بعضی از مفهومها، سابقه استفاده بسیار طولانی مدتی نزد مردم دارند. افراد جامعه، بخشی از آن مفهوم هستند، به آن معنا میبخشند و فراتر از آن، حتی بدون دانستن نام واقعیاش، از آن استفاده کرده و برای گسترش و بهینهسازیاش تلاش میکنند. درست مانند یک کشاورز که گیاهان دارویی بسیار زیادی را میشناسد و از کاربرد هر یک به خوبی آگاهی دارد. اما وقتی یک دانشمند، نام علمی همان گیاهان را از او میپرسد کشاورز، گیج میشود و فقط به او نگاه میکند. «بنگاه اقتصادی» یکی از همان مفهومها است. ما عضو بنگاههای اقتصادی هستیم و بدون آنکه چیز زیادی درباره این بنگاهها بدانیم به توسعه و رشدشان کمک میکنیم. در این مقاله از خانه سرمایه، بنگاههای اقتصادی را زیر ذرهبین میبریم تا به شکلی ساده از سازوکارشان سر دربیاوریم.
لی ایاکوکا، مدیرعامل سابق کارخانه فورد:
در نهایت، تمام فعالیتهای اقتصادی را میتوان در سه کلمه خلاصه کرد به «انسانها، محصولات و سود» انسانها در مرحله اول قرار دارند. اگر یک تیم خوب نداشته باشیم، دو بخش دیگر نیز به کارمان نمیآیند.
بنگاه اقتصادی (Economic Firm)
بنگاه اقتصادی را میتوان یک سازمان یا مجموعهای از منابع، شامل منابع مالی، انسانی، ابزارهای تولید، دانش فنی و هر چیزی که برای تولید کالا و ارائه خدمات مورد نیاز باشد، تعریف کرد که در کنار یکدیگر، کالا یا خدمت مشخصی را با هدف کسب سود، ارائه میدهند. به طور معمول، بنگاههای اقتصادی با هدف کار در یک بازه زمانی طولانی ایجاد میشوند. پررنگترین نشانهای که یک بنگاه اقتصادی را از سایر سازمانها جدا میکند، تاکید مستقیم بر سودآوری و کسب درآمد است. یعنی گروهها یا انجمنهای اجتماعی، فرهنگی و حتی سازمانهای مردم نهاد نیز یک بنگاه اقتصادی به شمار نمیروند چون درآمدی ندارند. از طرفی، تشکیل بنگاه به این معنا نیست که افراد زیادی باید دور هم جمع شوند و در قالب یک شرکت یا سازمان، فعالیت اقتصادی بزرگی را آغاز کنند. حتی اگر چند نفر با هم یک مغازه کوچک را اداره کنند، باز هم میتوانیم آنها را یک بنگاه اقتصادی بنامیم. بنگاههای اقتصادی از نظر نوع فعالیت به سه دسته خدماتی، بازرگانی و تولیدی تقسیم میشوند.
سهگانه چرخ اقتصاد، خانواده و بنگاهها
خانواده و بنگاههای اقتصادی به شکل جالبی به هم گره خوردهاند. ما در خانواده زندگی میکنیم؛ چه این خانواده یک نفره باشد و چه چند نفره، هر کدام از ما نقشی در این تعریف اجتماعی داریم. از طرفی، بنگاهها نیز از افرادی تشکیل شدهاند که هر کدام عضوی از یک خانواده هستند. در نتیجه، ما خودمان و اعضای خانوادهمان را در اختیار بنگاهها قرار میدهیم تا از این راه بتوانیم درآمد داشته باشیم. نکته جالبتر اینجا است که ما درآمد حاصل از فعالیت اقتصادی خود در یک بنگاه را صرف خرید محصول یا خدمات از سایر بنگاهها میکنیم. بنگاهها نیز وقتی پول کم میآورند به سراغ منابع مالی خانوادهها میروند تا این کمبود مالی را جبران کنند. به این وضعیت گردشی بین خانواده و بنگاهها، «چرخه اقتصاد» میگویند. البته ماجرای چرخه اقتصادی، کمی پیچیدهتر از این حرفها است. چون ما تاثیر نقشی به نام «دولت» و «اقتصاد کشورهای دیگر» را در نظر نگرفتهایم. اما حتی بدون این دو بخش نیز، خانواده و بنگاه اقتصادی کاملا به هم گره خوردهاند. میتوان اینطور برداشت کرد که از زمان آشنایی ما با بنگاههای اقتصادی زمان زیادی میگذرد. در چرخه اقتصاد، ما بخشی از بنگاهها هستیم که از بنگاهها خرید میکنیم. شاید به همین دلیل است که اقتصاددانها از واژه «بنگاه» خیلی خوششان میآید.
