روزنامه ایران در یادداشتی تند به انتقاد از موضع روزنامه کیهان در مقابل دولت پرداخت و توصیه کرد که با شهامت شرایط کشور در سالهای ۹۴ و ۹۵ را مرور کند.
ایران نوشت:حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشت روز پنجشنبه این روزنامه، با استناد به جملهای از آقای «برنارد شاو»، نمایشنامهنویس ایرلندی کیفیت مدیریت در دولت را زیر سؤال برده و با اشاره به برخی مشکلات موجود در کشور مثل گرانی برخی اقلام و بالا رفتن قیمت دلار و... با کنایهای به سخنان روز چهارشنبه اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری، نوشته: «لازم نیست باغدار باشید تا فرق سیب پلاسیده با سیب تازه را بدانید و یا بزّاز باشید تا پارچه پوسیده را از پارچه سالم تشخیص بدهید!»
تکمیل کننده ذهنیات مدیر مسئول روزنامه کیهان که چندی پیش مدعی عقبگرد دولت در برنامهها و سیاستهایش شده و حکم داده بود که این سیاستها از ابتدا اشتباه بوده، نامه ۱۲ رئیس کمیسیون تخصصی مجلس به رئیس جمهوری است که شاه بیت آن پیشنهاد «تغییر سیاستها و روند مدیریت ۷ ساله کشور و بازگشت به مدیریت جهادی است.» سرفصل بهانهگیریهای این طیف از مخالفان هم داستان تکراری و پرماجرای برجام و ادعای گرایش به غرب دولت روحانی است.
در پاسخ به نظر میرسد باید گفت که جناب آقای شریعتمداری اتفاقاً هنر دولت یازدهم و دوازدهم قدرت تمیز سیب پلاسیده از سیب نو یا پارچه پوسیده از سالم بوده است.
اینکه امثال شما در طول ۷ سال گذشته صلاح ندانستید عینک جناحی خود را بردارید و هر سیب درخت رقیبان را پلاسیده و ثمره هر بذر از زمین روییده که تقاضایی هم در بازار نداشت را به جای میوه جا زدید و همچون مثل معروف ملانصرالدین اصرار کردید که مرکز زمین خیابان فردوسی تهران کوچه شاهچراغی (محل ساختمان روزنامه کیهان) است، استدلال قابل قبولی برای ارائه و تخریب دولت نیست.
در چارچوب همین منطق است که کیهان حالا طلبکارانه مینویسد: «باید از آقای رئیس جمهوری پرسید حضرتعالی از کدام خدمت دولت به مردم سخن میگویید؟! و به جای پوزش از ملت به خاطر بلایی که دولت شما بر سر آنها آوار کرده است، آدرس خدمات انجام نگرفته را میدهید و لابد از ملت انتظار کف و سوت هم دارید؟!» اتفاقاً رئیس جمهوری نه منکر مشکلات مورد اشاره آقای شریعتمداری است و نه انتظار دارد مردم برای دولت کف و سوت بکشند. چنانکه روز چهارشنبه در جلسه هیأت دولت گفت: «میدانم که در این ایام مردم با مشکلاتی روبهرو هستند، قیمت کالا در نوسان است، مردم را آزرده میکند، مردم ما را در فشار قرار میدهد. یک روز لوازم خانگی، یک روز خودرو، یک روز قیمت ارز، هر روز میبینیم یک مسألهای مردم ما را آزار میدهد. ما از این مشکلات، گرچه مشکلات سختی است ولی قدرت عبور داریم و میتوانیم عبور کنیم.»
