درباره فیلم «جهشیافتگان جدید» | مرثیهای بر «مردان ایکس»
قسمت آخر مجموعهای با محوریت مردان ایکس هرچند ایده جذابی دارد، به هیچعنوان نتوانسته است دستپخت قابل دفاعی ارائه کند.
مهدی حسینی | شهرآرانیوز - بگذارید نوشتن درباره این فیلم را با یک مقدمه بهنسبت طولانی آغاز کنیم. شاید شنیدهاید که ما در عصر طلایی سریالهای تلویزیونی زندگی میکنیم. نتفلیکس، HBO، آمازون، شوتایم و بهتازگی اپل تیوی نامهایی است که همسنگ شرکتهای بزرگ فیلمسازی نظیر دیزنی، برادران وارنر و... به گوش همه آشنا هستند. اما چه عواملی باعث شده است اقبال مردم بهسمت تلویزیون افزایش یابد و کارگردانها و بازیگران مطرح سینمایی بیش از پیش به تلویزیون کوچ کنند؟ جواب را باید در عوامل زیر جستوجو کرد.
تاریخچه نبرد
باید توجه داشت جنگ بین سینما و تلویزیون جنبهای فناورانه دارد که در ۱۰ سال گذشته کفهاش به نفع تلویزیون سنگین شده است. البته این داستان جدیدی نیست و سینما تاکنون چندینبار با چنین چالشهایی روبهرو شده و هربار راهی برای زندهماندن پیدا کرده است. مثلا در آغاز کار، فیلمها بهصورت استودیویی و دیالوگمحور ساخته میشدند. وقتی تلویزیون از راه رسید، همه گفتند سینما چیزی مازاد بر داستان ندارد؛ بنابراین کارش تمام است، اما اینطور نشد. بهجایش با ورود فناوری تکنیکالر و لنزهای مخصوص فیلمبرداری اسکوپ، فیلمهای رنگی وسترن و اکشن با قاب عریض راهی پرده سینماها شد که تماشای آنها روی پرده نقرهای، با تجربه آنها در صفحه کوچک تلویزیون قابل مقایسه نبود. سالها گذشت و با آمدن تلویزیونهای بزرگ و عریض، همه آماده فاتحه خواندن بر پیکر سینما شدند، اما اینبار هم هنر هفتم با هزینه سنگین در فیلمهایی با جلوههای ویژه گسترده که خرج آنها به هیچوجه در آثار تلویزیونی توجیه نداشت، توانست حیات خود را حفظ کند. بعدها فناوری سهبعدی هم با فیلم «آواتار» به جذابیتهای سینما اضافه شد، اما با آمدن تلویزیونهای سهبعدی و سیل گسترده نرمافزارهای ارزانقیمت جلوههای ویژه، این ۲ مزیت هم از سینما گرفته شد. حالا سریالهای تلویزیونی هم میتوانستند از بالاترین حد جلوههای ویژه بهره ببرند. فناوری هولو لنز که در سالهای آینده عرضه خواهد شد هم تهدید دیگری برای سینما خواهد بود. حال باید دید اهالی سینما چه راهکار جدیدی برای بقای خود پیدا میکنند.
فرصت شخصیتپردازی
سریالهای تلویزیونی باتوجه به تعداد قسمتهای زیاد و زمان بیشتر نسبت به سینما، بستری مناسبتر برای عمقبخشی به شخصیتهای خود دارند. مثلا پرداختن به شخصیتی همچون والتر وایت در سریال «Breaking Bad» و نمایش استحاله آرام او از یک معلم شیمی به رئیس باند تولید موادمخدر، به هیچوجه در زمان دوساعته یک فیلم سینمایی ممکن نیست. از سوی دیگر، فراوانی شخصیتها در یک سریال تلویزیونی، بهگونهای است که به شما امکان پرداختن به خطهای داستانی متنوعتری را میدهد. اینها زمینههایی است که باعث برتری موقعیت تلویزیون برابر سینما میشود.