نگاهی به معیار نفرات بنگاههای اقتصادی
هر کشور، بسته به زمینه، شرایط اقتصادی و موارد بیشمار دیگری معیار مشخصی برای در نظر گرفتن ابعاد یک بنگاه اقتصادی دارد. اجازه بدهید نگاهی فهرستوار به چند کشور جهان و معیار آنها برای بزرگی و کوچکی بنگاهها بیندازیم:
چین: بنگاههای کوچک بین ۵۰ تا ۱۰۰ نفر و بنگاههای متوسط بین ۱۰۱ تا ۵۰۰ نفر نیروژاپن: بنگاههای کوچک، کمتر از ۲۰ نفر و بنگاههای متوسط بین ۲۰ تا ۳۰۰ نفر نیروکانادا: بنگاه کوچک، کمتر از ۱۰۰ نفر نیرو با فروشی کمتر از ۵ میلیون دلار کانادا و بنگاه متوسط بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ نفر نیرو با فروشی بین ۵ تا ۲۰ میلیون دلار کاناداآمریکا: بنگاه کوچک و متوسط: کمتر از ۵۰۰ نفر نیروایران: در ایران، تعریف مشخصی از بنگاههای کوچک و متوسط ارائه نشده و این ماجرا از یک سازمان به سازمان دیگر متفاوت است. با این وجود در یک طبقهبندی، بنگاههای کوچک شامل سه گروه ۴۹-۱۰ نفر نیرو، ۹۹-۵۰ نفر نیرو، ۱۴۹-۱۰۰ نفر نیرو و بنگاه متوسط ۱۵۰ نفر نیرو جای میگیرند.مالکیت بنگاه اقتصادی
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مالکیت بنگاههای اقتصادی به سه دسته دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم میشود. بنگاه های اقتصادی دولتی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم در مالکیت دولت یا سایر نهادهای عمومی قرار دارند. در بنگاههای اقتصادی تعاونی، یک همکاری متقابل بین اعضای این بنگاه وجود دارد و همه آنها با هم مالک بنگاه هستند و در بخش خصوصی نیز، هر بنگاه به یک یا چند نفر تعلق دارد.
با سه ساختار اصلی بنگاههای اقتصادی آشنا شوید
هر بنگاه اقتصادی در یکی از سه ساختار اصلی زیر جای میگیرد. این ساختارها، به بنگاهها هویتی قانونی میدهند و مسیر توسعه آن را مشخص میکنند. قبل از انتخاب هر ساختار باید مزایا و معایبش را بررسی کنید و با توجه به موقعیت فعلی و اهدافی که از راهاندازی بنگاه دارید نوع مناسب خود را برگزینید. این ساختارها شامل موارد زیر میشوند:
۱- مالکیت فردیمالک و کنترل کننده این ساختار، تنها یک نفر است. این نوع از بنگاه، یکی از رایجترین شکلهای کسب و کار در کشورهایی مانند آمریکا است. بزرگترین مزیت ساختار مالکیت فردی این است که مالک یا مدیر، صاحب همه کسب و کار است و به این ترتیب، تمام سودها به او تعلق میگیرد. در این نوع کسب و کار، آزادی عمل زیادی در انتخاب روش اداره تجارت وجود دارد. علاوه بر این، به دلیل محدود و کوچک بودن فعالیتهای این ساختار، تعداد کارکنان کم است و اداره کردن آن نیز بسیار راحتتر صورت میگیرد. ساعتهای کار انعطافپذیر نیز یکی دیگر از مزیتهای این نوع از کسب و کار به شمار میروند. با وجود آنکه شروع فعالیت در این نوع ساختار به مجوزهایی نیاز دارد اما مالک میتواند هر وقت که خواست کار خود را شروع یا تمام کند. مزیت دیگر این کسب و کار، حفظ اسرار تجاری است و رقبا اطلاعات بسیار محدودی از ماجراهای داخلی دارند. بسیاری از کارآفرینهای مستقل معتقدند که بهترین ویژگی کسب و کارهای انفرادی، احساس رضایتی است که از این کار به دست میآورند. گذشته از مزیتهایی که در ساختار انفرادی وجود دارد، وجود سه نقطه ضعف را نمیتوان انکار کرد:
مسئولیت نامحدوداین مورد، هم میتواند نقش یک مزیت و هم یک نقطه ضعف را بازی کند. مسئولیت نامحدود، وقتی به یک نقطه ضعف تبدیل میشود که کسب و کار دچار بحران شده و بدهی زیادی بالا آورده باشد. در این صورت، تمام انگشتها به سمت یک نفر گرفته میشوند؛ مدیر بنگاه.
