روزهای بدون صلح
الهه حاجیزاده مارتین مکدونا، نویسنده و کارگردان ایرلندی، سه نمایشنامه به صورت سهگانه دارد که شامل نمایشنامههای «ملکه زیبایی لینین»، «جمجمهای در کانامرا» و «غرب غمزده» است. داستان هر سه این نمایشنامهها در شهر لینین رخ میدهد. آخرین نمایش از این سهگانه به کارگردانی امیرارشیا براتی و سیدشایان موسوی این روزها روی صحنه است و آنچه...
الهه حاجیزاده
مارتین مکدونا، نویسنده و کارگردان ایرلندی، سه نمایشنامه به صورت سهگانه دارد که شامل نمایشنامههای «ملکه زیبایی لینین»، «جمجمهای در کانامرا» و «غرب غمزده» است. داستان هر سه این نمایشنامهها در شهر لینین رخ میدهد. آخرین نمایش از این سهگانه به کارگردانی امیرارشیا براتی و سیدشایان موسوی این روزها روی صحنه است و آنچه میخوانید، چکیدهای است از گفتوگو با کارگردانان این نمایش.
ابتدا برای خوانندگانی که نمایش «غرب غمزده» را ندیدهاند، در مورد داستان نمایش توضیح دهید.
این متنی که ما اجرا میکنیم، آخرین متن از تریلوژی مارتین مکدونا است که سهگانهای شامل «ملکه زیبایی لینین»، «جمجمهای در کانامرا» و «غرب غمزده» است که ما «غرب غمزده» را روی صحنه بردهایم. در این نمایش زندگی دو برادر را بعد از مرگ پدرشان میبینیم. در این قصه برادر بزرگتر، پدر را کشته و برادر کوچک هم با دریافت رسیدی به همه گفته که پدر در یک اتفاق تصادفی فوت شده است. او با این کار از برادر بزرگ رسیدی بابت تصاحب کل ثروت پدرش گرفته و همه ثروت را از آن خود کرده است. این اتفاقات در روستایی رخ میدهد که کشیش آنجا فکر میکند آخرین وظیفهاش برقراری صلح بین این دو برادر است. کشیش درنهایت پی به قاتل بودن برادر بزرگتر میبرد و برای آنها نامهای مینویسد و روستا را ترک میکند و نهتنها از آن روستا میرود، بلکه خودش را هم ترک میکند، به این دلیل که دچار یأس میشود و نسبت به رسالتی که فکر میکرده در زندگی برعهده دارد، احساس ناامیدی و شکست میکند. کشیش برای این دو برادر وصیتی مینویسد و در آن میگوید تنها در صورتی روحش به آرامش میرسد که این دو برادر با یکدیگر در صلح باشند. در انتها میفهمیم صلحی وجود نداشته و این دو انتخاب کردهاند که در صلح نباشند و به نوعی در پایان نمایش به ابتدا برمیگردیم.
یکی از جذابیتهای این متن داستان کشیش است. فردی که در چالش با اعتقادات خودش است. نگاه شما به این شخصیت چگونه است؟
در این نمایش شخصیت کشیش عنصر تفکر است. سه پرسوناژ دیگر در جایگاهی نیستند که بخواهند از موضع عقل تصمیم بگیرند. درواقع دانای کل این نمایش شخصیت کشیش است که تمام پرسوناژهای نمایش را دعوت به انسانیت و زندگی میکند، اما در این راه موفق نیست. اگر به طول نقش توجه نکنیم، به نظرم عریضترین نقش در این نمایش کشیش است، به این دلیل که حضورش در متن بسیار تعیینکننده است.
ت اینکه این دو برادر نمایش نمیتوانند با هم به صلح برسند، پافشاری آنها بر سر اعتقادات سطحی است و تنها پرسوناژی که با وجود ایستادن در جای درست اعتقادی، به خودش شک میکند، کشیش است. برعکس سه پرسوناژی که اعتقادات سطحی دارند و روی آن پافشاری دارند و از اصل خود پایین نمیآیند. این ابزار جالبی برای کارگردان و بازیگر است تا بر اساس آن نمایش خلق کنند. شاید اگر از عقاید خود کوتاه میآمدند، میتوانستند با هم گفتوگو کنند و به صلح برسند، اما هرکدام بهجد در موضع خود ایستادهاند و کوتاه نمیآیند. نویسنده با این کار دست سازندگان نمایش را باز گذاشته و میتوان برداشتهای مختلفی از نمایش کرد، یا از زوایای مختلفی رویکرد نمایش را روشن کرد.
با توجه به شرایط سخت این روزها چرا تصمیم گرفتید نمایش «غرب غمزده» را اجرا کنید؟
اجرای این نمایش دلیل خاصی ندارد. شغل ما تئاتر است و کسی که در هر مقامی تئاتر کار میکند، تا زمانی که ماحصل کارش روی صحنه نرود و تماشاچی نداشته باشد، انگار هیچ کاری نکرده است. بر مبنای قوانینی که مرکز هنرهای نمایشی بر اساس پروتکلهای بهداشتی ارائه داد، بستری فراهم شد تا این کار را اجرا ببریم. امیدواریم بعد از گذر از همهگیری کرونا این نمایش را بار دیگر اجرا کنیم.
