یحیی رحیم صفوی؛ مشاور فرمانده معظم کل قوا نیز در ادامه این همایش درباره مکتب سلیمانی و قدرت آزادی بخش قدس شریف گفت: یکی از تعاریف مکتب مجموعهای از اعتقادات محکم میدانیم. به گونهای که شخصیتی جامع را ارائه دهد که نیازهای فکری و عملی را روشن کند. مکتب سلیمانی مکتب اسلام ناب محمدی است که در قرن حاضر رهبری این مکتب مقام معظم رهبری و امام(ره) هستند.
وی افزود: شهید سلیمانی در اندیشه و اخلاق و مدیریتش نشان داد که در چهارچوب انقلاب و امام(ره) و رهبری فکر میکند و رفتارش با توده مردم و ملتهای مسلمان جهان چگونه است. او در ۲۲ سال فرماندهی نیروی قدس مطیع حضرت آقا بود و سرداری مومن، خردمند باهوش، فداکار و اهل تهجد و تدبیر بود. از روزی که به جبهههای دفاع مقدس آمد، هیچگاه نترسید و شهادت برایش حل شده بود.
مشاور فرمانده معظم کل قوا ادامه داد: در سال ۷۶ که به نیروی قدس رفتم، سردار سلیمانی را به حضرت آقا پیشنهاد دادم. سردار سلیمانی تک چهره ملت ایران در منطقه است. تأثیر مدیریت وی در منطقه غرب آسیا در بیست سال گذشته باعث شکست رژیم صهیونیستی شد. از این رو باید سردار سلیمانی به عنوان چهره ممتاز در عصر حاضر بشناسیم، زیرا قسمتی از ثمره خون شهید سلیمانی و شهدای ما آزادی قدس شریف است.
وی ادامه داد: جوانان ما برای عبور از مشکلات کشور میتوانند به مدیریت سردار سلیمانی اتکا کنند و باید از خانواده، دوستی و مهربانیاش و عشق وی به ائمه اطهار (ع) درس بگیریم. سردار با قلبش سخن میگفت و حرکت میکرد. چه خوب است مکتب سلیمانی در دانشگاهها هم تدریس شود.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: آمریکاییها هم اکنون شکست خورده و مجبور به فرار هستند. ایران بزرگترین تأثیرگذار در چگونگی آینده جهان است. آمریکاییها و صهیونیستها میدانند ملت ایران شجاع هستند و رهبری حکیم دارند. خون به ناحق ریخته این سردار بزرگ او را تبدیل به یک مکتب کرد که همه مسلمانهای جهان با الهام گرفتن از مکتب سلیمانی سرانجام قدس شریف را آزاد خواهند کرد.
زینب سلیمانی در ادامه این همایش گفت: صبح روز ۴شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹ خداوند مهربان زیارت رهبر معظم انقلاب که جانم فدای ایشان باد را روزی ما کرد. دیدار معظمله با اعضای ستاد مکتب شهید سلیمانی و ما افراد خانواده بود. من به نمایندگی از خانواده هدیهای را برده بودم و این هدیه زندگینامه به قلم حاج قاسم بود که قصد داشتیم به مناسبت ایام سالروز شهادت در قالب کتابی منتشر کنیم. آنچه همراهم بود در واقع ماکت یا نمونه اولیهای از کتاب بود.
وی ادامه داد: بعد از پایان دیدار آن را تقدیم رهبر انقلاب کردم، درباره آن سؤالاتی پرسیدند و این هدیه کوچک را با مهر پذیرفتند. چند روز بعد از این دیدار متنی از سوی دفتر رهبر معظم انقلاب به دستم رسید، ایشان منت گذاشته و قبل از مطالعه یادداشتی به یاد سرباز وفادار خود نوشته بودند متنی پر از مهر که، چون روح بر کالبد این کتاب نشست.
زینب سلیمانی با قرائت نوشته رهبر معظم انقلاب گفت: «هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است. یاد او را اگر چه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیایی اخلاص و عمل صالح او را به او هدیه کرد اما ما هم هر کدام وظیفهای داریم. کتاب حاضر را هنوز نخواندهام، اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد.»
