تروریسم، داعش و ژانر فراموش شده
منوچهر اکبرلو؛ مدرس و منتقد سینما در یادداشتی اختصاصی ایکنا، به بررسی سریال خانه امن از منظر ساختار فنی و شخصیتپردازی پرداخته است.
ایکنا/ پخش سریال «خانه امن» پایان یافت و گویا فصلهای بعدی نیز پیش روست. سریالی ساخته احمد معظمی که پیش از این از او دو سریال سارق روح و ترور خاموش را دیده بودیم. اگر تمرکز سارق روح بر فرقههای انحرافی متمرکز بود و ترور خاموش به مافیای مواد مخدر میپرداخت (در کنار معضل حاشیهنشینی)؛ اینجا او روایت خود را بر ترکیبی از چند موضوع استوار میسازد: حضور تروریستها درایران، جریان داعش و فسادهای کلان اقتصادی.
ساخت سریالهای سیاسی و پلیسی که به موضوعات فرامرزی میپردازد، اکنون بخش مهمی از تولیدات سینمایی و تلویزیونی را به خود اختصاص داده است. آنچنان مهم که گاه باوجوداینکه کلیت تولید یک فیلم محسوب میشود که ساخته ذهن نویسندگان و فیلمسازان است، اما گاه با واکنش تند دیگر کشورها روبرو میشود. پخش آن ممنوع یا سبب اعتراض رسمی مسئولان سیاسی کشورهای میشود. به عنوان مثال، اعتراضات روسیه به ارائه تصویری منفی از آن کشور در سریال چرنوبیل، یکی از آخرین واکنشهای مهم بوده است. این نشان میدهد که همه به اهمیت تأثیرگذاری فیلم و سریال در ایجاد یا تغییر ذهنیت افکار عمومی واقف شدهاند. همچنین است اعتراضاتی به نحوه روایت فیلمهایی چون 300 و آرگو توسط مخاطب ایرانی شده است.
خانه امن تا اینجا چند گام جلوتر از ساختههای قبلی معظمی است. به لحاظ دراماتیک کردن اهداف مضمونی ِ مورد خود، شخصیتپردازی، کیفیت ساخت و در مجموع جذب مخاطب تلویزیونی. تلویزیونی که انبوه تولیدات بیکیفیت خود را بدون داشتن مخاطب روی آنتن میبرد. به ویژه که فیلمی در ژانر ِ ترکیبی ِ پلیسیجاسوسی است.
مهمترین امتیاز مثبت این سریال از نظر مضمونی، بهروز بودن آن است. مردمی که صبح تا شب درگیر معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند، حداقل توقعشان چنین است که بازتابی از آن را در ساختههای رسانه ملی ببینند. فسادهای اقتصادی در نهادهای قدرت و مسائل مربوط به امنیت جامعه، چیزی نیست که با حرف نزدن درباره آن بتوان از آن گذشت.
و البته ساخت سریال بر اساس وقایع روز سختیهای خودش را دارد. ازجمله اینکه بهشدت حساسیتزاست. به ویژه در جامعه ما که اینگونه مضامین زیاد کار نمیشوند، تعمیمپذیری سبب میشود که هر نقش از هر قشر یا شغل جامعه، زیر ذرهبین باشد و بسیاری بپندارند که همه افراد آن صنف، آنگونهاند. جا انداختن اینکه این فقط یک شخصیت است و نمایندگی کلیت آن صنف را ندارد، کار بسیار دشواری است؛ اما به هر حال این مسئله رخ میدهد. به عنوان مثال زمانی که یک شخصیت منفی پرچم هواداری تیم فوتبال استقلال را به همراه دارد، اعتراضات بلند میشود که چرا یک هوادار استقلال، به صورت یک اخلالگر نشان دادهشده؟ بیتوجه به اینکه چنین شخصی برای پوشش خود قاعدتاً باید چنین کند. هر پیراهن دیگری را هم که میپوشید، همین اعتراض مطرح میشد.
