همشهری آنلاین _ مژگان مهرابی: نان داغی بخرد و سبزی تازه. بعد هم سور و سات ناهار را علم کند و مهیا شود برای رفتن به مسجد و اقامه نماز. این کارها برایش به نوعی تفریح بود. دیدن اهالی محله، گپ زدن با زنان مسجدی، احوالپرسی از کاسبان و... و. اما حالا که دورهمیها محدود شده ماجرا فرق کرده است. او روزش را با نظاره آدمها و ماشینها از پشت پنجره رو به خیابان و مرور خاطرات خوشی که با همسر مرحومش داشته سپری میکند. مرتب با خودش کلنجار میرود که اگر بیمار شود چه کسی مراقب او خواهد بود؟ هزینه درمانش را از کجا باید جور کند؟ اگر اتفاقی برایش بیفتد چه کسی خبردار میشود؟ و دهها فکر دیگر که ذهن خسته او را بیش از پیش مشوش میکند. حال بیبی مریم، حال امروز خیلی از سالمندان ماست. کسانی که با پا گذاشتن به دوره سالخوردگی به جای شادی و تفریح باید نگران عایدی و مسکن و بیماریشان باشند.
مهمتر از آن آسیبهای روحی است که لطمه جبرانناپذیری به آنها وارد میکند. اگر پای صحبتشان بنشینی بیشتر از همه دغدغهها، ندیدن فرزندان و کم توجهی آنها آزارشان میدهد. معضلی که از پیش هم بوده اما وجود بیماری کرونا آن را تشدید کرده است. به مناسبت روز جهانی سالمندان به سراغ تعدادی از سالمندان فعال که از قضا دبیران کانونهای جهاندیدگان مناطق ۴، ۸، ۱۳، ۱۴ و ۱۵ هستند رفتیم و از مشکلاتشان در این روزهای پر تنش کرونا پرسیدیم.
«مهدی خوشدل»، ۷۱ سال دارد. با نشاط و پر انرژی است. از کسالت و خموده بودن خوشش نمیآید. برای همین مدت زمان زیادی است در کانون جهاندیدگان منطقه ۴ فعالیت میکند. به گفته خوشدل، از وقتی بیماری کرونا شروع شده، این کانون کمتر برنامههای حضوری اجرا میکند اما فعالیتش متوقف نشده است. او میگوید: «کم نیستند سالمندانی که از نظر مالی درآمد چشمگیری ندارند و زندگیشان به سختی سپری میشود. بسیاری از بانوان سرپرست ندارند و با دشواری امور زندگی خود را میگذرانند. برای یاری آنها از خیّران کمک میگیریم. در این مدت هم توانستهایم با همت اهالی برایشان سبد کالا تهیه کنیم.» خوشدل در ادامه به نکته مهمی اشاره میکند و آن تنها بودن سالمندان است.
او ادامه میدهد: «متأسفانه اغلب سالمندان گله میکنند که بچهها سرکشی نکرده و کسی نیست که مایحتاجشان را تهیه کند. برای رفع این مشکل با همراهی مدیر اداره سلامت منطقه ازشان خبر میگیرم و اگر نیاز داشته باشند به یاریشان میروم.» به اعتقاد خوشدل، سالمندان، بیش از هر چیز توقع احترام دارند. از اینکه فرزندان یا دیگر اعضای خانواده بهشان بیتوجهی کنند، حس خوبی ندارند. برای همین احساس دلشکستگی کرده و روز به روز منزویتر میشوند. خوشدل میگوید: «به سالمندانی که همسر ندارند توصیه میکنم که ازدواج کنند. وجود همسر تنهایی آنها را پر کرده و بهشان عزت نفس میدهد. بعضی از جوانان تصور میکنند هرکسی سالمند شد پایان راه اوست. در صورتی که مشورت با آنها میتواند راه گشای زندگیشان باشد.» خوشدل برای رفاه سالمندان محله، با درمانگاه مرکزی حکیمیه رایزنی کرده که خدمات مناسبتری را به آنها ارائه دهند. او متذکر میشود: «ما به دوستانمان کمک میکنیم اما واقعاً وظیفه فرزندان چه میشود؟»
«بتول صادقی» ۶۶ سال دارد. بازنشسته آموزش و پرورش است و بعد از پایان دوره خدمتش سعی کرده با شرکت در کلاسهای آموزشی مختلف و یادگیری علوم و هنرهای گوناگون اوقات فراغت خود را پر کند. او میگوید: «وقتی کسی پا به سن گذاشت قطعاً مثل دوران جوانی از سلامتی و شادابی برخوردار نیست. برای همین کمتر سالمندی را میبینید که بیماری یا کسالتی نداشته باشد. این افراد بیشتر از همیشه نیاز به توجه دارند. سالمندی که از درد پا رنج میبرد برای خرید کردن به زحمت میافتد. با این حال سعی میکند کار خود را انجام دهد. با شیوع بیماری کرونا خیلی از آنها به دلیل ترس از مبتلا شدن به ندرت بیرون میآیند و برای همین نمیتوانند مایحتاج خود را تهیه کنند.
