اگر این را تغییر ساختار فرهنگی مینامم باید دلیل بیاورم که چرا در سیاسیترین عرصه هم بنده به دنبال طرح موضوع فرهنگی هستم. مگر مجلس چه میکند که اینقدر جلوه کرده و آن را میشود ستود و اسم آن را تغییر یا دگرگونی ساختار فرهنگی نامید؟
روزی که دولت جدید بحث بازنگری در یارانهها را مطرح کرد، مدام سخن از حذف یارانههای دهکهای بالا بود و دولت در همان اول سیاستش میگفت که کسی در حسابهای مردم سرک نمیکشد چراکه «ضررش بیش از منفعتش به نظر میرسید»*. یعنی دولت این نکته را تایید کرد که قرار نیست حسابهای خود مردم به صورت اجباری شفاف باشد. اما گفتمان شفافیت به خصوص بعد از انتخاب شورای شهر اخیر تهران هر روز بیشتر تقویت شد و اینک به جایی رسیده که حتی مجلس هم در رایگیری داخلی خود به دنبال شفافیت است. چگونه ممکن است برای ملتی که نمیخواهد حسابهای بانکیاش شفاف باشد، دولت و مجلس و همه جهان باید برایش شفاف باشد؟
مردمی که در پروفایلهای خود به جای عکس خودشان عکس گل و بلبل میگذارند تا کسی آنها را نبیند و صاحب نظرات جدی و جکها را نشناسد و برخی هم دهها پروفایل گوناگون برای ساختن اطلاعات نابسامان دارند، چگونه میخواهند در کشور آنها دولتها و مدیران شفاف و عین کف دست باشند؟
آیا تا کنون فکر میکردیم که دولتها و مدیران و مردمان ناپیدا از کران تا کران جهان سر ما کلاه میگذاشتند؟ خیر! اینها همهاش کلاه خودمان است. برای ملتی که خودشان شفاف نیستند و خود را از همسایه و حتی در و پنجره میپوشانند تا کسی از راز، حساب و ملکیتهای آنان خبر نداشته باشد، که خدای نکرده یکی برایش مالیات میبرد و ...
دیگری از او قرض میخواهد، طبیعی است که شاهدزدهایی پیدا شوند که همه چیز را از خود جماعت پنهانگر پنهان کنند. صورت ساده این همه استدلال این است که آیا خودمان تا جایی شفاف هستیم که از دولتها و حتی خارجیها میخواهیم شفاف باشند؟ یقین این است که اگر ملتی شفاف باشد، شفافیت آن بر جهان سرایت خواهد کرد. یک گفتمان انتخابی از شورای شهر تهران چگونه به مجلس سرایت کرده که آن را در انتخابهای خود شفاف میکند اما نکته این است که غالب تحولات ساختاری و فرهنگی ما از همان رده میانی و بالا شروع شده و در همان رده هم از یاد رفته است و تا وقتی که از سوی جامعه برنخیزد عملا راه به جایی نخواهد برد.
* منتشر شده در روزنامه اعتماد مهر ۹۸