زرنگ آقا دروغ میگه به راحتی
دروغ واقعی که نه، مصلحتی
خودش میگه: دروغِ واقعی بَده
مصلحت اما تو کتابا اومده
مصلحتی دروغ بگی زرنگیه
ماست مالیِ دروغ به این قشنگیه
به این دروغ بگو! به اون دروغ بگو
دروغ بگو تا پیش بره کارِت، عمو
دروغ و مصلحت که همکاری کنن
خوب میتونن زرنگا رو یاری کنن
دروغ تو بازار و اداره، تو خبر
دروغ تو کوچه و خیابون و گذر
تو بنگاه معاملات دروغ بگو
به مأمورای مالیات دروغ بگو
دروغ بگو به زن، به بچه، به همه
زرنگ آقا! دروغ بگو یه عالمه
موقعِ خواب که دردِ وجدان میگیره
بگو: دروغ مصلحته، یادت میره
دروغ و مصلحت دو تا برادرن
که آدمو تا دل آتیش میبرن
روسیاهه زغال فروش، مثلِ زغال
زرنگ آقا سرِ خودت شیره نمال
دروغ بَده؛ واقعی یا مصلحتی
زرنگ آقا! دروغ نگو به راحتی