این کار حضور پررنگ فرزندان را میطلبد. مشکل دیگر آنها کم دیدن فرزندانشان است. البته پیش از کرونا هم این موضوع باعث ناراحتی آنها میشد که الان بهانه خوبی شده تا برخی بچهها کمتر به دیدن پدر و مادر خود بیایند.» به باور صادقی، احترام به سالمندان باید فرهنگسازی شود. او معتقد است این مهم در جامعه ما گاهی مواقع کمتر دیده میشود و با مدرن شدن زندگیها و مشغلهکاری روز به روز کمتر هم میشود. صادقی میگوید: «من با مادری مواجه بودم که همه فرزندانش تحصیلات عالیه داشتند اما آنقدر درگیر مشکلات خود بودند که از این مادر غافل شده بودند و حتی فرصت نمیکردند به او سری بزنند. من این را نمیپسندم. چراکه الان عصر فضای مجازی است با تماس تصویری هم میتوانند با پدر و مادر خود ارتباط برقرار کنند.
یا هر روز با آنها تماس گرفته و احوالپرسی کنند. این کار آنها را خوشحال میکند. نسبت به بیماری یا افسردگی آنها بیتفاوت نباشند. برخی از سالمندان ما به سوی منزوی شدن پیش میروند. چراکه امکانات تفریحی ندارند. استرس سیستم ایمنی آنها را ضعیف میکند.» او حتی به صدا و سیما هم ایراد وارد میکند و اینکه چرا فقط فیلمها و سریالهای درام پخش میکنند. صادقی متذکر میشود، کارگردانهای هنری باید نیاز سالمندان را هم مد نظر داشته باشند. این بانوی فعال، خود مربی بینالمللی یوگای خنده است و پیش از شیوع کرونا، خنده درمانی را با سالمندان تمرین میکرده است. او میگوید: «در کلاس مجازی زبان انگلیسی را هم به آنها یاد میدهم البته رایگان. ماهی یک یا ۲ بار هم مهمان بازی در فضای مجازی داریم. برای روز جهانی سالمند هم قرار است یک دورهمی در یکی از بوستانهای منطقه داشته باشیم.»
«حسین گلزار» ۸۷ سال دارد و بازنشسته شرکت نفت است. چند سالی میشود بهعنوان دبیر کانون جهاندیدگان منطقه ۱۳ فعالیت میکند. او بیماری کرونا را عاملی برای سختتر شدن شرایط زندگی سالمندان میداند و میگوید: «همه سالمندان منطقه عضو کانون نیستند و همین دلیلی است که از حال بسیاری از آنها خبری نداشته باشیم. اما تا آن جا که من از وضعیت ۸۰۰ سالمند عضو کانون مطلع هستم همهشان یک مشکل دارند و آن کم توجهی خانواده است. شاید پیشتر برای خرید یا پیادهروی به پارک میرفتند. اما حالا این کار را هم نمیتوانند انجام دهند. خانهنشینی سالمندان باعث بیمار شدن آنها میشود. دیابت، فشارخون، آلزایمر از مهمترین بیماریهایی است که به آنها مبتلا میشوند.» به گفته گلزار توجه به سالمند بسته به فرهنگ آن خانواده دارد.
