درد دل پدر یکی از جانباختگان حادثه سقوط هواپیما
عضو شورای عالی امنیت ملی گفت: همین ملت دنبال ترمیم این زخم است و به دولت آمریکاکه وجودش آلوده به دشمنی با ملت ایران است، اجازه نمیدهد تا این زخم را عفونی کند.
در پی حادثه ناگوار برای هواپیمای اوکراینی، شب گذشته سعید جلیلی عضو شورای عالی امنیت ملّی در خانه شهید محمدامین جبلی از شهدای حادثه سقوط بوئینگ ۷۳۷ حاضر شد و با خانواده این شهید گفتگو کرد.
گفتنی است محمدامین جبلی، دانشجوی برتر پزشکی دانشگاه تورنتو کانادا بود و پدر وی نیز محمد جبلی، فوق تخصص قلب و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
سعید جلیلی عضو شورای عالی امنیت ملی با عرض تسلیت و دلجویی از خانواده مرحوم محمدامین جبلی، دغدغه پدر این شهید را باعث افتخار دانست و گفت: باعث افتخار است پدری که فرزند عزیز خود را در این حادثه تلخ از دست داده است، امروز اینچنین دغدغهمند نظام و انقلاب و حفظ حرمت پاسداران امنیت کشور است.
وی با اظهار تأسف از وقوع حادثه سقوط هواپیمای مسافربری و جان باختن تعدادی از هموطنان و مسافران این پرواز، عنوان کرد: حادثه تلخ هواپیمای مسافربری همه ملت را داغدار کرد، اما همین ملت دنبال ترمیم این زخم است و به دولت آمریکا که وجودش آلوده به دشمنی با ملت ایران است، اجازه نمیدهد تا این زخم را عفونی کند.
در ادامه سخنان پدر شهید جبلی را در این دیدار میخوانید:
وقتی پسرم قصد عزیمت به فرودگاه را داشت لباس خاکی به تن داشت؛ مادرش به او گفت: لباست را عوض کن! با این اتفاقاتی که افتاده و محاسنی که تو داری کمی احتیاط کن که در خارج از کشور برایت مشکل نشود؛ حتی من نیز به او گفتم شلوار لی بپوش، اما او به جلوی آینه رفت و با خنده میگفت: شبیه شهدا شدهام و همینطور خوب است. به او گفتم بابا خیلی نور بالا میزنی! هوای خودت را داشته باش. حتی در فرودگاه یکی از دوستانش که به بدرقه آمده بود به او گفت: حرف مادرت را گوش میکردی و لباس دیگری میپوشیدی؛ با خنده در جواب به دوستش گفت: اگر زیاد اصرار کنید گوشه لباس خاکیام مینویسم شهید قاسم سلیمانی!
تا همان روز آخر میگفت: من هنوز عزادار سردار سلیمانی هستم؛ مادرش به او گفت: حالا نرو، ممکن است جنگ بشود؛ پسرم گفت: اگر جنگ شد، اولین نفری که برمیگردد من هستم؛ این پسر با این روحیه رفت.
من این بچههای امروز را با زمان خودمان مقایسه میکنم و میبینم اینها به سرعت از ما سبقت گرفتند؛ در جبهه ما دل به دریا میزدیم، اما اینها از ما جلوتر زدند؛ خوشا به سعادتشان.
با خود یک جانماز و مهر کربلا برد و گفت: این تربت را به عنوان سکینه دل و آرامش قلبم میبرم. در کانادا با اینکه در ایام ماه رمضان روزهای طولانی داشت، روزههایش ترک نشد و به نمازش مقید بود.
یکی از اساتیدش از دانشگاه تورنتو وقتی فهمید او هم جزء جانباختگان بود، ویدئویی از او دیدم که وقتی درباره پسر من صحبت میکرد، چنان گریه میکرد که نمیتوانست به خوبی سخن بگوید.
یکی دیگر از اساتیدش در مورد او گفته بود اگر مسلمانان اینطور هستند، ما باید در شناختمان از اسلام تجدیدنظر کنیم؛ روحیات فداکار، مهربانی و مساعدتهای اجتماعی او کاری کرده بود که آنها به این فکر فرو رفته بودند.
فرزند من اینگونه بود؛ حالا، اما در شبکههای ماهوارهای عکس او را نشان میدهند و مصادره به مطلوب میکنند. احساسات مردم را تحریک کرده و از جانباختگان این پرواز سوءاستفاده میکنند؛ اگر اطلاعرسانی به موقع صورت میگرفت، اجازه این اتفاق را هم نمیدادیم.
بعد از اعلام ماجرا ابتدا منقلب بودم، اما چون خودم زمان جنگ را درک کردم، میدانم که در جبهه نیز وقتی نیروی خودی اشتباهی مورد اصابت گلوله یا خمپاره قرار میگرفت، او شهید محسوب میشد. در چنین شرایطی که رئیسجمهور نیز گفت: شرایط جنگی بوده است، این حادثه هم ناشی از همان جنگ است و ما این مسئله را درک کردیم.