سریال جاسوسی پلیسی، یک شخصیت کاریزماتیک میخواهد. بدون موجود بودن چنین شخصیتی، تمام زحمات تولید سریال بر باد میرود. این شخصیت جذاب است که برای ما مسئله میشود و ما پیگیری میشویم که او چه میکند، با چه کسانی درگیر میشود و سرانجام سرنوشتش چیست. بازیگران نقشهای افشین و کمال، گرچه به صورت مستقل جزو بازیگران محبوب تلویزیونی نیستند، اما در سطح تلویزیون ما، شخصیت به نسبت قابل قبولی را ارائه میدهند.
تماشاگر سنتی تلویزیون ایران، دوست دارد همزمان با تماشای سریال، کارهای دیگری هم انجام دهند؛ بنابراین به صحنههای طولانی که دو یا چند نفر نشسته و فقط حرف میزنند، عادت دارد؛ اما این امر با ساختار سریال پلیسی سازگار نیست و ما به هیجان، تحرک و تغییر پیاپی نیازمند هستیم. گیریم که کارگردان خانه امن کوشیده است در صحنههای پرحرف، با کاتهای پیاپی و حرکت دوربین، بخشی از این کاستی را جبران کند. در هر حال باید توجه داشت که مخاطب سریال پلیسی، توقع دیگری را به همراه دارد.
یکی از ویژگیهای شخصیتهای اصلی در چنین ژانرهایی آن است که باید دارای شمّ پلیسی باشند؛ یعنی حدس بزنند. این حدس زدنها در این سریال زیاد دیده میشود؛ اما در برخی موارد حدسها، بر اساس شواهد موجود و سرنخها نیست؛ و این باورپذیر به نظر نمیرسد. یک پلیس یا کارآگاه، اطلاعات پراکنده موجود را با ذهنیت باهوش و البته باتجربه خود، در هم میآمیزد و بر اساس آنها حدس میزند.
همواره شخصیت قوی و جاندار به درام جان میبخشد. شخصیتی که همارز شخصیت مثبت باشد و بهاندازه او، قدرتنمایی کند. در برخی مواد در این سریال چنین نیست و آدم خوبها باقدرت برتری، پشت سر هم به خواستههایشان میرسند. از شکست آنها (تا قبل از رودررویی نهایی) خبری نیست. فراموش نکنیم که ارزش قهرمانان روایت، فقط در مواجه با ضدقهرمانی خود را نشان میدهد و پیروزیهای یکطرفه برای مخاطب، واجد ارزش است.
رقابت پلیسها همواره در این ژانر جذاب است. در خانه امن نیز، افشین و کمال، صفات متضاد جذابی دارند. اگر این تضاد نبود، یکی از آنها اضافه به نظر میرسید. باتجربگی در کنار خامی، تأمل در کنار تعجیل و شتاب، تفکر و بررسی همهجانبه در کنار اکتیو بودن زیاد، باعث میشود همنشینی این دو، به پیشبرد روانتر روایت کمک کند.
پایانبندی، بخش مهم سریالهای پلیسی جاسوسی است. چه بخواهد تمام شود و چه در صورتی که تمایلی به ساخت ادامه آن سریال وجود داشته باشد. متأسفانه پایان بندی خانه امن، توقعات را برآورده نمیسازد. در این ژانر، پس از همه هیجانها و رودرروییهای مستقیم یا غیرمستقیم قهرمان و ضد قهرمان، در صحنه فینال باید شاهد پرهیجانترین مواجه باشیم و شخصیت منفی با سختترین حالت ممکن، به دام بیفتد؛ اما در صحنه فینالی که مشاهده کردیم، مأموران بدون کوچکترین آسیبی، به او رسیدند. این پایانبندی بسیار پایینتر از سطح هیجان در برخوردهای در طول روایت بود. (این کاستی در سریال قبلی کارگردان هم دیده میشد. در صحنه نهایی سریال ترور خاموش، زمان ِ رسیدن به سرشاخه توزیع مواد مخدر)
مهمترین نکته در دیده شدن سریال خانه امن توسط مردم آن است که با وجود جو شدید بیاعتمادی (با دلایل مختلفی که دارد) هنوز و هنوز مردم، این آمادگی را دارند که تلویزیون را ببینند. اگر به مخاطب احترام گذاشته شود. اگر تولیدات کیفیتمحور باشد و اگر در مراحل ساخت، دانش سریال سازی محترم شناخته شود. این میتواند به ما امید بدهد که مدیران سیما این نکته را چراغ راه خود قرار دهند.
انتهای پیام