نجوای او را به یاد دارم…
به مناسبت 100 سالگی «در بیشه» ریونوسوکه آکوتاگاوا بهندرت پیش میآید که نویسندهای با کارنامهای به تنکی آکوتاگاوا به چنین شهرتی برسد. عمر فقط 35 ساله او در این جهان البته بهخوبی علت کمشمار بودن نوشتههایش را معلوم میکند، اما راز شهرتش را نه. این شهرت تا حدی مدیون آکیرا کوروساوای بزرگ و فیلم «راشومون» اوست و تا حدی مدیون لقب «پدر داستان...
به مناسبت 100 سالگی «در بیشه» ریونوسوکه آکوتاگاوا
بهندرت پیش میآید که نویسندهای با کارنامهای به تنکی آکوتاگاوا به چنین شهرتی برسد. عمر فقط 35 ساله او در این جهان البته بهخوبی علت کمشمار بودن نوشتههایش را معلوم میکند، اما راز شهرتش را نه. این شهرت تا حدی مدیون آکیرا کوروساوای بزرگ و فیلم «راشومون» اوست و تا حدی مدیون لقب «پدر داستان کوتاه ژاپنی». بااینحال، چیزی که آکوتاگاوا را به شهرت استثناییاش رساند، احتمالا غافلگیری دنیای غرب و جریان اصلی ادبیات جهانی از دانستن این نکته بود که جایی در شرق جهان هم چیزهایی برای کشف کردن وجود دارد.
«در بیشه» و داستان کوتاه دیگری از آکوتاگاوا به نام «راشومون»، منبع اقتباس کورواساوا برای فیلمنامه «راشومون» بودند. روایت متناقض راویان ماجرای تجاوز به یک زن و کشتن همسرش، که برای بیشتر بینندگان راشومون غافلگیرکننده بود، از خود داستان «در بیشه» میآمد.
معمولا نقطه ضعف اصلی داستان «در بیشه» را در این میدانند که نویسنده برای شنیدن روایت مقتول از جریان، به ترفند ساده و غیرواقعگرایانه احضار روح متوسل شده است. برای ژاپنیها اسم بردن از چنین نقطه ضعفی خندهدار به نظر میآمد. منبع ریونوسوکه در این داستان و بسیاری از دیگر داستانهایش، مجموعه داستانهای کهن و نوی ژاپنی است و در این مجموعه روحها همانقدر همه جا رفتوآمد دارند که انسانها، کاپاها و الباقی مخلوقات فولکلور ژاپنی. گذشته از این اعترافات روح مقتول چندان خالی از شیطنت هم نیست. بهخصوص اینکه دستکم به لحاظ قضایی اعتراف روح به سود همسر ظاهرا خیانتکارش تمام میشود.
ویژگی خاص آکوتاگاوا که ظاهرا از شخصیت خودش به داستانهایش سرایت کرده است، خونسردی و روایتگری غیراحساسی نسبت به شخصیتهاست. احتمالا همین فاصله گرفتن او از عواطف شخصیتها بود که به او اجازه میداد در یک داستان کوتاه بتواند وجوه مختلف یک ماجرای واحد را از چشمان متعدد و متناقض روایت کند.
از داستان ترجمههای فارسی گوناگونی در مجموعههای گوناگون به چاپ رسیده است، اما بهترین ترجمه احتمالا هنوز هم ترجمه قدیمی امیرفریدون گرکانی در «راشومون» است.
چلچراغ ۸۴۸