او میگوید: «بعضی از خانوادهها تحت هیچ شرایطی پدر و مادر خود را تنها نمیگذارند. مرتب سرکشی میکنند. کسانی هستند که در شرایط کرونایی با توجه به حفظ سلامت آنها فقط مایحتاجشان را تهیه کرده و از جلو در با هم احوالپرسی میکردند. یا با رعایت پروتکلهای بهداشتی به آنها سرمی زنند. ولی بعضیها به این مهم اهمیتی نمیدهند و گرفتاری زندگی را بهانه میکنند. کسانی هم که دستشان به دهانشان میرسد پرستار میگیرند. حالا این پرستار چطور با پدر یا مادرشان رفتار میکند بماند.» گلزار میگوید که در بین همسایههایشان کم نیستند کسانی که برای دکتر رفتن مشکل دارند و باید کسی همراهیشان کند. او ادامه میدهد: «چندی پیش با یکی از مسئولان بهزیستی جلسه داشتم و تأکید کردم پرستارهایی که برای سالمندان معرفی میشوند چه خوب که زیر نظر بهزیستی باشند. بسیاری از سالمندان مشکل تغذیه دارند. بعضی هم کار خود را راحت کرده و پدر و مادرشان در خانه سالمندان میگذارند.»
«فرخ لقا نتنج» دبیر کانون جهاندیدگان منطقه ۱۴ است. به گفته او این منطقه از جمعیت قابل توجه سالمند برخوردار است. او که بیشتر وقت خود را با دوستان سالمندش میگذراند خیلی خوب به شرایط روحی و جسمی آنها آگاه است و از دغدغههایشان خبر دارد. نتنج میگوید: «افراد با گذر زمان و پا گذاشتن به دوره سالمندی بیش از دیگر اقشار جامعه به محبت و توجه نیاز دارند. از اینکه مورد فراموشی قرار بگیرند حس خوبی ندارند. برای همین همیشه با نوعی تشویش و نگرانی مواجه هستند. بعضی از آنها عضو کانون جهاندیدهها هستند وقتشان را با همسالان خود سپری کرده و کمتر تنهایی را تجربه میکنند. اما کم نیستند سالمندانی که به دلیل کهولت زیاد یا دوری از فرزندانشان روزها و شبها را با مرور خاطرات تلخ و شیرین سپری میکنند.»
به گفته نتنج در بحران کرونا مهمترین دغدغه سالمندان شاد نبودن است. او در اینباره توضیح میدهد: «پیشتر کانون جهاندیدگان برنامههای متنوعی برگزار میکرد. رفتن به اردوی تهرانگردی یا سفرهای زیارتی سیاحتی نقش زیادی در شاداب شدن آنها داشت. اما حالا این امکان مهیا نیست و آنها ناگزیرند بیشتر وقت خود را در خانه بگذرانند.» البته نتنج برای اینکه دوستانش سر نشاط شوند سعی کرده در فضای مجازی با آنها در ارتباط باشد. او که خود در آستانه ۷۰ سالگی است خیلی خوب توانسته برای خود سرگرمی درست کند. میگوید: «اداره سلامت منطقه برای پیشگیری از بیماری آلزایمر بازی «چل چلی» را ایجاد کرده است. سالمندان در فضای مجازی در این مسابقه شرکت کرده و با هم رقابت میکنند.
