همه چیز درباره امیرهوشنگ ابتهاج (سایه)

درواقع ابتهاج یکى از مطرح ترین و بهترین شعر سرایان معاصر است که گرچه در قالبهاى کلاسیک در قله…
امیرهوشنگ ابتهاج (هـ. الف. سایه) شاعر و ادیب
- متولد ۶ اسفند ۱۳۰۶ رشت
- پایان تحصیلات متوسطه در زادگاه
- چاپ اولین مجموعه اشعار با نام "نخستین نغمهها" در رشت ۱۳۲۵ که در قالب شعر کلاسیک بود
- انتشار مجموعه "سراب" نخستین تجربه در زمینه شعر نو ۱۳۳۰ انتشارات صفى على شاه
- انتشار اولین مجموعه از سیاه مشق دربرگیرنده شعرهاى ۲۵ تا ۲۹
- انتشار مجموعه "شبگیر" ۱۳۳۲ نشر توس و زوار
- انتشار مجموعه "زمین" ۱۳۳۴ انتشارات نیل
- "چند برگ از یلدا" مجموعه شعر، تهران ۱۳۳۴
- "یادگار خون سرو" ۱۳۶۰
- انتشار مجموعه "سیاه مشق" ۱ و ۲ و ۳ شامل مجموعه غزلیات، رباعىها، مثنوىها، دوبیتى و قطعه
- سرپرست واحد موسیقى رادیو حدفاصل ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶
- مدیر برنامههاى جاودان موسیقى رادیو: گلهاى تازه و گلچین هفته
- پایه گذار گروه موسیقى چاووش
متشکل از بهترین موسیقیدانان مرکز حفظ و اشاعه، محمدرضا لطفى، شجریان و... که سرودههاى انقلابى اش درآستانه انقلاب، بر حافظه همگان نقش بسته است.
- سرودن ترانههاى جاویدانى همچون "تو اى پرى کجایى" با صداى قوامى و دیگران
- انتشار مجموعه "آینه در آینه" گزیده اشعار به انتخاب دکترمحمدرضا شفیعى کدکنى ۱۳۶۹ که تاکنون از چاپ دهم نیز گذشته است.
- تصحیح دیوان حافظ با نام "حافظ به سعى سایه" که از معتبرترین تصحیحات دیوان خواجه است.
درباره شعر گفته اند که باید انعکاس صداى روزانه باشد. سایه اى از واقعیت بنماید و فراتر از زمان و زمانه خود پیش برود. دراین تعریف مسلماً شعر شعراى بسیارى از دوران معاصر گنجانده مىشود. با این همه اما در میان نامهاى ریز و درشتى که در صد سال اخیر سنگ بزرگ شعر را به پیش کشانده اند، نامهایى هستندکه هم عوام مىشناسندشان و هم خواص. هوشنگ ابتهاج یا به قول خودش (ه- .ا.سایه) در این میان شاید زبانزدترین و سرشناس ترین شاعر دوران ما باشد. کسى که بزرگان ادب و ادبیات اورا "حافظ زمانه" نامیده اند به قدرى در میان لایهها و طبقات گوناگون مردم و جامعه کاهش نفوذ داشته که از امى و عامى تا ملا و مکلا مىشناسندش و شعرش را از برند.
این البته هنر اوست. هنر والاى فرزند زمان خویشتن بودن ودر زمانهاى فرار و زیستن.
شعر ابتهاج آینه اى را مىماندکه شاید تا نسلها بعد بشود خود را درقاب کلماتش دید.
شعر ابتهاج داراى ابعاد و گستردگى بسیار است. ابتهاج از شعر به اشکال گوناگون استفاده مىکند. چنانکه زمانى شعر او داراى پیچیدگىهاى زبانى و هنرى است و زمانى دیگر براى بیان افکارش از شعر استفاده مىکند. گاهى شعر براى ابتهاج نقش یک رسانه را دارد که آگاهى مىدهد و گاهى تصویر و تصاویر ذهن خلاق و بسیط اوست. به یک معنا امیر هوشنگ ابتهاج یا همان ه-. ا.سایه با شعر زندگى کرده. شعر هم هنر اوست و هم ابزار اوبه عنوان یک روشنفکر که در اجتماع اثرگذارى مىکند. با این وصف ابتهاج شعر را از زوایاى متعدد مىبیند و از هر زاویه هم با آن یک نوع برخورد مىکند.