اندازه محدودکسب و کار انفرادی یک مبارزه تک نفره است. تاریخ به ما نشان داده که هیچ لشکر تک نفرهای نمیتواند فاتح پیروزیهای بزرگ باشد. در نتیجه، کسب و کارهای انفرادی نیز از پتانسیل رشد بسیار محدودی برخوردار هستند. چون مدیر باید به طور همزمان، چندین نقش را بازی کند. مثلا هم مدیر باشد، هم فروشنده، هم حسابدار و گاهی حتی نقش تولید کننده را هم بر عهده داشته باشد. اگر فردی که مالک یک کسب و کار انفرادی است بخواهد تجارتش را توسعه دهد باید از زیر پرچم ساختار انفرادی خارج شود.
عمر محدودشیشه عمر بنگاه انفرادی به عمر صاحب آن گره خورده است. اگر مدیر این بنگاه فوت کند، به زندان بیفتد یا هر حادثه دیگری برایش رخ بدهد، کسب و کارش نیز با او سقوط میکند.
۲- شراکتیاین ساختار، موسسهای است که از دو یا چند نفر به عنوان شرکای کاری تشکیل شده است. این افراد با هدف کسب سود با هم همکاری میکنند. شرکا در مواردی مانند شیوه تقسیم سود و زیان، شرایط ورود و خروج یک شریک، محدوده وظایف هر شریک، روشهای حل اختلافهای پیشبینی نشده و شیوه تقسیم دارایی در زمان فسخ شراکت با هم به توافق میرسند. از مزیتهای این ساختار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
افزایش منابع و اعتباردر ساختار انفرادی، مالک اصلی که تنها یک نفر بود باید برای تامین هزینههای بنگاه خود تلاش میکرد و اغلب از پساندازهای شخصی برای این کار بهره میگرفت. اما در ساختار شراکتی چند نفر با هم روی یک کسب و کار سرمایهگذاری میکنند. در نتیجه، بار این تامین سرمایه بر دوش یک نفر سنگینی نمیکند.
افزایش قابلیت تصمیمگیری درستتصمیمهایی که در یک ساختار شراکتی گرفته میشوند به دلیل همفکری بین شرکا، تخصصیتر و هوشمندانهتر خواهند بود.
افزایش امکان رشد و توسعه اقتصادیبه دلیل افزایش منابع سرمایه و بهبود تصمیمگیریها امکان رشد و توسعه بنگاه در ساختار شراکتی بسیار بیشتر از ساختار انفرادی است.
معایب بنگاه شراکتیهر چه یک کسب و کار بزرگتر میشود به همان اندازه، مزایا و معایب بزرگتری را به نمایش میگذارد. کسب و کار مشارکتی نیز دارای اِشکالهای جدی است. مثلا کسانی که به عنوان شرکای عمومی شناخته میشوند هم از لحاظ فردی و هم جمعی، مسئول پرداخت بدهیهای شراکت خواهند بود. این بدان معنی است که اگر هر کدام از شرکای عمومی، نتوانند سهم خود از زیان وارد شده را پرداخت کنند، شریک عمومی دیگر باید سهم او را بر عهده بگیرد. مشکل دیگری که در این ساختار وجود دارد تداوم شرکت است. در صورتی که یکی از شرکا فوت کند، به زندان بیفتد یا به هر دلیلی بخواهد از شراکت در کسب و کار انصراف دهد، عمر بنگاه شراکتی پایان خواهد یافت. مگر آنکه شریکهای باقی مانده با هم توافق کنند که سهم او را بخرند. در ساختار شراکتی، سه نوع شریک وجود دارد:
شریک عمومیافرادی که شریک عمومی به شمار میروند، مسئولیت نامحدودی دارند و در بیشتر فعالیتهای موسسه همکاری میکنند. در هر کسب و کار شراکتی، حداقل یک شریک عمومی وجود دارد. این افراد، بیشترین مسئولیت را در قبال تعهدات کسب و کار دارند. اگر همه شرکای یک شرکت از نوع عمومی باشند، کسب و کار شراکتی به کسب و کار سهامی عام تبدیل میشود.
