شعر طنز / “نابرده رنج، گنج” مهیا نمی‌شود


شعر طنز / “نابرده رنج، گنج” مهیا نمی‌شود

نمی‌شود خمیازه دوغ و گندم و خرما نمی‌شودبالنگ، روی شاخه مربا نمی‌شود هر بار گفته‌اند و مرتب شنیده‌ایم“نابرده رنج، گنج” مهیا نمی‌شود زحمت‌کشیم و حاصل... ادامه مطلب نوشته شعر طنز / “نابرده رنج، گنج” مهیا نمی‌شود اولین بار در پایگاه خبری شیرین طنز. پدیدار شد.

نمی‌شود

خمیازه دوغ و گندم و خرما نمی‌شود
بالنگ، روی شاخه مربا نمی‌شود

هر بار گفته‌اند و مرتب شنیده‌ایم
“نابرده رنج، گنج” مهیا نمی‌شود

زحمت‌کشیم و حاصل هر روزِ کار ما
یک درد تازه شد که مداوا نمی‌شود

باری به حجم حسرت و غم‌های زندگی
انگار روی شانه‌ی ما جا نمی‌شود

“مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد”
کم‌رنگ و بی‌رمق شده، اجرا نمی‌شود

در شیب‌های تند مسیری که می‌رویم
جز خارهای دغدغه پیدا نمی‌شود

هی وعده می‌دهند که با فضل کردگار
دارد درست می‌شود اما نمی‌شود

قفلی ست روی هر در و فعلا که بی کلید
ماندیم و قفل بسته‌ی ما وا نمی‌شود
شاعر : مصطفی مشایخی


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

کپشن در مورد چتر ؛ جملات کوتاه عاشقانه و غمگین برای چتر