وی درباره کتاب «از چیزی نمیترسیدم» افزود: این کتاب زندگینامهای است که حاج قاسم با دست مجروحش نوشته است. شرح مردی از دل روستایی دورافتاده در کرمان که چند دوره از زندگی ساده و گیرای خودش را برایتان روایت کرده است. این داستان شکلگیری شخصیت مردی است که از چوپانی به جایگاهی رسید به بلندای وسعت آسمانها. خیلی دوست دارم آنان که حاج قاسم را در لباس نظامی دیدهاند بدانند که او چگونه بزرگ شد. «از چیزی نمیترسیدم» آغاز رسالتی عظیم برای شناختن مردی بزرگ است.
در ادامه همایش صادق آهنگران قطعهای را در یادبود سردار سلیمانی خواند و پس از آن فرزندان شهیدان سلیمانی، فخریزاده و همت برای رونمایی از کتاب «از چیزی نمیترسیدم» حضور یافتند.
روایت حیات طیبه یک روح مؤمن عاشق مخلص
علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور در ادامه این همایش با اشاره به اینکه کتاب از ۵۶ صفحه ۱۳ تا ۱۴ سطری تشکیل شده است گفت: هر سطر ۱۳ کلمه زندگینامهی خودنوشت شهید قاسم سلیمانی از کودکی تا ۲۲ سالگیاش در سال اوجگیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷است.
وی در ادامه با برشمردن ویژگیهای منحصر به فرد کتاب، به خوانش و تحلیل فرازهایی از آن پرداخت. متن سخنرانی در ادامه آمده است:
اولین نکته قابل توجه زمان نگارش این زندگینامه است. آنطور که ناشر کتاب در مقدمه بیان کرده تاریخ این نوشته، چند سال قبل از شهادت آن شهید بوده است یعنی در بحبوحه مبارزه نفسگیر و طاقتفرسا و قهرمانانه مدافعان حرم از هر سرزمین و کوی و برزن به فرماندهی حاج قاسم با لشکر جرار و جبار داعش که نماد جور و جهل استکبار و حلقه بهگوشان مرتجع آنان در منطقه. بدین ترتیب یکی از ویژگیهای شخصیتی نویسنده یعنی آرامش روحی در سختترین شرایط و تمرکز کامل بر بهیادآوری و تحریر خاطراتی از دههها قبل با خصوصیاتی که در ادامه بدان اشاره خواهد شد خود را نشان میدهد.
اگر خواننده این زندگینامه از نویسنده و شرایط و فعالیتهای او بیخبر باشد بیشک تصور میکند این نوشتهها اثر نویسندهای است که در گوشه اتاقی یا کتابخانهای در آرامش کامل و با دسترسی به انواع کتابهای مربوط به آداب و رسوم و زیست دوره خاصی از تاریخ و جغرافیای منطقه تولد و رشد خود نشسته و در سکوت کامل یا همراه با صدای گوشنواز و فرحبخش طبیعت به مرور خاطرات خود و تدوین آن پرداخته است.
اما وقتی به شخصیت و شرایط حیات و مجاهدت او آگاه شود آنگاه درمییابد که آرامش روحی و طمأنینه نفس و زوال خوف که در تعریف ایمان آمده است چگونه در وجود حاج قاسم سلیمانی جلوهگر شده و در عرصههای مختلف و متعدد حیات طیبه او ـ از جمله در نگارش همین زندگینامه ـ خود را نشان داده است.
زندگینامه شهید سلیمانی حاوی اطلاعات دقیقی از تبار و خاندان و طایفهای است که او در آن متولد شده و رشد کرده است. در این متن علاوه معرفی افراد و خانوادههای وابسته به بیان مناطق جغرافیایی و طبیعی از کوهها و رودها و دشتها و نیز به شرایط اقلیمی و تغییرات آب و هوایی و شرایط سخت زمستانی آن منطقه و تأثیرات ناگوار آن نیز اشاره شده است.
نویسنده آنچنان به وضوح و بادقت تمام جزئیات شرایط زندگی و اتفاقات و خاطرات خود را ترسیم کرده که اگر مستندسازی با تجهیزات صوتی و تصویری به ضبط تصاویر و شرح صحنهها میپرداخت نمیتوانست به نتیجهای از این دقیقتر و روشنتر دست یابد. از این جهت این متن، نه صرفاً یک نوشته که مجموعهای از تصاویر روشن و واضح است با این تفاوت که واژهها و کلمات جایگزین تصاویر شدهاند.
