سپتامبر هم گذشت…
به مناسبت 165 سالگی«مادام بوواری» گوستاو فلوبر بعید است کسی از چند فرسخی دنیای ادبیات گذشته باشد و اسم «اما بوواری» برایش غریبه باشد. همین کافی است تا خواننده فرضی ادبیات تمام حرفهای منفی بینمکی را که اینجا و آنجا درباره رمان فلوبر خوانده است، دور بریزد و مطمئن باشد با یک شاهکار ادبی روبهروست. فلوبر حلقه واسط میان بالزاک و نسلی از...
به مناسبت 165 سالگی
«مادام بوواری» گوستاو فلوبر
بعید است کسی از چند فرسخی دنیای ادبیات گذشته باشد و اسم «اما بوواری» برایش غریبه باشد. همین کافی است تا خواننده فرضی ادبیات تمام حرفهای منفی بینمکی را که اینجا و آنجا درباره رمان فلوبر خوانده است، دور بریزد و مطمئن باشد با یک شاهکار ادبی روبهروست. فلوبر حلقه واسط میان بالزاک و نسلی از بزرگترین نویسندگان فرانسوی از امیل زولا گرفته تا مارسل پروست است. زولا زمانی گفته بود تمام رئالیسمی که در کارهای دیگران، ازجمله خودش پیدا میشود، در برابر کار فلوبر یک مسخرهبازی تماشاخانهای بیشتر نیست.
اغراق نیست اگر بگوییم در «مادام بوواری» برای اولین بار در تاریخ ادبیات شخصیتها موفق شدند روی پاهای خودشان بایستند. بالزاک قبلتر موفق شده بود از حیطه خطابه و رمانتیسیسم حماسی قرن هجدهمی فرار کند، اما هنوز بیش از اندازه به توصیف احساسات شخصیتهایش نیاز داشت. در ادبیات روسیه گامهای بسیار بلند تولستوی هنوز به تکامل نرسیده بود. اما بوواری یکی از اولین شخصیتهای تاریخ ادبیات است که روانشناسی، طبقه، احساسات، افکار، خواندهها و خیالپردازیهایش سرنوشتش را معین میکنند نه میل نویسنده.
فلوبر قبل از «مادام بوواری»، داستان-نمایشنامهای رمانتیک و تقریبا آبکی درباره آگوستین قدیس نوشته بود. انگیزه اصلی او برای نوشتن داستان اما بوواری این بود که دوستانش تحمل شنیدن آن متن را نداشتند و به او پیشنهاد کردند داستانی درباره یکی از آشنایانشان به نام دلونه بنویسد. اما بوواری معادل همسر دلونه در دنیای واقعی است با چاشنی چند داستان عاشقانه و شیطنتآمیز از زنان زندگی خود فلوبر.
اما بوواری زنی است خیالباف و آرزومند که تمام مدت عمر از زندگی در ملال روستای محقرشان دلخور است و به دنبال راهی است برای خلاص شدن از آن. اما از آنجا که در فکر بسته بورژوامنشش راهی جز نزدیک شدن به مردان برای گریختن از این وضعیت نمیشناسد، دائم از مردی به مرد دیگر مراجعت میکند. نکته این است که یکی از این مردها شوهر اوست؛ پزشکی روستایی با تمام ملالتهای متصور برای چنین شغلی. دست آخر آرزوهای اما باتلاقی میشود که بیرون آمدن از آن برایش ممکن نیست، مگر از راه مردن. آخرین مرد زندگی اما برای آخرین آرزویش سم مهیا میکند.
شمردن اقتباسهای مختلف از داستان اما بوواری خیلی کار راحتی نیست. تقریبا در تمام ادوار سینما دستکم یک «مادام بوواری» ساخته شده است و حقیقت این است که هیچکدام در رده شاهکارهای تاریخ سینما درنیامدهاند. معروفترینها احتمالا باید نسخه 1934 ژان رنوار و نسخه 1991 کلود شابرول باشند.
«مادام بوواری» بارها به زبان فارسی برگردانده شده است. ترجمه 1327 پورشالچی احتمالا اولین و ترجمه دو سال قبل مهستی بحرینی لابد آخرین آنهاست. اما با احترام به ترجمههای مشفق همدانی و مهدی سحابی مدال طلای ترجمه کتاب را قطعا باید به گردن محمد قاضی آویخت. قاضی کتاب را در سال 41 با همکاری رضا عقیلی ترجمه کرد.
چلچراغ۸۳۶