سرمایه در گردش یا Working Capital ازجمله اصطلاحات متداول در مفاهیم مالی و حسابداری است. در تعریف، میتوان، آن را مجموعه دارایی برشمرد که قابلیت گردش یا نقد شوندگی داشته باشد. درواقع نوعی از دارایی بهحساب میآید. همچنین به هر نوع سرمایه و پولی اشاره دارد که در تولید یک محصول به کار رفته است. البته این سرمایه شامل سرمایههای ثابت و تجهیزات نمیشود. به عبارتی این سرمایه بخشی از داراییهای جاری شرکت را تشکیل میدهد. برای توضیح شفافتر، بهتر است داراییهای جاری شرکت را بشناسیم.
سرمایه در گردش
داراییهای جاری داراییهایی هستند که در طی سال مالی جاری، نقد میشوند؛ مانند پول نقد، سرمایهگذاری کوتاهمدت. موجودی انبار هم درصورتیکه در افق زمانی کوتاهمدت قابلفروش و تبدیل به پول نقد باشد در گروه داراییهای جاری طبقهبندی میشود. حسابهای دریافتنی (مطالباتی که در کوتاهمدت بتوان آنها را به پول نقد تبدیل کرد و حتی ممکن است اسناد تجاری دقیق از آنها موجود نباشد) هم، شکل دیگری از داراییهای جاری محسوب میشوند. یک شرکت علاوه بر داراییهای جاری، بدهیهای جاری هم دارد. بدهیهای جاری، بدهیهایی هستند که در طی سال مالی جاری یا دوره مالی موردنظر ما، قابلتبدیل به پول نقد باشند. اگر بدهیهای جاری از داراییهای جاری یک شرکت کسر گردد، سرمایه در گردش خالص به دست میآید. به عبارت بهتر، سرمایه در گردش خالص، میزان واقعی داراییهای نقد یک شرکت است.
چرا باید با این مفهوم آشنا شویم؟
سرمایه در گردش برای شناخت وضعیت مالی و نقدینگی یک کسب و کار از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از دلایل عمدهای که سرمایهگذاران جدی و حرفهای میخواهند ترازنامه مالی یک شرکت را مطالعه کنند، این است که بدانند شرکت چقدر سرمایه در گردش دارد و وضعیت فعلی آن چگونه است؟ سرمایه در گردش، حقایق زیادی را در مورد وضعیت مالی یک کسبوکار و موقعیت نقدینگی کوتاهمدت بیان میکند. این نسبت، تقریباً از هر نسبت مالی یا محاسبات ترازنامهای دیگر قابلاعتمادتر است، چراکه به شما میگوید که اگر یک شرکت همهی منابع مالی کوتاهمدت خود را برای پرداخت همهی بدهیهای کوتاهمدت خود استفاده کند، چه چیزی بعدازآن باقی میماند. همچنین محاسبه آن از سایر محاسبات مالی آسانتر است و بهآسانی میتوان به شمای کلی شرکت دستیافت. این دقیقاً همان چیزی است که همه مدیران و سرمایهگذاران در جستجوی آن هستند؛ زیرا در یک نگاه میتوانند چندین نکته را متوجه شوند. در ادامه به مزیتها و کاربردهای این نسبت میپردازیم.
سرمایه در گردش چه معیارهایی را پوشش میدهد؟
اگر سایر عوامل را برابر فرض کنیم، یک شرکت هرچه سرمایه در گردش بیشتری داشته باشد، کمتر دچار فشارهای مالی میشود؛ اما ازدیاد این نسبت نیز ممکن است باعث کاهش درآمدها شود. اگر هیئتمدیره تصمیم بگیرد که مبلغی از این سرمایه را به شکل سود سهام یا بازخرید سهام توزیع کند، سرمایهگذاران ممکن است راضیتر باشند. همانطور که میدانیم، توانایی پوشش بدهیها یکی از بزرگترین چالشهای هر کسبوکاری است. بهطورکلی، یک شرکت باید بهاندازه کافی سرمایه در گردش در اختیار داشته باشد تا همه مطالبات و هزینههای خود را برای یک سال پرداخت کند. با دانستن این موضوع، میفهمیم آیا یک شرکت منابع لازم را جهت گسترش داخلی در اختیار دارد یا اینکه باید به سراغ بانک یا بازارهای مالی بروند تا بتوانند بودجه بیشتر به دست آورند.
درواقع، سرمایه در گردش معیاری برای میزان کارآمدی شرکت بهحساب میآید. ما با محاسبه نسبت سرمایه در گردش (نسبت جاری) که از تقسیم داراییهای جاری به بدهیهای جاری به دست میآید، میتوانیم توان شرکت برای پوشش بدهیهای کوتاهمدت آن را بفهمیم. نسبت سرمایه در گردش کمتر از یک، نشاندهنده سرمایه در گردش خالص منفی است و میزان بدهیهای جاری شرکت بیشتر از داراییهای آن است. این موضوع به اعتباردهندگان و سرمایهگذاران هشدار میدهد که شرکت مذکور، برای سرمایهگذاری مناسب نیست. پایین بودن این نسبت میتواند دلایل زیادی داشته باشد؛ مثلاً کاهش فروش یا افزایش فروشهای اعتباری نسبت به نقدی میتواند نقد شوندگی شرکت را تهدید کند و توان آن را در پوشش بدهیها کاهش دهد. یکی از مزیتهای عمده بررسی این مفهوم، پیشبینی بحرانهای مالی است. حتی شرکتی که دارایی ثابت زیادی دارد، اگر نتواند بهموقع بدهیهای خود را بپردازد و از نقدینگی خود بهره ببرد، بهزودی ورشکست خواهد شد.
