رویش و ریزش سنت از سوی اهل بیت(ع)
استاد حوزه علمیه ضمن تشریح بایستهشناسی خرافهزدایی تأکید کرد: ائمه(ع) ما هم ریزش سنت داشتند و هم بارش سنت. در شرایط منع کتابت حدیث و ترویج قرآنبسندگی، ائمه(ع) ما حفظ کردند و کار دوم پالایش سنت بود؛ به ویژه از زمان امام کاظم(ع) دکترین پالایش را میبینید.
به گزارش ایکنا، آیتالله ابوالقاسم علیدوست، استاد سطح عالی حوزه علمیه، در مجموعه کلیپهایی به بایستهشناسی خرافهزدایی پرداخت و در ادامه آسیبهای خرافهزدایی بر مبنای سخنان اخیر عبدالکریم سروش را طرح کرد. چهارمین بخش از سخنان آیتالله علیدوست در مورد خرافهزدایی و بایستههای آن به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بحثی با عنوان بایستهشناسی خرافهزدایی داشتم و از آن طرف به آسیبشناسی خرافهزدایی اشاره کردیم. از آن جا که این مدت از جناب آقای سروش صحبت شده، خوب است که این را محور قرار دهیم و بحث را روی این صحبت پیاده کنیم. در صحبتهای گذشته من به سه بایسته اشاره کردم. و اگر سلبیاش کنیم در واقع به سه آسیب. برخی دیگر از آسیبها هم هست چون در کلیپهای قبل اشاره شده من فقط با یک اشاره و تطبیق میگذرم. مثل آسیبشناسیهای گذشته مفصل بحث نمیکنم.
یکی از آسیبها این است که شخصی میخواهد آسیبشناسی کند و در قامت مصلح دینی ظاهر شود، نباید «نامعیارها» را بیاورد. اگر برود سراغ یکسری تعینات نامعیار معلوم است که یا نمیخواهد یا عملاً خرافهزدایی نکرده است. اگر اشتباه نکنم جناب آقای سروش در حدود دقیقه 75 مثال میزند، بعد از این که میگوید زیارت جامعه مرامنامه شیعه غالی است و شیعه ایران امروز غالی است، مثال را میبرد روی شیخ احمد احسایی (شیخیه) و کتاب شرح زیارت جامعه سید کاظم رشتی ... من سؤال میکنم از ایشان که این مثالها را برای چه میزنید؟ چرا ایشان از شرح زیارت جامعه بزرگان دیگری که - اگر عزیزان مخاطب جستجو کنند اسامی آنها در اینترنت هست - نام نمیبرد؟ یا وقتی میخواهیم به عنوان مبلغ دین مثال بزنیم، چرا باید برویم سراغ مداحان؟ باید معیارها آورده شود و البته کاری نکنیم که شخصیت محترمی را نامعیار کنیم و روی همان مثال بزنیم. کاری که گاهی در صحبتهای ایشان رخ داده است.