متن زندگینامه خودنوشت حاج قاسم سلیمانی سرشار است از واژهها و اصطلاحات محلی. با اینکه معلوم است که در سخنرانیها و محاورات روزمره آن هم در بحبوحهی مبارزه با داعش، اینقبیل واژهها معمول و مورد استفاده روزانه آن شهید نبوده، اما استفاده از این لغات و ترکیبات از سویی نشاندهنده حفظ ارتباط وثیق نویسنده با فرهنگ و آداب و رسوم و اصطلاحات منطقه ولادت و رشد او میباشد و از سوی دیگر نشانگر حافظه قوی و آماده در به یادآوری و استفاده از آنها حتی در سختترین شرایط.
یکی دیگر از ویژگیها و البته شگفتیهای این کتاب بیان صادقانه و به دور از هرگونه تحریف و تغییر افکار رو عواطف و واقعیتها حتی به مصلحت شرایط نویسنده در زمان نگارش این زندگینامه است، آن هم در روزگاری که برخی حتی گفتار و رفتار روز قبل خود را نیز به مصلحت و منفعت خود تغییر میدهند و خاطرات آنها نه واقعیات تاریخی که شرح رنگارنگ و نان به نرخ روز و ساعت و دقیقه خوردن است.
حاج قاسم نه از بیان لذتی که از بیسکویتهای تغذیه مدارس احساس کرده ابایی دارد و نه از تصریح به اینکه حتی تا زمان نگارش این متن هیچ شیرینی دیگری برای او آن قدر مزه نداشته و نه این واقعیت را پوشیده میدارد که تا سال ۵۳ حتی به فساد و تباهی فکری و عملی رژیم طاغوت آگاهی نداشته است و البته با همان صفا و طهارت روحی خود از متدیّنی حاج محمد نام راهنمایی میطلبد و شناخت صحیح را به دست میآورد.
از دیگر نکات چشمگیر در این کتاب، احترام و ارزش خانواده و به ویژه رابطه شهید با مادر گرامیاش است که نشانمیدهد باوجود شرایط سخت و عموماً سرد از نظر طبیعت که گاه تا مغز استخوان نفوذ میکرده چنان آتش مهرمادری، گدازان و سوزان برقرار بوده که قاسم را بیش از دیگر فرزندان و دیگر خانوادهها متکی و استوار و پشتگرم به عطوفت مادر میکند. تا سه سالگی در آغوش مادر و بعد از آن در چادری بسته به پشت مادر رشد مییابد و لذت آن آرامش همراه با مادر بودن همواره در قلب و خاطرش ماندگار میشود. البته چنین مادری تنها به فرزندان خود مهر نمیورزد که گرمای محبت او همسایهی فقیر و مهمانان و مسافران حتی زنی مسلول را که همه رهایش کرده بودند در آغوش خود پناه میدهد. محبتی که حتی تذکر همسرش که میگفت حق نداری به آدم بیروزه غذا بدهی را نیز نادیده میگیرد و همچنان مهمان را حتی اگر اهل روزه و نماز نباشد اطعام میکند.
خواننده آگاه این سطور آرامآرام درمییابد که محبت گسترده حاج قاسم سلیمانی که همه انسانها را صرفنظر از مذهب و رنگ و سبک زندگی دربرمیگرفت ریشه در کدام سرزمین مهر مادری دارد.
اما پدر اگرچه او نیز به فرزندان خود علاقه دارد و دلسوز آنان است و حتی با شنیدن صدای گریه قاسم بر اثر تنبیه به مدیر مدرسه اعتراض میکند، اما دارای ویژگیهای برجسته دیگری است که بخش دیگری از بنای رفیع شخصیت شهید سلیمانی حاصل معماری آن پدر شریف است. ویژگیهایی که در یک کلام میتوان آن را «اعتقاد راسخ به عقاید دینی و التزام عملی به احکام شرعی» نامید. مشدی حسن یا همان پدر قاسم به نماز، آن هم نماز اول وقت تقید داشت و نیز به حلال و حرام، شهره بود به درست عملی، اهل زکات، و رعایت احکام شرعی حتی در سختترین شرایط آب و هوایی و سرمای طاقتفرسا، و اهل زیارت امامزادهها و روضهخوانی و عزاداری سیدالشهدا (علیهالسلام).