شرکای با مسئولیت محدودبه افرادی گفته میشود که تمایل ندارند مسئولیت خطر یک تجارت را بر عهده بگیرند. در واقع، مسئولیت آنها تنها به اندازه پولی که سرمایه گذاری کردهاند خلاصه میشود.
سایر شرکاعلاوه بر دو دسته اصلی، دسته سومی شامل شرکای ساکت، مخفی، اسمی یا غیر فعال وجود دارد. شریک ساکت، فردی است که در نظر عموم مردم به عنوان شریک کاری شناخته میشود اما نقش فعالی در اداره کسب و کار ندارد. شریک مخفی، فردی است که عموم مردم او را به عنوان شریک کسب و کار نمیشناسند اما بر خلاف شریک ساکت، نقش فعالی در اداره بنگاه دارد. شریک غیر فعال، فردی است که نه نزد عموم مردم به عنوان شریک یک بنگاه اقتصادی شناخته میشود و نه نقش فعالی در اداره کسب و کار ایفا میکند. اما شریک اسمی که جالبترین نوع شراکت را به نمایش میگذارد، فرد مشهوری است که نقشی در اداره کسب و کار ندارد و هیچ پولی را هم در بنگاه، سرمایه گذاری نکرده است و تنها به صاحبان کسب و کار اجازه میدهد تا از نام او به عنوان شریک برای افزایش اعتبار تجارتشان استفاده کنند.
۳- شرکتشرکت، محبوبترین ساختار بنگاه است که تحت عنوان یک موجود حقوقی میتواند با استفاده از نام خود وارد تجارت شود.
ایلان ماسک:
ایجاد شرکت، مثل پختن کیک است. باید تمام مواد اولیه را به نسبت درست داشته باشی.
مزایای راهاندازی شرکت
مسئولیت محدودسهامداران شرکت، تنها به اندازه میزان سهامی که دارند در سود و زیان شرکت سهیم هستند.
عمر نامحدودبر خلاف دو ساختار انفرادی و شراکتی، عمر یک شرکت نامحدود است. چون در صورت فوت یکی از سهامداران، سهام او به وارثش انتقال پیدا میکند. وارث نیز میتواند سهم را حفظ کند یا در صورت تمایل آن را بفروشد. در هر صورت، عدم حضور یکی سهامداران، خدشهای به عملکرد شرکت وارد نمیکند.
قابلیت توسعهشرکتها میتوانند سرمایه خود را از طریق فروش سهام افزایش دهند و برای رشد خود اقدام کنند.
مدیریت کاربردیدر شرکت، مالکیت از مدیریت مجزا است. این بدان معنی است که سهامداران بزرگ شرکت، به طور معمول، مدیریت کسب و کار را بر عهده ندارند. این کار، فرصت استفاده از مدیران متخصص و کاردان را افزایش میدهد.
نقطه ضعف های شرکت
مالیات سنگیندر مقایسه با کسب و کارهای انفرادی و شراکتی، شرکتها مالیات بیشتری پرداخت میکنند.
هزینههای لازم برای سازماندهیراهاندازی شرکت، هزینههای زیادی را در بر دارد. مثلا گرفتن مجوزهای لازم، خرید تجهیزات اداری و استخدام کارمندان، نمونههایی از این هزینههای سازمانی هستند.
مخفی نماندن اطلاعات شرکتیشرکتها باید اطلاعات مالیاتی خود را در اختیار دولت قرار دهند. از طرفی، گزارشهای سالانه به سهامداران نیز بخش بزرگی از اسرار شرکت را در اختیار عموم قرار میدهد.
سبک های مختلف مدیریت بنگاه اقتصادی
هیچ کسب و کاری نمیتواند بدون داشتن یک مدیریت درست به نتیجه نهایی که از آن انتظار میرود دست پیدا کند. به قول «استیون کاوی»، رهبری کارآمد، تنها مزیتی است که در رقابت پایدار خواهد ماند و دلیلش این است که رهبری دو سویه دارد؛ جهت اول به شخصیت یک فرد و جهت دوم به قابلیت او در انجام کارها باز میگردد. سبکهای مختلفی برای مدیریت بنگاههای اقتصادی وجود دارند که بسته به شرایط، نوع بنگاه و شخصی که مسئولیت مدیریت را بر عهده گرفته است نکتههای مثبت و منفی خاص خودشان را بروز میدهند. بیایید نگاهی به تعدادی از این سبکها بیندازیم.
