوالات از افسر پرونده پرسید!
سروان متوجه اضطراب این مرد شد حتی نگاه هایش پر از التهاب بود :
هویت شما چیست؟
چطورمگه!
سوال نکنید اگر خسته نشده اید من همان رویه قبلی را ادامه دهم!
می دانم همه جزئیات زندگی ام را می دانید و مراعات شغلم را می کنید.
اگر این را می دانید هویت واقعی تان را بگویید؟
من موسوی هستم وتبعه افغانستانم.
چه شد به این درجه علمی و کاری بالا رسیدی؟
من 20 ساله بودم که به طور غیر قانونی وارد ایران شدم، مدت ها در ساختمان های در حال ساخت کارگری می کردم تا این که سر از قم در آوردم.
درقم وارد کلاس های حوزوی شدم اما آن را به پایان نرساندم با مقداری اطلاعات و تغییر ظاهرم به مشهد رفتم.
مدارک دکترا را چگونه به دست آورده ای؟
درمشهد با مردی آشنا شدم که جاعل بود، او در ازای گرفتن پول برای من دو مدرک دکترای الهیات ومعارف جعل کرد، سپس درجلسات زیادی شرکت کردم تا توانستم با پیدا کردن چند آشنا به عنوان مدیرسازمان ها فعالیتم را آغاز کنم.
سروان از این که یکی از پیچیده ترین پرونده ها را به این راحتی و با روند پرسش های کوتاه حل کرده بود احساس خوبی داشت.
این مرد افغان در کمتر از 24 ساعت با صدور قرار قانونی به زندان افتاد و همه سابقه فعالیتش درسازمان ها باطل اعلام شد