مثل یک کیک پر ملات چند لایه از فلاکت

منبع خبر / طنز / 06-05-1400

مثل یک کیک پر ملات چند لایه از فلاکت

«مر ایست تاون» و جادوی تراژدی خانوادگی مریم عربی «مر از ایست تاون»؛ اسم سریال آن قدر کسالت آور و معمولی به نظر می‌رسد که هیچ فکر نمی‌کنی با چیز دندان شیری طرف باشی و در بهترین حالت می‌توانی از بازی متفاوت کیت وینسلت در نقش یک کاراگاه میان سال خسته و ساکن سپری دورافتاده در پنسیلوانیا لذت ببری. ماجرا اما چیزی فراتر از این هاست. کیت وینسلت در...

«مر ایست تاون» و جادوی تراژدی خانوادگی

مریم عربی

«مر از ایست تاون»؛ اسم سریال آن قدر کسالت آور و معمولی به نظر می‌رسد که هیچ فکر نمی‌کنی با چیز دندان شیری طرف باشی و در بهترین حالت می‌توانی از بازی متفاوت کیت وینسلت در نقش یک کاراگاه میان سال خسته و ساکن سپری دورافتاده در پنسیلوانیا لذت ببری. ماجرا اما چیزی فراتر از این هاست. کیت وینسلت در همه مصاحبه هایش گفته بود که این سریال یک تریلر نیست و حالا همه منتقدها با او هم عقیده‌اند. به قول لوسی منگان، منتقد گاردین: ««راز ایست تاون» مثل یک کیک پرملات چند لایه از فلاکت است همان قدر با سلیقه و لطیف، لایه لایه روی هم چیده شده و به همان اندازه لذیذ است.»
مر شیهان پلیس شهر دورافتاده با بازی کیت وینسلت، یک دنیا فرسودگی و بار مسئولیت چندین سال فعالیت پرزحمت حرفه‌ای را به دوش می‌کشد و رد تراژدی خانوادگی در تک‌تک خطوط اندام و چهره‌اش، در هر قدم سنگینی که برمی‌دارد، پیداست، به ندرت لبخند می‌زند. تندخو یا بداخلاق نیست، فقط جز انجام مسئولیت‌های شغلی و مراقبت از خانواده‌اش، توان پرداختن به کار دیگری را ندارد. تعداد زیادی از منتقدان سینمایی معتقدند این بهترین نقش آفرینی کیت وینسلت در تمام طول دوران بازیگری حرفه‌ای این بوده و در ادامه راه او تعیین کننده است. البته باقی بازیگران سریال هم بازی بی‌نقص کیت وینسلت را تکمیل کرده‌اند. حاصل کار، یک مینی سریال هفت قسمتی تماشایی از کار درآمده که هم ترسناک و دلهره آور است و هم عمیق و تاثیر گذار.

من درد مشترکم

زندگی بیشتر از آن که به مر چیزی بخشیده باشد، از او گرفته است؛
مخصوصا بعد از ناپدید شدن دختر ۱۹ ساله و معتاد دوست دوران و دبیرستان مر. این پلیس کارکشته پسرش را به خاطر مصرف مواد مخدر و خودکشی از دست داده و زندگی خانوادگی اش به کلی از هم پاشیده. در شهری سرد و دل مرده و بی‌بضاعت زندگی می‌کند که پر از غم و دردهای مشترک است و او به عنوان پلیس این منطقه، با بیشترشان سر و کار دارد. شهری که اعتیاد در آن چیزی معمولی و پیش پا افتاده است و نوجوان ما قبل از آن که تکلیفشان یا زندگی شان مشخص شود، پدر و مادر می‌شوند و مسئولیت یکی دو تا بچه به گردنشان می‌افتد مر به گفته دخترش مادر خوبی نبوده. با مردانی که به او ابراز علاقه می‌کنند، سرد و بدجنس برخورد می‌کند. تمام زندگی‌اش در کارش خلاصه شده؛ آن قدر که یک پیرمرد دچار زوال عقل را با یک ولگرد منحرف جنسی اشتباه می‌گیرد و با او گلاویز می‌شود. توی ماشین مادر نوه‌اش اهرویین جاسازی می‌کند تا نتواند سرپرستی یاد گار پسرش را از او بگیرد. جوری به سیگار الکتریکی‌اش پک می‌زند که انگار زندگی‌اش به آن بسته است. زندگی از هم پاشیده و به فنا رفته‌ای که کنار هم نگه داشتن تکه‌های از هم گسسته آن کار هر کسی نیست.