بنابراین انتظار کف و سوت از مردم نیست اما گویا انتظار انصاف و واقع بینی از سوی رسانه ای که متصل به نظام هم هست، انتظار بیهوده ای است که مصاف دولت با همین گرفتاریهای عمدتاً با ریشه خارجی و اینکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب دولت وسط میدان است را نمیبیند و برای ۷ سال مدیریت دولت حکم «هیچ» میزند. اگر نبود همان رویکرد ملانصرالدینی و اگر قدرت تمیز سیب پلاسیده از نو وجود میداشت حداقل باید اشاره میکرد که در همین دولت تورم ۴۰ درصدی میراث دولت مورد حمایت آقای شریعتمداری تک رقمی شد.
تراز صادرات و واردات در چند سال مثبت و در مقاطعی صادرات غیرنفتی بیش از واردات شد. بنزین در همین دولت به خودکفایی رسید. رشد اقتصادی در حوزه صنعت به ۱۲ درصد رسید، متوسط شاخص اشتغال به ۴۵۰ هزار نفر رسید، تختهای بیمارستانی ۲ برابر شد، گازرسانی به روستاها ۲ برابر شد، جمعیت روستایی برخوردار از آب سالم ۱۰ برابر شد، شرکتهای دانش بنیان افزایش چشمگیر ۱۰۰ برابری یافت و... و همه اینها در حالی رقم خورد که خبری از درآمد ۸۰۰ میلیارد دلاری ناشی از صادرات نفت هم نبوده است!
انتقاد و مطالبه مدیر مسئول کیهان از رئیس جمهوری مبنی بر پرسش از وعدههای بر زمین مانده درست، اما شایسته است ایشان هم بر خلاف جریانهای بدخواه ایران در خارج از کشور که فقط بر طبل ناکارآمدی نظام و نه فقط دولت میکوبند، همین کارهای انجام گرفته را هم ببیند و آنگاه از وعدههای بر زمین مانده بپرسد که البته آن هم داستانی است « پرآب چشم.» که اگر نبود همه سنگاندازیهای داخلی همسو با اعمال فشارهای خارجی و همه آن وعدهها هم محقق شده بود، امروز نه آقای شریعتمداری و همفکران او همراه روحانی و دولتش بودند که اتفاقاً بهانههایشان چرایی تحقق همان وعدهها بود! کما اینکه امروز هم دوستان آقای شریعتمداری طلبکارانه میگویند دولت برنامهها و سیاستهای خود را رها کند و گوش به فرمان شعارهای تخیلی آنها باشد همانها که بخش عمده وقت و تمرکز دولت اعتدال را صرف رفع و رجوع کردن گرفتاریهای خود کرد.
غیر از این است که گفت و گوها بر سر توافق هسته ای و در نهایت برجام تدبیری از سوی نظام و دولت بود برای برداشتن سایه شوم تحریمهای به ارث مانده از جریان فکری و سیاسی که قطعنامههای شورای امنیت را کاغذ پاره میخواند و حالا مدعی تمییز پارچه سالم از فاسد شدهاند!
آقای شریعتمداری اگر قدرت تمییز دارید، شهامت هم داشته باشید و البته وضعیت کشور در سالهای ۹۴ تا ۹۶ را مرور کنید آنگاه اگر شما و دوستانتان تدبیری برای رفع تحریمها دارید روی میز بگذارید. واگرنه این خط و نشان کشیدنها و استانداردهای دوگانه رافع آن دغدغههای ادعایی شما نیست.
نمیشود هم طلبکار دولت و مدعی معیشت مردم بود و هم آرزوی پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات امریکا و بقای تحریمها را داشت!
رویکردهای نخ نما شده شما شاید همچون انتخابات پر ماجرای مجلس یازدهم - که برای اولین بار درصد آنها که پای صندوقها نیامدند از مشارکت کنندگان بیشتر شد- برای شما و جریان فکری تان نانی داشته باشد اما برای مردم حتماً نانی نخواهد داشت.
