دو جمله عظیم حضرت زینب(س) در مجلس یزید
شفقنا-زینبِ مصیب زده، همه جا، بی احساس مصیبت، و بی آنکه در او خستگی و سختی راه نمایان باشد، و بی آنکه اثری از اسارت در او دیده شود، و بی ترس از سپاهیان مراقب و حتی بی هراس از حکام و بزرگ و کوچکِ آنان می ایستد و سخن می گوید. حضرت زینب را در هر خطبه چنان بی […]
شفقنا-زینبِ مصیب زده، همه جا، بی احساس مصیبت، و بی آنکه در او خستگی و سختی راه نمایان باشد، و بی آنکه اثری از اسارت در او دیده شود، و بی ترس از سپاهیان مراقب و حتی بی هراس از حکام و بزرگ و کوچکِ آنان می ایستد و سخن می گوید. حضرت زینب را در هر خطبه چنان بی اعتنا به همه مسائل روحی و جسمی می بینیم که گویی در خانه نشسته است و به هر خطبه ای که ادا می کند، می اندیشد و آن را بررسی می کند.
این سفر بیست، سی و یا چهل روز در صحرا و سوار بر شتر طول کشیده است. سفری بدین شکل جسم را خسته می کند و از توان آدمی می کاهد.
به گزارش شفقنا، در هیچ کدام از این خطبه ها حرفی از گریه و زاری و شیون نیست، و هرگز سخنی خارج از اعتدال ملاحظه نمی شود. هر خطبه ای، با منطق و آرامش تمام با حمد خداوند و شکر و ثنای او و حمد و مدح پیامبر و صلوات بر
او و اهل بیتش آغاز می شود. سپس حضرت در هر خطبه داستان را مختصر، ولی مؤثر، شرح می دهد، و مردم را بر می انگیزد و آنان را به توبه و تأثر وامی دارد. اما در مجلس یزید، حضرت زینب سخن را به اوج می رساند.
چنان که شنیده اید، در مجلس یزید، در برابر پادشاه طغیانگر پیروز و مغرور می ایستد، و بی توجه به او سخنانش را می گوید. درباره ورود حضرت زینب به مجلس یزید تعبیر خاصی وجود دارد. می گویند حضرت زینب در حالی که کم ارزش ترین لباس خود را بر تن داشت، پا به مجلس یزید نهاد. این تعبیر به خوبی وضعیت روحی و جسمی حضرت زینب را روشن
می کند، که افزون بر همه مصیبتها، لباس ژنده نیز مشکل دیگری بود. امروزه، هنگامی که آدمی با کسی یا با دشمنی یا با مردم روبه رو می شود و لباسی مرتب بر تن ندارد، احساس حقارت، کوچکی و یا ضعف می کند. همه موجبات ضعف برای زینب و همه اسباب قوت برای یزید فراهم بود؛ اسباب مادی. جز یک مورد که سبب اصلی توان و قوّتِ زینب و ضعف یزید
بود، و آن ایمان زینب به خدا و بی ایمانی یزید به خدا بود. زینب حس می کرد که متعهد و در حال جهاد است و از راه خدا دفاع و به تکلیف خود عمل می کند، ولی یزید درست بر خلاف او بود.
از این رو و با همه آن موجبات و شرایط، هنگامی که سخنان زینب و یزید را مقایسه می کنیم، زینب را در اعلی علّیین می بینیم که با شخصی در اسفل سافلین سخن می گوید؛ با ادب و قدرت و قاطعیتِ هر چه تمام تر. در خطبه حضرت زینب پاره هایی هست که به راستی آدمی را شگفت زده می کند و انسان در برابر این توان و قدرت چاره ای ندارد، جز اینکه سر احترام و تعظیم و تکریم فرود آورد.
پس از حمد و صلوات و ذکر آیات قرآن و تبیین دیدگاه، حضرت زینب چگونگی واقعه و فلسفه آن را توضیح می دهد. اینکه چگونه خداوند می پذیرد که حسین کشته شود و یزید پیروز. او توضیح می دهد و به یک آیه استدلال می کند: «ولایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیرا لأنفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین»
تو پیروز شدی تا مردم تو را بشناسند. خداوند به تو ثروت داد و فرصت، تا آنچه در دل داری روشن شود، تا تو را عذری نباشد و حجت نیز بر مردم تمام باشد. و کسی نیز درباره عذاب تو و رسوایی ات در دنیا و آخرت حرفی نداشته باشد.
او موضوع را با این کلمات تبیین و سخنانی شگفت بر زبان جاری می کند. در خطبه، این جمله شگفت را می گوید: «ولئن جرّت علیَّ الدواهی مخاطبتک» یعنی سخن گفتن من با تو برای من مسئله ای طبیعی نیست. اما فجایع و مصیبتهای بزرگ وادارم کرده است که با تو سخن بگویم. مصیبتها وادارم کرد تا در برابر تو قرار بگیرم و با تو سخن بگویم. با این همه، این مسئله مانع احساس درونیِ من نمی شود: «
فلئن جرَّت علیَّ الدواهی مخاطبتک انی لاستحقر قدرک و استکبر تقریعک و استکثر توبیخک.
» با این حال با تو سخن می گویم، اما تو را شایسته خطاب نمی دانم. از این بیشتر، تو حتی شایسته توبیخ و سرزنش هم نیستی. انسان کسی را نکوهش
می کند که شایستگی نکوهش داشته باشد، اما تو شایسته سرزنش هم نیستی.
«وکیف یرتجی مراقبه ابن من لفظ فوه أکباد الازکیاء ونبت لحمه من دماء الشهداء
» آیا از تو امید خیری می رود؟ تو کسی هستی که این کار را کردی. این طبیعت توست. تو فرزند هند هستی، کسی که گوشتش با خونِ شهدا پروار شد و دهانش جگرِ اولیا را جَوید.
پس با وجود همه عوامل، زینب را در برابر یزید بزرگ و سربلند می بینیم.
اسلام زنانی این گونه می خواهد.
انتخاب شفقنا از کتاب زینب ( سلام الله علیها ) شکوه شکیبایی