خودگویی و خودخندی
بایسته دیگر نکشاندن بحثهای دامنهدار علمی به فضاهای غیر تخصصی است. انسان با برخی از رفتارها به یاد این جمله میافتد که میگوید: خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی. واقعاً یک سری بحثها، بحثهای تخصصی است. انسان اینها را ببرد در یک فضای غیر علمی و غیر تخصصی و بخواهد با آسیبهای گذشته غیرتخصصی، و گزینشی مطالبی را مطرح کند و .... و دیگرانی هم گوش میکنند، آنها به همین شیوه گوش و دریافت میکنند. سؤال این است که این امر تا چه حد صحیح است؟
ممکن است گفته شود این جسارت است به مخاطب و مخاطب خود میتواند تشخیص دهد آیا مثالهایی که من در دو سه کلیپ گذشته زدم کسی که مطالعات جدی نداشته باشد آیا متوجه مشکلات میشود؟ به نظرم داریم دفاع ناموجه میکنیم. نکته دیگری که لازم است بیان شود و آن مبالغه نکردن و سیاهنمایی نکردن است؛ یک نمونه آن را درباره آقای صالحی نجفآبادی بیان کردم که چگونه در همین صحبتهای آقای سروش سیاهنمایی میشود. نکته دیگر که بسیار برای من عجیب است این که چگونه انسانهایی دانشمند، مطالعه کرده در برخی از رشتهها و کارها از وقایع جزئی و موردی نتیجهای کلی میگیرند؟
اتهام علیه همه روحانیت
کسی که میخواهد خرافهزدایی کند و نتیجهگیری کند باید از وقایع جزئی نتیجه جزئی بگیرد و از وقایع بی استثنا اگر داشتیم نتیجه کلی بگیرد؛ متناسب با مقدمات نتیجه بگیرد. اگر به صحبتهای دو ساعته ایشان توجه کنید از دهان ایشان حمله به روحانیت نمیافتد، دریغ از این که ایشان یکبار بگوید «بخشی از روحانیت»، اگر در مدت دو ساعت سخنرانی بگوید: بخشی از روحانیت. لطمهای وارد نمیشود. نمیتواند بگوید وقت نداشتم تا بگویم بخشی از روحانیت! برداشت من این است که ایشان هر بار تمایل دارد بحث را بکشاند به حیطه فقها و روحانیت و به نوعی این طیف را مقصر بداند و ... عرض کردم ما نه بر مسند بغض نشستیم، نه بر مسند توجیه. فردا کسانی نیایند و توجیه کنند که منظور ایشان این است و آن است و ایشان تقسیمبندی کرده و ... این جا هر چه قرار است بیان شود از همان صحبت استفاده شود.
مگر منظور ایشان بخشی از روحانیت نیست ـ به قول آقایانی که توجیه میکنند ـ ایشان اگر منظورش برخی از روحانیت است، این را مطرح کند که شائبه کلیگویی و تعمیم به همه ایجاد نشود. مشکلی که برخیها با مرحوم شریعتی داشتند همین بود چون میدانید آقای شریعتی بهترین تعبیر را راجع به روحانیت دارد و بدترین تعابیر را هم ایشان دارد. بعد گاهی اوقات که بحثی پیش میآمد، بسیاری میرفتند و قسم اول را میگرفتند و میگفتند که دکتر شریعتی مدافع روحانیت است و عدهای هم که مخالف بودند میرفتند به سراغ بخش دوم تعابیر ایشان و میگفتند ایشان مخالف است، در حالی که باید برایند کار دیده شود؛ اولاً مواظبت شود ثانیاً کسی که میخواهد خرافهزدایی کند از وقایع جزئی و موردی نتایج کلی نگیرد، اگر از یک قشر میخواهد انتقادی کند همه را با هم در نظر نگیرد.
به هر حال یک کاری که یک خرافهزدا باید انجام دهد این است که به هیچ وجه از وقایع جزئی و موردی، نتیجه کلی نگیرد. من این مبحث را جمعش میکنم و میپردازم به نقش سنت در تراث دینی و اسلامی ما. چرا این مسئله مطرح میشود چون اصلیترین انگیزه من از تولید این کلیپها، جملههایی بود که ایشان راجع به متون روایی ما مطرح میکند. ببینید در تراث دینی ما منبع فهم سه چیز است: «قرآن» و «سنت» که روایات حاکی از سنت هستند و «عقل» بخشی از گزارههای دینی را ما از طریق سنت درک میکنیم.