----------------------------------
دولت روحانی بیچاره ترین دولت پس از جنگ است
سایت ساعت ۲۴ در گزارشی نوشت، فرهنگ دهخدا در تعریف و تعیین کلمه " بیچاره " نوشته است : مسکین.. عاجز و بی نوا. فرومانده و مأیوس و خوار. مستمند و بی درمان. عاجز. آیا واقعیت امروز دولت دوازدهم نظام جمهوری اسلامی ایران که ریاست آن با حجت الاسلام حسن روحانی از دیرپا ترین روحانیون بلند پایه سیاسی ایران به حساب می آید به ویژه در دایره کسب وکار مردم و اقتصاد کلان بیرون از چیزی است که درباره بیچاره آمده است؟
واقعیت این است که حسن روحانی بر دولتی ریاست می کند که در بخش اقتصاد می توان آن را درمانده و فرومانده نامید.چرا ؟ بیشترین نشانه برای اینکه بتوانیم این دولت را بیچاره بدانیم فروماندگی آن در آماده کردن خرسندی ، آرامش و آسایش شهروندان ایرانی است . واقعیت تلخ این است که شهروندان ایرانی از تهیدست وفرودست تا توانگر و فرادست زندگی همراه با آسایش و آرامش ندارند. توانگران و دارایان با هراس و بیم وترس ولرز چشم اندازشان ازآینده کوتاه یورش دولت و یورش انقلابیون برای بازپس گیری سرمایه ها آنها با نامهای گوناگون وشماری از مالیاتهای تازه ساخته شده و نیز مصادره نرماست و آرامش و آسایش ندارند. پاسخ توانگران به این روز و روزگار خودداری از سرمایه گذاری تازه و نگهداری با چنگ و دندان از دارایی خود است . فرودستان و تهیدستان ایرانی که در هر دوره شمارشان بیشتر و بیشتر می شود نیز چشم اندازی جز دویدن با کفش های از ریخت افتاده برای به دست آوردن درآمدی برای خرید نان و برنج و تخم مرغ ولباس و یافتن سرپناهی برای استراحت و دوباره کارکردن و دویدن و شرمنده نشدن نزد خانواده نیست. دولت روحانی چرا به این بیچارگی رسید ؟
دلار بیچاره ساز
جستجو درباره چرایی رسیدن دولت دوازدهم به در ماندگی نشان می دهد بدون چون وچرا بیرون کشیدن درآمد دلاری دولت از راه فروش نفت به خارجی ها در پرت شدن دولت به ته دره مرگ و بیچارگی در بالای جدول ایستاده و نمره بیست از بیست را می گیرد.در دهه های پیشین وآمارها و اطلاعات نشان می دهند در بدترین روزگاران نیز دولت ایران به طور متوسط در ۱۰ سال قبل از ۱۳۹۷ سالانه ۵۰ میلیارددلار از صادرات نفت درآمد داشت. در صورتی که قیمت هر دلار را همان ارزنیمایی امروز یعنی ۱۶ هزار تومان در نظر بگیریم معادل ریالی آن ۸۰۰ هزار تومان می شد. اگر حتی سهم صندوق توسعه ملی و نیزسهم وزارت نفت را از این میزان برابر ۵۰ درصد درنظر بگیریم بازهم ۴۰۰ هزار میلیارد تومان به خزانه دولت ریخته می شد و دیگر کسری بودجه نداشت و این همه هم دردسر و بیچارگی نمی کشید. حالا اما این درآمد به دلیل تحریم و نیز به دلیل سقوط تقاضای نفت و از همه بدتر بیرون راندن ایران از باشگاه عرضه کنندگان بزرگ نفت این در آمد وجود ندارد. از این نظر دولت دوازدهم بیچاره ترین دولت در همه سالهای پس از جنگ به شمار می آید.