بدین ترتیب به موازات مادری که بذر مهر و محبت و نوعدوستی را در وجود فرزندان خود پرورش میدهد، پدر نیز نهاد اعتقاد و ایمان و عمل صالح را در سرزمین وجود فرزندان خود آبیاری میکند تا بعدها شاخههای پهناور این دو نهال مکمل، شخصیتی از حاج قاسم بسازد که اگرچه اشدّاء علی الکفّار است، اما اقیانوس محبتش همه را دربرمیگیرد. این مهرورزی تنها مربوط به سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم نیست، در همین زندگینامه خودنوشت به روزی در محرم سال ۱۳۵۵ اشاره میکند که وقتی میبیند پاسبانی به یک دختر جوان بیحجاب جسارت میکند قاسم چنان برمیآشوبد که بدون توجه به عواقب تصمیمش، بیدرنگ به آن پاسبان حمله میکند. یک بار دیگر صحنه را ترسیم کنید:
زمان: محرم سال ۱۳۵۵
وضع قاسم: جوان، اهل کار، ورزیده، اهل رفت و آمد مکرر به مسجد جامع کرمان و اهل ثابت درس قرآن در مسجد قائم و همچنین تکیه فاطمیه.
شرایط فرد مورد جسارت: دختری با سر برهنه و موهای کاملاً بلند و در آن روزگار، ظاهراً طبیعی
طرف مقابل: پاسبان شهربانی و همراه او پاسبان راهنمایی
عکسالعمل قاسم مؤمن: اعتراض و ادب کردن پاسبان به سزای بیادبی به دختر بیحجاب آن هم در محرّم.
شاید کسی نداند آن دختر که بود و از ماجرا مطلع شد یا نه و روزگارش به کجا انجامید، اما امروز یعنی ۴۴ سال بعد از آن ماجرا کدام دختر یا پسر جوانی است که این خاطره را بخواند و زبان به تحسین قاسم غیور مهربان نگشاید.
ویژگی شاخص دیگری که در این زندگینامه خودنوشت به چشم میخورد احساس مسئولیت قاسم ۱۳ ساله است نسبت به مشکل اقتصادی پدر و تلاش برای مشارکت در رفع نگرانی خانواده.
به قول خودش یک بچه ضعیف که تا آن زمان فقط رابر را دیده به همراه دو نفر از دوستانش به کرمان میرود و بارها در مراجعه به هر کارگاه و رستوران با جواب منفی آن هم بهخاطر قد کوچک و جثه نحیفش مواجه میشود، اما از تلاش بازنمیایستد. سرانجام در مراجعه به ساختمان در حال ساختی و در مقابل اوستا علی اشک میریزد و به کار حمل آجر گماشته میشود با دستهایی کوچک که حتی قادر به گرفتن یک آجر هم نیست، اما آنقدر آجر حمل میکند تا از دستهای کوچکش خون جاری میشود و بالاخره اولین دسترنج خود را کسب میکند. برای کسب درآمد بیشتر به امید کمک به رفع گرفتاری پدر کار قبلی را رها میکند و در رستورانی مشغول میشود و همزمان برای کسب سریعتر درآمد، با خرید دستگاه آبمیوهگیری در پیادهرو به فروش آبمیوه میپردازد و بعد از ۹ ماه دوری و دلتنگی به روستا بازمیگردد و پس از ده روز مجدداً برای کار عازم شهر میشود.
آری تلاش و کوشش و سعی و نان از عمل خویش برآوردن و کمک به خانواده و همنوعان از سیزده سالگی در وجود قاسم شکل میگیرد.
در بازگشت به کرمان برای ادامهی کار، این بار پای قاسم به گود زورخانهها باز میشود و با آداب پهلوانی آشنا میشود و سالها بعد در این زندگینامه چنین مینویسد: «اساساً ورزش تأثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهمترین عواملی که مانع مهمی در کشیده نشدنم به مفاسد اخلاقی بود، به رغم جوان بودن، ورزش بود. خصوصاً ورزش باستانی که پایه و اصولِ اخلاقی و دینی دارد.»
حالا دیگر بر همه آن ابعاد وجودی اُنس با حرم امام رضا (ع) هم اضافه میشود، حرم برای او جاذبهی عجیبی دارد، شبها تا دیروقت در حرم میماند.
به نظر میرسد تا تکمیل شخصیت قاسم سلیمانی فقط یک مرحله دیگر باقی است، پیوستن به نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه)
سال ۱۳۵۶ فرامیرسد و از طریق دو تن از دوستان ورزشکارش برای اولینبار نام دکتر علی شریعتی و آیتالله خمینی را میشنود و به سرعت مجذوب آقای خمینی میشود و عکس او را با خود نگاه میدارد و به زودی به تعبیر خودش تبدیل میشود به یک انقلابی دوآتیشه آن هم بدون ترس از احدی و بیمحابا.
