سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ قربان نجفی بازیگری است که کار خود را از سال 1373 با رادیو آغاز کرده است. او پس از سال ها فعالیت در عرصه هنری، اولین کارش را در سینما با فیلم «سایه به سایه» آغاز کرد. پس از آن در فیلم هایی از جمله ژن خوک، تنگه ابوقریب، پذیرایی ساده، طهران تهران، مزرعه پدری و... به ایفای نقش پرداخت. او این روزها با ایفای نقش "صفایی" در سریال «ستایش» مورد نظر مخاطبان قرار گرفته است.

به همین دلیل قربان نجفی در خبرگزاری برنا حضور یافت و از سوابق کاری خود در سینما، تئاتر، تلویزیون و موسیقی، مشکلاتی که این روزها گریبان گیر تئاتر است، تجربه کار در سریال «ستایش» و برنامه های آتی خود در این عرصه، صحبت کرد که در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید:

در حال حاضر باتوجه به اینکه تصویربرداری سریال «ستایش» نزدیک به یک سال است پایان یافته، مشغول کار جدیدی در سینما، تئاتر، تلویزیون، موسیقی و... هستید؟

طی یک سال گذشته پیشنهادات مختلفی داشتم اما هنوز به نتیجه نرسیدم و کاری را برای بازی انتخاب نکرده ام. دلیلش هم این است در انتخاب نقش کمی سخت سلیقه هستم اما اینکه برخی از دوستان فعال در این عرصه کارهای عجیب و غریب انجام می دهند، بی تاثیر نیست. معمولا آدمی که می‌خواهد کار کند به هر شرایطی تن می‌دهد اما من اینگونه نیستم؛ چون معتقدم هر کسی شان خود را تعیین می‌کند. امثال من مجبوریم گشنگی بکشیم اما کار خوب انجام دهیم.

بیشتر علاقه دارید در چه سبک، ژانر و کاراکتری به ایفای نقش بپردازید؟ به طور کلی یک فیلمنامه باید چه نقاط عطفی داشته باشد که آن را قبول کنید؟

هر بازیگری دوست دارد کار جدی بازی کند، البته جدی نه به این معنی که کمدی نباشد؛ اتفاقا ساخت کمدی یکی از سخت ترین کارهای روزگار است، البته برای کسی که کاربلد است و می خواهد کار خوب انجام دهد. کار جدی یعنی کاری که هیچ قصد و قرض دیگری به جز هنر در آن نباشد. به عقیده من ما در نهایت یک معلم هستیم یعنی من به عنوان یک بازیگر باید بخشی از یک قصه را جلو ببرم که حداقل چهار نفر وقتشان بیهوده تلف نشود حالا فرقی نمی کند در تئاتر، تلویزیون، سینما، رادیو یا حتی موسیقی باشد. ما باید نهایتا چیزی را به جامعه یاد دهیم تا عمرمان بیهوده تلف نشود. مسئله مهم در کمدی این است صرفا خنداندن الکی هنر نیست. چرا هیچ کدام از کارهای ما شبیه کارهای کلاسیک کمدی جهانی مانند «چارلی چاپلین» نشده است؟! جوابش مشخص است، چون به هر قیمتی فقط و فقط خواستیم مخاطب را بخندانیم. ما باید به مسائل اصلی و دغدغه بشر بپردازیم و برای پیش بُرد اهداف متعالی بشر کار کنیم. یعنی یک چرخی را در این جهان به حرکت در بیاوریم که به سمت پیشرفت و عقلانیت و انسانیت حرکت کند. من معتقدم کار هنری اگر کار انسانی باشد ماندگار است وگرنه کارهای خیلی زیادی می توان کرد که دور از این اهداف باشد.

با این صحبت ها آیا سریال «ستایش» همه این نقاط عطف را داشت که در آن بازی کردید؟

به هرحال شرایط کار در تلویزیون سخت است و باید به حداقل ها چشم دوخت. با وجود تمام این سختی ها، «ستایش» با این حجم از تولید، تدارکات و بازیگر برای خودش حرفی برای گفتن داشت. «ستایش» قصه ای دارد که توانسته مردم را سرگرم کند، فرهنگ سازی انجام دهد و مفید باشد. قاعدتا این سریال تمام و کمال نیست اما بد هم نبود.

نقشی که در فصل سوم «ستایش» بازی می کنید با فصل اول بسیار متفاوت است. چقدر روی نقش کار کردید که بتوانید این پارادوکس را دربیاورید؟

وظیفه بازیگر این است نقشی که به او محول شده است را بازی کند. این کار یک درام خوبی بود که یک هدف انسانی داشت و من باید خودم را آماده همچین اتفاقی می‌کردم. بازیگر باید حداقل ها را برای نقش خود اجرا کند. یک بازیگر باید تمام توانایی های خودش را نشان بدهد. برای من فرقی ندارد نقش یک فرد پیر، جوان، معتاد و.... بازی کنم، چون بازیگر باید کارش را انجام دهد. نقش من در «ستایش» تغییر ماهیت داد و متفاوت بود. برخلاف تصور عموم، این نقش بسیار قابل ترحم بود چرا که حشمت فردوس واقعا به او ظلم کرد او هم به دلیل اینکه فقط یک خواهر داشت مجبور بود برای اینکه او را از دست ندهد، هرچه او می گوید انجام دهد. او در ادامه ی روند داستان جلوی دخترش را که درصدد انتقام جویی بود را گرفت چون اگر این کار را نمی کرد جان خواهرش را هم که خط قرمز او بود را می گرفت.