شتاب باور نکردنی بری تسخیر دولت
یک دلیل دیگر بیچاره بودن دولت دوازدهم روش های مبارزه برای به دست آوردن قدرت دولت از سوی رقبای وی در این دوره است. نشان دادن و بزرگ نمایی کاستی ها و ناتوانی های دولت های مستقر در کانون راهبردهای منتقدان قرار دارد و گویی راهی جز ای نراه نمی شناسند. دراین راهبرد و روش برای به دست آوردن قدرت نهفته درنهاد دولت هر رخدادی که نشانی از بیچارگی و درماندگی دارد را به دولت می چسبانند و با دانایی نیز این کاررا انجام می دهند. در روزگار نه چندان دور نشان دادن ناتوانی های دولتها نیز دیده می شد اما شتاب و ژرفای آن به اندازه امروز نبود و روزنه هایی برای نفس کشیدن دولت برای اینکه کارش را انجام دهد باز گذاشته می شد. به صف شدگان برای تسخیر دولت بعدی اگر چاره داشتند همین امروز و درحالی که یک سال از دوره قانونی فعالیت دولت باقی مانده است دولت دوازدهم را راهی خانه می کردند. این روش مبارزه برای به دست آوردن قدرت نازیبایی های شگفت انگیزی دارد و به ناسازگاری ها دامن می زند که تاامروز شاید کمیاب بوده است و آن نشان دادن ناتوانی هایی است که فراتر ازاختیارات ووظایف دولت است.
نمونه بیچارگی
دولتهای ایران در ۴۰ سال تازه سپری شده و نیز پیش از این دوره برای اینکه خرسندی گروههای گوناگون را از دست ندهند به هر گروه به گونه ای یارانه می داده اند و منابع آن نیز از تبدیل دلار به ریال وپرداخت یارانه ریالی ونیز واردات کالاهای اساسی با دلار ارزان بوده است. دولت دوازدهم نیز در همین راه گام بر می داشت تا ینکه درامد صادرات نفت کمتر از نیازهای ارزی برای واردات کالاهای اساسی شد. یک خبرگزاری منتقد دولت نوشته است :"درحالی که حداکثر درآمد ارزی دولت در سال گذشته، بالغ بر ۸ میلیارد و ۶ میلیون دلار بوده است اما مطابق با اظهارات حسن روحانی رئیس جمهور و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، نهایتا حدود ۱۵ میلیارد دلار ارز دولتی بابت واردات این کالاها تخصیص داده شد.با توجه به آنچه گفته شد، دولت برای پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی بابت واردات کالاهای اساسی حدود ۷ میلیارد دلار کمبود داشته است.
پیگیری های خبرنگار فارس از بانک مرکزی و گزارشات مراکز پژوهشی معتبر مانند مرکز پژوهش های مجلس نشان می دهد که بانک مرکزی برای تامین ارز ۴۲۰۰ تومانی مورد نیاز بابت واردات کالاهای اساسی در سال گذشته، این نیاز مازاد ارز دولتی (حدود ۷ میلیارد دلار) را با خرید ارز از بازار ثانویه یا همان نیما تامین کرده است. به عبارت دیگر، بانک مرکزی در نیما ارز را به قیمتی حدود ۱۱.۵ هزار تومان خریده و برای واردات کالاهای اساسی به قیمت ۴۲۰۰ تومان به واردکننده فروخته و به ازای هر دلار ۷۳۰۰ تومان متحمل زیان شده است. به این ترتیب بانک مرکزی در سال گذشته مجموعا ۵۱ هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان بابت واردات کالاهای اساسی یارانه پرداخت کرده است."
از سوی دیگر دولت می گوید اگر این کاررانمی کرد و دلار ۴۲۰۰ تومانی به خرید کالاهای اساسی تخصیص نمی داد نرخ تورم این کالاها در سال ۱۳۹۸ و نیز امسال سر به آسمان می کشید و شهروندان تهیدست را در بدترین وضعیت قرار می داد. اگر دولت دوازدهم دلار ۴۲۰۰ تومانی را برای خرید کالاهای اساسی قطع می کرد و تورم کالاهای یادشده با شیب تندتر به بالا می رفت همین منتقدان به جان دولت می افتادند که تهیدستان را زیر آوار تورم له کرده است.