شما در این نمایش هم بازی میکنید، هم کارگردانی. این روند چه چالشهایی برای شما داشت؟
وقتی یک بازیگر روی صحنه است، نیاز دارد از بیرون مهندسی شود و کسی قاب نمایش را هدایت کند. ما این امکان را نداشتیم، به این دلیل که همگی روی صحنه بودیم. ما تمرین زیادی کردیم و گروه همدلی بودیم و درواقع کل گروه باعث شد بتوانیم کار را آماده کنیم، وگرنه این اتفاق در این شرایط غیرممکن بود.
بازیهای بازیگران شما بسیار دقیق، خوشریتم و بهاندازه بود. برای رسیدن به این ریتم چه فرایندی را طی کردید و چقدر برای این تئاتر تمرین داشتید؟
چهار پرسوناژی که روی صحنه میبینید، حاصل حدود 9 ماه تمرین است. البته آذرماه سال 99 قرار بود اجرا داشته باشیم که به دلیل کرونا این اتفاق عقب افتاد. فروردین 1400 مجددا قصد داشتیم اجرا برویم که باز هم به خاطر کرونا نتوانستیم. تا اینکه آخر شهریور شرایط اجرا میسر شد. اینکه به نظر شما ریتم بازیها درست بوده، شاید به این خاطر باشد که از آغاز اصل را بر ارتباط ساختن گذاشتیم و برنامهای برای ریتم کار نداشتیم. تمرینهای متفاوتی ورای متن با هم داشتیم تا همه با هم از نظر بازی و ارتباط همسو شویم. آنقدر با هم تمرین کردیم تا نهایتا ریتم ما هم ریتم زندگی شد. علتش به نظرم همفکری و همانرژی بودن افراد گروه بوده است.
به عنوان کارگردان دوست دارید زمانی که تماشاگر از سالن خارج میشود، چه موضوعی را با خود ببرد؟
فانتزی ذهن من و بقیه اعضای گروه این بود که به خاطر بضاعتی که متن دارد و تنوع تفکر، تا جایی که میتوانیم، لحظات مهم متن را خالی از قضاوت بازی کنیم تا تماشاچی هر برداشتی که دلش میخواهد، داشته باشد و درواقع ما خوراکی به تماشاچی میدهیم و تماشاچی انتخاب میکند که از چه زاویهای به آن نگاه کند. من دوست دارم بعد از پایان نمایش با پنج کامنت مختلف روبهرو شوم تا اینکه بخواهم تماشاچی را از نقطهای به نقطه دیگر برسانم. البته که ما در ذهن خودمان ایدههایی داریم، اما خالی از قضاوت نمایش را اجرا میکنیم تا تماشاچی خودش کشف و شهود کند. در طول اجرا هم این اتفاق افتاده است و هر تماشاگری با یکی از پرسوناژها ارتباط برقرار میکند، یا تماشاچی دیگری از بیرون اتفاقات را بررسی میکند، تماشاگر دیگری به این فکر میکند که نویسنده چه میخواسته بگوید، یا اجرا موفق بوده یا نه و… ما برای این اجرا شخصیت دو برادر نمایش را روانکاوی کردیم. با اینکه میانسال هستند، رفتارهای کاملا بچگانهای دارند که نشئتگرفته از نظریه روانکاوی فروید است و نشان میدهد سه پایه شخصیتی این دو برادر شکل نگرفته است.
شما در سالن مجموعه خانه هنر آبان، نمایش «غرب غمزده» را با بازیگران حرفهای که چهره نیستند، در شرایط کرونا اجرا میکنید. این نمایش با استقبال خوبی روبهرو شده است. فکر میکنید علت آن چیست؟
به نظرم چند دلیل برای این اتفاق وجود دارد. سالنهای تئاتر مدتها تعطیل بود و مخاطبان تئاتر منتظر بودند نمایشی روی صحنه برود و آنها به تماشای این نمایشها بنشینند. شاید دلیل دیگر استقبال نویسنده این نمایشنامه باشد که فانتزی ذهن خیلی از مخاطبان تئاتر یا فعالان این عرصه را در نظر دارد و کلا نویسنده محبوبی است و متن «غرب غمزده» هم از متنهای پرمخاطب است. دلیل سوم شاید لطف خدا بوده که مردم نمایش را دوست داشتند و دهان به دهان تبلیغ کردند و ما هم تلاش کردیم معرفی و تبلیغ خوبی داشته باشیم. برای ما هم این میزان استقبال قابل پیشبینی نبود و حالا خیلی خوشحالکننده است که در شرایط کرونا از «غرب غمزده» اینطور استقبال شده است.
چلچراغ ۸۳۴