آمدیم نبودید رفتیم
بحران بیبرقی و جستوجو برای یافتن کورسوی نور طاهره نمرودی نمیتوانیم بگوییم داشتیم زندگیمان را میکردیم که قطعی برق مختلش کرد، بلکه خیلی وقت است جمله زندگی میکردیم را بدون هیچ حرف اضافهای که نشان از آسایش داشته باشد، به خود ندیدهایم. در بهترین حالت میتوانیم بگوییم با تمام مشکلات و گرفتاریهای ریز و درشتی که داریم، سعی در جلو بردن...
بحران بیبرقی و جستوجو برای یافتن کورسوی نور
طاهره نمرودی
نمیتوانیم بگوییم داشتیم زندگیمان را میکردیم که قطعی برق مختلش کرد، بلکه خیلی وقت است جمله زندگی میکردیم را بدون هیچ حرف اضافهای که نشان از آسایش داشته باشد، به خود ندیدهایم. در بهترین حالت میتوانیم بگوییم با تمام مشکلات و گرفتاریهای ریز و درشتی که داریم، سعی در جلو بردن زندگی داشتیم که قطعی برق هم اضافه شد.
قطعی برق درحالیکه در دنیای نیمه قرنطینه به سر میبریم و بسیاری از کارها را با اینترنت، رایانه و گوشیهای تلفن همراه راه میاندازیم، مانند غول مرحله آخری است که آمده پا روی آن قسمت باقی از زندگی بگذارد و رد شود. مخصوصا وقتی با قطعی آب هم همراه شود و در گیرودار کرونا، ما بمانیم و دستهای نشسته و گرمایی که روزبهروز بیشتر میشود.
بیبرقی و کسبوکار بازاریها
هر کداممان را هم یکجوری گرفتار کرده، اما هیچکس را از قلم نینداخته است. آرزو ۳۰ ساله است و برای خرید وسایل کارگاه خیاطی راهی بازار تهران میشود، اما از همان صبح خورشیدش از پشت وزارت نیرو درمیآید و در کل روز با بیبرقی سعی در جلو بردن کارهایش میکند. او میگوید: «صبح هنوز از خواب بلند نشده بودم، برق رفت و وقتی به بازار هم رسیدم، بسیاری از سَراها برق نداشت و این خرید و حتی گشتن را بسیار سخت میکرد.» او درباره فضای بازار به سَراهای تودرتویی اشاره میکند که برق نداشتند و فضا را گرم و تاریک کرده بودند و علاوه بر آن مشکل اصلی فروشندگانی بودند که کارتخوانهایشان قطع شده بود و کارت نمیکشیدند.
مشکلات او همینجا تمام نمیشود و حتی وقتی که خسته و درمانده پا در خانه میگذارد، برق برای دفعه سوم قطع میشود و تا دو ساعت بعد او را باز هم در گرمای خانه نگه میدارد.
در این میان بازاریها پس از روزها تعطیلی بدون هیچ حمایتی به بازار برگشتهاند. حالا هم با قطعیهای مکرر برق روبهرو شدهاند و ناخودآگاه باز هم بخشی از بازار خود را از دست میدهند.
یکی از مغازهداران بازار تهران که حدودا 50 ساله است و در تاریکی نشسته، از وضعیت موجود بسیار عصبانی است، چون نه میتواند برای مشتریها کارت بکشد و نه پول نقد کافی دارد که باقی پول مشتری را دهد و زیر لب با خود غرغر میکند: با این وضعیت آخه با چه امیدی بیایم رأی بدیم؟
در این بین دبیر ستاد حقوق بشر، تنها این حق را به مردم ایران میدهد که از زمان قطعی برق خبردار شوند. هر چند به جدول خاموشیها هم چندان اعتمادی نیست و درحالیکه فکر میکنیم خودمان را برای یکی دو ساعتی گرما و تاریکی و بیآبی آماده کردهایم، بیبرقی ناغافل به سراغمان میآید.
بیبرقی و مشکلات تشدیدشده کلاسهای مجازی
کلاسهای مجازی هم با قطعی برق بسیار مشکلتر از قبل شدهاند و علاوه بر قطعیهای مکرر سامانه و دیگر مشکلات، حالا بهکل قطع میشود.
مرجان که دانشجوی سال سوم است، بسیار از این وضعیت عاجز شده و میگوید: «استادها هیچ درکی از ما در این وضعیت ندارند. خب وقتی برق قطع میشود، اینترنت خانه هم قطع میشود و حتی اینترنت سیمکارت من هم قطع میشود. در این وضعیت چگونه میتوانم به سامانه دسترسی پیدا کنم که استاد غیبت میزند.»