گاه دقت او در خدمت ترانه است، ترانههایى که به حافظه تاریخى مردم گره خورده اند مثل "تو اى پرى کجایى" و گاه ذوق اش حسرت جوانى و حکمت پیرى را متصور مىشود و گاه شعرش اندرز است و آگاهى. در واقع شعر ابتهاج منشورى است از هر زاویه که درنور قرار مىگیرد به یک رنگ در مىآید و این همان ویژگى است که شعر حافظ و شور مولانا را جاودانه کرده است. از این منظر شاید عنایت ابتهاج به غزل و قصیده ارادت او به حافظ است. گرچه شور مولانا در میان اغلب غزلهاى او موج مىزند.
ارادت و جان نثارى ابتهاج به حافظ را مىتوان در کتاب ژرف و گرانبارش "حافظ به سعى سایه" دید. که در آن نگاه پژوهنده یک شاعر مسلط و بسیط بر غزل و قصیده وکلام را مىبینیم که توانسته با اعراب گذارىهاى دقیق و مطنطن و قیاس نسخههاى متعدد خطى اختلاف میان نسخ گوناگون را کشف کند و با درک وآشکار ساختن واژههاى مشکوک موضوعات پیش پا افتاده حافظ شناسان را رفع و رجوع کند ونگاهى تازه به همراه درایتى تمام ناشدنى و زوال ناپذیر حافظ پژوهان عرضه کند. از این نظر "حافظ به سعى سایه" نقطه پایانى براى بسیارى از مباحث حافظ پژوهشى و نقطه آغازى براى مباحث تازه است.
شاید بتوان مدعى شد که درمیان تمام قالبهاى شعر فارسى، ارادت ابتهاج به غزل بیش از سایر قالبهاست. چه غزل ازمنظر او بامفاهیم بلندى که ایرانى جماعت قرنها با آن زیسته است و با آن نفس کشیده از قبیل عشق و رندى و قلندرى و ملامت ومرگ آگاهى و... در آمیخته است وآنقدر این کلمه جامد نزد شاعران، شخصیتى دارد که رفتار خاص خود را مىطلبد.
هنر ابتهاج و همقطارانش در مورد غزل آن است که آنها غزل را از روح بى زمان ایرانى اش خالى کردهاند و روح زمانمند خود را بر آن دمیده اند و از این منظر شاید ابتهاج با اشعار نئوکلاسیک سیاسى - عرفانىاش تلاش مىکند تا پیش از آنکه شاعر بودن خود را به رخ مخاطب بکشد، انسان بودن و انسان قرن بیست و یکمى بودن خودرا به غزل بدمد و به دلیل ارج نهادن او به روح ایرانى غزل است که همه و همه او را مىشناسند یا لااقل شعرى از او شنیده اند و شعرى از او خوانده اند.
ممکن است گفته شود که دلیل نفوذ اشعار ابتهاج در میان طبقات مختلف اجتماعى و دو، سه نسل گذشته و امروز توسل خوانندگان موسیقى به اشعار اوست. این جمله غلطى نیست و ادعاى بىراهى نمىنماید. اما باید اضافه کرد که تسلط و مهارت وشناخت ابتهاج بر موسیقى چنان است که با اشعارش بارها به موسیقیدانهاى ایرانى بویژه موسیقیدانان سرشناسى چون محمدرضا شجریان و لطفى و... جهت واقعى را نمایانده. و این کار او نه از طریق زد و بند و نصیحت ونقد و غیره که تنها از طریق همان شعر صورت پذیرفته است.