دنیای دیوانه دیوانه

در یکی از اولین صحنه‌های سریال، با زن جوان سیاه پوستی به تام بث مواجه می‌شویم که برادر معتادش به خانه‌اش دستبرد زده تا با فروش لوازم خانه، پول موادش را جور کند. بعد از دستگیر شدن سارق، بث که از شکایت صرف نظر کرده رو به مر می‌کند و می‌گوید: «خدا من را ببخشد، اما بعضی وقت‌ها آرزو می‌کنم کاش این لعنتی می‌مرد و یک بار برای همیشه قال این قضیه کنده می‌شد. مر به افسر جوان همراهش می‌گوید با شرکتی که به شکل غیر قانونی سیستم گرمایش خانه برادر معتاد را قطع کرده، تماس بگیرد و به موضوع رسیدگی کند. بعد لنگان لنگان با پایی که در جریان تعقیب و گریز پیچ خورده، از صحنه دور می‌شود تا باقی روزش را از سر بگیرد. این صحنه هرچند تاثیر چندانی در پیشبرد خط اصلی داستان ندارد، اما جوهره و چکیده جهان کوچک سریال است؛ کاراکترهایی با احساسات عمیق متعارض که با نیروهایی بزرگ تر از خودشان به هم پیوند خورده‌اند.

مثل یک کیک پر ملات چند لایه از فلاکتمثل یک کیک پر ملات چند لایه از فلاکت

طاقت بیار رفیق

«مر ایست تاون» قصه تاب‌آوری یک جامعه کوچک است. همان قدر به جنبه‌های روانشناختی رویدادهای وحشتناک، نحوه پذیرش آن و تاثیراتش بر اطرافیان می‌پردازد که به حل کردن معمای قتل و جنایت. آدم‌هایی را می‌بینیم که از اتفاق‌های ریز و درشت زندگی، خیانت، خودکشی، اعتیاد، تنهایی و بیماری آسیب دیده‌اند و برای ادامه زندگی عادی روزمره با خودشان کلنجار می‌روند. سازندگان سریال سعی کرده‌اند از کلیشه‌های رایج سریال‌های پلیسی و معمایی اجتناب کنند. این بار مقتول دختر نوجوانی است
که به رسم دیرینه مردم شهرش زودتر از آنچه باید، مادر شده؛ دختری که بعد از مرگش پله پله با شخصیت پیچیده و روابط پنهانی‌اش آشنا می‌شویم. با این حال، شخصیت‌های متعدد سریال آن قدر جذاب و واقعی هستند که ماجرا از حل معمای جنایت فراتر می‌رود و سرنوشت کاراکترها و تاثیری که از اتفاق‌های عجیب و غریب دور و برشان می‌گیرند و واکنشی که به این اتفاق‌ها نشان می‌دهند، خود به اندازه باز شدن گره‌های داستان و غافل‌گیری‌های پایانی آن برای مخاطب جذاب است. همه چیز واقعی است و حتی کوچک‌ترین جزئیات هم برای بیننده اهمیت پیدا می‌کند.