البته این نترس بودن جدید نیست. در صفحات مربوط به دهسالگیاش نوشته که از همان ابتدای کودکی، حالتی از نترسی نداشتم.
آن شجاعت و ایمان اینک با بصیرت انقلابی درهم آمیخته و قاسم را به شعارنویسی علیه طاغوت میکشاند و سپس مکافات و ضرب و شتم از مأموران شهربانی را تحمل میکند.
قاسم جوان ورزشکار انقلابی در سال ۵۶ نه باشگاه ورزشیاش ترک میشود و نه رفت و آمد و فعالیت در مسجد جامع کرمان.
در حمله مأموران رژیم پهلوی به مسجد جامع کرمان به دفاع از مردم میپردازد و در میان گاز اشکآور و دود حاصل از به آتش کشیده شدن موتورهای جوانان توسط عوامل رژیم، به کمک کودکی که گریان و وحشتزده مورد حملهی مأموران قرار گرفته میشتابد و با تحمل چندین ضربه باطوم کودک را نجات میدهد.
صفحات پایانی زندگینامه به ماجرای اوجگیری تظاهرات و شهادت چندتن از دوستانش میرسد. تقدیر این بود که زندگینامه خودنوشت او با ذکر نام مطهر شهدا به پایان برسد.
آنچه گفته آمد توصیف مراحل تکوین شخصیت شهید حاج قاسم سلیمانی براساس زندگینامه خودنوشت او بود که اینک در سالگرد شهادت آن سردار دلها رونمایی میشود. زندگینامهای که میتوان آن را روایت حیات طیبه یک روح مؤمن عاشق مخلص نامید. مردی از تبار آب و آفتاب و آیینه.
حدادعادل: رسانه ملی فیلم جهانی شهید سلیمانی را بسازد
غلامعلی حدادعادل آخرین سخنران همایش «رسانه و مکتب شهید سلیمانی» گفت: شهید سلیمانی هم در حیاتش زنده بوده و هم پس از شهادتشان. من وقتی بزرگی ایشان را بعد از شهادتش دیدم یاد قصیدهای به زبان عربی افتادم که وقتی میبیند وزیری به قتل رسیده، یاد بزرگیهای او در زمان حیاتش و پس از مماتش میافتد.
وی افزود: شهید سلیمانی با شهادتش به سرمایه ابدی برای جهان اسلام بدل شد و مردم با تشییع باورنکردنی نشان دادند او را به عنوان سرمایه میشناسند؛ بنابراین توصیهام به صداوسیما و اهل فرهنگ و قلم که در جایگاه تربیت در کشور هستند، این است که از الگو بودن شهید سلیمانی بیشترین استفاده را بکنند.
حدادعادل با توصیه به برنامه سازان صداوسیما ادامه داد: شخصیت سردار را به عنوان سرمایه در نظر بگیرید و به جوانها معرفی کنید. دشمنان ما امروز قصد ایمان و اخلاق مردم ما را دارند.
وی تصریح کرد: بعد محوری شخصیت شهید سلیمانی ایمان و اعتقادش است. روزی که خبر شهادتشان را شنیدم برای پرواز روح بلندشان غبطه خوردم. شهید سلیمانی در تحکیم وحدت ایرانیان نقش کلیدی داشت. بینش سیاسی و ولایتمداریاش برخاسته از ایمان و نتیجه بینش سیاسی او بود. مردمداری، تواضع و شجاعت او نیز زبانزد بود.
حدادعادل در ادامه گفت: ملت ایران آنقدر بزرگوار است که میتواند فرزندی از روستایی دورافتاده را پرورش دهند که از چنان توانایی برخوردار است که چهار ساعت با پوتین مذاکره میکند و نتیجه میگیرد.
وی با اشاره به دستنوشتهای شهید سلیمانی بیان کرد: صداوسیما میتواند با استفاده از این دست نوشتهها مجموعه تلویزیونی بسازد و از آن مجموعه یک فیلم جهانی تولید کند. همچنین رسانه ملی باید از وصیتنامه این شهید بزرگوار نیز بهرهگیری کند، زیرا بسیار آموزنده است.
حدادعادل در پایان سخنان خود شعری را در رثای شهید سلیمانی خواند.
در بخش پایانی این همایش به مقالههای برگزیده جوایزی اهدا شد.