به نظر شما دلیل دور شدن کارگردان های خوب به خصوص در حوزه کمدی از تلویزیون چیست؟

​فیلمسازان، مردم را برای میخکوب کردن پای تلویزیون نمی آورند بلکه یک کار راحت الحلقوم تحویل آنها می دهند. درگذشته سریال هایی در همین تلویزیون تولید می شد که خیابان خلوت کن بود. ما مردم را به دیدن کارهای ضعیف عادت دادیم و سلیقه آنها را تنزل داده ایم و ارزش خوراک فرهنگی آنها را پایین آورده ایم. متاسفانه مدیران و سیاست گذاران مربوطه اجازه نمی دهند کارگردان یا نویسنده کار خودشان را کنند درنتیجه وضعیت همین می شود که می بینیم. بهترین سریال هایی که ساخته می شد و مخاطبان میلیونی جذب خود می کرد عموما کارهای آقایان مدیری، عطاران و... بود که در ژانر طنز ساخته می شد. اما الان تعداد کارهای کمدی محدود است و اگر ساخته می شود با آن کیفیت نیست. کمدی یک رسالتی دارد که باید رعایت شود اما ما در ایران نمی توانیم سمت آن برویم؛ برای مثال ما اجازه نداریم ‌از کسی انتقاد کنیم درصورتی که نقد از ویژگی های اصلی کمدی به شمار می رود. به همین دلیل کارگردان های خوب از تلویزیون می روند و ترجیح می دهند در مدیوم هایی کار کنند که آزادتر باشند.

اغلب نقش هایی که کار کردید منفی بوده است. به دلیل اینکه شخصیت خاکستری مورد پسند مردم است به سراغ آن رفتید؟

می توان گفت در کارهای اخیر، این نقش های منفی بودند که به سراغ من آمدند. همیشه سعی کردم اگر شخصیتی منفی هم باشد آن را خاکستری کنم چون ما در زندگی روزمره مطلق سفید یا سیاه نداریم به همین دلیل منفی مطلق بازی کردن یک شعارزدگی است.

بازی کردن در سریال های فصلی معمولا کار راحتی نیست. کار در «ستایش» چگونه بود؟

این سریال قرار بود ابتدا به کارگردانی ایرج قادری و سپس اصغر هاشمی در ۲۴ قسمت و در دو فصل باشد که هر فصل آن دوازده قسمت تولید شود اما درنهایت چیزی شد که در حال حاضر می بینید. کار فصلی از نظر تولید دشواری های خاص خود را دارد اما برای بازیگر سخت نیست چون من یک کاراکتر را درون خودم شکل دادم حالا بعد از چند وقت قرار است دوباره در همان شخصیت که برای مردم آشناست و با آن ارتباط گرفتند بازی کنم به همین دلیل دغدغه ساخت یک کاراکتر جدید را ندارم. مشکلی که در ساخت اینگونه سریال ها وجود دارد بحث عدم انعقاد قرارداد طولانی مدت است.

در همه جای دنیا زمانی که بخواهند سریال چندفصلی بسازند با بازیگران قراردادهای چندساله می بندند تا آن بازیگر بدون دغدغه مالی چندین سال تمام وقت در اختیار پروژه قرار گیرد اما در ایران اینگونه نیست و همین که یک سریال در چند فصل ساخته می شود قابل ستایش است. برای مثال در فصل اول «ستایش» بعد از مدتی ضبط، به من گفتند چند ماهی کار نداری و باید قراردادت را فسخ کنی، من هم با دو شرط قبول کردم که این کار را انجام دهم یکی اینکه بدهی هایم را صاف کنند و دوم اینکه با شروع کار مجدد قرارداد جدیدی منعقد شود. نه تنها پولی پرداخت نشد بلکه بعد از دو سه ماه به من زنگ زدند که برای کار آفیش هستم درصورتی که نه قرارداد داشتم و نه پولی گرفته بودم به همین دلیل قبول نکردم و تیم تولید هم بدون حضور من تصویربرداری انجام داد تا اینکه دیدند نمی شود بدون حضور من ضبط شود و مجبور شدم مقابل دوربین بروم. چندین ماه بعد از پایان سریال توانستم دستمزدم را بگیرم. من در این موضوع تهیه و تولید را مقصر نمی دانم چون آنها مجری طرح هستند و تقصیری ندارند، این مشکلات از سوی تلویزیون است که پول نمی دهد و شرایط را برای همه دشوار می کند. با وجود این سیستم سریال سازی مردم نباید انتظار نتیجه بهتری داشته باشند. ساخت همین سه فصل هم واقعا شاهکار بود.

نظرتان را درمورد اسامی زیر بفرمایید و آنها را در چند کلمه کوتاه توصیف کنید:

سعید سلطانی: یکی از شریف ترین و عزیزترین انسان هایی که در جهان و جود دارد.

داریوش ارجمند: همکار بسیار خوب، هنرمند، فوق العاده توانا، انسان شریف، خوش برخورد و مهربانی که از همکاری با ایشان بسیار لذت بردم.

سیما تیرانداز: من و سیما در اکثر کارها چه در تلویزیون چه تئاتر همیشه با هم خواهر و بردار بودیم به نوعی یک تعصبی در مقابلش دارم چون همیشه نقش خواهر من را بازی کرده است.

فریبا نادری: انسان بسیار خوب و شریفی هستند که کار کردن با او برای من بسیار خوب بود.

ادامه دارد...

ساخت سه فصل از «ستایش» با شرایط تلویزیون شاهکار بود!

ساخت سه فصل از «ستایش» با شرایط تلویزیون شاهکار بود!