در ستایش سوگ

تم اصلی سریال سوگ است. سوگواری مر، مادری که با جسد به دار آویخته شده پسر جوانش روبه رو شده و بعد از گذشت دو سال، هنوز نتوانسته با این فقدان بزرگ کنار بیاید؛ سوگواری داون بیلی مادر دختر گم شده که برخلاف مر از سرنوشت فرزندش بی‌خبر است و هم زمان باید با بیماری سرطان هم دست و پنجه نرم کند، و در نهایت سوگواری تعداد زیادی آدم دیگر که به شکلی از سوگواری جمعی بدل شده. در این سریال مردمی را می‌بینیم که یاد گرفته‌اند با سوگ زندگی کنند این سریال تصویری از آمریکا به نمایش می‌گذارد که معمولا در فیلم و سریال‌ها نمی‌بینیم. باور نمی‌کنیم این شهر سرد دل مرده قسمتی از آمریکای امروزی باشد. کم‌بضاعت و غیر فریبنده منطقه‌ای که سلامت و رفاه مردمش در نتیجه فقر، اعتیاد و سایر مشکلات مهارنشدنی تحلیل رفته و نوجوانانش مثل بی‌بضاعت‌ترین مناطق کشور‌های کم بهره، در نوجوانی صاحب فرزند می‌شوند. خانواده‌هایی را می‌بینیم که نه فقط به خاطر دزیده شدن یا تجاوز و قتل، بلکه به دلیل مصرف مواد مخدر و خیانت و خودکشی از هم پاشیده‌اند. این تصویر از زمین تا آسمان با پرتره آمریکای مدرن به نمایش درآمده در محصولات تصویری ابرقهرمانی و کمدی رمانتیک‌های هالیوودی تفاوت دارد. بعضی از منتقد‌ها بر این باورند که نویسنده در ترسیم گفتار و رفتار و روایط نوجوانان خوب عمل نکرده و نتیجه نمایشی غیر واقعی از کار درآمده اما برد اینگلزبی، خالق و نویسنده سریال، خودش در پنسیلوانیا متولد شده و ادعا می‌کند که فضای ترسیم شده در سریال را با پوست و خونش لمس کرده. تصویری که می‌بینیم، با همه تلخی‌اش واقعی است و تا مغز استخوان آمریکایی.

عشق و چیزهایی دیگر

مر ایست تاون با همه تلخی‌اش از شوخ طبعی بی‌بهره نیست و حتی در بعضی از لحظات، بیننده را به خنده می‌اندازد. هنلن، مادر مر، پیرزن خوش زبان سرزنده‌ای است که حضورش در اوج بحران‌های خانوادگی، موقعیت‌های خنده‌داری خلق می‌کند. صحنه‌هایی مثل مشاجره پیرزن و پیر مرد همسایه و پلیس تازه‌کاری که از خون می‌ترسد هم قرار است از بار تلخی ماجرا کم کند. این سریال از عشق و لحظه‌های عاشقانه هم بی‌بهره نمانده. پلیس خسته شهر بعد از جدایی از همسرش این بار عشق را با یک نویسنده مهاجر تجربه می‌کند؛ مردی به نام ریچارد رایان که به عنوان استاد مهمان به شهر دعوت شده و نقشش را گای پیرس، ستاره فیلم‌های «ممنتو» و «مرد آهنی۳» بازی می‌کند. این شخصیت آمده تا به زندگی تاریک و بی‌آینده یک زن میان سال زجر کشیده، سرزندگی و امید تزریق کند. بعضی‌ها معتقدند داستان فرعی رابطه عاشقانه مر خوب از کار در نیامده و دامنذهن را از ماجرای اصلی منحرف می‌کند. حتی گاهی انتظار می‌رود که طیق کلیشه‌های این ژانر مرد آرام خوش تیب و عاشق پیشه‌ای که سعی در نزدیک شدن به کارآگاه قصه دارد، جنایتکار و قاتل از کار در بیاید. اما نویسنده سریال از این کلیشه هم عبور کرده و حضور شخصیت ریچارد رایان قرار است رنسانس شخصیت مر شیهان را برای مخاطب باور پذیر کند و از تلخی و سردی سنگین سایه‌انداخته روی داستان بکاهد.

داستان یک شهر

کسانی که از فیلم های معمایی mystic river
و gone baby gone خوششان آمده، از تماشای «مر ایست تاون» هم لذت خواهند برد. محصولاتی تصویری درباره پیامدهای ادامه دار یک جنایت بزرگ در شهری کوچک. هم چنین کسانی که سریال های معمایی و اقتباسی HBO از جمله « big little» و «lies sharpobjects» و «the undoing» پسندیده‌اند، از این مینی سریال هفت قسمتی هم لذت خواهند برد؛ هر چند «مر ایست تاون» از نظر پیچیدگی داستان، شخصیت پردازی عمیق و غافل‌گیری‌های نهایی، یک سر و گردن از این مجموعه‌های تلویزیونی بالاتر است. سایت راجر ایبرت «مر از ایست تاون» را به عنوان اولین درام سال ۲۰۲۱ که واقعا ارزش تماشا کردن دارد، معرفی کرده است؛ شاهکاری درباره تروما، سوگ، الگوهای رفتاری و روابطی که در جوامع کوچک شکل می‌گیرد.





جملات تولدت مبارک پسرم (جملات زیبای تبریک تولد مادر به پسر)