اما علاوه بر این، خود اساتید هم ناراضی هستند. یکی از استادان نسبتا مسن دانشگاه که در مقطع ارشد تدریس میکند، از وضعیت سامانه و برقی قطع بسیار ناراضی است و میگوید چند روز پیش یکی از کلاسهای دکتری را به دلیل قطعی برق کنسل کردم. حالا هم دانشجویانی که ارائه دارند، نمیتوانند حاضر شوند. خودم هم هر لحظه ممکن است دسترسیام قطع شود. همه اینها در کنار قطعی مکرر سامانه چه خروجی برای کلاس دارد؟»
در این وضعیت دانشآموزان هم مصون نیستند و حالا که وقت امتحانات است، آنها را نگرانتر کرده است. علیاکبر که ۱۴ ساله است، در اینباره میگوید: «چند روز پیش وقت امتحان برق رفت و آنتن هم برای اینترنت گوشی بسیار ضعیف شد. پس مجبور شدم برم پیش دوستم. گاهی هم تند تند مینویسم که تا برق قطع نشده، بفرستم. اگر هم نتوانم هیچکدام از این کارها را انجام دهم، باید برم مدرسه و با اصرار بخوام دوباره بهم وقت بدن.»
البته مسئولان برای این وضعیت هم دوراندیشی کردهاند و سخنگوی صنعت برق، خطاب به دانشآموزان گفته است: «ما برنامه خاموشی را از برنامه برق من و سایت شرکتهای برق اعلام میکنیم تا دانشآموزان مطلع شوند و از شارژر استفاده کنند، یا تغییر محل دهند!»
امیر که هم کارمند است و هم دانشجوی کارشناسی ارشد، درباره قطعی برق در کلاس و محل کار میگوید: «یکی از تجربههای من این است که وقتی برق قطع میشه، رسما باید قید کلاسو بزنم و اگر امکانات دیگه نباشه، بدبخت میشم. این بیبرقیها انگار داره آدم رو سوق میده که مثلا بره سیمکارت اپراتوری رو بخره که تو بیبرقی آنتن میده. او درباره محل کار هم اضافه میکند: «امروزم که سرکار بودم، برق رفت و رسما چهار ساعت تو گرما نشسته بودیم و فقط همدیگه رو نگاه میکردیم و تمام وقتمون رو تو جوب آب ریختیم.»
بیبرقی و مصایب خانمهای خانهدار
فاطمه هم که تازه یک سالی است ازدواج کرده است، درباره مشکلات قطعی برق و خانه نکاتی را اشاره میکند و وقتی میخواهد درباره قطعی برق صحبت کند، از همان اول میگوید: «از قطعی برق نگم که دلم خونه… اگر روزی سه بار قطع برق شود، پس وسایل خانه هم زود زود خاموش و روشن میشوند و احتمال خرابی موتورش را بالا میبرند و اگر خدایی نکرده، حتی یکی از وسایل خانه مثل یخچال بسوزد، بدبخت میشویم در این وضعیت. اول زندگی مگر میشود دیگر از اینجور وسایل خرید.» او میگوید من به نکات ریزی مثل جرقه گاز یا زنگ آیفون فکر نکرده بودم. چند نفر گفتهاند «ما آمدیم نبودید رفتیم»، درحالیکه ما بودیم.» درباره تجربیات اطرافیانش هم کسی را مثال میزند که عمل جراحی کرده بوده و خانهاش هم طبقه چهارم بوده و موقع برگشت به خانه، آسانسور کار نمیکرده و مجبور شده این همه راه را از پله برود.
البته در کنار تمامی این مشکلاتی که گفتیم، وقتی به شطرنجبازهایمان در مسابقات آسیایی فکر میکنیم، متوجه میشویم محدوده و گستره مشکلات برق ته ندارد و ظاهرا امثال ما چیز خاصی هم از دست ندادهایم! بدتر از همه اینها اما وضعیت اتاقهای عمل است که ممکن است با رفتن برق و انتظار برای برق اضطراری دچار مشکل شوند، یا بیماران تنفسی که در خانه نگهداری میشوند و تا آمدن دوباره برق، از دستگاه اکسیژن محروماند. یا کسانی که در آسانسور گیر میکنند و ممکن است در حین عملیات نجات و با وصل دوباره برق و راه افتادن آسانسور، از هستی ساقط شوند. خدا آخر و عاقبت این بیبرقیهای عجیب و غریب و مشکوک را بهخیر کند که با همه سختیها لااقل به قیمت جانمان تمام نشود.
چلچراغ ۸۱۵