نتایج زیانبار «حسبنا کتابالله»
اما راجع به احادیث که سنت را برای ما مطرح میکنند، رفتارهای متفاوتی شده است. اولین رفتاری که شد همان جملهای بود که عمر بن خطاب گفت «حسبنا کتابالله» یعنی قرآنبسندگی یعنی کنار گذاشتن سنت پیامبر(ص) و لذا جریان منع کتابت حدیث پیش آمد. جالب این است که سنت نبوی نشرش ممنوع میشود و تمیم الداری مسیحی و کعب الاحبار یهودی و برخی از کسانی که در آخرین سالهای عمر پیامبر مسلمان شده بودند اینها برای مسلمانان مطلب میگفتند، حتی در مسجد پیامبر(ص) قصههای یهود و مسیحیت را میگفتند. بعداً در زمان خلیفه سوم مطابق منابعی که البته من همه اینها را در کتاب فقه و حقوق قراردادها آوردم و گفتم که طبق این اسناد بعداً اینها دیدند که کم است که کعب الاحبار هفتهای یک بار قصهگویی کند آن ر ا به هفتهای دوبار افزایش دادند؛ یعنی سنت نبوی ممنوع میشود، اما پخش و نشر اسرائیلیات و مجوسیات یا مسیحیات آزاد میشود.
پالایش نسبی احادیث توسط ائمه(ع)
باید پرسید ائمه ما چه کار کردند؟ آنها چند کار کردند؛ یک این که اینها حفظ کردند میراث جدشان را؛ لذا معتقدم روایاتی که ائمه(علیهم السلام) از پیامبر(ص) نقل میکردند و شیعیان آنان را که به عنوان امام(ع) قبول داشتند و اهل تسنن هم که به اهل بیت(ع) به دید راویان صادق نگاه میکردند. باید گفت این امر باعث شد که تراث حفظ شود و میراث پیامبر از بین نرود. بسیاری از روایات ما را که امام صادق (علیه السلام) بیان کردند و این احادیث را مستقیم میرسانند به جدشان پیامبر اکرم(ص). البته آن گناه، یعنی منع کتابت حدیث و ترویج قرآن بسندگی درست نبود، اما ائمه(ع) ما حفظ کردند و کار دومی که کردند تعبیر میکنم به بارش و ریزش. ائمه(ع) ما ریزش سنت داشتند یا بارش سنت داشتند و بالاخره کار دیگری پالایش سنت بود؛ یعنی شما از زمان امام کاظم دکترین پالایش را میبینید؛ توسط امام رضا(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و به ویژه امام حسن عسکری(علیهم السلام) اینها احادیث را پالایش میدانی کردند.
نمیخواهم بگویم این پالایش صددرصدی بود، اما میخواهم بگویم که کار شد.و بعد از ائمه(ع) یک پالایش کلی که علمای ما داشتند؛ اصلاً علم رجال علم درایه برخی از راویان جان خود را در این راه از دست دادند، مثل معلی بن خنیس یا آبروی خودشان را گذاشتند، مثل زراره زندان رفتند و شلاق خوردند، مثل محمد بن ابی عمیر یا کسانی که در بدترین شرایط بودند، اما سعی میکردند از احادیث و صحت آنها محافظت کنند، مثل حلبی که از راویان است میگوید من به امام صادق(ع) گفتم من کفش ندارم و کوچههای مدینه هم تمیز نیست و ...آیا من حق دارم بیایم یا نه؟ اینها این جوری تلاش کردند تا از خانه نبوت و اهل بیت(ع) یک حدیث برود بیرون و از آن حفاظت کنند از آن طرف هم تلاش میکردند برای پالایش؛ یونس بن عبدالرحمن میگوید به من میگویند چرا در روایات سختگیری؟ که در جواب میگوید من باید سختگیری کنم و نظرش به روایاتی است که دلالت میکند روایات باید بر قرآن عرضه شود تا صحت و سقم آن مشخص شود و البته این را من در کلیپ بعد توضیح میدهم که یعنی چه.
ببینید نتیجهای که میخواهیم بگیریم این است که سنت و روایات یک چنین جایگاهی دارند اولا و تا امکان داشته تلاش ائمه و راویان بر تهذیب بوده و البته از این به بعد هم باید باشد و ما نباید به گونهای صحبت و سخنرانی و تالیف کنیم که دست نسل آینده را از این آب زلال کوتاه کنیم. اشاره کردم در یکی از کلیپها که آب گلآلود دادن به دست دیگران گناه است، اما آلودهانگاری و آلوده نشان دادن آن چه که آلوده نیست، آن هم صحیح نیست.
انتهای پیام