ابتهاج راهبر گروه چاووش یکى از مهمترین گروههاى موسیقى در آستانه انقلاب مردمى ایران بود که با حضور کسانى چون لطفى، علیزاده، مشکاتیان، شجریان و... ماندگارترین تصنیفها وترانههاى انقلابى بعداز مشروطه را رقم زد. و یکى از دلایل مراجعه بسیار هنرمندان و موسیقیدانان و موسیقى شناسان به اشعار ابتهاج، روح موسیقیایى نهفته در اشعار اوست. چنانکه همایون خرم آهنگساز معروف برنامه گلها که با ترانههاى ابتهاج آهنگ ساخته، دلیل اصلى استفاده موسیقیدانان از اشعار ابتهاج را منبع سرشار والهام دهنده این اشعار به موسیقى دانان مىداند. و ابتهاج پیش از آنکه شاعر باشد اهل موسیقى است و مىداند که کلام آهنگ و نت و ریتم و ملودى قوى تر و نافذتر از کلمه است و به همین علت اغلب اشعارش در موسیقى غرق است. و جالب آن است که در منزل این بزرگمرد ادبیات معاصر ما، بیش از آن که سخن از شعر و شاعرى در میان باشد، صحبت از موسیقى و بحث درباره آن است که سایه چه موسیقى کلاسیک غربى و چه موسیقى کلاسیک ایرانى را به غایت عمیق و درست مىشناسد.
دراین سراى بى کسى، کسى به در نمىزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمىزند
یکى ز شب گرفتگان چراغ بر نمىکند
کسى به کوچه سار شب در سحر نمىزند
نشسته ام در انتظار این غبار بى سوار
دریغ کز شبى چنین سپیده سر نمىزند
دل خراب من دگر خرابتر نمىشود
که خنجر غمت از این خرابتر نمىزند
گذرگهى است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکى صداى آشنا به رهگذر نمىزند
چه چشم پاسخ است از این دریچههاى بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمىزند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگرنه، بر درخت تر کسى تبر نمىزند
امیرهوشنگ در سال ۱۳۰۶ در رشت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در این شهرسپرى کرد و سپس به تهران آمد و دوره دبیرستان را در تهران گذرانید. آثار او که "سایه" تخلص مىکند از بدو شروع به شاعرى مورد توجه اهل ادب قرار گرفت و سخن منظوم او به تدریج در مطبوعات کشور منتشر شد تا آنکه هرچندگاه مجموعه اى از این آثار به طور مدون طبع گردید.
ابتهاج شعر گفتن را خیلى زودتر از تصور ما آغاز کرده است. اووقتى هنوز در دبیرستان تحصیل مىکرد اولین مجموعه شعرش را منتشر کرد. سایه در قالب غزل شاعرى شناخته شده و محبوب است که خوب مىداند چطور از واژهها وترکیبات در این قالب استفاده کند. او شعرهاى ماندگار بسیارى هم در قالب تازه و شعر نو سروده است. درونمایههاى حسى شعر او در بسیارى از موارد با مضامین اجتماعى پیوند خورده است. یکى از نمونههاى خوبى که دغدغههاى اجتماعى شعر سایه را نشان مىدهد، شعر "کاروان" است که هنوز خیلى از بزرگترهاى مان جوانهاى دهه سى و چهل، آن را از حفظ مىخوانند:
دیریست گالیا!
درگوش من فسانه دلدادگى مخوان!
دیگر زمن ترانه شوریدگى مخواه!
دیر است گالیا! به ره افتاده کاروان.
عشق من و تو؟... آه
این هم حکایتى است
اما، درین زمانه که درمانده هرکسى
از بهر نان شب
دیگر براى عشق و حکایت مجال نیست.
...
درواقع ابتهاج یکى از مطرح ترین و بهترین شعر سرایان معاصر است که گرچه در قالبهاى کلاسیک در قله نشسته است اما در زمینههاى مختلف شعر نو نیمایى نیز اشعارى والا و توانا سروده است. سایه یک نو اندیش غزلسراست و دراین راه و روال، در بین معاصران همتایى ندارد.