راهکار موقت سینماییها
شرکتهای بزرگ هالیوود به این موضوعها آگاهاند و میدانند که نمیتوانند برتری فناورانه خود را بیش از این ادامه دهند و از سوی دیگر در شخصیتپردازی و داستانسرایی محدودیت زمانی دارند. آنها راهکاری موقتی پیدا کردهاند بهنام جهانهای سینمایی. یعنی نوعی سریالسازی در عرصه فیلم. بهترین مثال برای تشریح این مطلب شاید دنیای سینمایی مارول باشد. مارول ابتدا یک شرکت تولید کمیکبوک یا همان کتابهای مصور (پینما) بود که برخی شخصیتهای آن مانند «مرد عنکبوتی»، «مرد آهنی»، «هالک»، «مردان ایکس» و... از محبوبیت فراوانی نزد مخاطبان نوجوان برخوردار بودند. انواع انیمیشنهای تلویزیونی هم بر اساس آنها ساخته شده بودند. با پیشرفت فناوری و از اوایل سال ۲۰۰۰ جلوههای ویژه سینمایی به جایی رسید که برای اولینبار مرد عنکبوتی و مردان ایکس در قالب فیلم زنده روی پرده سینما رفتند و با استقبال گسترده روبهرو شدند. به این ترتیب مارول یک مجموعه سینمایی هم تأسیس کرد و برای تکتک شخصیتهای خود چندین فیلم مستقل ساخت. یعنی فرصت شخصیتپردازی خود را مثلا در «مرد عنکبوتی» به ۳ فیلم افزایش داد. درباره «مرد آهنی» هم همینطور.
شرکتخواری دیزنی
علاوه بر مارول، شرکت یونیورسال هم چندی پیش از پروژه «دارک یونیورس» خود پرده برداشت که اولین محصولش با نام «مرد نامرئی» امسال با استقبال گسترده منتقدان و تماشاگران روبهرو شد و قرار است «زن نامرئی» را هم در ادامه بسازد.
به این ترتیب دیزنی که متوجه ظرفیت زیاد اینگونه آثار شده بود، شرکت مارول را یکجا خرید و با عرضه مجموعه فیلمهای «اونجرز» که با حضور جمعی از ابرقهرمانان مارول و با جلوههای ویژه و صحنههای اکشن عظیم ساخته شد، رکوردهای فروش را جابهجا کرد. گفتنی است قسمت سوم «اونجرز» با فروش ۷/۲ میلیارد دلاری، پرفروشترین فیلم تاریخ سینما تابهامروز است. دیزنی علاوه بر مارول، لوکاس فیلمز و بهتازگی شرکت فاکس قرن بیستم را هم خریده و به این ترتیب امتیاز ساخت فیلمهای «جنگ ستارگان» و «مردان ایکس» و «ددپول» و... را در انحصار خود گرفته است. آخرین تلاش شرکت فاکس قرن بیستم برای ساخت دنیاهای سینمایی از مردان ایکس، به پروژه «نوجهشیافتگان» اختصاص داشت که قرار بود سال ۲۰۱۸ راهی پرده سینما شود و قسمت اول یک سهگانه باشد. فیلمی که بعد از ادغامشدن فاکس قرن بیستم در شرکت دیزنی، چندینبار دچار اصلاحیه شد و تاریخ اکرانش تا امروز به تأخیر افتاد. بر این اساس این شماره را به آخرین قسمت از این مجموعه فیلمها اختصاص دادهایم.
کوتاه درباره داستان
دانیل مون استار یک نوجوان سرخپوست است که وقتی هیولایی به دهکدهاش هجوم میآورد و همه ازجمله پدرش را میکشد، موفق به فرار میشود. او که بهعنوان تنها بازمانده دهکده خود در بیمارستان بستری است، مطلع میشود که قدرتهایی پنهان دارد که باعث شدهاند زنده بماند. این بیمارستان هم درواقع مرکزی است برای کشف و کنترل قدرت جهشیافتگانی، چون او، تا به خود و دیگران آسیب نرسانند. رین، روبرتو، ایلیانا و ساموئل، دیگر نوجوانانی هستند که زیرنظر دکتر سیسیلیاریز در بیمارستان بهسر میبرند. محوطه بیرونی با یک سپر نامرئی محافظت میشود و آنها هیچیک تا زمانی که نتوانند قدرتهای خود را کنترل کنند، امکان خروج از بیمارستان را ندارند. در این محیط بسته آرامآرام اوضاع تغییر میکند و ترسناکترین کابوسهای هریک از بچهها واقعیت پیدا میکند و به سراغشان میآید تا آنها را از بین ببرد. بچهها به جستوجوی دکتر ریز برمیخیزند تا آنها را در فرار از دست موجودات کابوسوار یاری کند، اما رازهای جدیدی برملا میشود و...