وجود سالمند در خانه نعمت است
«مریم رضایی» از بانوان فعال منطقه ۱۵ است که از مدتها پیش مسئولیت کانون جهاندیدگان را برعهده دارد. او خود از مادر ۹۰ سالهاش مراقبت میکند و معتقد است اتفاقهای خوب زندگیاش از دعای خیر اوست. رضایی در سالهای گذشته ۲ دختر خود را بر اثر بیماری از دست داده و همین ضربه عاطفی بدی به او زده است. میگوید: «وقتی دختر ۲۶ سالهام از دنیا رفت حالم خیلی بد بود. ولی سعی کردم خود را از جمع دیگران خارج نکنم. از همان زمان فعالیت اجتماعی خود را شروع کردم.» در حال حاضر رضایی ۲ پسر دارد که یکی از آنها معلول ذهنی است. اما پسر دیگرش توجه خاصی به مادر دارد. رضایی میگوید: «عروسم ارتباط صمیمی با من دارد. ۳ تا نوه دارم که عاشقانه دوستشان دارم.» این بانو درباره شرایط سالمندان در بحران کرونا به نکات مهمی اشاره میکند: «سالمندان قبل از کرونا هم تنها بودند. فرزندان اغلب آنها مستقل شده و زندگی جداگانهای دارند. سالمندان به شادابی نیاز دارند.
من برای آنها کلاس خودمراقبتی برگزار میکردم استقبالشان خوب بود. در برنامههای مشارکتی بیشتر از دیگر اقشار جامعه شرکت میکنند. چون دوست دارند دیده شوند. کرونا امروز اغلب سالمندان را به افسردگی مبتلا کرده است. شنیدن اخبار مرگ دیگران و ترس از بیمار شدن موضوعی است که این روزها باعث تشویش آنها شده است. از سوی دیگر دلواپسی از بیمار شدن و اینکه کسی نیست که مراقبشان باشد. چند وقت پیش یکی از سالمندان به من تلفن کرد و کمک خواست. گفت به بیماری کرونا مبتلا شده و هیچکدام از فرزندانش برای کمک یا مداوای او اقدام نکردهاند. میگفت در این چند روزه فقط خود را به ۲ کیسه شیری که در یخچال داشته گذرانده است.
این موضوع خیلی دردناک است.» او مرتب به سالمندانی که میشناسند یا عضو کانون هستند تلفن میکند و جویای حالشان میشود. اگر سالمندی مشکل معیشتی داشته باشد با کمک خیّران فراهم میکند. اگر هم احساس دلتنگی داشته باشد با او صحبت کرده و سعی میکند به آنها انرژی دهد. رضایی میگوید: «پدرم همیشه میگفت وجود سالمند در خانه نعمت است. چه خوب که در ایام هفته یکی از بچهها غذا درست کند و به خانه پدر و مادر خود برود. با هم نوش جان کنند. آنها همین را میخواهند.»
برخی سالمندان در حال حاضر شرایط مطلوبی ندارند. بیماری، مشکلات اقتصادی، کم شدن روابط اجتماعی از مهمترین دغدغههای آن است. «محمدرضا سمیعی کارشناس ارشد توانبخشی» که اوقات زیادی را با سالمندان سپری میکند، به آشفتگی روحی آنها واقف است و میگوید: «سالمندان مثل همه مردم جامعه یک استرس ناشی از ابتلا به بیماری کرونا را تجربه میکنند. در ابتدای اپیدمی کرونا به دلیل اینکه دانش کافی نداشتیم، با اطلاعرسانیهایی که میشد تصور کردند که بیشتر از همه در معرض ابتلا به بیماری یا مرگ و میر هستند. برای همین خود را جزء جامعه آسیبپذیر دیدند. همین امر روز به روز به انزوای آنها افزود. با انجام واکسیناسیون از تشویش فکری آنها کمتر شد و همین امر به آنها قوت قلب داد.»
به گفته سمیعی، پیامد دیگر بیماری کرونا، کاهش مشارکت اجتماعی سالمندان بود که باعث شد حضورشان در دورهمیها، مهمانیها و نمازجماعت کم شود. او میگوید: «سالمندان نیاز به حمایت عاطفی دارند. در آغوش گرفتن، مهمانی رفتن خندیدن و با هم حرف زدن باعث خوشحالی آنها میشود که در این مدت از وجودش بیبهرهبودند. نکته دیگر مشکلات مالی آنهاست. اغلب آن از وضعیت معیشتی مطلوبی برخوردار نیستند. بسیاری از آنها تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی هستند. از آن جا که هزینه درمان کمرشکن است بنابراین به موقع برای مداوا اقدام نمیکنند و همین آنها را با بحران مواجه میکند.»