سایه در سایه بهره گیرى بجا و بهنجار از ناب ترین و زلالترین شاخه جریان غزل سبک عراقى، این اقبال را یافته که نیروى بالیدن در کناردرختان برومند و تنومند غزل فارسى را به دست آورد. او در سال ۱۳۲۵ مجموعه "نخستین نغمهها" را که شامل اشعارى به شیوه کهن است، منتشرکرد. "سراب" نخستین مجموعه دوست به اسلوب جدید، اما قالب، همان چهارپاره است با مضمونى از نوعى تغزل و بیان احساسات و عواطف فردى، عواطفى واقعى و طبیعى. مجموعه "سیاه مشق" با آنکه پس از سراب منتشر شده، شعرهاى سالهاى ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمىگیرد. دراین مجموعه، سایه تعدادى از غزلهاى خود را چاپ کرد و توانایى خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که مىتوان گفت تعدادى از غزلهاى او از بهترین غزلهاى دوران معاصر به شمار مىرود..
اما سایه در مجموعههاى بعدى، آواى دل دردمند و ترانههاى عاشقانه را رها کرده با مردم همگام مىشود و مجموعه شبگیر، پاسخگوى این اندیشه تازه اوست که دراین رابطه اشعار اجتماعى با ارزشى را پدید مىآورد.
سایه را مىتوان از تواناترین شاعران وبهترین غزلسراى معاصر دانست که با زبانى توانا و درکى تازه درمجموعه "چندبرگ از یلدا" در سال ۱۳۳۴ راه روشن و تازه اى در شعر معاصر گشود.
مضامین گیرا و دلکش، تشبیهات و استعارات و صور خیال بدیع، زبان روان و موزون و خوش ترکیب و هم آهنگ با غزل از ویژگىهاى شعر سایه است.
گذشته از اینها هوشنگ ابتهاج را مىتوان از تواناترین شعراى آرمانگراى نمادپرداز دانست. چه او هم در غزل و هم درکارهاى نو لحظه اى از اندیشه به "هدف" غافل نمىماند و درعین حال "جوهر شعرى" را با ظرافت تمام چون شیشه اى در بغل سنگ نگاه مىدارد.
دیگر این پنجره بگشاى که من
به ستوه آمدم از این شب تنگ.
دیرگاهى است که در خانه همسایه من خوانده خروس.
وین شب تلخ عبوس
مىفشارد به دلم پاى درنگ
دیرگاهى است که من در دل این شام سیاه
،پشت این پنجره بیدار و خموش،
مانده ام چشم به راه.
همه چشم و همه گوش.
مست آن بانگ دلاویز که مىآید نرم
محو آن اختر شبتاب که مىسوزد گرم
مات این پرده شبگیر که مىبازد رنگ.
آرى این پنجره بگشاى که صبح
مىدرخشد پس این پرده تار.
مىرسد از دل خونین سحر بانگ خروس.
وز رخ آینه ام مىسترد زنگ فسوس
بوسه مهر که در چشم من افشانده شرار
خنده روز که با اشک من آمیخته رنگ...
شعر ابتهاج و نام سایه را هرگز نمىتوان فراموش کرد، اگر قرار باشد که از ادب و ادبیات صدسال اخیر سخن گفت و حرفى زد و مطلبى نوشت. غزلهاى او را بسیارى از بزرگان ادبیات دوران اخیر تحسین کرده اند و شاعر نوجویى مثل فروغ غزل معروفى در استقبال از شعر سایه سروده است و دکتر شفیعى کدکنى که گزینه اشعار او را با نام "آینه در آینه" جمع آورى کرده، درباره اش مىگوید: "کمتر حافظه فرهیخته اى است که شعرى از روزگار ما به یادداشته باشد و در میان ذخایرش نمونههایى از شعر و غزل سایه نباشد."
بیشتر بدانید : شعری منتشر نشده از هوشنگ ابتهاج
بیشتر بدانید : هوشنگ ابتهاج سایه غزلسرایی حافظ
بیشتر بدانید : هر کجا نامه عشق است، نشان من و تست
بیشتر بدانید : خطری که در کمین هوشنگ ابتهاج و میراثش است...
بیشتر بدانید : پشت پرده کتاب و خاطرات «هوشنگ ابتهاج»
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: sarapoem.persiangig.com