سبکهای متفاوت مدیریت بنگاه اقتصادی
۱- مدیریت اقتدارطلبانهدر این سبک مدیریتی، مدیرها هیچ اعتماد و اطمینانی به زیردستان خود ندارند. به همین دلیل، ارتباط بین آنها و کارمندانشان یک طرفه و از سمت مدیر به بقیه است. تمام توجه مدیر روی تولید و افزایش آن متمرکز شده است و به افرادی که برایش کار میکنند، اهمیت زیادی نمیدهد. مقرراتی که در بنگاه وجود دارد، وظیفه افراد و چگونگی انجام آن را تعیین میکند. هدف مدیرانی که این سبک را دنبال میکنند، رسیدن به حداکثر بازدهی است.
۲- مدیریت بیتفاوتمدیر بیتفاوت، تلاش زیادی برای توسعه کسب و کارش نمیکند و به زحمتهای کارمندانش اهمیت نمیدهد. او از هر تغییری در وضعیت کاری خود دوری میکند و تنها هدفش حفظ وضعیت موجود است.
۳- مدیریت باشگاهیدر سبک مدیریت باشگاهی، مدیر اهمیت زیادی به کارمندانش میدهد و میخواهد با استفاده از ایجاد جوی دوستانه در محیط کاری، سرعت انجام کارها و کیفیت نتیجه را افزایش دهد.
۴- مدیریت بینابینیمدیری که سبک بینابینی را پیش میگیرد، تمام تلاش خود را به کار میبندد تا همه را راضی نگه دارد و با کارمندانش مدارا کند. این تلاش نافرجام برای راضی نگه داشتن همه، روی عملکرد او تاثیر مستقیم میگذارد. در نتیجه، این مدیر به جای حرکت رو به جلو، در موقعیت فعلی درجا میزند. چنین مدیری، محبوب کارمندانش است اما نمیتواند به بنگاه اقتصادی و رشد آن کمکی کند.
۵- مدیریت تیمیمدیری که سبک رهبری تیمی را انتخاب میکند، میخواهد از طریق کسب مشارکت، همکاری و تعهد افرادش به اهداف خود برسد و دو جهت تولید و توجه به کارمندانش موفق شود. این سبک به عنوان آرمانیترین روش مدیریتی شناخته شده است. مدیران زیادی دوست دارند که به عنوان یک رهبر تیمی شناخته شوند اما این رفتار و عملکرد آنها است که حقیقت ماجرا را فاش میکند.
جان دبلیو گاردنر، نویسنده حوزه رهبری:
رهبران در قالبهای متفاوتی ظاهر میشوند. آنها سبکها و خصوصیتهای متنوعی دارند؛ برخی آرام و ساکت هستند و صدای برخی دیگر به گوش فلک میرسد؛ برخی قدرت را در سخنوری میجویند، برخی در جسارت و برخی دیگر در قضاوت!
جمع بندی
بنگاه اقتصادی، یک سازمان یا مجموعهای از منابع انسانی است که در کنار یکدیگر، کالا یا خدمت مشخصی را با هدف کسب سود ارائه میدهند.خانواده و بنگاههای اقتصادی با هم ارتباطی مستقیم دارند. به این ترتیب که اعضای خانوادهها، افرادی هستند که در بنگاههای اقتصادی کار میکنند و پول به دست آمده از این راه را نیز صرف خرید کالا یا خدماتی میکنند که از طرف بنگاههای دیگر تولید شدهاند.هر کشوری بسته به شرایط و وضعیت اقتصادیاش، تعداد نفرات متفاوتی را به عنوان یک بنگاه در نظر میگیرد. مثلا در چین، بنگاههای کوچک بین ۵۰ تا ۱۰۰ نفر نیرو و در ایران بین ۱۰ تا ۴۹ نفر را شامل میشوند.مالکیت بنگاههای اقتصادی به سه دسته دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم میشود.سه ساختار اصلی بنگاههای اقتصادی شامل مالکیت انفرادی، شراکتی و شرکت هستند.سبکهای متفاوتی برای مدیریت بنگاههای اقتصادی وجود دارند. اما پنج سبک مهم آن شامل، مدیریت اقتدارطلبانه، بیتفاوت، باشگاهی، بینابینی و مدیریت تیمی است.نظر شما چیست؟
به نظر شما بنگاههای اقتصادی موجود در ایران، چقدر با توانایی واقعی خود فاصله دارند؟ آیا با وجود تحریمها بنگاههای داخلی، تمام ظرفیت خود را برای خدمترسانی به مردم به کار گرفتهاند؟ علت رشد آهسته بنگاههای اقتصادی داخلی را در چه میبینید؟ مدیریت غلط؟ کمبود سرمایه؟ یا نداشتن آگاهی؟