ظرفیت هدررفته
پرداختن به موضوعهای تکراری با یک نگاه جدید، از رویکردهای جاافتاده در هالیوود است. در همین چندسال اخیر کارگردانهای مطرحی همچون برایان سینگر داستانهای کلاسیکی مثل «هانسل و گرتل»، «سفیدبرفی و هفتکوتوله» و «جک و لوبیای سحرآمیز» را بازتعریف کردهاند. دنیای مرد عنکبوتی هم با انیمیشن «SPIDER-VERSE» وارد عرصهای شده است که تا ابد میتوان آن را ادامه داد. در همین راستا، ایده بردن فیلم «مردان ایکس» به دنیای فیلمهای ژانر وحشت که در آن برخلاف ایکسمنهای قبلی، نیروی شری در مقابل قهرمانان فیلم وجود ندارد و هریک از افراد این گروه با ترسهای درونی خود میجنگند، ظرفیت شجاعانهای بوده که متأسفانه بهدلایلی که در ادامه شرح میدهیم، به هدر رفته است.
مستهلکشدن فیلم
جاش بون پس از ساخت ۲ فیلم موفق «گرفتار عشق» و «بخت پریشان ما» در سال ۲۰۱۴ ایده ساخت یک دنیای جدید بر اساس داستان «مردان ایکس» را برای شرکت فاکس قرن بیستم برد. ایدهای که بیدرنگ با استقبال روبهرو شد. میسی ویلیامز، بازیگر نقش آریا استارک در سریال «بازی تاج و تخت»، و آنیا تیلور جوی بهعنوان بازیگران اصلی آن معرفی شدند و فیلمبرداری سال ۲۰۱۷ در بیمارستان مدفیلد در بوستون آغاز شد. «نوجهشیافتگان» قرار بود سال ۲۰۱۸ روی پرده سینما برود، اما اختلافات بر سر فیلمنامه باعث شد برخی صحنهها دوباره فیلمبرداری شود.
با طولانیشدن روند تولید، تاریخ اکران چند نوبت به تعویق افتاد تا اینکه سرانجام دیزنی شرکت فاکس قرن بیستم را خرید و پروژه بهطور کامل خوابید. بعدها که قرار شد این پروژه نیمهکاره تکمیل شود، دیزنی بازهم اصلاحیههایی را با توجه به استانداردهای فیلمسازی خود بر آن اعمال کرد. بازیگران که حالا سر پروژههای دیگر بودند، بهزحمت دور هم جمع شدند و سکانسهای باقیمانده را گرفتند. درنهایت فیلمی عرضه شد که نه در ژانر وحشت قرار میگیرد، نه صحنههای خشنی نمایش میدهد و نه حتی سکانسهای عاشقانه موفقی دارد. دیزنی که با رویکرد جدید موافق نبود و بهطور واضح برنامههای دیگری برای «مردان ایکس» داشت، با اکران فیلم در بحبوحه کرونا و عرضه آن در قالب ویدئویی، آن هم فقط یک هفته پس از اکران، آخرین میخها را بر تابوت مستهلک این فیلم کوبید.
فیلمنامه بد و بازیهای بدتر
متأسفانه با ایرادهایی که در روند تولید و توزیع فیلم بهوجود آمد، درنهایت فیلمنامهای تکهپاره و فیلمی عقیم باقی مانده است که موفق به شخصیتپردازی دقیق شخصیتهای اندک خود نشده است. بازی بد تیم بازیگران نوجوان آن هم مزید بر علت شده است که فیلم را اثری متوسط رو به پایین بنامیم، هرچند همچنان بارقههایی از ظرفیتهای شکوفانشده در ایده اصلی به چشم میخورد که نشان میدهند میتوانستیم با فیلم بهتری روبهرو باشیم. افسوس بر این پایانبندی مردان ایکس.
فیلمهای بیشتر