دست خدا (The Hand Of God)؛ روایت شخصی پل سورنتینو از مارادونا


دست خدا (The Hand Of God)؛ روایت شخصی پل سورنتینو از مارادونا

دست خدا فیلمی از پل سورنتینو کارگردان برندۀ اسکار است که در واقع روایتی از زندگی شخصی او در اوایل جوانی است.

فرارو- فیلم تازۀ پل سورنتینو فیلمی پر احساس و بسیار شخصی است که دورۀ نوجوانی او در دهۀ ۱۹۸۰ در ناپل ایتالیا را روایت می‌کند؛ همان زمانی که دیه‌گو مارادونای اسطوره‌ای به ناپولی پیوسته بود و به این خاطر مردم ناپل سراپا شور و هیجان بودند. ما اعضای خانواده را می‌بینیم که جلوی تلویزیون ایستاده‌اند و وقتی مارادونا در جام جهانی ۱۹۸۶ با دست گل می‌زند همه از شادی فریاد می‌کشند و بالا و پایین می‌پرند. عموی چپ‌گرای خانواده هم با خوشحالی به انگلیس جهانخوار فحش می‌دهد.

به گزارش فرارو؛ این فیلم نوعی ادای دِین به والدین سورنتینو است که در سال ۱۹۸۷ در اثر مسمومیت با مونوکسید کربن در کلبۀ ییلاقی‌شان از دنیا رفتند. سورنتینوی شانزده ساله آن روز برای اینکه بازی ناپولی را در ورزشگاه تماشا کند به کلبه نرفته بود، وگرنه اتفاقی که برای پدر و مادرش افتاد ممکن بود برای او هم بیافتد. پس در واقع شاید مارادونا جان او را نجات داد؛ اما به هر حال این نجات چندان خوشایند نبود. فیلیپو اسکوتی نقش فابیتّوی شانزده ساله (یعنی خود سورنتینو) را بازی می‌کند که در میان اعضای پرحرف و پرشور خانواده‌اش زندگی می‌کند. تونی سرویلو نقش پدر و تِرِسا ساپونانجلو نقش مادر را ایفا می‌کند؛ بازی ساپونانجلو بسیار دلپذیر و دوست‌داشتنی است و روحیۀ طنازی مادر را بسیار خوب از کار درآورده است.

شکی نیست که سورنتینو همیشه منتظر فرصتی برای ساختن این فیلم بوده است. او در اینجا بعضی از شاخصه‌های معمول سبک فیلم‌سازی خودش را کنار گذاشته است تا چیزی ساده‌تر و دِلی‌تر بسازد. فدریکو فلینی برای سورنتینو کارگردان مهمی است و شاید او می‌خواسته این فیلم به نوعی شبیه به فیلم «آمارکورد» فلینی باشد.

فیلم «دست خدا» در نخستین اکران با واکنش سرد منتقدان مواجه شد که فیلم را اغراق‌آمیز و خلاف عفت دانستند. همۀ مردهای فیلم در هر سنی که هستند نسبت به خاله پاتریزیا (لوئیزا رانیری) که زنی زیبا اما گرفتار است نگاهی جنسی دارند. البته باز هم این فیلم نسبت به بعضی آثار قبلی سورنتینو از این حیث معتدل‌تر است.

به هر حال نادیده گرفتن سرزندگی، نیرو و صمیمیتی که در لحظه لحظۀ این فیلم هست واقعا غیرقابل توجیه است. سورنتینو فیلمسازی است که همیشه رو به جلو و در حال پیشرفت است. در یکی از صحنه‌های فیلم فابیتو یک قاچاقچی سیگار را می‌بیند که با قایق تندرو در حال فرار از دست پلیس است. این قاچاقچی در واقع مارادونا است که بیاجیو مانا نقشش را بازی کرده است. بعد از این، فابیتو وارد رابطۀ دوستی با مارادونا می‌شود، با او به سفر می‌رود و در پایان او را در زندان ملاقات می‌کند. همه این‌ها خیلی ساده و بی تکلف اتفاق می‌افتد.

مثل هر فیلم زندگی‌نامه‌ای دیگری، در اینجا هم بخشی از لذت بیننده به خاطر کشف حقایق زندگی سورنتینو است؛ مرگ پدر و مادرش چه اثری روی او به عنوان یک فیلمساز گذاشته؟ آیا همۀ این آثار عجیب و غریب و هجوآمیزی که او ساخته در حقیقت راهی برای فرار از آن فاجعۀ تلخ بوده‌اند؟ شاید. فابیتو در جایی از فیلم می‌گوید: «من یک زندگی خیالی می‌خواستم؛ مثل همان چیزی که قبلا داشتم». او می‌خواهد در فیلم‌سازی همان خوشبختی افسانه‌ای را پیدا کند که با مرگ پدر و مادرش از دست رفت. و نکتۀ تلخ در کشف این حقیقت است که سینما نمی‌تواند چنین کاری بکند.
کارگردان و فیلمنامه نویس: پل سورنتینو (Paolo Sorrentino). بازیگران: فیلیپو اسکوتی (Filippo Scotti)، تونی سرویلو (Toni Servillo)، ترزا ساپونانجلو (Teresa Saponangelo) و دیگران. امتیاز: ۷.۸/۱۰
منبع: theguardian.com

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

جملات تولدت مبارک پسرم (جملات زیبای تبریک تولد مادر به پسر)