علت اضطراب منتشره و راههای مقابله با آن
اضطراب احساسی طبیعی است که همه افراد در لحظه ای از زندگی آن را تجربه کرده اند، اضطراب احساس دلشوره و دلواپسی فرد است که منشا ناشناخته ای دارد. زمانیکه اضطراب بیش از اندازه باشد و زندگی طبیعی فرد را دچار اختلال کند نگران کننده می شود. اضطراب فراگیر...
اضطراب احساسی طبیعی است که همه افراد در لحظه ای از زندگی آن را تجربه کرده اند، اضطراب احساس دلشوره و دلواپسی فرد است که منشا ناشناخته ای دارد. زمانیکه اضطراب بیش از اندازه باشد و زندگی طبیعی فرد را دچار اختلال کند نگران کننده می شود. اضطراب فراگیر یا منتشر بیش از اضطراب روزانه درباره ی مسائل روزمره است. این نوع اضطراب مدت طولانی دوام می یاید و اضطراب شدیدی است و حتی ممکن است عامل استرسوری برای شروع آن وجود نداشته باشد. آدم هایی که به «اضطراب منتشره» دچار هستند، آن قدر درگیر می شوند که منطقی فکر کردن برای شان دشوار می شود. آنها همیشه نگرانند. وقتی همسرشان تلفن را جواب نمی دهد، فکر می کنند جانش را از دست داده.
کیانی نژاد، روانشناس به شما می گوید که این اختلال از کجا می آید و در برخورد با آن چه باید بکنید.
بلا در کمین است
فکری که همیشه با مبتلایان به این اضطراب همراه است، این است که «اگر من دچار یک مشکل شوم، نمی توانم از پسش بربیایم.» این آدم ها نه تنها نگران آسیب دیدن خودشان هستند، بلکه از آسیبی که تصور می کنند قرار است به دیگران هم برسد، می ترسند و گاهی حتی با این ترس، زندگی خودشان و نزدیکان شان را مختل می کنند.
انسان سالم وقتی به اتفاق بدی فکر می کند، به بعد از آن هم فکر می کند.برای مثال، وقتی نگران خیانت همسرش می شود، به جای این که مدام تکرار کند «نکند به من خیانت کند!» به اتفاق فکر می کند و با خود می گوید، اگر شواهدی که امروز می بینم، در آینده بی وفایی همسرم را به من ثابت کرد، من این واکنش خاص را نشان می دهم و این تصمیم خاص را برای زندگی ام می گیرم، در حالی که افراد مبتلا به اضطراب منتشره به بعد فکر نمی کنند و دنبال راهی برای بیرون آمدن از مخمصه ای که تصور می کنند پیش رویشان است هم نمی گردند. آنها تنها بحران خیالی را که ساخته اند، در ذهن شان تکرار می کنند و فقط با فکر کردن به همان اتفاق ناخوشایند فرضی خودشان را آزار می دهند.
به تو شک ندارم؛ ولی می ترسم
کسانی که به اضطراب منتشره دچارند، مدام دیگران را چک می کنند. اگر این افراد با کسی تماس بگیرند و پاسخی دریافت نکنند، به شدت با افکار منفی درگیر می شوند و برای بیرون آمدن از این حال، آن قدر شماره را می گیرند و زنگ می زنند که بالاخره پاسخی دریافت کنند. شاید تصور کنید که چنین فردی کنترلگر و متعصب است اما واقعیت این است که ترس های غیر منطقی و غیر قابل توجیه او باعث می شود رفتارهای کنترلگرانه را به نمایش بگذارد.
دنبال همدست می گردند
گاهی آدم های مضطرب برای کم کردن اضطراب شان، دیگران را با خود همدست می کنند. خانمی که مدام به شوهرش می گوید نکند دیر برسیم، باعث می شود که حتی در صورت منطقی نبودن این ترس، همسرش بیشتر عجله کند و به اضطراب دچار شود. اگر با چنین فردی زندگی می کنید، مراقب باشید که ویروسی نشوید.
یادتان نرود که اضطراب واگیردار است و اگر مراقب نباشید، دامان شما را هم می گیرد. در عین حال که می خواهید او را از همیشه مضطرب بودن نجات دهید، باید حواس تان با خودتان هم باشد و مراقب کوچک ترین نشانه های مضطرب شدن در خودتان باشید. این آدم ها همیشه بدترین فکرها را می کنند و گاهی اطرافیان شان را هم در این افکار شریک می کنند.
نگران همه چیز هستند
حتی انجام کارهای روزمره هم برای فردی که به اضطراب منتشره دچار شده، اضطراب آور است. او مدام با فکرهایی چون «نکند غذایم خراب شود!» و … درگیر است. جالب اینجاست که همیشه اتفاقی که آنها را مضطرب می کند، فاجعه آفرین نیست. یک فرد سالم می تواند بپذیرد که خراب شدن غذا مشکل خاص و جبران ناپذیری را ایجاد نمی کند، اما افرادی که دچار اضطراب منتشره هستند، نمی توانند به این ماجرا منطقی نگاه کنند و این واقعیت را که بحرانی که در ذهن شان ساخته اند، واقعا بحران نیست، بپذیرند.
این افراد به اشتباه فکر می کنند که با این اضطراب، می توانند وقایع را کنترل کنند. برای مثال، فردی که به اضطراب منتشره دچار است و به شدت نگران تصادف کردن است، این توجیه را بیان می کند که من با احتیاط کردن از جانم تا امروز محافظت کرده ام و اگر استرس را کنار بگذارم، جانم به خطر می افتد. آنها می ترسند با کنار گذاشتن اضطراب، در دام خطرهایی که در کمین شان نشسته بیفتند.
مددکار شوید
به فردی که دچار اضطراب منتشره است کمک کنید تا بپذیرد که همه اتفاق ها قابل کنترل شدن نیستند و حتی افرادی که با تمام توان شان، شرایط را در کنترل خود دارند هم ممکن است تصادف کنند یا در خیابان کیف شان دزدیده شود.
اگر آدم های مضطرب تا اندازه ای خودشان را به مسیر زندگی بسپارند، حال شان بهتر می شود؛ اما نباید از یاد ببرید که این اتفاق همیشه تحت کنترل شان نیست و گاهی بدون کمک متخصصان از پس آزاد کردن فکرشان و سر سپردن به جریان زندگی بر نمی آیند. پس در این صورت به آنها برای پیدا کردن یک روانشناس کارآزموده و شرکت کردن در جلسات درمان کمک کنید.
درست است که این مشکل حاد جز با کمک درمانگران از بین نمی رود اما شما می توانید برای حل این مشکل کمک های فراوانی بکنید. باید باور کنید که شخص مضطرب خودش وضعیتش را انتخاب نکرده و از داشتن این وضع لذت نمی برد. با برجسته کردن این ویژگی او را آزار ندهید.
منبع: ماهنامه همشهری تندرستی