میزان تاثیر در کسب و کار ها
کسب و کارهایی که توان پیشبینی بحرانها دارند، راحتتر از سایرین میتواند، با آن مقابله کرده و از پس آن بربیایند. این نکته میتواند عاملی جهت موفقیت و توسعه شرکت میان رقبا باشد. در بهترین شرایط، میزان ناکافی سرمایه در گردش میتواند به فشارهای مالی بر شرکت، تعداد پرداختهای با تأخیر به اعتباردهندگان و فروشندگان منتهی شود. همه این موارد درنهایت باعث کاهش نرخ اعتباری شرکت میشود. نرخ اعتباری پایینتر یعنی بانکها و بازار اوراق بهادار نرخهای بهره بالاتری را خواهند خواست که در طولانیمدت ممکن است ضرر مالی زیادی به یک شرکت بزند، چراکه قیمت سرمایه افزایش مییابد و درآمد کمتری کسب خواهد شد. سرمایه در گردش منفی میتواند برای برخی از کسبوکارها که گردش بالایی دارند خوب باشد. شرکتهای خردهفروشی که گردش موجودی کالای بالایی دارند و معاملات خود را بر مبنای پول نقد انجام میدهند، به سرمایه در گردش بسیار کمی نیاز دارند. آنها با پول نقدی که به دست آوردند، موجودی کالاهای خود را افزایش میدهند تا مجدداً بفروشند و درآمد کسب کنند. فروشندگان خردهفروشی میتوانند به مشتریان وام عطا کنند، تا محصولات آنها را بخرند و مدیریت درآمدها بهسادگی صورت میگیرد؛ بنابراین آنها نیازی ندارند، مبالغ زیاد سرمایه در گردش خالص داشته باشند. درواقع، پایین بودن این نسبت در این مدل کسبوکارها، مدیریت هوشمندانهای است که بهبود شرایط شرکت کمک میکند.
در نقطه مقابل، شرکتهایی مانند تولیدکنندگان ماشینآلات سنگین که به سرمایه در دسترس بسیار زیادی نیاز دارند، شرایط متفاوتی دارند. این نوع کسبوکارها محصولات گرانقیمت را بر مبنای پرداخت بلندمدت میفروشند؛ بنابراین نمیتوانند به همان سرعت پول نقد تولید کنند. موجودی کالای ترازنامه آنها معمولاً از ماهها قبل سفارش داده میشود، پس بهندرت میتوان آنها را با سرعتی زیاد برای به دست آوردن پول نقد در مقابل یک بحران مالی کوتاهمدت فروخت و ممکن است تا زمان فروش آنها بسیار دیر شده باشد. این شرکتها، باید دارایی نقد بهینهای را داشته باشند تا هر آن بتوانند بحرانها را مدیریت کنند. این نسبت، نباید بیشازاندازه هم بزرگ باشد. حد معقول این نسبت میتواند بین ۱ الی ۲ باشد. بنابراین، این نسبت میتواند نشاندهنده بهرهوری عملیاتی شرکت نیز باشد. بدینصورت که با افزایش آن متوجه شویم شرکت از داراییهای خود بهخوبی استفاده نکرده و کارایی لازم را نداشته است و صرفاً داراییهای خود را بهصورت نقد نگهداشته است.
چگونه سرمایه در گردش را مدیریت کنیم؟
صاحبان کسبوکارهای کوچک، فارغ از نوع صنعت و تعداد کارمندان، باید چرخه سرمایه در گردش شرکت خود یا مدتزمانی که از تولید یک محصول و خدمت تا زمان دریافت مبلغ آن محصول و خدمت میگذرد را درک کنند. هر چه این چرخه طولانیتر باشد، یک کسبوکار زمان بیشتری را بدون نقدینگی و سرمایه به سر میبرد و در سرمایهگذاری یا پرداخت هزینهها و تعهدات شرکت، امکان ایجاد اختلال بیشتر میشود. درک کامل مؤلفههای چرخه سرمایه در گردش برای بقاء شرکت ضروری است، چراکه امکان مدیریت بهتر جریان نقدینگی را به شرکت میدهد. تمام کارشناسان کسبوکارهای کوچک معتقدند که نداشتن برنامه درست و پیشبینی نکردن مقدار نقدینگی لازم، عامل اصلی در ورشکست شدن کسبوکارهای کوچک است. انتخاب حجم و ترکیب بهینهای از منابع و مصارف را برای سرمایه در گردش که به رشد شرکت و نقد شوندگی مطلوب آن منجر شود، میتواند در این امر به شرکتها کمک کند. این امر با بهکارگیری، استراتژیهای متنوع میتواند محقق شود.